پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

یـادداشـت‏های شـــــبانه ۱۳ – ابراهیم هرندی

 ۷۱. شــــیوه طالــبانی

هر حکومت دینی ناگزیر از گزینش شیوه طالبانی در رویارویی با مردم است. این چگونگی از آنروست که هیچ دینی آیین کشور داری ندارد. در هیچ دینی نیز، گفتمانی‏هایی بنام “انسان”، “آزادی”، “اخلاق” و “کشور”، به معنای مدرن آن‏ها یافت نمی‏شود. هر دینی تنها پیروان خود را انسان می‏شمارد و پیروی بی‏پرسش از فرمان‏های خود را اخلاق می‏خواند. “کشور” در فرهنگ سیاسی جهان مدرن بستر جغرافیایی “ملت” است. اما ملت در فرهنگ دینی معنای دیگری دارد. . برای نمونه، اسلام، تنها “ملت ابراهیم” که پیروان دین‏های ابراهیمی هستند، را ارج می‏نهد و ملت‏های دیگر را به رسمیت نمی‏شناسد و آنها را نجس و کافر و دوزخی می‏داند. پس هر حکومتی که با نام اسلام برپا شود، هر اندازه نیز که خوش چشم انداز باشد و گردانندگان آن نیکخواه مردم باشند، ناگزیراز کشیدن شدن به خونریزترین و ویرانگرترین حکومت‏های تاریخ است.

خمینی و دار و دسته‏اش، نه آنگونه که بسیارانی می‏پندارند، دست نشانده بیگانگان بودند و نه بدخواه مردم. آنها با این باور که اسلام برای همه پرسش‏ها پاسخ دارد، پا به کارزار سیاست نهادند، اما هنگامی که به پوچی باور خود پی بردند، مزه قدرت آنان را درگیر و اسیر خود کرده بود و دل بریدن از آن را به زیان “بیضه اسلام” می‏دانستند. داستان این گونه بود که گروهی تهیدست، ساده انگار و ناآگاه، که از روستاها و دوزخی‏ترین بخش‏های شهرهای بزرگ، تکبیرگویان آسیمه‏سر و پرخاشگر، خود را به کاخ‏های سعدآباد و نیاوران رسانده بودند و در آنجاها جا خوش کرده بودند، دل بریدن از آن “مکان‏های شریف” را دور از انصاف می دانستند. پس فتوا دادند که “امروز حفظ نظام از اقامه نماز هم مهمتر است”. یعنی که جای ما خوب است و دیگر کاری به این که در اسلام سیاست و حکومت و علم و این‏ها هست یا نه نداریم.

اوباش حاکم برایران این نکته را بدرستی دریافته‏اند و می‏دانند که تن در دادن به اندک‏ترین خواست‏های مردمی، آغاز ِ پایان حکومت اسلامی خواهد بود. در سی ساله گذشته هربار که اندک روزنی به سوی امید و آرمان‏های انسانی باز شده است، واکنش این حکومت، موج ویرانگری از خونریزی و لوَردن مردم بوده‏است. ناسازگاری دین و انسان، داستان تازه‏ای نیز نیست. این داستان هیچ پیوندی نیز با دنیای مدرن ندارد. دین در سراسر تاریخ دراز دامن اجتماعی انسان، بزرگترین آفت ذهن و زمان او بوده است. همه دین‏ها با ادعای آورندگانشان، برای رستگاری انسان پدید می‏آیند و اگر به آن‏ها میدان داده شود، اندک اندک انسان و انسانیت را به نابودی می کشند. مومنان راستین هماره شرمسار از ناتوانی در ریختن خون گناهکاران زنده‏اند. خوشبختانه اکنون در کشور ما ژرفا و پهنای بلای بزرگ که بر سر ایران و ایرانیان آمده است، اندک اندک دارد برای همگان آشکار می‏شود. بدبختانه این آشکاری، بهای بسیار گران و گزافی برای ایرانیان داشته است.

بله، هر حکومت اسلامی، با هر انگ و رنگ و چشم‏اندازی که باشد، اگر به خواسته‏های مردم تن در دهد، در اندک زمانی برچیده خواهد شد و اگر بخواهد بماند، ناگزیر از خونریزی و ویرانگری و دهشت زایی هماره و همگانی‏ست. چنین است که می‏گویم که هر حکومت دینی ناگزیر از گزینش شیوه طالبانی در رویارویی با مردم است.

***

۷۲. آینـه‏ای دیگر

رفتارهای اینترنتی، حوزه تازه‏ای در رفتارشناسی‏ست که گستره‏ای کم و بیش جهانی دارد. این حوزه اکنون در دست سرویس‏های ااینترنتی و ماشین‏های جستجو مانند گوگل و یاهوست. آمار این شرکت‏ها خریداران زیادی دارد؛ از شرکت‏های چند ملیتی گرفته تا نهادهای آکادمیک مردم شناسی و سازمان‏های برنامه ریزی و جاسوسی دولت‏ها و حکومت‏ها. دستاوردها و پایانداد پژوهش‏های اینترنتی از آنرو ارزشمند است که بخش بزرگی از آن نشان دهنده کردارهای کاربران در خلوت خویش است و می‏تواند خریدار گزارش‏های این پژوهش‎ها را به دلمشغولی‏های مردم و آن چه در ذهن آنان می‏گذرد، رهنمون شود. برای نمونه، اگر ما بدانیم که کاربران اینترنتی در ایران به چه سایت‏هایی سر می‏زنند، آنگاه می‏توانیم گمانه‏هایی درباره چگونگی ذهنیت آنان و نیازها و خواهش‏ها و آرزوهایشان داشته باشیم و نیز به دل مشغولی‏ها و سرگرمی‏ها و خواسته‏های آنان پی ببریم. دانستن همین اطلاعات برای رفتار شناسان و فروشندگان کالا و برنامه ریزان کشور و دوستان و دشمنان ایران و سیاستمداران و جامعه شناسان و دیگرخواهندگان این گونه داده‏ها، چیز کمی نیست.

آمارهای اینترنتی می‏تواند خبرساز باشد. برای نمونه این که کاربران اینترنت در عربستان سعودی بیشترین مشتریان سایت‏های پرنوگرافی باشند و یا پرشمارترین واژه جستجو شده در فلان حوزه، درباب فلان بحث شیرین باشد و یا امریکایی‏ها بیشترین اطلاعات را درباره خودکشی خواسته باشند. این آمار همچنین می‏تواند اسباب شرمساری برای حکومت‏ها باشد. این که بیشترین سایت‏های هک شده دولت در فلان کشور باشد و یا شمار سایت‏های مخالف در کشوری بیش از شمار سایت‏های جانبدار حکومت باشد.

آمارهای اینترنتی در پیوند با مردم کشورهایی که حکومت‏های خودکامه و یا فرهنگ‏های سنتی و مذهبی دارد، ارزشمندتر است. در این کشورها گسل میان رفتارهای خصوصی و همگانی بسیار پرپهناست و پنداره همگانی در آن کشورها برآن است که بیشتر مردم تا “به خلوت می‏روند آن کار دیگر می‏کنند”. روانشناسان اجتماعی، بهداشت روانی مردم هر جامعه را با اندازه ژرفا و پهنای گسلی که میان رفتارها و کردارهای خصوصی و عمومی مردم آن جامعه است، می سنجند. هرچه این گسل ژرفتر و پهن‏تر باشد، فرهنگ جامعه بحرانی‏تر و زندگی در آن دشوارتر است. در چنان جاهایی، فرد با ماسک‏های گوناگون به گستره همگانی پا می‏نهد و هرگز یکدل و روراست نمی‏تواند باشد. زندگی در جامعه آنچنانی‏، هماره در چارچوب ِ رودرواسی و تعارف و آبروداری و چاپلوسی و مجیزگویی و تقیه و خرزرنگی و مرد رندی و مخ زنی و نیرنگ و ریا روان است. این دوگانگی را در همه لایه اجتماعی نیز می‏توان دید. حتی خانه‏ها نیز دو بخش اندرونی و بیرونی و یا اتاق نشمین و اتاق مهمان دارد. فرد نیز در اندرونی کسی و در بیرونی کسی دیگر می‏شود. یک جا آزمندی خودکامه و درنده خو و در جایی دیگر تاجری، استادی، عالمی و یا عنوان داری نرمخو و مهربان.

بررسی رفتارها و کردارهای اینترنتی، بررسی بخشی از حوزه رفتارهای خصوصی‏ست. این حوزه، ما را بدون ماسک‏هایی که در بیرون بر رو می گذاریم، نشان می‏دهد. گاه برخی از کامنت‏های نوشته‏های فارسی آموزنده‏تر از خود نوشته است. این کامنت‏ها، خودشیفتگی، دیگری ستیزی و تنگ نظری بسیاری از ما ایرانیان را نشان می‏دهد. آینه‏ای که کاستی‏های ما را آن گونه که هست، آشکارا و آزارنده وامی‏تاباند.

***
۷٣. بچه مشـهد

در من امشب ترنم غزلی‏ست
دلم امشب ستاره باران است

واژه ها را خبر کنید
تا که با کوزه‏های خالی خویش
بشتابند سوی من،
کامشب
در من است آنچه در دف باران
وآنچه در نای چشمه ساران است
(اسماعیل خویی)

با این شعر زیبا بیاد اسماعیل خویی می‏افتم. درباره اسماعیل و شعرش بسیار گفته‏اند و نوشته‏اند. اما شاید کمتر کسی بداند که او در طنز پردازی نیز کارها کرده است کارستان. امروز که داشتم خانه تکانی نابهنگام می‏کردم، ناگهان چشمم افتاد به دست نوشته شعری که اسماعیل، هزاران سال پیش آن را برروی کاغذ آورده است. این شعر درباره ذهن پریشان و “پرت و پلا” گوی خمینی‏ست. پیش‏ از آن که چند بیتی از آن شعر را بخوانید، بدنیست بدانیدکه برخی از طنز نوشته‏های اسماعیل خویی در گاهنامه آهنگر در تبعید، که زنده یاد منوچهر محجوبی همه کاره‏اش بود، با نام “بچه مشهد” چاپ می‏شد.

دوش امام نکته بین تفسیر کرد
معنی “مثــــقاله شـــراً یــــره”
نکته‏ها می‏گفت بس کمیاب و ناب
درّها می‏سفت نغز و نادره
کرده بود از جنس جان بزمی بپا
چرخ هفتم گوشه‏ایش از گستره
از کلامش سفره دل پُر طعام
وز پیامش جان ما را شبچره
گفت؛ “هست این نفس امّاره بسی
بدتر از این زنگدای سامره
او نمی‏دانست در دین مبین
اقتصاد و این چیزا مال خره
نان خالی را نمی‏خورد از طمع
تا بگیرد از خدا نان و کره
تازه وقتی هم خدا داد این به او
او نشد باز از خدا متشکره.
گفت؛ یارب کاشکی می‏داشتم
برسر این سفره یک ران بره
……
حق به خشم آمد که ارواح ننه‏ت
تو مگر از غربی ای مستکبره!؟
روز و شب گر روزه گیرد هر کسی
زود گردد کار دنیا یکسره
لکن، البته امیرالمومنین
گفته؛ “خیلی خاصیت داره تره”
هرکسی حلوا به گورستان برد
خسّرالدنیا شود و الاخره
احوط، البته ، همان که بانوان
یکوری افتند روی مقبره
خربزه یک میوه مستکبری‏ست
لکن امریکا از آن هم بدتره
…….
با چنین منطق نمی‏دانم چرا
می‏کنند آقای ما را مسخره
***

۷۴. جور دیگر باید دید.

ما درباره بحران‏های سیاسی و فرهنگی و هنری می‏نویسیم و مردم ایران با بحران های روزمره دیگری درگیرند. گرانی، ناامنی، خفقان، بحران آلودگی آب و هوا، غم ِ نان و بیکاری، خودکُشی، فرارهای گوناگون، بی پولی، زلزله، هرج و مرج همگانی، اعتیاد، ترافیک، بی اعتمادی، فروپاشی هنجارهای فرهنگی، بی خانمانی، بی فردایی، بی برنامگی و ……

آخر زمانی که هوای شهر، روزی ده‏ها نفر را به کام مرگ می فرستد و تصادفات رانندگی صدها نفر را، از بحران هویت سخن گفتن، خروسیدن بی محل است. تا زمانی که آنچه گفتنی ست ناگفته بماند، نوشته های ما نیز ناخوانده خواهد ماند. چنین باد!


***

۷۵. احمــد قابل

احمد قابل مرد قابلی می‏نماید. او درد دین دارد و این درد، او را به رویارویی و ستیز با دکانداران دین واداشته است. دینداری حق انسان است آنگونه که بی دینی. اما هنگامی که کسی یکی از این دو را ویژگی بداند، دکانی باز می‏شود بنام “دین”. همه کوشش‏های احمد قابل در چند سال گذشته، مبارزه با دکانداران دین بوده است. تا بیزاری خود را از راهزنان سرمایه دینی مردم نشان دهد، احمد قابل با گفته‏ها و نوشته‏های خود گهگاه پنجه بر روی دیو کشیده است. بازتاب ستیز رهروان حوزوی با آنان که دکان دین باز کرده‏اند، در کشوری چون ایران بسی بیش از بازده رویایی دیگران با این دینی کاران می‏تواند باشد.

احمد قابل می‏توانست مانند بسیاری از همگنان خود که به خفت در خویشتن بستری هستند، در ساحل عافیت، خاموش بزید. دوره، دوره دوربرداری آخوندها و بهره وری آنان از خوان یغمایی بنام ایران است. این چگونگی شاید هرگز دیگر در آینده فراهم نشود. با این همه، کسانی چون منتظری و صانعی و کروبی و طاهری و قابل، با آگاهی از این چگونگی، به مردم پیوسته‏اند و خواب و آسایش از همکاران دین فروش خود گرفته‏اند.

از این دیدگاه، من احمد قابل را قابل می‏دانم، وگرنه با اندیشه‏های مذهبی کسانی چنو هیچ کاری ندارم.   

***

۷۶. دیپلم امامت!

چندی پیش دولت سوئِس اعلام کرد که از این پس ائمه جماعات مساجد سوئِس باید دوره آموزش شهروندی این کشور را بگذرانند. کشورهای دِیگراروپایی نیز در چند ماه گذشته با وضع مقرراتی اِین چنینی برآن شده اند که شناخت بیشتری از مسلمانان مسجدی کشورهای خود بدست آورند و آنان را از نزدیک بپایند. در برخی از این کشورها, دولت شرایط بسیار دشواری برای پیش نمازشدن و اقامه امامت در نظر گرفته است . می‏گویند که درآلمان امام جماعت نخست باید در آزمون زبان پیروز شود و سپس امتحان شهروندی بدهد. در انگلیس هم گویا در آینده نزدیک پیش نماز هر مسجد باید دارای دیپلم امامت باشد.

با این حساب جهان اسلام در آینده ای نه چندان دور، دارای ائمه و مجتهدین رنگ و وارنگ فرنگی خواهد شد. تاکنون احادیث و روایات از زبان سید طاووس و شهید ثانی و مجلسی و مجتهد شبستری نقل می شد. از این پس باید منتظر کرامات و روایات سید پاریسی و محبوس لندنی و آیت الله دانمارکی و مستر مجتهد منچستری هم باشیم.   نیز باید دید که این احادیث و روایات درباره فواید گیاه خواری و ازدواج با همجنس و مسایل این چنینی و آنچنانی چه خواهند گفت.

زمانی که تازه به این شهر آمده بودم در معنای نامش مانده بودم و هرچه بیشتر می گشتم، کمتر می یافتم. گره کار در این بود که من معنای نام بیشتر شهرها و آبادی ها را از روی نام امام زاده های آنها در می یافتم؛ فی المثل می دانستم که قاسم آباد از برکت حضور امام زاده قاسم آباد بود ویا شهرضا به خاطر گل وجود مرقد حضرت شاه رضا. مشهد که دیگر تکلیفش روشن است. اما این شهرِ به این درنددشتی یک امام زاده بی غیرت هم نداشت . البته هنوزهم ندارد اما با وضعی که پیش آمده، امید است که در آینده نزدیک این کمبود برطرف شود.

امروز می فهمم که این شهر را بنام همان لندهوری که برای نخستین بار در این محل نمورِ جاخوش کرد و خشت بنای آن را نهادِ، نام گذاری کرده اند و امروز این نام براثر مرور زمان “لندن” خوانده می شود.   

……………………

بعضی شهرها نام‏های ساده و معنی داری دارد مانند سده که از سه تا ده به هم چسبیده ساخته‏شده است و یا میاندوآب که میان دو رود پر آب نشسته است. البته آباده هم بد نیست گر چه هنوز معلوم نشده است که کجاش آباده؟ ولی بهرروی بهتر از شیراز است. آخه اینم شد اسم؟ نمی‏دانم چه شیرپاک خورده‏ای، نام یک شراب بدمزه استرالِیایی را روی شهر به آن خوبی گذاشته است؟

***

۷۷. روزهای خوش

روزیست خوش و هوا چه زیبا شده است
خرّم همه دشت و کوه و صحرا شده است
گل مومنِِ با حجاب و بلبل ریشو
به به، همه جا بهشت زهرا شده است

***
روزیست خوش و هوا تمیز و غیره
زیبا شده هر درشت و ریز و غیره
این روزِ تمیز را بسر با ید برد
با خوردن و خوابیدن و چیز و غیره

***

روزیست خوش و هوا کمی بارانیست
البته چه غم که این یکی هم فانیست
افسوس که روز و روزگارِ من و تو
چون آخرتِ آلن دلون بحرانیست

***

روزیست خوش و هوا نمادِ پاکی
در حمد و ثنا نشسته کرمِ خاکی
شمع و گل و پروانه همه خاموشند
بر گِردِ مزارِ بلبلِ سوزاکی

***

روزیست خوش و هوا چه عنبرگون است
آهو بچه کرده، مادرش دلخون است
یاران به “جانی دالر” خبر باید داد
بلبل گویا به گوره خر مظنون است

***

روزیست خوش و غنچه بسی خندان است
آتشپرک و دلبر و شور افشان است
شک نیست بُوَد مفسد فی الارض، ولی
خوشبختانه بیرونِ از ایران است

https://akhbar-rooz.com/?p=36834 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x