سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

یـادداشـت‏ های شـــــبانه: (بخش۴۶) – ابراهیم هرندی

 ۲۶۲. انگلِ فرهنگی

اندیشه خرافی، ویروس ذهنی ست و کسی که آن اندیشه را می پرورد و پروبال می دهد، انگل فرهنگی ست. انگل های فرهنگی دشمنان انسانیت هستند. اگر ویروس زیستی، مردم را تک تک ناخوش می کند، ویروس ذهنی گاه قاره ای را برای هزاران سال به آتش می کشد. اینروزها با کارا شدن ویروس ابولا، همه جهانیان با این ویروس کشور- کُش آشنا شده اند و به هراس افتاده اند. اگرچه ابولا، خطرناکترین ویروس زنده در جهان نیست و ۷۵ درصد از اسیران خود را بکام مرگ می فرستد، اما این ویروس، رفتاری موجی دارد. یعنی که همانگونه که ناگهان فراگیر می شود، بناگهان نیزآتش آن خاموش می شود و ناپدید می گردد. اما ویروس های ذهنی گاه تا چند سده می مانند و مردمان زیادی را سرزمین های دامنه داری، به خاک سیاه می نشانند. نمونه های فراوانی از این ویروس ها را در آئین ها و ایدئولوژی ها می توان یافت که اکنون بیش از هزار سال است که ذهن مردم را آلوده اند و مانند زالو خون فرهنگی آنان را مکیده اند.

مهم نیست که اندیشه خرافی چه پیشینه ای دارد و از کجا آمده است و چه کسانی آن را ستوده اند و پذیرفته اند و پاس داشته اند. هراندیشه ای که در راستای روشنگری حقیقتی، آدرس ماورایی به انسان بدهد و بیرون از چارچوب قوانین طبیعت فرموله شود، خرافی ست و باید پوچی آن را آشکار کرد و آورنده آن را نیز رسوا نمود. بله، آنان که ویروس های فرهنگی را در گستره همگانی می پراکنند، دست کمی از آن گنداب لجن زاری که در کشور کنگو، ویروس ابولا را بسوی جهان پراکند، ندارند. بدبختانه این شمار انگل های فرهنگی در ایران زیاد است.



۲۶٣. اگر مرگ داد است، بیداد چیست؟

می گویند؛ “مرگ حق است.” گویا این تنها حقی ست که در اسلام به انسان داده شده است. در گذرِ تاریخ نیز، این حق را آنچنان به مردم یادآور شده اند و گفته اند و بازگفته اند، که انگار دیگر در روزگارِ ما کسی به معنای آن نمی اندیشد و همگان پذیِرفته اند که بله، مرگ حق است.

و من به بانگ بلند فردوسی می اندیشم که گفته است؛ “اگر مرگ داد است، بیداد چیست؟” و، به پوزخندی که پس از هزار سال ِ سیاه، در این بند می بینم و می شنوم که می گوید؛ در شگفت ام که این قوم، ناحق شان چیست؟

***

۲۶۴. حکایت

آورده اند که شبی شاعری روده دراز، کم روی ساده ای را در کمند شعر خود گرفتارکرد و از شام تا بام، با قصیده و غزل و بحر طویل، اعصاب او را خش خشی و خط خطی کرد. پگاهان که شاعر خمیازه و دهان- دره هماره مهمان بدید، گفت:

–         خسته شدی، هان؟ انگار با شعر میونه ای نداری
–         اختیار دارین. خیلی هم لذت بردیم. اتفاقاً من غزلهای هادی صداقت را خیلی دوس دارم.
–         هادی صداقت؟..کدوم هادی؟
–         همون که تو لندن زد یه نفر را کشت.

شاعر از این آدرس دانستی که منظور صادق هدایت بودی. پس در دم دفتر ببست و چون سنگ ِ روی یخ، وارفت و دیگر هرگز بازپس نیامد.

***

۲۶۵. الـدین بیزنس الی یوم القیامه.

بسیاری برآن اند که آتشی که اکنون در خاورمیانه شعله ور است، آتشِ نفت است و نه آتش جنگ شیعه و سَنی. می گویند؛ درست است که دو حکومت قرون وسطایی و انسان ستیز، یعنی حکومت های ایران و سعودی، با هم به رقابت در فرستادن مسلمان به بهشت، با خشم و خروش و خنجر و خون و بمب های خوشه ای پرداخته اند، اما اگر از دیدرس فراتری به این چگونگی بنگریم، در می یابیم که تنها در کشورهای نفت خیز، این الم شنگه برپاست. اما در کشورهای اسلامی دیگر که نه نفت دارند و نه اهمیت ژئوپلتیک، خبری هم از بیداری اسلامی و خلافت و القاعده و جنگ و شیعه و سنی نیست. برای نمونه، در آفریقا دو اسلامی کشور نفت خیزِ لیبی و نیجریه، چون نفت دارند، بلوای اسلام گرایان را نیز دارند. اما در همان پاره از جهان، کشورهای اسلامی دیگری چون گینه، مالی، موریتانی، مایوتی، نیجر و سنگال و جزایرکومور هم هستند که بیش از ۹۰ درصد جمعیت آن ها مسلمان اند، اما در هیچ یک از آن ها، نه جنگ کافر و مسلمان بر پاست و نه بلوای القاعده و داعش و بوکوحرام. شاید بسیاری از مردم با نام برخی این کشورها نیز آشنا نباشند. این چگونگی را در آسیا نیز می توان دید.

برای ایرانیانی که نزدیک به چهل سال است، از برکت و رحمت و راًفت اسلامی برخوردارند، پذیرش این نکته که چیزی جز اسلام مایه همه رویدادهای خاورمیانه باشد، بسیار دشوار است. اما اگر از چشم اندازی که از آن سخن گفتیم، اندکی زاویه دید خود را بازتر کنیم، می توان گفت که اسلام هایی که ما امروز در خاورمیانه داریم، همه در بستر اقتصاد و فرهنگ نفت پدید آمده اند. اسلام نفتی، دکانی برای توجیه در دست گرفتن شیر نفت است.
یاد عبدالمطلب، همکلاس گذشته های دورم بخیر که می گفت؛ “الدین بیزنس الی یوم القیامه”.

***

۲۶۶. بیدل

چه مقدار خون در عدم خورده باشم
که برخاکم آیی و من مرده باشم
(بیدل)

سال هاست که دلم می خواهد چیزی درباره بیدل هندی بنویسم،اما هربار که دست به قلم می برم، دست و دل ام می ‏لرزد. ما ایرانی‏ ها زبان را حرام می کنیم. اقتصاد زبانی سرمان نمی شود. هزار جمله می نویسیم، تا یک نکته کوچک را برسانیم. ما قدر زبان را نمی دانیم و همیشه به گفته ناصر خسرو، “دُر دری”، را پایمال می کنیم.

اما درباره بیدل….نه، بهتر است بماند برای آینده.

***

۲۶۷. خفـخان

آیت الله… در یک جمله فتوا داده بود که کندن پیراهن برای سینه زدن در مجلس عزاداری امام حسین جایز نیست زیرا که این عمل با شئونات اسلامی و فرهنگ ملی و مذهبی ایرانیان جور در نمی آید و زنان و مردان دیگر را هم به معصیت وا می دارد.

در پی اعلام این فتوا، انجمن مداحان و شورای هیئت های سینه زنی و زنجیرزنی کشور در نامه های سرگشاده به آیت الله اعتراض کردند که در راه “آقا امام حسین”، برهنه و شیفته و آسیمه سر باید عزاداری کرد و اگر امام امت، خون گریه کردن برای امام حسین را جایز دانسته اند، شما چرا رو حرف امام حرف زده اید و حرف های امپریالیست ها و صهیونیست ها را تکرار کرده اید؟

جبهه بسیجیان ِذوب در ولایت از آیت الله خواست که توضیح دهند که چرا فتنه براندازی چند سال پیش، از دید ذره بینی ایشان دور ماند و حضرت آیت الله حکم تکفیر سران فتنه را که هنوز هم که هنوز است، در کمال وقاحت، زنده اند و در جامعه اسلامی ما راه دارند نفس بیهوده می کشند، صادر نکرده اند؟

اصلاح طلبان در سایت هایشان نوشتند که بجای پرداختن به این مسائل پیش پا افتاده، بهتر می بود که حضرت آیت الله، یزید زمان را مردم معرفی می کردند و جای دوست و دشمن را به آنان نشان می دادند.

سازمان های حقوق بشری پرخاش کردند که؛ آقا، سینه زنان با میل خودشان لخت می شوند. شما فکری بحال دختران و زنانی بکنی که این رژیم با تو سری روسری بر سرشان انداخته است و حقوق انسانی آنان را پایمال کرده و می کند.

فمینیست ها گفتند؛ آقا، چرا پای زنان را در این ماجرا به میان کشیده ای؟ چرا کندن پیراهن مردان، زنان را به معصیت وامی دارد؟ تا کی باید زنان در جامعه مرد سالار مسئول همه کژی ها و کاستی ها باشند و همه کاسه کوزه ها بر سر آنان شکسته شود؟ بجای این چرندیات، به فکر دخترانی باشید که از ترسِ اسید پاشی هفته هاست که از خانه بیرون نرفته اند.

سخنگوی سفیران جمهوری اسلامی در پیامی محرمانه خطاب به حضرت آیت الله یادآورشد که این گونه فتواها هزینه سیاسی زیادی برای جمهوری اسلامی دارد، چرا که امپریالیست ها و صهیونیست ها این مسائل را پیراهن عثمان می کنند و به نشخواری برای رسانه های استکباری مبدل می سازند. پس بهتر است که در این برهُه از زمان، علمای اعلام به حساسیت های این جوری توجه ویژه ای مبذول دارند تا قلب حضرت ولی عصر از همه ما راضی و خشنود باشد انشاالله.

ملی گرایان نوشتند، لطفاً فرهنگ ملی ایرانیان را رنگ مذهبی نزنید. یادتان باشد که همه ایرانیان شیعه نیستند و ما هم میهنان سنی و ارمنی و یهودی و بهایی نیز در این کشور داریم. ملیت فراگیرتر از دین افراد است و نباید این دو را به هم چسباند. ما همانگونه که ایرانی مسلمان داریم، ایرانی زردشتی و ارمنی و   سنی و یهودی و بهایی و پیرو ان ِ ادیان دیگر هم داریم.

کانون جوانان کرد اعلام کرد که کدام فرهنگ ملی…
سکولارها نوشتند که آخر چرا بحران های …..
روشنفکران دینی گفتند که بهتر می بود……
جامعه طلاب جوان فریاد ….
صدای امریکا در برنامه…
بی بی سی…

با تماشای این همه، آیت الله… بیچاره درماند که برما چه رفته است که مردم این گونه وقیح شده اند و تو روی علما می ایستند؟ مملکت که بیش از سی سال است که بحمدالله اسلامی شده است. ما هم که حرف بدی نزده ایم. آنچه گفته ایم هم که بر اساس احادیث و روایت معتبر بوده است. پس وحدت کلمه مسلمین کجا رفت؟ کاسه صبر انقلابی مردم چرا لبریز شد؟ خدایا علمای اسلام چه شیوه ای باید در پیش بگیرند؟

***

۲۶٨. شعر

عجب پرندهِ شنگی!!
زبانِ جانِ جهان است!!
و خواب‏های مرا مثل آب می خواند!
تمامِ خاطره‏های خوش است پروازش

عجب پرنده شنگی !
دل است و بال
دل و بالِ من چه می لرزد
در آبشارِ صدایش
و بال می کشد از پشتِ گوشِ هوش
دلم سویش

پُر از تراوتِ رستن
پُر از هوای شدن

کجاست ؟
کیست ؟
و آسمانِ کدام آشنام می خواند ؟

زمین زمینه خوبی ست
برای با تو نشستن
برای خیره شدن در نگاهِ آتش و آب
و از ستاره گذشتن
زمین زمینه خوبی برای پرواز است.

………………..
http://goob.blogspot.co.uk

https://akhbar-rooz.com/?p=36751 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x