پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

کشتار سال ۶۷ و جنبش دادخواهی – لادن بازرگان

امروز اما می‌‌خواهم به همه کوشندگان راه آزادی وجنبش دادخواهی تبریک بگویم. جای شادی است که تلاش‌های همه ما هرچند پراکنده وبدور ازهم سبب شده که مهره‌های ریز و درشت رژیم سکوت سنگین ۳۲ سال گذشته خود را شکسته و از انکار کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ دست برداشته و بسته به موقعیت فعلی خود در رژیم و نقشی‌ که در خیمه شب بازی حکومت اسلامی بازی می‌‌کنند، این جنایت را به گردن گرفته، از آن دفاع کنند و یا فریاد یا مصیبت ها "ما خبر نداشتیم و با خبر شدیم" سر بدهند
لادن بازرگان

انتشار گزارش اخیر سازمان عفو بین الملل درباره کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ بناماسرار به خون آغشته: کشتار ۶۷- جنایتی علیه بشریت که همچنان ادامه دارد”(۱) و سر و صدایی که به عنوان بازگشایی دوباره یک پرونده سیساله ایجاد کرد سبب شد که من به فایل نوشتههای سابقم برگردم و مروری بر گذشتهها کنم. در این نوشتهها من همیشه از ناتوانی خودم و همه کسانی که اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی هستند شکایت کرده و به عنوان مثال نوشته بودمکشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ یک فاجعه ملی، و خشونتها و جنایتهایی که در سالهای ۵۸-۵۹, در طول دهه ۶۰ و بطور کلی در طی حیات این رژیم انجام گرفته، جنایت علیه بشریت است. متاسفانه ما، بعنواناپوزیسیوناین رژیم ضد بشری، نتوانسته ایم اعدام ناجوانمردانه هزاران جوان ایرانی را بهحافظه جمعی مردم ایرانوارد کرده  و این رژیم قرون وسطایی را رسوا کنیم. ما باید تا ابد در باره این کشتارها، زندگینامه عزیزانی که جان خود را فدا کردند، اثری که فقدان آنان در زندگی نزدیکان، همسران و فرزندانشان، و در به قهقرا رفتن کشور ما داشته، حرف بزنیم، کتاب بنویسیم، فیلم بسازیم، نقاشی بکشیم، شعر بسراییم، رقص، تئاتر، و موسیقی تولید کنیم. مگر از دست دادن چنین خیل عظیمی از جوانان و فعالین سیاسی جامعه، کسانی که برای ساختن فردای بهتر، حاضر شدند به صحنه آمده، تلاش و فعالیت کنند، مبارزه کرده، هزینه پرداخته، شکنجه و اعدام شوند، شوخی است؟”(۲)

امروز اما می‌‌خواهم به همه کوشندگان راه آزادی و جنبش دادخواهی تبریک بگویم. جای شادی است که تلاشهای همه ما هرچند پراکنده و بدور از هم سبب شده که مهرههای ریز و درشت رژیم سکوت سنگین ۳۲ سال گذشته خود را شکسته و از انکار کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ دست برداشته و بسته به موقعیت فعلی خود در رژیم و نقشیکه در خیمه شب بازی حکومت اسلامی بازی می‌‌کنند، این جنایت را به گردن گرفته، از آن دفاع کنند و یا فریاد یا مصیبت هاما خبر نداشتیم و با خبر شدیمسر بدهند(۳).

خامنهای در شهریور ۱۳۹۵ در واکنش به انتشار نوار صوتی ملاقات هیئت مرگ با منتظری، در دیدار با حسن روحانی و اعضای هیئت دولت گفت : “متاسفانه امروز برخی سعی میکنند این روسیاه ها را تطهیر کنند، منافقین را به یک شکلی در موضع مظلومیت نشان بدهند و برایشان فضای مظلومیت ایجاد کنندکسانی که هزاران نفر را در داخل کشور از بین بردندمی خواهند آن ها را تطهیر کنند و چهره ی آن ها را موجه نشان بدهند و آنها را مظلوم نشان بدهند و در مقابل، خدشه به چهره ی مبارک و نورانی امام وارد کنند. چهره ی امام خدشه بردار نیست و البته مطمئناً ناکام خواهند بود”(۴) مجلس خبرگان رهبری در شهریور سال ۱۳۹۵ در بیانیه ای اعلام کرد، “شاید هنوز برای عده یی درک تصمیم تاریخیو انقلابی حضرت امام خمینی در برخورد جدی و بدون مسامحه با منافقین و محاکمه عادلانه ی سران و برخیاعضای گروهک منافقین در سال ۶۷ دشوار باشد. امام راحل در آن برهه حساس، با این تصمیم به موقع، چشم فتنه را کور نمود”. (۵) صادق لاریجانی در ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ گفت،عده یی در صدد ایجاد خلأهای امنیتی و دودستگی و پاره پاره کردن جامعه متدین و انقلابی هستند” (۶). مصطفی پورمحمدی که از اعضای کمیته مرگ بود و در این نوار ۴۰ دقیقه یی با منتظری به چانه زنیپرداخته و تقاضاهای مکرر او را برای متوقف کردن اعدامها رد می‌‌کند، بالاخره دست از انکار و حاشا برداشت و با بیشرمی گفتما افتخار می‌‌کنیم که حکم خدا را در رابطه با منافقین اجرا کردیم و من برای این اعدامها یک شب هم بیخوابینکشیدم” (۷) حالا لااقل خیالمان راحت است که برادران لاریجانی، پور محمدی و اعضأ مجلس خبرگان رهبری هم فردا عمامه از سربرنداشته، به خارج از کشور نیامده و جلوی دوربینهای تلویزیون بیبیسیننشسته و ادای اصلاح طلبی و اپوزیسیون رژیم بودن را در نخواهند آورد! هرچند که شاید فعالان سایت کلمه و زیتون باز هم بتوانند از جعبه جادوییشان ترفند جدیدی بیرون بکشند، هواداران خودشان را گول بزنند و به ما درس اخلاق بدهند و بگویندخط قرمز ما عدالت است”. (۸)

این اعترافات رژیم را ما مدیون صدها و هزاران خانوادههای جان باختگان دهه ۶۰ و فاجعه ملی‌ ۶۷ هستیم که با پایداری خود و حضورشان در گلزار خاوران (یکیاز دهها گورستان دسته جمعیقربانیان رژیم جمهوری اسلامی) اجازه ندادند حکومت اسلامی موفق به پاک کردن یاد و خاطر این عزیزان شده و از این جنایت علیه بشریت به سادگیگذر کند. بعد از به دار آویختن مجاهدین در تیر و مرداد سال ۶۷ و زندانیان چپ در شهریور ماه، از ترس سر و صدای مردم هر روز تنها به تعداد کمیاز خانوادهها اطلاع می‌‌دادند که عزیزشان را کشته اند و این اطلاع رسانی تا آخر آذر ماه به طول انجامید. به خانوادهها گفتند فرزند شما کافر بود، او را کشتیم و کافر جسد ندارد حق داشتن مراسم هم ندارید (۹). اما خانوادهها خطرات برگزاری مراسم را به جان خریدند و بیتوجه به به هشدارهای وزارت اطلاعات، سازمان زندان ها و قوهٔ قضاییه در خانهها جمع شدند، مراسم گرفتند، و سرود و شعر خواندند. آنان به جای لباس سیاه، بلوزهای سفید در بر کردند تا به رژیم بگویند که نه تنها فرزندانشان بلکه خانوادهها هم اعتقادی به عقاید قرون وسطایی رژیم ندارند، و سفید رنگ صلح و امید، سمبل فرزندان به خون خفتهشان است. خانوادهها بیتوجه به عقاید فرزندانشان و وابستگی گروهی آنان با یکدیگر ارتباطات دائمی ایجاد کردند، اسامی کشته شدگان را جمع آوری کرده و به سازمانهای بین المللی فرستادند، به جلوی وزارت دادگستری و میدان آرژانتین رفتند تا با مقامات جمهوری اسلامی و گالیندوپل نماینده ویژه سازمان ملل ملاقات کنند اما هر بار با فشار و زور و تهدید پراکنده شدند.

تقریبا همه خانواده ها خبر اعدام فرزندانشان را تا آخر آذرماه سال ۶۷ دریافت کردند. در دی ماه سال ۶۷ خانوادهها نامه یی به حبیبی وزیر دادگستری نوشتند و کپی آن را به آقای منتظری، دفتر سازمان ملل در ایران، دفتر سازمان ملل در آمریکا و دیگر سازمان های حقوق بشری هم فرستادند. این نامه که به گمان من یکیاز بهترین و مهمترین مانیفستهای دادخواهی در دنیا است، حبیبی را به عنوان وزیر دادگستری خطاب قرار داده و به اجمال توضیح می‌‌دهد هزاران زندانی سیاسی که قبلا محاکمه شده، دوران محکومیتشان را طی می‌‌کردند و عده ای حتی حکمشان هم تمام شده بوده بصورت ناگهانی و بدون هیچ توضیحی اعدام شدهاند. سپس به ادعای بیاساس تبانی زندانیان با عملیات نظامی در مرزها پرداخته و توضیح داده اند که شرایط سخت و پلیسیحاکم بر زندانها و ملاقاتهای پشت شیشه یی چند دقیقه یی بوسیله تلفنهاییکه کنترل می‌‌شد امکان چنین همکاری یی را نمی‌‌داده است. سپس خانوادهها سوال کرده اند، “اگر این جنایت قانونی بوده چرا آن را پنهان می‌‌کنید؟ چرا اجازه بازرسی یک هیئت بیطرف از زندانها و رسیدگی به چند و چون این کشتار را نمی‌‌دهید؟ کدام محکمه، به چه اتهامی، در چه تاریخی، حکم اعدام عزیزان ما را صادر کرده است؟ کدام قانون اجازه داده است که حکم اعدام دسته جمعی صادر کنند؟” سپس خانوادهها خوستههای خود را مبنی بر اعلام علنی اسامی همه کشته شدگان، تاریخ محاکمه دوباره و دلیل و چند و چون آن، محل دفن، و دادن وصیت نامهها مطرح می‌‌کنند. خانوادهها در ادامه می‌‌نویسند، “به دلیل اینکه این اقدام ناقص صریح اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی و اعلامیه جهانی حقوق بشر است، ما علیه مسئولین این فاجعه دردناک اعلام جرم می کنیم و خواهان آن هستیم که اینان بازداشت و در یک محکمه علنی محاکمه گردندما خواهان موافقت جمهوری اسلامی، با بازدید یک هیئت بین المللی برای بررسی وضعیت زندان های کشور و اجازه دیدار این هیئت با زندانیان سیاسی و خانوادههای قربانیان فاجعه اخیر هستیم.”(۱۰) توجه کنید که این نامه در دی ماه ۶۷ و بعد از چنین جنایت بیسابقه یی نوشته شده و به درستیهمه ارکان نظام را زیر سوال برده و خواستههای حقوقی و انسانیخود را مطرح کرده است. این نامه و خواستههای درون آن سندی تاریخیاست و پرچمی که همه خانوادههای جان باختگان جدای از تعلقات سیاسی، مذهبی‌، و یا اجتمایی‌‌شان توانستند در زیر آن جمع شده و متحدانه در مقابل رژیم جمهوری اسلامی بایستند. این نامه هنوز هم خواست ما است و برای رسیدن به آن تلاش می‌‌کنیم چرا که دادخواهی حق ما است و کشف حقیقت سبب می‌‌شود ریشههای این جنایت شناسایی شده و گامی پایه ای و ضروری بسمت عدالت خواهی است. دادخواهی همچنین کمک می کند ترتیبی داده شود که در آینده چنین جنایتهاییبر نسلی دیگر روا داشته نشود. تجربه مردم آفریقای جنوبی در دادگاههایکشف حقیقتو مردم آرژانتین برای روشن کردن جنایتهای دیکتاتوری نظامی آرژانتین در طول دورانجنگ کثیفبه ما آموخته است که باید به انکار حقایق تاریخی، انکار حقوق بشر، و انکار ظلمی که به جان باختگان و خانوادههای آنان رفته پایان داد و به دنبال کشف حقیقت، و ترمیم روانی قربانیان بود. این کار میسر نیست مگر اینکه خاطیان و مسببین این جنایات انکار را کنار گذشته، ابراز ندامت کنند، و گوشههای تاریک این جنایات را افشا کرده کمکی به کشف حقیقت کنند.

لادن بازرگان

۱۹ سپتامبر ۲۰۲۰

[email protected]

پانویس ها:

(۱) https://www.amnesty.org/en/documents/mde13/9421/2018/fa/ اسرار به خون آغشته کشتار ۶۷ – جنایتی علیه بشریت که همچنان ادامه دارد

https://www.bbc.com/persian/iran-46448625 اعدام‌های ۶۷؛ عفو بین‌الملل از سازمان ملل خواست تحقیق مستقل انجام دهد

(۲) ضرورت اجرای عدالت  لادن بازرگان

http://haghighatemana.com/%D8%B6%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D9%84%D8%A7%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86/

(۳) نقش موسوی در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷- لادن بازرگان

https://www.akhbar-rooz.com/%d9%86%d9%82%d8%b4-%d9%85%d9%88%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b3%d8%a7/

(۵), (۶), (۷), https://www.amnesty.org/en/documents/mde13/9421/2018/fa/ اسرار به خون آغشته کشتار ۶۷ – جنایتی علیه بشریت که همچنان ادامه دارد

(۸) نقش موسوی در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷- لادن بازرگانhttps://www.akhbar-rooz.com/%d9%86%d9%82%d8%b4-%d9%85%d9%88%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d8%b4%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b3%d8%a7/

(۹) آیا می توان کشتار سال ۶۷ را بخشید و یا فراموش کرد؟ لادن بازرگان

http://asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=17024

(۱۰) شکایت در دادگاه های عمومی و شکایت نامه به حسن روحانی – جعفر بهکیش

https://drive.google.com/file/d/1ZAu7HQjNmKcYWNm0OnTQDNtsvWJMzl0D/view

https://akhbar-rooz.com/?p=47269 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

30 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لطیف
لطیف
3 سال قبل

.همه روضه خوان و خرما و حلوا خور شدن اسماعیل

خانم بازرگان.

نوشته اید که«اتفاقا یکی‌ از مشکلات ما بی‌ اخلاقی‌ “در گفتمان و عمل سیاسی” است و ما باید به این بی‌ اخلاقی‌‌ها پایان داده و سیاست مداران را مسئول پاسخ دادن به عملکرد،حرفها و وعده‌هایشان بکنیم»

حرامیان در پی گردن و من در پی حلقه دارم اسماعیل.

خودم را به کوچه اکثریت نخودی ها و بیخودی ها می زنم و جویا می شوم :اولا، یه تعریف دَم دستی از ما ارائه دهید تا من که نه،تا مخاطبین بحث مطلع شوند که منظور شما از « ما» چیست،دوما،این «ما»چه خصوصیات اخلاقی دارد و در مواجه با “گفتمان و عمل سیاسی” از چه متدی پیروی می کند،یعنی برای حل و فصل مسائل،شیوه برخوردش روشمند است یا منشمند؛سوما این «ما» فارغ از اینکه روشمند باشد یا منشمند،توانمندی ‌تئوری و پراتیک و امکانات بالقوه و بالفعلش به چه میزان است،نهایتا اینکه با چه طرح و برنامه و ابزاری می خواهند به بی‌ اخلاقی‌‌ها پایان دهند و مسئولین را پاسخگو بکنند.

حیف همان دو دقیقه اسماعیل.

از ما «مجهول» که بگذریم،می رسیم به شما که در ادامه نوشته اید« شما هم اگر به جای دو دقیقه،همه برنامه را نگاه کرده بودید می‌‌دیدید که خانم بحرینی به خوبی …»
واقعا مایه تاسف من است،ولی باید خدمتتان عرض کنم که اولا،بلحاظ اخلاقی صحیح نیست که شما کلیت بحث را فاکتور بگیرید و بی هیچ اظهار نظری نسبت به نقاط منفی و مثبت بحث،همان دو دقیقه را برجسته نمائید و روی آن مانور بدهید و حکمی صادر کنید که نهایتا سند تناقض فعل و عمل خودتان بشود؛دوما،رعایت اصول اخلاقی حکم میکرد که بپرسید،یا توضیح بخواهید که چرا در«“گفتمان و عمل سیاسی اخلاق جایی ندارد” پرسش که نکردید به کنار،با سهل انگاری دَم از رعایت اخلاق زده اید و با بی اخلاقی تمام،نسنجیده و گز نکرده،پاره کرده اید …؛مگر جز این است که من در پی نوشت متن فاش و صریح نوشتم« این چند خط را به یاد و نام بیژن نوشتم،چون بحث نخست وزیر دهه ۶٠ بحث مستعملی است» معنی این سخن چیست،مگر جز این است که شما خوانده اید و درک مطلب نکرده اید،اگر پیام مطلب را گرفته بودید،بی شک ره به معنی می بردید و در قاب صورت جا نمی ماندید و بی خبر به آب نمی زدید و درخواست جا بجا و نابجا نمی کردید؟!

دادخواهی از چه کسی و با چه کسی اسماعیل.

دادخواهی که قصه س،قصه ام نباشهِ،یه پروژه نون و آبداریه مثل پروژه جنگ و سازندگی و اصلاحات و خندق سبز و تزویز و اسید و پرسشگری و روشنگری و افشاگری و غیروذالک…دادخواهی که تربیونش بی بی سی باشد و حقوقدان و پژوهشگر بحرینی باشد و حامیش سازمان امنستی باشد و فعال حقوق بشریش فاطمه سپهری و محمد نوریزاد و مسیح علینژاد باشد و محققش مصداقی و گنجی باشد و وکیلش عبادی و کار و ستوده باشد و دادخواهش شما باشید،هر چه باشد،دادخواهی نیست،دادخواهی آدم غارت شده شش دونگ میخواد که شما نیستید،میدونم پذیرشش سخت و تلخ است،با اینحال حقیقتی است که کتمان کردنی نبوده و نیست و نخواهد بود.

نقطه سَر و تَهِ خَط اسماعیل.

مشکلات شما بی شک از بی اخلاقی خودتان است که آن را با گشاده دستی به ضمیر مجهول ما منسوب می کنید،چرا که شما و ما مجهولتان با عملکرد و سخنان سیاست مداران و مسئولان غیرپاسخگو سرکار ندارید و با ۴دهه قتل و غارت و تجاوز نظام قاتلین مواجه اید،بنابراین تقلیل قتل و غارت و تجاوز، به بی‌ اخلاقی‌‌ و عملکرد و سخنان مسئولان غیرپاسخگو،اساسا غیراخلاقی و ضد انسانی است و قیاس قاتلین نظام ،با سیاست مداران،حاکی از بی خردی نباشد،از سر دادخواهی نخواهد بود.

صراحتم را بپذیرید و جسارت کنید؛سوال که نمی کنید.

کیا
کیا
3 سال قبل
پاسخ به  لطیف

چه عشقی داره اگر کسی سوال کنه لطیف
بیژن و اسماعیل را فدا کردم ،آسمون را به زمین چسبوندم ،تا بالاخره یکی سوال کنه لطیف
طناب و گردن بحث روزه ،از غارت و چپاوول که هر ملای فسقلی پای ممبر می پرونه هم گفتم لطیف
خلاصه یکی سوال کنه!؟

peerooz
peerooz
3 سال قبل

خب “پر واضح” است که این مساله عجالتا راه حلی ندارد, یعنی “بکنی وای است و نکنی وای”است نیز مطرح نیست؛ چهل سال است که کلمه اتحاد – با “لکه داران” و یا با بی “لکه داران” – از قاموس ما حذف شده و معلوم نیست که این بیهوده سخن, چگونه به این درازی رسیده است. از طرف دیگر ” هزار نقش بر آرد زمانه و, نبود, یکی چنان که در آیینه تصور ماست”. با چنین اتحادی, ظاهرا چاره ای نیست جز انتظار ظهور نقش زمانه که کاملا با فرهنگ شیعی ما نیز سازگار است.

لطیف
لطیف
3 سال قبل

سیبیل ندارم،وگرنه زیر سیبیلی رد می کردم اسماعیل.

غلط غلوط ١٠٠ کلمه حروف چینی کردی و بی خبری که چه ضعف و زبونی و استیصالِ ذهنیِ را به نمایش گذارده ای؛آخه من بهت چی بگم که به خودم برنخوره،لطیف جان کیلو چنده کیا‌ جُون؟!

کیا آلزایمر نداره،دچار سندروم نوکِ دماغی شده اسماعیل.

البته جای نگرانی نیست کیا،چرا که تقصیر تو نیست،تقصیر آقای جمشید برومند و مهرداد ابوالحمد و پیروز است که تعارف تیکه پاره می کنند و به تو آقا و جناب می گویند،آقا کجا و تو کجا کیا؛تو آقا نیستی، تو مذکری؛تو اگر آقا بودی،اولا بعد از ۴ دهه قتل و غارت و تجاوز سنگ نظام قاتلین را به سینه نمی زدی‌‌،دوما به میر ورم کرده لقب پخمه نمی دادی،چه میدونم لابد معنی پخمه را نمیدونی،وگرنه نخست وزیر بی خبر دهه خونین ۶٠ هرچه باشد،پخمه نیست؛پخمه یعنی کودن،کم عقل،کندفهم، کم هوش،
بنابراین پخمه کجا و خباثت و رذالت و وقاحت ذاتی میرورم کرده کجا؟

عرض کردم که کیا چت کرده اسماعیل.

البته جای نگرانی نیست کیا،این روزا هَمهِ مَن هایی که نِیمَ مَنمَ نیستند،مثل تو چت کردند و به هر طرف که نگاه کنی،کیا چت کرده می بینی،کیا معمم و مکلا،کیا سبز و بنفش،کیا قهوه ای و زیتونی،کیا تدبیر و امیدی،کیا تحولی،کیا اعتدالی،کیا بابا اکبری،کیا خواری طلب،کیا جمهوری خواه،کیا تغییری،کیا بذر هویتی…کیا…کیا…کیا…؛طنز مضحک ماجرا اینجاست که کیاها از کیاها می خواهند که پرشور و تهی از شعور،صدای کیاهای قبیلهِ ای و گلهِ ای و رمهِ ای باشند و به کیاها بگویند که کیا اعتصاب کردن و کیا رفتن مرخصی و کیا وثیقه چند صد میلیاردی گذاشتن و کیا بدهکارند و کیا رفتن بهداری و کیا نامه شدیدالحن نوشتن و کیا از بهداری برگشتن و کیا از کیا خواستند رفع اعتصاب کنند و کیا مصاحبه کردن و کیا بیانیه رفراندام امضاء کردن و کیا موافقت کردن و کیا مخالفت کردن و کیا واسه کیا جشن تولد گرفتن و کیا رشوه گرفتن و کیا اعتراض تکان دهنده کردن و کیا دست کیا را شکستن و کیا ورم کردن و کیا دچار خونریزی شدن و کیا درخواست تجدید نظر کردن و کیا الان به کیا زنگ زدن و کیا یکماههِ که به کیا زنگ نزدن و کیا دخترش و گرفتن و کیا برادرش گرفتن و کیا هزینه دادن و کیا تخم دو زرده گذاشته و کیا از امریکا درخواست غرامت کردن و کیا تسلیت گفتن و کیا تبریک گفتن و کیا تکذیب کردن و کیا خواستار اقناع کردن افکار کیا هستند و کیا هرگز به کیا نگفتن که کیا انقلاب کردن و کیا مصادره کردن و کیا مکتبی و ارزشی و کمیته ای و بسیجی و سپاهی و انجمنی و دفتر تحکیمی و اکثریتی و اقلیتی شدن و کیا موضع گرفتن و کیا مشارکت کردن و کیا جنگیدن و کیا لنگ انداختن و کیا اصولگرا و اصلاح طلب و سردار سازندگی و رئیس گفتگوی تمدنها شدن و کیا دلواپس و دلسوز و تندرو و کندرو و سبز و بنفش و کیا قهوه ای و زیتونی شدن‌ و کیا دولت باتفنگ و بی تفنگ شدن و کیا هسته نرم و کیا هسته سخت شدن و کیا روشنگری و پرسشگری و افشاگری کردن و کیا ٢دهه فشار از پائین و لب دادن از بالا را روتین کردن و کیا آش ملی پختن و کیا خوردن و کیا بخشش خزر و واگذاری چابهار و خلیج فارس و ۴دهه قتل و غارت و تجاوز نظام قاتلین زیر سیبیلی ردکردن و کیا حامی حفظ تمامیت ارزی و منافع خطی و جناحی شدن و کیا گفتن قتل و غارت و تجاوز نظام اشغالگر را می پذیریم و دخالت بیگانه را شدیدا محکوم می کنیم و کیا استادیومی هورا کشیدند اوباما اوباما یا با اونا یا ما و کیا سرود یاردبستانی و تفنگت را بر زمین بگذار و ماله بردار و خدایا شام تاریک ما سحر کن را نخ نما کردند و کیا دستجمعی بایدنی شدن و با روسری و توسری عکس سفلی گرفتند و شرررررررکردن و کیا لایک کردند و کیا درپی ساقی جدید می گردد.

از برج بلند دمکراسی و منشور حقوق شهروندی و ارزش ریال و اعتبار پاسپورت بیخودی های نظام قاتلین چه خبر اسماعیل‌.

کیا،اولا ساقی را رو نمی کنند،ساقی را معرفی می کنند،دوما تو و امثالهم ۴ دهه است که دارید جنس چت می کشید و جنس ساقی من به مزاجتون سازگار نیست،می ترسم کام اول و گرفته و نگرفته اوردوز کنی و خُونت بیفته گردن من،بااینحال بخاطر اینکه پذیرفتی چت کردی و میخواهی ساقیِتُ عوض کنی، اول مشخص کن چی می زنی،بعد بگو بندهِ کی هستی،بلکه به احترام بر و بچه های اخبار روز و آقایون جمشید برومند و مهرداد ابوالحمد و پیروز… یه ساقیِ بهت معرفی کنم که راسته قد و وزنت باشه؟!
بَد میگم،بزن تو دَهَنم اسماعیل.
کیا واقعا چت کردی،اگر چت نکرده بودی،نعل وارونه نمی زدی، که«حتما نخست وزیر پخمه …»بنابراین لازم است یادآور شوم که نخست وزیر بی خبر دهه خونین ۶٠ در حصر باشد یا نباشد،یکی از آنهایی است که بخاطر حفظ نظام قاتلین،روشنی روز را انکار میکند و بی شک مثل اسلاف ناخلفش هرگز مصون داوری و مجازات نخواهد ماند و دیر یا زود در دادگاهی که دادستان و قاضی و هیئت منصفه اش هر که باشد،حتم به یقین شیرین عبادی و مهرانگیز کار و نسرین ستوده و بیخودیهایی نظیر آنها نخواهند بود، به جرایم ریز و درشتشان رسیدگی خواهد کرد و حکمشان اعلام و اجرا خواهد شد؛از این که بگذریم،بحث من بر سر برون رفت نبود که بخواهم راه حلی ارائه بدهم؛رجز خوانی و واقعه نگاری بدون ارائه راه حل و ترساندن غارت شدگان هم که کلیشه ذهنی تو و امثال توست.

کیا داره سُرنا رو از سرگشادش فوت می کنهِ اسماعیل

حرف یاوه جلاد جمارون و مقتدای میرورم کرده را غرغره کردی که «مبارزه رئالیستی این است که حال افراد را مورد نظر بگیریم»
نخست وزیر بی خبر دهه خونین ۶٠ و میر ورم دهه ٩٠ چون در ماه عسل حصر بسرمی برد، از گرانی مایحتاج اولیه زندگی و
دلار ٢٨ تومنی و یورو ٣٢ تومنی و پوند ٣۴ تومنی و سکه ١٢ میلیونی مطلع نیست و طبعا نظری هم ندارد،چرا که به فرموده دیکتاتور نظام قاتلین،چراغ بیانیه نویسی و اطلاعیه دادنش قرمز است،ولی وقتی دیکتاتور نظام قاتلین چراغش را سبز میکند،پا به پای آیت اله قتلعام و رئیس دولت امنیتی که در ١٨ تیر ٧٨خطابهِ اعدام میکنیم می خواند و سرداری که دانشجو لوله میکرد، از ماه عسل حصر مرگ دادستان حرامی دهه ۶٠ را تسلیت می گوید و اظهار تاسف و ارادت می کند و دژخیم را فقیه نواندیش می خواند و راهش را پر رهرو می خواهد و نخودیهای سبز و بنفش و بیخودیهای قهوه ای و زیتونی هم که پشت گوششان مخملی است.
پ.ن
کیا درسته که چت کردی،بااینحال سعی کن بفهمی که مبارزه رئالیستی این است که از یه سوراخ ۴دهه پس و پیش نشی!؟
روایت از نظر من تمام است،سوال مشخصی داری،مطرح کن،جواب میدهم،وگرنه بی ربط و در هم بگی،مثل تو سیبیل مصنوعی می گذارم..

کر و کور بشه اون کسی که اتحاد و نشاط و خوشی و سربلندی غارت شدگان ایران زمین نبیند.

کیا
کیا
3 سال قبل
پاسخ به  لطیف

انشائ لات و پاتی و اتهام زدن به شیوه اراذل و اوباش حکومتی را نمیتوان بنام چپ فروخت!

peerooz
peerooz
3 سال قبل

موضع جناب کیا از زاویه دید من ایجاد حکومتی ناشی از اتحاد ایرانیان داخل و خارج, صرف نظر از دیدگاه سیاسی -اقتصادی – اجتماعی – مذهبی و مسلکی و غیره میباشد که بنظر ایشان بهتر از رژیم جنایتکار کنونی خواهد بود. معلوم نیست چنین شتر گاو پلنگی چگونه تشکیل و چه شکلی خواهد بود ولی خب نظری از بین ده ها بلکه صد ها نظر موجود است و احتمال بروز آن در اوضاع کنونی شاید نزدیک به صفر باشد.

مخالفین این نظریه نه بخاطر عملی نبودن آن بلکه بخاطر شرکت احتمالی جنایتکاران رژیم در این “اتحاد” – و نه گروه های دیگر – چیزی را که “نه به دار است نه به بار” مورد انتقاد قرار داده اند که لابد علاج واقعه قبل از وقوع کرده و مانع نشر این نظریه گردند. رژیم منحوس و جنایتکار هم همچنان خر خود میراند. جناب کیا هم پس از یافتن میخانه حریف شاید با یکی دو پیاله حالشان بجا آید و قضییه خاتمه یابد. “چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار؟”, نمیدانم.

peerooz
peerooz
3 سال قبل

“.روزگار غریبی است نازنین”. در این بیابان برهوت که سالهاست صدائی و ندائی از “اتحاد” نیامده, اگر کسی چون جناب کیا که عمری در آرزوی آن بسر برده بار دیگر بانگی بر آورد, به چنان حالتی می افتد که بپرسد “میخانه ات کجاست که سر خوش تر از منی؟”.

کیا
کیا
3 سال قبل
پاسخ به  peerooz

خوب امدی!

لطیف
لطیف
3 سال قبل

رُوش زیاد شده بود،گفتیم رُوش و کم کنند اسماعیل!

غارت شدگان خیال ندارند که اشغالگران و غارتگران را از کشور بیرون بیندازند،آنها می خواهند خودی و غیر خودی و نخودی و بی خودی های نظام قتل و غارت و تجاوز را براندازند و معمم ها و مکلا های حوزه و حجره و پادگان و مهندسین و معماران و مقاطه کاران و رانت خواران سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و شرکای بالفعل ۴ دهه قتل و غارت و تجاوز را محاکمه کنند و طرحی نو دراندازند.

هَمهِ نِیمَ مَن ها دارند درباره گفتگو و اقناع کنیم حرف می زنند‌ اسماعیل.

مُردن برای غارت شده،مثل زندگی می‌مُونهِ،غارت شده را از تیزی و گوله بیگانه و خون و خونریزی بیشتر نترسون کیا،حتما آلزایمر گرفتی،وگرنه اسماعیل بخشی دو سال پیش فاش و صریح،اعلام کرد که لعنت به این زندگی…حرومی ها بیائید من و دار بزنید…من به قرآن به دار راضی ام‌… این چه زندگیهِ…
گفت یا نگفت کیا؟! بنابراین اگر آلزایمر گرفتی که هیچ،اگر نه،آدرس اشتباهی اومدی و آدرس دستگاه ترمیل و سونا و جکوزی و رستوران گردون بابا اکبر،ته راهروههِ نه اینجا!
چی می زنی،ساقیت و عوض کن،چت کردی کیا،اتحاد همه جانبه نیروها کجا و جبهه ضد دیکتاتوری کجا و تو کجا؟!
معرفت که نداری،جرات چطور؟!
روایت ناتمام…

کیا
کیا
3 سال قبل
پاسخ به  لطیف

لطیف جان آدرس ساقی ات را هم برای بنده رو کن !

لطیف
لطیف
3 سال قبل

دادخواهی درونی شده در کلام و قلم عینیت می باید اسماعیل.

خانم لادن بازرگان.
با اینهمه سند و مدرک شفاهی و کتبی مستدل،دیگر نیازی نیست که گزارش سازمان امنستی،نقش نخست وزیر دهه ۶٠،را تائید کند،چرا که با استناد به گفتار و اعمال مستندی که خودش در دهه ۶٠ و ٧٠ و ٨٠ و ٩٠ ثبت و سند زده است،وکلای حقوقدانان و وکلا و فعالین مَدنی و کنشگران سیاسی و اجتماعی و فعالین مَدنی حقوق بشری می توانند،او را به جرم مشارکت در ۴دهه قتل و غارت و تجاوز به دادگاه فراخواند و با او آن کند که باید؛منتهی تا کند؟!
با دوربینی های شیرپاکتی و تربیونی ها پلنگ صورتی معاصریم اسماعیل.
نخست وزیر بی خبر دهه ۶٠،مهندس و معمار و نقشه کش و مقاطه کار و شریک بالفعل ۴ دهه قتل و غارت و تجاوز بوده است و تا جسدش متحرک است،خواهد بود،این را من نمی گویم،این را مشارکت و همراهی او در مصادره کردن انقلاب و بلوکه کردن قدرت و بستن دانشگاه و قتلعام ترکمن‌صحرا،خوزستان و کردستان و اشغال سفارت آمریکا و ضرب و شتم و دستگیری و اعدام هواداران و اعضای سازمانهای سیاسی و تاسیس گلستان خاوران می گوید،این را من نمی گویم،این را،خباثت و رذالت ذاتی نخست وزیری می گوید که با وقاحت تمام،خواستار بازگشت به دوران خونین دهه ۶٠ است و با حقارتی منحصر بفردش از کشتاری اظهار بی اطلاعی می کند که روزنامه فروشها و کسبه کوچه و بازار از آن مطلع بودند؛این را من نمی گویم،این را پذیرش فرض محال بی خبری که بیانگر بی‌کفایتی و ناکارآمدی و عدم صلاحیت و اقرار صریح موظف بودم که از کلیت نظام دفاع کنم می گوید؛بنابراین حرجی به معمم لُپ گلی دیروز و مکلاء زیر ابرو برداشتهِ امروز،نیست،چرا که او باید از پنهان‌کاری و دروغ‌گویی و انکار و اعلام فضاحت بار بی خبری مقتدایش دفاع کند و هذیان و ترهاتی که مردود عقل و نامقبول خرد است را غرغره نماید تا به ارگاسم ذهنی برسد،بااینحساب،تقصیر رها بحرینی است،چرا که رها بحرینی به عنوان یک حقوقدان و پژوهشگر عفو بین الملل باید می دانست که هرگونه مراوده و مطالبه و بحث و گفتگوی حقوقی،سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی،با معممین و مکلاءهای* کلیت نظام قاتلین،فاقد وجاهت و مشروعیت حقوقی است؛هم نشینی و همکلامی با مرید نخست وزیر بی خبر دهه ۶٠ که اساسا نقض غرض و آب در هاون کوفتن است؛پس رها بحرینی یا نباید با او همنشین و کلام می شد،یا باید با دست پُر می رفت و امکان هرگونه واکنش و عکس العملی را از او سلب می نمود؛توی اون دو دقیقه ای که من دیدم،ذهن و زبان رها هماهنگ نبود.رها باید با اتکا به مستندات عینی،پیش فرض ذهنیِ فرض محال که محال نیست، ادعای کذب بی خبری را می پذیرفت و با تسلط کامل بحث را مدیریت می کرد و متبسم جویا می شد که چه کسی بخشنامه جمع آوری عکس منتظری را امضاء کرده است و واکنش نخست وزیر بی خبر دهه ۶٠ بعد از آگاهی از کشتار ۶٧ چه بوده و بر چه اساسی ۲۱ سال بعد،کشتار ۶٧ را فاکتور گرفته و خواستار بازگشت به دهه ۶٠ شده است و آن دوران خونین را «دوران طلائی» خوانده است؛رها باید می پرسید، مگر نخست وزیر دهه ۶٠ دولت مموتی را دولت کودتا و رهبرموقت نظام قاتلین را فرعون زمان نخوانده بود،مگر بیانیه نداده بود که تسلیم صحنه آرایهای خطرناک نمی شود،پس بر مبنای چه منطقی سرخاب سفیداب کرده و سرمه کشیده از ماه عسل حصر تسلیم صحنه آرایهای سکسی و منشوری شده و هرآنچه را که دو لُپی خورده، بالا آورد و رنگ به رنگ و بنفش و قهوه ای و زیتونی شد و در انتخابات فرمایشی دولت و مجلس دیکتاتور شرکت نموده است؛از همه مهمتر اینکه اگر بی خبر بوده است،پس چرا بعد از رسانه ای شدن سخنان منتظری با هیئت مرگ،عنوان می کند که باز کردن کشتار ۶٧ تالی فاسد دارد و سخنانش محفلی است و برای «درج نیست»،اگر برای درج نیست،پس برای چه بوده است و چرا کشتار سراسری دیماه سال ٩۶ را زیر ریش و سیبیل بی ریشه اش گذاشته و سال ٩٨ روی جنازه ١۵٠٠ کشته آبان موج سواری کرده و با گارد آوانگارد کبریت سوخته بی خطر کشیده که باید افکار عمومی را اقناع کنند که چه کسانی گرفتند و زدند و کردند و کشتند،رها باید نیشخندی می زد و می پرسید که آیا نخست وزیر بی خبر دهه ۶٠ از سرنگونی هواپیمای مسافربری و کشته شدن ١۶٧ مسافرش،«در دیماه ٩٨» خبر دارد یا هنوز در بی خبری و کمای دهه ۶٠ بسر می برد؟
پ.ن.
در گفتمان و عمل سیاسی،اخلاق جایی ندارد،آنچه مهم و اساسی است،موضع نیروهاست،بنابراین از کسانی که بقول شما،حیا را خورده اند و آبرو را قی‌ کرده ا‌ند،انتظار رعایت اخلاق،خواسته منطقی و معقولی نبوده و نیست.
این چند خط را به یاد و نام بیژن نوشتم،چون بحث نخست وزیر دهه ۶٠ بحث مستعملی است،بنابراین حکمتان را صادر کنید و درپی تائید این و آن نباشید،من که خیلی کار دارم،شما را نمی دانم.

نویدافکاری،گلهِ ای ها و رمهِ ای ها و قبیلهِ ای های نظام قتل و غارت و تجاوز را سنگ رو یخ کرد و رفت اسماعیل.

کیا
کیا
3 سال قبل
پاسخ به  لطیف

مثال های خوبی را آورده ای و راه حلی برای بیرون رفت نداده ای !
حتما نخست وزیر پخمه “دوران طلایی امام” باید در حصر نباشد واعدام گردد ولی آنهاییکه به کشتار ها هنوز اعتقاد دارند و در حاکمیت جا خوش کرده اند مصون بمانند!
جبهه ای که من تصور می کنم و مسلما تشکیلش آسان نیست دنبال موسوی و یا مریم و یا رضا پهلوی و… نباید بیفتد،
بلکه شرایط را برای عبور از این بن بست فراهم کند و بجای پریدن به همدیگر ،هدف اصلی را نشان برود.
و یکی از مشکلات جامعه که رجز خوانی و واقعه نگاری بدون راه حل و ترساندن بقیه است را حل کند.

Lawdan Bazargan
Lawdan Bazargan
3 سال قبل
پاسخ به  لطیف

آقای لطیف، اتفاقا یکی‌ از مشکلات ما بی‌ اخلاقی‌ “در گفتمان و عمل سیاسی” است و ما باید به این بی‌ اخلاقی‌‌ها پایان داده و سیاست مداران را مسئول پاسخ دادن به عملکرد، حرفها و وعده‌هایشان بکنیم. شما هم اگر به جای دو دقیقه همه برنامه را نگاه کرده بودید می‌‌دیدید که خانم بحرینی در این فرصت کم به خوبی جواب سفسطه‌های آقای اکبرین را داد و من در نوشته‌های دیگرم به آن پرداخته ام. در هر صورت در مصاحبه تلویزونی بسیار مشکل است که به همه مسائل پرداخت و به موقع جواب هر حرفی‌ را داد. به همین دلیل گزارش امنستی پشتوانه خوبی است برای همه کسانی که سالها است در جنبش دادخوهی فعالیت کرده ا‌ند و به جمع شدن این اسناد و مدارک کمک کرده ا‌ند.

peerooz
peerooz
3 سال قبل

من خبر دست اولی از اوضاع ایران ندارم و مدت هاست که به علت بی اعتباری, نشریه های داخل ایران را مرور هم نمیکنم. اگر درست بیاد آورم چشمگیر ترین جنبش سالهای اخیر جنبش خرداد ۸۸ و یا جنبش سبز بود که در اعتراض به “انتصاب” احمدی نژاد صورت گرفت و موسوی به طور غیر مستقیم از آن بهره برد. پس از آن عملا به گفته زنده یاد نیما “مرده هر بانگی درین ویران” به ویژه پس از بروز مصیبت ویروس کورونا. آنچه که سرکار خانم بازرگان میکنند – منهای مرجعیت مصداقی – از نظر مستندات تاریخی قابل تقدیر است ولی گمان ندارم که با اوضاع کنونی بتواند محرک جنبش قابل توجهی گردد. “اتحاد”, ظاهرا در تمام دنیا به ویژه در ایران – شاید مانند همیشه – از امید به آرزو تبدیل شده و در ایران هرکس از دستش بر آید یا در خارج و یا در تقلای خروج است. امید – نه آرزو – که ارزیابی من اشتباه باشد ولی ظاهرا کار ایران با خدا – یا فلک و یا طبیعت – ست. سال هاست که در داخل و خارج لای لای “اتحاد” ورد زبان ماست اما خوابمان نمی برد.

Lawdan Bazargan
Lawdan Bazargan
3 سال قبل
پاسخ به  peerooz

آقای پیروز, اتحاد با چه کسانی‌ و بر پایه چه اصولی؟ ما نمی‌‌تونیم برای یک همگرایی سیاسی اصول اساسی‌ خود را زیر پا بگذاریم و به جناح‌های درون نظام نزدیک شویم. پروفسور جین شارپ که زندگی خود را صرف مطالعه بر روی جنبش‌های مسالمت آمیز و عدم خشونت گذاشته است در فصل دوم کتاب خود ” “از دیکتاتوری تا دموکراسی” به خطرات مذاکره پرداخته می‌‌نویسد “هنگامی که بحث بر سر موضوعات بنیادین مرتبط با اصول دینی، آزادی انسانی یا پیشرفت و توسعه آینده یک جامعه است، مذاکره دیگر راه حلی مناسب برای رسیدن به نتیجه ای رضایت بخش برای دو طرف نیست . بر سر بعضی موضوعات نمی توان مصالحه نمود . تنها تغییر در روابط قدرت به نفع آزادی خواهان می تواند آن گونه که شایسته است، از کیان موضوعات پایه ای حراست نماید . این تغییر نتیجه مبارزه است، نه مذاکره . البته این به آن معنا نیست که هیچگاه نباید از مذاکره استفاده کرد بلکه نکته این است که بدون وجود یک نیروی قدرت مند دموکرات و مخالف ، مذاکره راهی واقع بینانه برای حذف دیکتاتوریهای نیرومند نیست. مطمئنا در بسیاری مواقع مذاکره اصولا گزینه قابل انتخابی نیست . دیکتاتورهایی که کاملا در موقعیت خود احساس اطمینان می کنند، احتمالا پیشنهاد مذاکره از سوی رقبای دموکرات را رد خواهند کرد یا پس از شروع، مذاکره کنندگان دموکرات ممکن است ناپدید شوند و دیگر هرگز خبری از آنها به گوش نرسد” من بحث او را به اتحاد هم بسط می‌‌دهم و می‌‌گویم با کسانی که هنوز به ولایت فقیه و دخالت دین در سیاست معتقدند و حاضر نیستند زیر بار اصول منشور جهانی‌ بشر بروند، نمی‌‌توان اتحاد کرد. ما حرف درست را می‌‌زنیم هرچند که توانمند نیستیم، آنها توانمندند و همه امکانات مالی، خبری، و سرکوب را در اختیار دارند، اما چون حرفشان غلط است، دیر یا زود محکوم به نابودی هستند و یا پذیرفتن حرف درست ما.

peerooz
peerooz
3 سال قبل
پاسخ به  Lawdan Bazargan

سرکار خانم بازرگان,
فاصله بین آرزو و امید تا عمل بسیار زیاد است و بستگی به صبر شما برای رسیدن به منظور دارد.اگر شما قادرید که چهل پنجاه سال دیگر به امید سقوط این رژیم بنشیند تا حکومت دلخواه “انتخاب” شود امری مربوط به شماست. دیگران معتقدند که هر حکومتی بهتر از این رژیم فاسد است و شاید “از این دیوار تا آن دیوار فرجی باشد”. من شخصا معتقدم که این بحث بیهوده ایست زیرا رسیدن به این مقصد ها جز با اتحاد میسر نیست و پای ما در اتحاد لنگ است. کاش ما مردمی بهتر از این بودیم.

مهرداد ابوالحمد
مهرداد ابوالحمد
3 سال قبل

تقدیر دوباره از خانم بازرگان و قابل توجه آقای کیا:
دو مقاله اخیر خانم بازرگان و نوشته های پیشین ایشان درباره کشتار ۶۷، حقیقتی را گواهی می دهد که همانا عبارت است از این که خمینی با کشتار مخفیانه زندانیان سیاسی در سال۶۷ بارانی از خون بر سر تمام اجزا و باندهای حکومتی پاشید و همه جناحها و نیروهای درون این رژیم را با این باران خون غسل تعمید داد.
شما با این کامنت دارید به خانم بازرگان می گویید دست از روشنگری بردارد و گزارش عفو بین الملل را هم با همین کامنت غیرضروری می دانید؟ حرفتان معنای دیگری جز این دارد؟
حتی آنها که در خارج این حکومت بودند و بعدها تلاش کردند به خاطر سکوتشان از خودشان انتقاد کنند، یخشان نگرفته و هم چنان توانایی ندارند در برابر رژیم و ترفندهایش بایستند.
شما آقای کیا می گویید: موسوی را به عنوان «نیروهای متزلزل در اپوزیسیون…. باید قبول کرد».
راستی این منار لرزان میرحسین کی قرار است به ثبات و قوام برسد؟
بعد از چهل سال کسی نمی تواند هم در داخل حکومت کاندیدای ریاست جمهوری آن و هم مخالف آن باشد.
میرحسین موسوی خواهان «اجرای بی تنازل قانون اساسی» همین رژیم است. این را لطفا ترجمه کنید: یعنی از ولایت فقیه که عمود خیمه این حکومت و این قانون اساسی است کوتاه نمی آید. یعنی مخالف نیست. به قول مهندس بازرگان «موافق غیرحاکم» است (بازرگان این را درباره خودش می گفت).
این تزلزل موسوی که شما از آن سخن می گویید، فقط یک تذبذب شخصیتی نیست، در گذر زمان به کاراکتر سیاسی او و همه افراد و نیروهای همدست او تبدیل شده.
چرا باید به آن«مرگ»ی که رأس رژیم دیکته می کند، بیندیشیم تا به «تب» میرحسین موسوی راضی شویم و او را نیروی مخالف مثلا متزلزل رژیم بنامیم.
جناب کیا، چرا به جست و جو و پرس و جوی خود درباره این که در درون رژیم می توان نیرویی را یافت که خواهان براندازی رژیم باشد پایان نمی دهید؟
آیا باید تصور کنیم این موضوع در شما و همگنان شما یعنی همفکران شما هم به نوعی جاافتاده و بخشی از هویت سیاسی شما شده؟
چندبار تجربه کرده اید که از درون این رژیم چیزی بیرون نمی آید. عالیترین محصولی که می توانست از این رژیم و برای رفرم در آن خارج شود، بنی صدر بود که افسانه و افسونش در ۳۰خرداد۶۰ به پایان رسید.
بعد از او دیگر منتظری بود که در بالاترین موضع حکومتی بعد از خمینی فقط با چند سطر نامه خمینی عزل شد و آب هم از آب تکان نخورد.(محمد خاتمی و میرحسین موسوی و شیخ حسن روحانی دیگر چه کاریکاتورهایی می توانند باشند؟).
اگر این حرف شما که «افشاگری را به نیروهای حاکم تخصص دهیم» را بپذیریم، دیگر شعار نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم که پرچم دادخواهی است را باید کنار گذاشت.
حتی در آفریقای جنوبی هم تنها کسانی بخشوده شدند که حاضر بودند، همدستان و جنایتکاران را افشا کنند.
شما یک جمله و فقط یک جمله از میرحسین موسوی نشان بدهید که او کسی را که مسئول کشتارهای دهه۶۰بوده افشا کرده تا بتوان او را مخالفی در درون رژیم نامید.
تا کی قرار است در این رؤیاهای کودکانه خواب باشید و بیدار هم نشوید.
همین جا دارید موسوی را که در همه جنایتهای ۸ساله حکومتش شرکت و همدستی داشته به سطح در جریان بودن تنزل می دهید.
گذر از حکومت فاشیستی با نیروهایی که همان حکومت را پابرجا نگه داشته اند و حالا رنگ عوض کرده اند عملی نیست. ممکن نیست.
مگر این که شما اصولا قصد چیزی که خودتان هم «گذر» می دانید را هم نداشته باشید.

کیا
کیا
3 سال قبل

خوب اینچنین که شما انتطار دارید ،باید همه انهاییکه زمانی در این حکومت همکاری کردند را از کشور بیرون بیندازیم .
عالی است و آرزو یست که من هم دارم ،ولی باید سالیان درازی منتطر بمانیم تا یک لشگر مناسب از بیگناهان تشکیل دهیم و با خونریزی ای بدتر از این حکومت به هدف برسیم و خود جاگاه این گناهکاران را بدست بیاوریم!
مبارزه رئالیستی این است که حال افراد را مورد نظر بگیریم و توانایی های خود را درست تشخیص دهیم و از ائتلاف با دیگران سود بجوییم و برای مردمان این کشور حق زندگی در کشورشان را هم در نظر داشته باشیم!

مهرداد ابوالحمد
مهرداد ابوالحمد
3 سال قبل
پاسخ به  کیا

نه آقای کیا اگر عمدا مغالطه نکرده باشید. تردید نکنید که دچار کج فهمی هستید:
این که گویا هرکس خواهان موضعگیری جنایتکاران و همکاران آنها شد، خواهان از کشور بیرون انداختن آنها باشد، مغالطه سازشکارانی است که نمی خواهند موضع بگیرند و حاضرند اتحادیه جنایتکاران و خائنان را دوباره در حاکمیت این کشور ببینند و با آنها معامله و مغازله کنند.
من نوشتم فقط یک موضعگیری از میرحسین موسوی نشان بدهید که یکی از عاملان قتل عام را معرفی و محکوم کرده باشد. او حتی خامنه ای را مبرا می کند. آن هم دروغ است چون دلیلی می آورد که که منتظری به خاطرش عزل شده، چگونه خامنه ای همان حرف منتظری را زده و به جانشینی رسیده است؟
ببخشید آقا یا خانم محترم کیا: موسوی مخاطبان حرفش را احمق پنداشته، شما هم ما را هالو می انگارید؟
مثال آفریقای جنوبی را زدم که شرط گذاشته بودند هرکس خودش را معرفی کند و جنایتکاران دیگر را هم معرفی کند تا به قربانیان بتوان جواب داد که فرزندانشان کجا مدفونند، بخشوده می شوند.
من اکیدا مخالف مجازات اعدام هستم. حتی اگر بسیاری از این دژخیمان از دست مردم خشمگین زنده بیرون بیایند، من بر آنم که باید از آنها حفاظت کرد تا به دست مردم جان به لب رسیده و در آتش خشم خودبه خودی توده ها نسوزند.
همین امروز هم من خواهان محاکمه عادلانه در همین نظام ولایت فقیه برای موسوی هستم و معتقدم باید بتواند از خودش دفاع کند(نباید بی محاکمه و حکم قضایی در حصر بماند) اما محاکمه او توسط خامنه ای و رئیسی هرگز جای محاکمه او توسط دادگاهی که بعد از سرنگونی این رژیم تشکیل می شود را نخواهد گرفت.
هرگز همدستان و همکاران جنایت را بیگناه نمی دانم، چنان که خواهان بیرون ریختن آنها از کشور هم نیستم.
اگر شما به جای مغالطه، قصد تفاهم داشته باشید، معادله بسیار ساده است :
میرحسین موسوی و همه اعضای کابینه او به جنایتهای خود اذعان کنند و همدستان و زیردستان خود را معرفی کنند و بعد از تحمل مجازات زندانی که دادگاه صالح بعد از سرنگونی با حضور هیأت منصفه ملی و ناظران خارجی تعیین می کند، حتما آزادانه در کشور زندگی و کار کنند و از حقوق شهروندی برخوردار باشند.
اما اگر منظور شما این است که بار دیگر این جنایتکاران و همدستان جلاد و دژخیم را می خواهید در موضع حکومت ببینید و اتحادیه یی از جنایتکاران و خائنان را بر کشور حاکم کنید، خیال خامی در سر دارید که شاید توضیح من کفایت نکند و لازم باشد انقلاب مردم چرت شما را از این بابت پاره کند.
چنایتها از رئیسی و روحانی تا میرحسین و محمد خاتمی را نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم، اما شرطی برایشان داریم که خیلی ساده و مسالمت جویانه است: به جنایتهایتان اعتراف کنید از مردم ایران و بستگان قربانیان عذرخواهی کنند.
جناب کیای محترم: چرا شما به جای ائتلاف با مردم و نیروهای مردمی و قربانیان، پیوسته در پی آن هستید که با جنایتکاران و بازماندگان و همدستان آنها ائتلاف کنید؟ از این تردستی‌های بدفرجام خود(شرم که نمی کنید) دست کم تعجب هم نمی کنید؟
چرا نمی بینید که آنها در اثر شدت مقاومت و مبارزه دموکراتیک مردم و قربانیان علیه خودشان به این تزلزل و تذبذب و پاره پاره شدن دچار می شوند؟

کیا
کیا
3 سال قبل

من بخاطر کجفهمی خودم عذر می خواهم و آنرا اینطور تصحیح می کنم ،که عده ای نه شما اینچنین می انگارند.

peerooz
peerooz
3 سال قبل

سعه صدر؟
[بعد از سقوط مسالمت آمیز رژیم جنایتکار اسلامی] “میرحسین موسوی و همه اعضای کابینه او به جنایتهای خود اذعان کنند و همدستان و زیردستان خود را معرفی کنند و بعد از تحمل مجازات زندانی که دادگاه صالح بعد از سرنگونی با حضور هیأت منصفه ملی و ناظران خارجی تعیین می کند، حتما آزادانه در کشور زندگی و کار کنند و از حقوق شهروندی برخوردار باشند.”.
“چنایتها از رئیسی و روحانی تا میرحسین و محمد خاتمی را نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم، اما شرطی برایشان داریم که خیلی ساده و مسالمت جویانه است: به جنایتهایتان اعتراف کنید از مردم ایران و بستگان قربانیان عذرخواهی کنند.” ؟!
انشالله که چنین شود ولی حافظه ضعیف من نمیتواند به خاطر بیاورد که در طول ۲۵۰۰ سال تاریخ ایران کدام یک از حکام, پس از به قدرت رسیدن چنان کردند؟ انوشروان عادل و دراز گوشی که خود را به زنجیر عدل رسانده بود؟ یا عادل شاه افشار که آقا محمد خان قاجار را اخته؟ و آغا محمد خان نیز استخوان های وکیل الرعایا را در زیر پله قصر دفن نمود که “دلش خنک شود”؟ نمونه بی شمار است. مگر جانیان حکومت فعلی را از خارج وارد نمودند؟ همه شیر پاک خورده همین سرزمین اند.

به گمانم برای رسیدن به چنین آرزوئی “عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی”. نمیدانم. امید که اشتباه میکنم.

جمشید برومند
جمشید برومند
3 سال قبل
پاسخ به  کیا

آقای کیا ، پیشداوری نباید کرد و فکر دیگران را هم نمی توان خواند نوشته اید : ً خوب اینچنین که شما انتظار دارید ، باید همه انهاییکه زمانی در این حکومت همکاری کردند را از کشور بیرون بیندازیم …. ً
نه جانم این طوری که نمیشود بحث کرد.
مهندس موسوی و طیفی از همفکران او معروف ب جنبش سبزی و بخشی در درون اضلاح طلبان حکومتی و بیرون حکومت و حتی خارج از کشوری ها صحبت از «بازگشت به د وران طلائی امام » یا «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» می کنند.
این حرف ها ربطی به گذشته ندارد ، چنان از «دوران طلائی امام» ، «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» و «بازگشت به سال قبل از ۱۳۶۰» میشود که مثل اینکه تمام بدبختیها را «اجنه » و بعداز خمینی انجام دادند.
این ها آرزوها و پیامهای سیاسی این حضرات می باشد که باید بدون تردید گفت خوابشان خیر !
امروز ضمن اینکه بحث ها در رسانه ها به مقایسه دو حکومت تمامیت خواه پاشاهی و ولایت فقیه منجر شده ست.
دو گفتمان دیگر نیز در رسانه ای داحل و خارج دامن زده می شود.
۱. شوربختانه عده ای در داخل و خارج با شگرد های مختلف و نقل قول های غیر مستند از ادامه ی حکومت ولایت فقیه حمایت می کنند. همه میدانیم و وارد جزئیات نیز نمیشوم.
۲. با توجه به خرابکاریها و جنایات عظیم حکومت ولایت فقیه ، طرفداران حکومت پادشاهی به درستی فکر می کنند که این حکومت فاشیستی از رژیم گذشته بدتر ست. البته احتیاج به نبوغ خاصی نیست . همه می دانند. ولی این که باعث نمیشود حکومت گذشته که بعداز ۲۵ سال با دست های خودش فروپاشید تبرئه شود.هنوز شهامت پیدا نکرده اند دیکتاتورو دیکتاتوری را در هر شکلی ممنوع کنند و فقط تحریف و دروغ را با راست و درست مخلوط می کنند تا ناراستی را بپوشانند.
راه حل : تمام شواهد داخل ایران حاکی از کنار گذاشتن تمامیت خواهی ست و محور های مختلفی دارد که در جنبش زنان ، کارگران ، دانشجوئی ، مدنی ، زیست محیطی و…….. دیده میشود که سنخیتی با هیچ نوع حکومت تمامیت خواه نوع اول و دوم ندارد. ما می توانیم جنبش های آنها را در خارج حمایت کنیم.
از قضا انواع طرفداران بقای حکومت اسلامی و پهلوی خواهان وارد بحث های آزادی خواهانه و عدالت جویانه نمیشوند.
و وعده های سر خرمن می دهند .

کیا
کیا
3 سال قبل

رو راست !
کامنت نویسی توانایی بحث را ندارد.
صحبت من همگرایی در مقابل حکومت فعلی یعنی ولایت است و همه نیروهای درگیر از مجاهد ،سلطنت طلب، ملی،چپ و حتی مسلمانان سیاسی که فعلا در حاکمیت نیستند و موضع مخالف را نمایندگی می کنند باید سعی به ایجاد یک مرکز دمکراتیک با برنامه داشته باشند ،حال باید دید که موسوی را هم میتوان پذیرفت ؟ من معتقدم می شود و امیدوارم که اشتباه نباشد.

Lawdan Bazargan
Lawdan Bazargan
3 سال قبل

آقای جمشید کاملا با ارزیابی‌های شما موافقم.

Lawdan Bazargan
Lawdan Bazargan
3 سال قبل
پاسخ به  کیا

آقای کیا، اتحاد با چه کسانی‌ و بر پایه چه اصولی؟ همانطور که در پاسخ به آقای پیروز هم توضیح دادم ما نمی‌‌توانیم برای یک همگرایی سیاسی اصول اساسی‌ خود را زیر پا بگذاریم و به جناح‌های درون نظام نزدیک شویم. و در نقل قولی‌ دیگر از پروفسور جین شارپ که زندگی خود را صرف مطالعه بر روی جنبش‌های مسالمت آمیز و عدم خشونت گذاشته در کتاب “از دیکتاتوری تا دموکراسی” به درستی‌ می‌‌گوید، “افراد مستقل و یا گروههای مخالف دیکتاتوری که طرفدار مذاکره هستند معمولا انگیزه های خوبی دارند. بخصوص در وضعیتی که مبارز ه ای مسلحانه برای چندین سال علیه دیکتاتوری بی رحم در جریان بوده ولی نتوانسته باشد به پیروزی نهایی دست پیدا کند، قابل درک است که اکثریت مردم با هر مرام و عقیده سیاسی طرفدار صلح باشند .مذاکرات بخصوص در مواقعی که دیکتاتور به وضوح از برتری نظامی برخوردار است و صدمات و خرابی های ناشی از جنگ، دیگر برای مردم قابل تحمل نیست به موضوعی قابل بحث در میان گروه های دموکرات تبدیل می شود . در این وضعیت هر راه حلی که بتواند به بعضی از خواسته های دموکراتها جامه عمل بپوشاند و به چرخه خشونت و خشونت متقابل خاتمه دهد، شدیدا وسوسه کننده خواهد بود. مسلما پیشنهاد “صلح” از طرف دیکتاتور به نیروهای مبارز دموکرات، پیشنهادی ریاکارانه است چرا که اگر دیکتاتور بخواهد، تنها در یک لحظه می تواند از جنگ علیه کشور دست بکشد و خشونت خاتمه خواهد یافت . آن‌ها اگر بخواهند می توانند خود بدون هیچ معامله ای برای باز پس دادن احترام و حقوق نوع بشر، آزادسازی زندانیان سیاسی، خاتمه شکنجه، توقف عملیات نظامی، رها کردن حکومت و عذرخواهی از مردم پیشقدم شوند. مقاومت ‐ و نه مذاکره ‐ برای ایجاد تغییر در منازعاتی که در آ نها بحث بر سر موضوعات بنیادی است، حیات ی است. تقریبا در تمامی موارد، مقاومت باید تا خروج کامل دیکتاتور از قدرت ادامه پیدا کند . پیروزی در بیشتر مواقع نه از طریق توافق حاصل از مذاکره که از طریق استفاده هوشمندانه از مناسب ترین و قدرت مندترین ابزارهای مقاومتی به دست می آید.”
https://tavaana.org/sites/default/files/az-diktatori-ta-demokrasi.pdf

کیا
کیا
3 سال قبل
پاسخ به  Lawdan Bazargan

این را اینجا به عنوان یک طرح که برای رفیق عاصمی نوشتم دوباره عنوان می کنم ،و انتظار دارم که دیگران آنرا تصحیح و تکامل دهند.

من فکر می کنم به جبهه های مختلفی احتیاج است ،اینطور بگیم جبهه در جبهه !
یک، بیک جبهه ی متحد چپ نیاز داریم ،اول توده ایها با هم کنار بیایند وبعد با بقیه چپ های مدعی مبارزه علمی برنامه ی مشترکی عنوان کنند.
دو، در جبهه ملی دمکراتیک با همه آنهاییکه طرفدار حقوق بشر و حکومت جمهوری سکولار هستند شرکت کنند.
سوم نیروهاییکه هنوز در توهم حکومت اسلامی هستند ولی مخالف حاکمیت ولایی می باشند را در جبهه مشروط جا دهند.
چهارم، از هر حرکتی که حاکمیت را تضعیف کند و مسببش هم خود نیرو های در حاکمیت می باشند حمایت و تشدید کنند
پنجم آمادگی خود را برای یک جنگ داخلی افزایش دهند.
ششم از درگیری در جبهه پرهیز کنند.
پاسخ

Lawdan Bazargan
Lawdan Bazargan
3 سال قبل
پاسخ به  کیا

آقای کیا،

زمزمه اتحاد سالها است که بلند است. جنبش دادخواهی مثال خوبی است که نشان می‌‌دهد با پا فشاری بر روی اصول اخلاقی‌، حقوقی، انسانی‌ و حقوق بشری می‌‌توان رقیب را به زانو در آورد. سال ۸۸ اصلاح طلبان گفتند “بابا ۲۰ سال پیش بوده، بی‌خیال” ما پافشاری کردیم، بعد گتند ببخش، بعد ببخش و فراموش کن، بعد ببخش و فراموش نکن و حالا هم که پیشنهاد کمیته حقیقت یاب مستقل داده ا‌ند. متاسفانه ما چهل سال است که زیر مهمیز رژیم جمهوری اسلامی هستیم و این فشار ما را بی‌ قرار کرده است. اما از نظر تاریخی‌ ۴۰ سال عدد بزرگی‌ نیست. ما پیشرفت‌های مهمی‌ کرده ایم و متاسفانه بهای سنگینی‌ داده ایم. بنظر من اگر ما اصلاح طلبان را در همان دوران خاتمی از صفوف خود پیرون کرده و خط و خطوط خود را مشخص کرده بودیم تا امروز به پیروزی رسیده بودیم. اما متاسفانه اپوزیسیون با تلف کردن وقتش با این افراد و لاس زدن با آنها فرصت‌های بزرگ تاریخی‌ از جمله جنبش ۸۸ را از دست داده است. امروز هم با بزرگ کردن نسرین ستوده و نرگس محمدی و افرادی اینچنینی وقت و انرژی اپزیسیون را تلف می‌‌کنیم.

کیا
کیا
3 سال قبل

مسلما موسوی در جریان کشتار ها قرار داشته است ،ولی گذر از این حاکمیت فاشیستی تنها از یک اتحاد همه جانبه از نیروهای مخالف از بر انداز تا لرزان در داخل و خارج حکومت امکان پدیر است.
امثال موسوی را بعنوان نیروهای متزلزل در اپوزیسیون در مقابل انهاییکه هنوز بر جنایت پافشاری دارند، باید قبول کرد.
افشا گری را به نیروهتی حاکم تخصص دهیم.

Lawdan Bazargan
Lawdan Bazargan
3 سال قبل
پاسخ به  کیا

آقای کیا،

افشاگری یک حرکت دو گزینه یی نیست. ما می‌‌توانیم در آن واحد هردو جناح غالب و مغلوب، اصولگرا و اصلاح طلب را محکوم و افشا کنیم، تا باری دیگر با ترفندی دیگر به دام دیکتاتوری جدیدی نیافتیم.

کیا
کیا
3 سال قبل
پاسخ به  Lawdan Bazargan

با این نظر نمیتوان مخالف بود.
من به آن انتقاد در اپوزیسیون را اضافه میکنم،
بدین شکل شرایط تکامل در پروسه مبارزه ارتقا می یابد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

30
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x