سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

کتمانِ اشگ و عشق – خسرو باقرپور


 عشق را کتمان کُنم؟!
هرگز!
می دیدم: با خنجرِ دروغ گلویم را می بُریدی؛
و با آذرخشِ ریا؛
سینه ام را می دَریدی:
خون را می دیدی؛
بر دستانت می ماسید؛
تو می گریستی؛
بی آن که شکیبایی ی عشق را فهمیده باشی!


اشگ را کتمان کنم؟!
هرگز!
تو عشقبازی ی عشاق را می دیدی!
و حرف هایِ آنان را می بوییدی!
بوسه هایِ مرا هر بار…
بر نرمی یِ گلوت می فهمیدی؛
تو پوزشِ هوشیارِ مرا از لبِ خطا خط می زدی!
من چون برف هایِ میانه ی فروردین؛
از گونه هام می چکیدم؛
تو می گریستی؛
بی آن که بی قراری ی اشک را فهمیده باشی!


من اشک و عشق را کتمان نمی کنم!
برگونه های داغِ من؛
رودخانه ای مرده ست
و در سینه ی بی دردِ تو
پرنده ای خفته ست.


خرداد ۱٣۹٣ اسن.

*: تصویر متن؛ Hermann Hesse; von: George de Courtenay

هرمان هسه گلهایش را آب می دهد: George de Courtenay

https://akhbar-rooz.com/?p=33679 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x