شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

کودتای نرم علیه اتحادیه شوراهای صنفی دانشجویان- امیرحسین سعادت، لیلا حسین‌زاده

ماجرا به سرکوب سخت ختم نمی‌شود. برای سرکوب جریان صنفی_دانشجویی صرفا مقابله نظامی و انتظامی نمی‌توانست کافی باشد. بايد به جان زیرساخت‌ها و فرم‌ها و ساز و کارهای تشکیلاتی و نهادی آن نیز می‌افتادند
۱۶ آذر روز دانشجو؛ ″ما صدای تاریخیم″ | ایران | DW | 07.12.2017

ماجرا به سرکوب سخت ختم نمی‌شود. برای سرکوب جریان صنفی_دانشجویی صرفا مقابله نظامی و انتظامی نمی‌توانست کافی باشد. باید علاوه بر سرکوب و انواع رسوخ و موازی کاری در بال جنبشی این جریان به جان زیرساخت‌ها و فرم‌ها و ساز و کارهای تشکیلاتی و نهادی آن نیز می‌افتادند

کلان مناطق از جان ما چه می‌خواهند؟

در دو سال و نیم گذشته، بگیر و ببند فعالین صنفی دانشجویی از جانب دستگاه های امنیتی بی وقفه ادامه داشته است، از ده‌ها بازداشت‌ پیشگیرانه! در دی ماه ٩۶ که به بیش از صد سال حکم زندان منجر شد، تا انواع احضارها و احکام قضایی بعدی که در آبان ماه ٩٨ مجددا به اوج رسید و حاصل آن سال‌های طولانی زندان برای فعالین صنفی بود و پس از آن نیز ادامه یافت.
ماجرا اما به سرکوب سخت ختم نمی‌شود. برای سرکوب جریان صنفی_دانشجویی صرفا مقابله نظامی و انتظامی نمی‌توانست کافی باشد. باید علاوه بر سرکوب و انواع رسوخ و موازی کاری در بال جنبشی این جریان (یعنی فعالین صنفی) به جان زیرساخت‌ها و فرم‌ها و ساز و کارهای تشکیلاتی و نهادی آن نیز می‌افتادند تا درون‌زا بودن آن را از بین ببرند. اولین تلاش‌هایی از این جنس از همان سال ٩٣ با مخالفت و مقابله طولانی مدت با تشکیل “اتحادیه شوراهای صنفی دانشجویان” آغاز شده بود تا نهایتا پس از دوسال پیگیری مداوم، شوراهای صنفی اعلام کردند امضایشان را به لقایشان بخشیدند و اتحاد خود را بدون رسمیت یافتن از راهروهای اداری حفظ خواهند کرد، اتحادی که تاکنون حفظ شده است. دومین تلاش جدی‌شان تحمیل محدودیت‌ها و حدنصاب‌های احمقانه و خنده‌آور در آیین‌نامه‌ای بود که شوراهای صنفی بیش از ۲ سال برای تغییرش تلاش کردند، محدودیت هایی که اساسا مسیر تشکیل شوراهای صنفی واحدهای دانشگاهی را سد می‌کرد. (برای نمونه نگاه کنید به:

دانشجویان دانشگاه تهران چرا به سازمان امور دانشجویان رفته اند؟

سومین تلاش آنها یعنی تمرکز بر تسخیر و استحاله شوراها با تکیه بر خصلت اساسی نهادی شوراهای صنفی ممکن شد؛ شوراهای صنفی تشکیلات نیستند که مشی آنها در چارچوب مشخص تعریف شود و بلحاظ سیاسی بخشی از دانشجویان را پوشش دهند، همه دانشجویان از هر گروه و خطی می‌توانند به عضویت این شوراها درآیند (توجه کنید که شوراهای صنفی به مانند تشکل های سیاسی، دارای اساسنامه داخلی و فرم پذیرش و تشخیص صلاحیت از طریق اعضا و ادوار و امثالهم نیست و سالی یکبار به صورت عمومی انتخابات آن برگزار می شود. بدین معنا شوراهای صنفی به صورت پیوسته در مرحله ی شدن و انتخابات هستند). همین خصلت دموکراتیک (از یک سو) باعث شد که به‌ویژه از اوایل سال ٩٧، درست پس از آغاز سرکوب و در میانه خفقان و ترس خوردگی فضا، فرماندهی بسیج در بسیاری از دانشگاه‌ها (و محور مقاومتی ها در برخی دانشگاه ها) دستور به تسخیر شوراهای صنفی دهند. در این مسیر تغییر وزارتخانه ای آیین نامه، ردصلاحیت‌ها و دستکاری‌های مسئولان دانشگاهی در فرآیند برگزاری انتخابات به کمک آنان آمد و در تعدادی از دانشگاه‌ها نیز موفق به انحصار شوراها در دست خود شدند. (با جستجوی کلمه “رد صلاحیت” در محتوای کانال، نمونه ها را پیدا می کنید. درخصوص سند برای دستکاری آرا بعنوان مثال:

چه خبر از انتخابات شورای صنفی تربیت مدرس؟!

بنابراین ما با فرایند مداومی از سنگ‌اندازی پیش پای اتحادیه شوراهای صنفی کشوری، تغییر یکجانبه و از بالای آیین نامه شوراهای صنفی به نفع وزارتخانه، ردصلاحیت های گسترده از فعالین صنفی دانشجویی و نهایتا تکیه بر غیرتشکیلاتی بودن شوراهای صنفی برای تسخیر شوراها با کمک دستکاری آرا مواجهیم.

اما در این میان بدون شک مهم‌ترین تلاش‌ برای اخته‌سازی نهادی، اقدام وزارت علوم برای ایجاد موجودیتی تحت عنوان “شوراهای صنفی کلان مناطق” است. این تلاش از میانه سال ۹۵ ، درست پس از بیانیه ۱۱ هزار امضایی فراگیر دانشجویان آغاز شد. مسئولانی که تا پیش از آن برای تنظیم یک قرار ملاقات با شوراها هزار بهانه می‌آوردند، حالا درون هیاتی بلند پایه متشکل از معاون وزیر، رئیس و معاون سازمان امور دانشجویان و رئیس و معاونین صندوق رفاه دانشجویان، سراسیمه به این گوشه و آن گوشه کشور پرواز می‌کردند! و شوراها را دعوت می‌نمودند تا در نشست‌هایی مشترک، ضمن اعلام مشکلات و مطالبات دانشگاه‌شان، دبیر کلان‌منطقه خود را نیز انتخاب کنند! مسئولان وزارت علوم با چند حربه در ایجاد تفرقه و جدا کردن شوراها از یکدیگر نیز می‌کوشیدند، از جمله: “آن ها سیاسی کاری می‌کنند و این خلاف مقررات است و مطالبات اصلی را منتقل نمی‌کنند” یا “آن‌ها تندروی می‌کنند و تعامل ندارند و حساسیت زایی می کند و این به ضرر شماست ” یا “آن‌ها اکثرا تحت تاثیر فلان دانشگاه‌های تهران هستند و به شهرستان‌ها توجه نمی‌کنند” و تعابیری از این دست. پرسش برای اعضای شوراهای صنفی اما پرسشی بسیار ساده بود؛ اگر به فکر تشکیلات و اتحاد ما افتاده‌اید پس چرا با تشکیل اتحادیه کشوری مستقل شوراهای صنفی به عنوان خواسته‌ای درون زا و تاریخی، سال هاست در منازعه‌اید؟ به راستی در تشکیل شوراهای کلان مناطق چه دستاوردی برای مسئولین امر نهفته است که خود تئوریسین، آغازگر، برگزار کننده انتخابات و تشکیل دهنده آن شده اند؟

در اینجا دوباره باید سراغ ظرفیت‌ها و محدودیت‌های نهادی شوراها برویم: مهمترین نقطه قوت شوراهای صنفی دانشجویان همواره قدرت غیر تشکیلاتی آن با تکیه بر عمومیت ذینفعان خود یعنی تمامی دانشجویان بوده است. ویژگی‌ای بنیادی که مهمترین ظرف موجودیت یافتن آن پس از برگزاری انتخابات آزاد، شوراهای عمومی است. در این تعریف اعضای شوراهای صنفی (به رغم خواست سیستم) بازوان مسولین برای ارتباط گیری با دانشجویان به منظور تحمیل بهانه گیری هایی مثل “نداشتن بودجه” و “شرایط حساس کنونی مملکت” نیستند و حتی نماینده تام الاختیار دانشجویان برای اعمال نظر به حسب فهم و سلایق خود نیز نمی‌توانند باشند. یک شورای صنفی بطور بالقوه هر لحظه می تواند توسط شورای عمومی خود مواخذه و حتی برکنار شود.

از طرفی به دلیل نقش وساطتی که این شوراها بین دانشجویان و مسولین دارند این امکان وجود دارد که با بروکراتیزه شدن آنها به درون ساختار دانشگاهی درغلتند و بدل به بازوی دانشجویی مسولین دانشگاهی شوند. بنابراین شوراهای صنفی یا در مکانیزم‌های عمل وفادار به شوراهای عمومی و بدنه دانشجویی خواهند بود یا بدل به بخشی از بروکراسی دانشگاه خواهند شد.
همین خصلت دوم بود که بسیاری از ما پیشنهادهای حقیرانه فلان پست و مشاور دانشجویی فلان مسئول و بلیط های رایگان کیش و مشهد و بخشش شهریه خوابگاه و از این دست را هم از جانب مسولین در خاطر داریم!

تشکیل شوراهای کلان مناطق را نیز باید در همین منطق فهمید: تلاشی سازماندهی شده به منظور از آن خود کردن آنچه مسولان بازوان خود میان دانشجویان می‌خوانند. با تشکیل موجودیتی تحمیلی به نام شوراهای صنفی کلان منطقه، اگر تا پیش از این در تمام تصمیات، بیانیه ها و تجمعات شوراهای صنفی، هر یک از شوراها(فارغ از بزرگ یا کوچکی دانشگاهش، فارغ از تهران یا غیرتهران) دارای یک حق رای و یک امضا بود، حالا مسئولین می‌خواهند امضایی بزرگ بسازند به نام دبیر فلان کلان منطقه؛ همان فردی که با او به جلسه می روند، در این پروسه قابل مذاکره می‌شود و سایر شوراهای آن به اصطلاح منطقه را نیز می‌توان به او حواله داد. کافیست بدانید جلسات وزارت و دبیران کلان مناطق، با نسبتی ٧ به ۴ برگزار می‌شود یعنی ٧ نفر از مسولین با ۴ دبیر کلان منطقه دور یک میز می‌نشینند و این ۴ دانشجو حتی اگر تمام قد مدافع دانشجو باشند و بر سر موضع واحد، باز هم قدرت رایزنی و اعمال نظر نخواهند داشت. اما مسولان اکنون می‌توانند رو به شوراها زبان باز کنند که بروید به دبیر اعظم منطقه بگویید و اصلا از این وزارتخانه و این سازمان خارج شوید با دبیرالدبرا بیایید! این در حالی است که از اساس، جلسات کلان منطقه و وزارت هم یک یا نهایتا دو بار در سال در مدت زمانی ۲ ساعته برگزار می‌شود! و رسما هیچ جایی برای پیگیری مسائل دانشجویان باقی نمی‌ماند. همه‌ی پیگیری وزارت درخصوص کلان‌منطقه محدود به برگزاری انتخابات و شکل‌دادن به چنین موجودیتی است و نه بیشتر. بنابراین قرار است اتحاد دانشجویی و متکی بر شورای عمومی شوراها در اتحادیه کشوری بدل به انشقاق بروکراتیزه شده‌ی کلان مناطق در ضمیمه‌ی وزارت علوم شود. علاوه بر این قرار است سالی یکبار شوراها را در ۴ گوشه کشور به جان هم بیاندازند تا سرور و سالارشان را انتخاب کنند تا به جای آنکه این انرژی ها بر سر خود همین مسئولین و بازاری سازان دانشگاه آوار شود از درون بر سر خود شوراها خراب شود. عمق اخته‌سازی را مشاهده کنید!

تازه همه اینها در شرایطی است که موجودیتی به نام کلان منطقه اصلا در قوانین خودنوشته شان هم ثبت نشده است. به عبارتی شوراها با دو قطبی مواجهند که هردو فراتر از آیین نامه شکل گرفته، اولی اتحادیه شوراهای صنفی کشوری که برابرانه و درون‌زا در جهت ائتلافی سراسری بر سر خواست‌های اساسی است و دومی کلان مناطق که تکه پاره کردن اتحاد شوراها و سلسله مراتبی کردن تجمیع ناقص آنها با باج دادن به خواسته های فرعی و جزییشان و هدایت عملکرد شوراها به درون سیاست های کلان وزارت است.

به هر روی حداقل تا اواسط سال ۹۷ وزارتخانه موفق به ایجاد شوراهای کلان مناطق نشد و هرچه کردند شوراهای صنفی در برابر برهم زدن اتحادشان ایستادگی کردند. در این سال‌ها بارها در خصوص شوراهای کلان منطقه افشاگری شد و تیر تخریب چیان وزارتی و امنیتی به سنگ خورد.
(برای نمونه نگاه کنید به :
https://t.me/senfi_uni_iran/1857
https://t.me/senfi_uni_iran/1856 https://t.me/senfi_uni_iran/1373 https://t.me/senfi_uni_iran/964 )

اما از میانه‌ی سال ٩٧ به این سو درهم‌تنیدگی فشارها و فرایندهای امنیتی متعدد، کار را به تشکیل تدریجی شوراهای کلان مناطق کشاند و امروز کار به جایی رسیده که در تعطیلی و بحران گسترده حاکم بر دانشگاه‌ها و در حالی که انتخابات‌های شوراهای صنفی واحدها اساسا برگزار نشده اند، وزارتخانه با اعمال شرایط دستوری انتخابات کلان مناطق را برگزار می‌کند و مثلا در تهران با فرایندهای کاملا مغشوش، دبیر شورای صنفی منحل‌شده‌ی دانشگاه تهران! طی تشریفاتی به دبیری کلان منطقه منصوب می‌شود (توجه کنید این دبیر مقرب درگاه بارها از جانب دانشجویان دانشگاه تهران مواخذه شده و حتی شوراهای دانشکده ها، شورای مرکز دانشگاه تهران را به دلیل عملکرد وابسته، منحل ساختند). پر واضح است که این فرایند، فرایندی در جهت حکومتی‌سازی شوراهای صنفی، هضم و انحلال شوراها در بدنه بروکراتیک وزارت علوم و نهایتا گسستن شوراهای صنفی از دانشجویان و ضمیمه کردن آنها به دولت است. راه حل آن نیز جز انحلال آگاهانه شوراهای کلان مناطق و تقویت سازوکارهای درون زا، برابرانه و دانشجو محور اتحادیه شوراهای صنفی کشوری نیست.

اما کل این ماجرا سویه‌ی دیگری نیز دارد: “چرا تمام نمی شوید؟” این پرسشی است که همین اواخر یکی از بازجویان عصبانی وزارت اطلاعات از یکی از فعالین صنفی پرسیده بود و به راستی در میانه درد و رنج‌های اجتماعی این روزها و سرکوبی چنین گسترده اگر ساعت‌ها وقت گذاشته بودیم که واژه‌ها را جوری کنار هم بچینیم که معنای “امید” بدهند نمی‌توانست جایگاه این پرسش از زبان سرکوبگران‌مان را بدست آورد.

درست است. این جریان با تمام فرایندهای سرکوب، رسوخ، انشقاق و اخته‌سازی نه تنها تمام نشده‌ که تمام قد ایستاده‌ و ثابت کرده‌ است که معادلات‌شان نتیجه عکس می‌دهد.
جریان صنفی دانشجویان در تمام این سال‌ها نه تنها از مواضع خود بر پایه برابری‌خواهی و آزادی‌طلبی کوتاه نیامده‌ که با کمترین حد از محافظه‌کاری و مصلحت‌اندیشی، مرزبندی‌های خود با بهره‌برداران مرتجع و فرصت طلب داخلی و خارجی از فضای سیاسی موجود را، هر روز دقیق‌تر و پررنگ‌تر کرده است.

آنچه باید به‌درستی تبیین شود این است که این جریان به فراخور آن‌که در میانه درد و رنجی واقعی و مشترک نفس می‌کشد و در مبارزه‌ای تاریخی ریشه گسترانیده، “تمام نمی‌شود” و این تمام نشدن صرفا به‌خاطر این موقعیت تاریخی‌ش نیست بلکه به دلیل سازوکار سازمان‌یابی این جریان متکی بر دو بال جنبشی (فعالین صنفی) و نهادی (شوراهای صنفی) است که همدیگر را همواره تقویت، تکمیل، تصحیح یا حتی جایگزین کرده‌اند. بنابراین متکی بر خطوط کلی جریان صنفی، شوراهای صنفی دانشجویان بنا بر ویژگی‌های ساختاری و فرمیک خود (که در این متن هم مورد اشاره قرار گرفت) نه یک حقانیت واحد که صرفا ظرف‌های کنشگری هستند و ممکن است زمانی مصادره، استحاله و بی‌کارکرد شوند و نباید هیچ تعصب یا جانبداری خلاف واقعی نسبت به آن‌ها داشت؛ جریان صنفی دانشجویی می‌تواند و باید در صورت بروز بحران و استحاله، مبتنی بر بال دیگر خود و مبنای نهادی دگرگون‌شده‌ای ادامه یابد. بدین‌ترتیب به‌زعم ما در مختصات سیاسی کنونی و شرایط اجتماعی و تاریخی‌ای که بر این جریان گذشته است، خدشه‌دار کردن تاریخ و مسیر آن از جانب برخی از شوراهای صنفی به‌ویژه از طریق رسمیت‌بخشی به موجودیت کلان مناطق، دیگر نمی‌تواند ناشی از اختلاف‌نظر باشد بلکه به معنای سنگربندی از درون، علیه جریان صنفی خواهد بود و قرار نیست اتحادی با آنانی حفظ کرد که تاریخ‌زدایی و سیاست‌زدایی و اخته‌سازی یک سازوکار دموکراتیک برابرانه را پیش می‌برند.

منبع: شوراهای صنفی دانشجویان کشور

https://akhbar-rooz.com/?p=40948 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x