جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

کروناویروس اجتماعی- سیاسی

این یادداشت محمدرضا نیک نژاد، در صفحه آخر روزنامه شرق؛ ۳ اسفند ۹۸با حذف بخش هایی از آن منتشر شد

روزهای بدی را می گذرانیم! کشته های آبان و جان باختگان کرمان و ۱۷۶ داغ نشسته بر دل هامان هنوز تازه بود که کرونا شده وبال گردنمان! حس بدی ست که بر خلاف آموزه های فرهنگی مان نمی توانیم دست یکدیگر را بفشاریم! حس بدی ست که وادار می شوی از همه دور بایستی و گفت و گو و گاه درد و دل کنی!

حس بدی ست که دانش آموزت را ببینی و مثل همیشه دستی بر شانه اش نکشی و گرم و بدون ماسک نتوانی به چهره اش بخندی، حس بدی ست که همه ی مردم را بیمار بدانی و مدام از همه دوری کنی! حس بدی ست که ویروس کشنده ای روی دستگیره های در و صندلی مترو و فرمان اتومبیل و حتی روی دستانت، لابه لای الیاف لباست، و از آن بدتر در دونت می جنبد و می خواهد تو و دیگران را زمینگیر و بلکه بکشد! ویروسی که چه بسا زبانم لال نزدیک ترین کسانت را با نهایت سنگدلی زیر خروارها خاک بفرستد.

احتمالا چند روزی ست که این حسِ بد همراه همه مان هست و از درون چنگمان می زند و وادارمان می کند در سکوت فریان بزنیم و …. نتیجه اش شده عدم اعتماد به دیگران و حتی به خودمان! به همه کس و همه چیز مشکوکی و وسواس شده است خوره جانت! پیش و پس از رفتن به هر جا هزاران اما و اگر و شاید و باید و پرسش از ذهن می گذرد که چه پیش خواهد آمد و چه بلایی انتظارت را می کشد و … آری این روزگار کنونی ماست با کروناویروس فیزیولوژیک.

اما چند سالی هم هست که گرفتار کروناویروس دیگری هم شده ایم! فضای مجازی و گسترش شبکه های اجتماعی، ارتباطات را بیش از هر زمانی گسترش داده و باعث شده که کم و بیش هیچ خبری پنهان نماند. پیش فرض و البته تجربه ما شهروندان از پنهانکاری های دست اندرکاران از سویی و درز خبرها از سوی دیگر و البته آمیختگی سهوی یا عمدیِ خبرهای راست و دروغ، فضای عمومی را بشدت غیر شفاف و مشکوک کرده است. با دیدن یا شنیدن یا خواندن هر خبری، از هر کس و هر رسانه ای نخستین پیش فرض ذهنی ات می شود که “احتمالا دروغ است”. به همه چیز و همه کس مشکوکی و دچار بیماری وسواس خبری، آن هم پیش رونده و شدیدش! با خودت می جنگی که کدام خبر درست و کدام نادرست است. در تحلیل خبرها، و پیش از آن که به خبر توجه کنی، به گوینده و منبع اش توجه می کنی؛ و این شده آزار همیشگی مان برای داشتن یک زندگی آرام و بی استرس و بی دروغ!

اکنون که این یادداشت را می نویسم فضای خبری پر است از همین ابهام های آزار دهنده؛ بلکه کشنده! اکنون که این یادداشت را می نویسم نمی دانم سخنان دست اندرکاران را که همه چیز تحت کنترل است را بپذیرم یا خبرهای شتابان و پر شمارِ فضای مجازی را؛ که آکنده از آلودگی فزاینده کشور از ویروس کروناست! اکنون که این یادداشت را می نویسم هنوز هم هواپیماهای ما- بر خلاف ادعاهای ده روز پیش کار بدستان- به چین رفت و آمد دارند. اکنون که این یادداشت را می نویسم یاد وزیر محبوبمان! می افتم که با چشمان گرد شده و با زبان چینی و صدایی عجیب می گفت: زنده باد چین، زنده باد ووهان!

اکنون که این یادداشت را می نویسم می دانم ریشه کروناویروس اجتماعی-سیاسی مان پیامد گفتارها و رفتارهایی ست که شعار بهبود دادند و نه تنها عمل نکردند که بر خلافش رفتار کردند و ویروس وسواس و عدم اعتماد و عدم اطمینان را به جانمان انداختند! اکنون که این یادداشت رامی نویسم نمی دانم کروناویروسِ سفر کرده از ووهان به مرکز سوهان! چه نقشه ای برای مان کشیده. اکنون که این یادداشت را می نویسم تنها اطمینانی که دارم این است که کروناویروس اجتماعی-سیاسی شیرازه جامعه را بشدت تهدید می کند! و ای کاش شرایطی پدید آید تا هم این کرونا ریشه کن شود و هم آن یکی!

https://akhbar-rooz.com/?p=20897 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x