سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

یـادداشـت های شـــــبانه: (۱۰۵) – ابراهیم هرندی

ابراهیم هرندی

۶۵۷. هیچ انقلابی تاکنون به رفاه و آسایش همگانی راه نبرده است.

اندیشه ی دگرگون کردنِ جهان با خشم و خیزش و خروش برای ساختنِ جهانی بهتر، اندیشه ای انقلابی ست که ریشه در آرمانِ برابری خواهی انسان دارد. این اندیشه از زمانی که انسان از وجودِ ریشه های نابرابری در جامعه آگاه شده است، در ذهن او شکل گرفته است و در گذارِ تاریخ، نمادها و نمودهای بیشماری داشته است. اما تاکنون هیچ خیزش و ریزشی در هیچ سرزمینی نتوانسته است به رفاه و آسایش همگانی کشیده شود. حتی انقلاب صنعتی اروپا نیز که هنگامه ای علمی و دگرگونساز بود و دستاوردهای چشمگیرش همه ی جهان را برای همیشه دگرگون کرد، اکنون متهم به زمینه سازی برای استثمار، ماشینی کردنِ زندگی انسان و آلوده کردنِ زیستبوم گیاهان و جانوران و نابودی زمین است. چرا؟

مرادِ من در این یادداشت، ریشه های زمینه سازِ نابرابری ست و نه خودِ آن. اگرچه نابرابری در دسترسی به سازه های زیستی، ریشه ی همه ناروایی ها و ناسازگاری ها و ناهماهنگی ها و گرفتاری های اجتماعی ست، اما نابرابری، برآیندی از روندها و رویدادهای زمینه سازِ خود است. از اینرو، برای ریشه کن کردنِ آن باید ریشه های آن روندها و رویدادها را برکند. برابری بمعنای یکسان سازی همگانی نیست، زیرا که هر فرد، ویژگی های فیزیکی و ذهنی ویژه ی خود را دارد که چشم اندازِ زیستی و اندازه ی تاب و توانِ او را شکل می دهد.  یکسان سازی، تفاوت های فردی، اختیار و شایستگی را نادیده می گیرد و همگان را یکسان و همگون می خواهد. برای ریشه کن کردنِ زمینه های نابرابری، باید فرصت های یکسانی برای دسترسی به همه ی سازه های زیستی پدید آورد، تا کسی، جایی و یا چیزی، راه را بر شکوفایی تاب و توانِ کسی نبندد. هم نیز، جایگاه خانوادگی و یا پایگاهِ طبقاتی کسی، او را به جایی که سزاوارش نیست، نرساند. هر انقلاب اجتماعی تاکنون برای رساندن مردم به آزادی و برابری همگانی آغاز شده است و اندی پس از پیروزی، به برتری قشری و یا طبقه ای کشیده شده است. چرا؟      

پاسخ به این پرسش آسان نیست، اگرچه تاکنون پاسخ های آسانِ بسیاری به آن داده شده است. آنچه به گواهی تاریخ می توان گفت این است که هیچ انقلابی تاکنون به رفاه و آسایش همگانی راه نبرده است.شاید این چگونگی از آنروست که آرزوی برابری، آرمانی ذهنی ست مانندِ آرزوی زندگی جاودان، شادکامی هماره، جوانی و زیبایی جاوید  و یا روئینگی تن و جان. آرمان هایی که  تنها در ذهنِ انسان شکل می گیرد و برآیندهایی از آتش بازی و شیرین کاریِ ذهنِ خیالباف و خیالکارِ اوست. این پنداره که هرچه در ذهن انسان ساخته می شود، می تواند و باید نمودِ بیرونی نیز داشته باشد، زمینه سازِ بسی بیش از بسیاری از دستاوردهای آدمی ست، اما همیشه درست نیست. خوش- خیالِی انسان چیزی ست و روندها و رویدادهای اجتماعی، چیزی دیگر. آنچه این دو را بیکدیگر پیوند می دهد، ذهنِ پیوند آفرینِ انسان است. خیالِ آدمی آزاد و فراگستر و مرز ناپذیر است و در کارگاهِ آن هر پدیده ی ناممکن شدنی می نماید. اما در جهان حقیقی، که سازه های آن پیرو محدودیت های ماده است، هرکاری شدنی نیست. آنچه نیز شدنی ست، در پرتوِ بازتاب ها و برآیندهای پیش بینی ناپذیر و ناخواسته، هرگز آرمانی و دلخواه نمی شود.

***

۶۵۸. جنگِ مدرن

جنگ میان اسرائیل و ایران، نمونه ای از جنگِ نوین است. این گونه جنگ، تازشی و فراگیر و پُرهیاهو نیست و لشکرکشی و تانک و توپ و سرباز و سنگر نمی خواهد. هیچ حکومتی نیز مسئولیت هیچ یک از ویرانگری های آن را نمی پذیرد. دیگر آن که این جنگ، گاه ماه ها و شاید سال می تواندن دنباله پیدا کند و بسیاری از مردم از آن بی خبر باشند. این چگونگی برای آن است که مردم انگاره های ویژه ای از جنگ دارند و که با جنگِ نوین بیگانه است. جنگ نوین، نه جنگ سرد است و نه گرم، اما هم گرم می تواند باشد و هم سرد. میدان این جنگ، فضای مجازی ست، اما بازتاب های آن حقیقی ست.

بنیادی ترین سازه در هرجنگ نوین، اطلاعاتِ چند- رسانه ایِ زمانمند و زنده است. کشورهایی که سازوکارِ گردآوروی اطلاعات درست و دقیق و زمانمند ندارند، تابِ درگیری در چنین جنگی را نیز نمی توانند داشته باشند. در جنگی که میان اسرائیل و ایران در چند سالِ گذشته درگرفته است، اسرائیل با اطلاعاتِ بهتر و بیشتر، دست بالا را دارد و تاکنون هرکس و هرجا را که در ایران خواسته است، بمباران کرده است.

یکی دیگر از ویژگی های جنگِ نوین، استراتژیک بودن عملیات نظامی آن و نقطه زنیِ هدفمند نبردِ در آن است. در جنگِ کلاسیک، جنگنده ها شهری و یا منطقه ای را بمباران می کنند و خشک و تر را با هم به آتش می کشند. اما در جنگ نوین، هدف پیشبردِ استراتژی دقیق و از پیش شناسایی شده است. گاه در دلِ شهری، تنها خانه ای ویران می شود و گاه در میان جمعی، یک نفر ترور می شود.

جنگ نوین جنگی ست که حکومت را هدف می گیرد و حکومتیان را به هراس می اندازد. اما بسیاری از مردم از آن بی خبر می مانند. ویژگی دیگر آن که این جنگ، سایبری ست و به دانش و امکانات دیجیتال نیاز دارد. البته وِیژگی های دیگری هم دارد که شمارش آن ها در این یادداشت نمی گنجد. 

***

۶۵۹. دروغ بود خواب ‏های کودکی

ببین چگونه-“عاشقی”- طناب دار می شود!
و آرزوی رستن از کلاف زیست-مرِگی،
نشان راه ِ سنگلاخ سنگبار می‏ شود.
ببین!!

ستاره سنگ می‏ شود،
سکوت بغض مرگزا،
سپیده می‏ دمد و روز،
روشنای کارزار می ‏شود.
ببین!!

چه روزگار تلخ و بی ترانه ‏ای!!
چه خواب ‏ها، خیال‏ های بی نشانه ‏ای!!
چه ساقه های بی جوانه ‏ای!!
ببین!!

دروغ بود خواب ‏های کودکی،
و خنده ی گیاه و آب و آفتاب.
کلاغ‏ ها برای هیچ کس خبر نمی برند.
دروغ بود،
خیال ها و خواب ها،
حباب‏ های آفتابِ کودکی!!

کجای این جهان نشسته اید، هان؟
مرا بخوان ز تنگنای خوابراه خامُشی،
که هیچ ‏ام آشنا نمانده است!!

***

۶۶۰. آموزه ای از تیارتِ روحوضیِ انتخابات

مناظره ی کاندیداهای انتخاباتِ ریاست جمهوری نشان داده است که هسته کانونیِ قدرت در حکومتِ اسلامی چه اندازه ناآگاه و بی دانش و نادان و تهی مایه است. البته فقر فکری و فرهنگی، یکی از پُرنماترین ویژگی های حکومت های دیکتاتوری ست. هیچ دیکتاتوری به فکر و فرهنگ، روی خوش نشان نمی دهد و مشابهِ این دو را می سازد و می گسترد. اما این اندازه از بی دانشی و تهی مایگی که تاکنون این هفت نخاله به نمایش گذاشته اند، اشاره به خطر بزرگی برای ایران دارد و آن این که کودن مردانِ این حکومتِ دوزخی هرگز با مردم ایران کنار نخواهند آمد. سال هاست که این گمانه قوت گرفته بود که روزی نه چندان دور، بخشی از عمله و اکره ی حکومتی، برای حفظ جایگاه و پایگاه خود، دست به کودتا خواهد زد تا بساطِ نکبت و ننگی را آنان را برلبه پرتگاه نیستی کشانده است، برچیند.

تئوری این بود که برخی از سرانِ سپاه، از سرنوشتِ صدام و قذافی و اسد، درسِ عبرت گرفته اند و نه تنها نمی خواهند که خود و خانواده هایشان، لت و پار و یا آواره و بیچاره شوند و خانه ها و ویلاها و باغ های و سرمایه های کلان خود را از دست بدهند، بلکه می خواهند بتوانند که سرمایه های خود را در چرخه ی اقتصادی بازارهای بزرگتری بکار بیندازند. پس بناگزیر، روزی دست به کودتا خواهند زد.

این نگرش، کودتای سپاه را پیروِ منطقِ سرمایه داری می داند و برپایی حکومت دیکتاتوری اسلامی توسط سپاه پاسداران را پیش بینی می کند؛ حکومتِ اسلامیِ بدون آخوند و خالی از نمادهای دینی. یعنی حکومتی شبه سکولار که تنها آزادی های سیاسی و اقتصادی را همچنان محدود خواهد کرد، اما با آزادی های فردی و دینی کاری نخواهد داشت.

تیارتِ روحوضی رسانه ای مناظره انتخاباتی و درونمایه ذهنی هفت- نخاله آن تیارت نشان داد که از مردانِ کودنِ این حکومت، انتظارِ هیچ دگرگونی بنیادی نباید داشت. برنامه ریزی برای تغییر، نیاز به دوراندیشی دارد که خود برآیندی از نگرش مدرن است.        

***

۶۶۱. سوگنامه ی اسماعیل خوئی و بُحران شعر

چند خطی که شفیعی کدکنی بنامِ شعر، در پی مرگِ جاودانیاد اسماعیل خوئی نوشت، هیاهوی زیادی در شبکه های اجتماعی و برخی از رسانه های فارسی زبان براه انداخت.(۱) در این هیاهو، هرکس چیزی گفت و نوشت و از هردری سخنی رفت. اما کسی نپرسید که آیا مضمونی را که استاد شفیعی با شتاب برای خوئی کوک کرده است، شعر است؟ اگر هست، چگونه شعری ست؟ البته آقای هادی خرسندی، اشاره ای به این شعر کرد.(۲)

هدفِ من در این یادداشت، پاسخ دادن به پرسش هایی که نوشتم، نیست. به گمان من، با آمدنِ نیمایوشیج، شعرِ فارسی به بحران تعریف دچار شد. بحرانی که همچنان تا به امروز دنباله داشته است و مایه بسیاری از بگومگوها و ستیزها و کدروت ها و گفت و نوشت های بی پایان نمایی شده است. از اینرو، پرداختن به این نکته که سخنی، شعر است یا شعروار، راه به جایی نمی برد. شعر فارسی برای سده ها، رسانه ای برای نگهداری و ترابریِ بسیاری از چیزهایی که هیچ پیوندی با شعر ندارد نیز بوده است. هنوز نیز تعریفی که بسیاری از مردم از شعر دارند، برای شعار مناست تر است تا برای شعر. در پیوند با آنچه استاد کدکنی نوشته است، بیشتر کامنت ها درباره نیتِ نویسنده و پیام ِنهفته در آن بود. دریافت و برداشتی ابزاری از شعر و فرغون دانستن آن برای بیان اندیشه.

یادِ اسماعیل هماره گرامی باد که چه رنجی از این بدفهمی می بُرد و چه کوششی برای تعریف خود از شعر کرد. هنگامی که کسی او را “شاعرِ فیلسوف” می خواند، سخت آزرده می شد اما دم برنمی آورد. می دانست که با نیکخواهِ نادانی روبروست. اما از گناه کسی که او را “فیلسوفِ شاعر”، می دانست، هرگز نمی گذشت.

……………………

۱. (مرثیه یی برای اسماعیل خوئی)
محمدرضا شفیعی کدکنی
۵ خرداد ۱۴۰۰

—————-

«شمیمی که از روی برگِ گُلِ سرخ
گُلی سرخ
افتاده در جوی
ــ جوی لجن‌زار ــ
سفر می‌کند تا درِ باغ و آن سویِ دیوار
به هر لحظه کز برگِ گُلِ می‌شود دور
تَبَه می‌کند هستیِ خویشتن را؛
ولیکن چه پروا
چنان مست در لذّتِ بخشش است او
که هرگز فرایاد نارد
تباهیِ جان و
تُهی دستیِ خویشتن را
همان پوید و
جوید او
مستیِ خویشتن را»

۲. …اما دوستان! اگر شتابزده و کینه جو نمی بودید، میتوانستید بنویسید که استاد، چرا آب قاطی مرثیه ات میکنی؟ (یا الکل!) و ایراد فنی و اصولی از سروده اش میگرفتید که افتادن گل سرخی در جوی لجن زار؟، به این وضوح، چه تلمیح شاعرانه ای دارد؟ و اگر این تصویرسازی پیش پا افتاده را قبول کنیم، آن گل سرخ را باید دستی از شاخه چیده باشد و در جوی لجن زار انداخته باشد. طبیعی که نیست. پس خودش از ریشه اش جداست. پس دیگر به این نیروگاه تولید شمیم!، چه امیدی که شمیم گریخته را به افسوس وادارد؟ (هادی خرسندی، فیسبوک، ۳ ژوئن)

***

۶۶۲. دوبیتی

در بُرج عاجِ تازه ی خود این مرد

بنشســـته با اجازه ی خود این مرد

پُـرهیبت و پُفــیده و پـالانپـوش

پیـچیده بـرجـنازه ی خـود این مرد

***

۶۶۳. دوره های آشوب

پیتر تُرچین، دانشمند بغرنج شناسِ روسی-آمریکایی، با بررسی سده های گذشته نشان داده است که بخشبندی زمان به دوره های جدا از یکدیگر را می توان در حوزه های دیگر مانندِ سیاست، باورها، آرمان ها و بازارِ مالی نیز کشاند.(۱) برای نمونه می توان از دوره ی باورهای افسانه ای سخن گفت و یا به دوره ی زمین-محورِ بازار اشاره کرد. هریک از این دوره ها، ویژگی های خود را دارد که در پیوند با دیگر بُردارهای زمینه سازِ آن ها شکل می گیرد. یعنی زمانی که زمین، بنیادی ترین عامل در تولید بود، باورهای انسان نیز، زمین-محور و سرشار از ایما و اشارات مثبت زبانی درباره ی زمین و اهمیت آب و خاک بود. پِرچین در مشهورترین کتابِ اش، (Ages of Discord) “دوره های آشوب؟” نوشته است که با بررسی تاریخ هزاره ها دریافته است که دوره های تاریخی آرامش و ثبات را دوره های بلوا و آشوب از یکدیگر جدا می کند. یعنی از زمانی که ساختارِ نگرشی دورانی رنگ می بازد، تا زمانی که دورانِ تازه ای شکل گیرد، شیرازه ی اخلاق و آدابِ اجتماعی از هم می گسلد و برای چندی قانونِ جنگل برجامعه حکمفرما می شود. در چنین دوره هایی، مرزهای معنا چنان از هم می پاشد که تعریفِ نیک و بد و راست و ناراست، دشوار می شود و هیچ چیز، آنچه می نماید، نیست.

ترچین در این کتاب، دهه ی پیشِ رو را دوره ی آشوب برای جامعه ی آمریکا می داند و برآن است که دامنه ی این آشوب، بخاطر نفوذِ گسترده ی آمریکا درجهان، به کشورهای دیگر نیز کشیده خواهد. وی زمینه ی این آشوب را شمار فزاینده ی درس خوانده ها در امریکا می داند که با کمبودِ کار روبرو خواهند شد. این شمارِ فزاینده اکنون روندی الاکلنگی با شمارِ فرصت های شغلی یافته است و هرچه کاریابِ بیشتری به بازار می آید، شمار پُست های خالی کاهش می یابد. او این چگونگی را آغازِ دوره ی آشوب می داند و نشان داده است که تاکنون در تاریخ امریکا، هر دوره ی رفاه، به آشوبی کم و بیش این چنینی راه برده است. آنچه این دوره را از دوره های دیگر جدا می کند، وجود رقیب های بزرگ اقتصادی مانند چین و اروپاست. اکنون هربار که تولیدی کننده ای در کشوری، بازارِ خود را از دست می دهد، اگر محصولاتِ چینی آن بازار را پیش تر نگرفته باشد، با شتاب جای تولید کننده ی داخلی آن کشور را پُر خواهد کرد. این چگونگی اکنون سال هاست که در امریکا در کار بوده است. 

اگرچه پیتر تُرچین هرگز تاکنون سخنی بی مایه و ناپالوده نگفته و ننوشته است و همه ی سخنان اش آمار- بنیاد و دقیق و ژرف و پُرگواه است و هر پیش بینی که تاکنون کرده است، درست در آمده است. اما بخشبندیِ تاریخ به دوره های گوناگون، تن به تورِ روش شناسی علمی نمی دهد و نقش عاملِ انسانی در آن زیاد است. فراتر از آن، اگر بپذیریم که پیش بینی آمدنِ دوره ای تاریخی شدنی ست، من یکی نمی توانم بپذیرم که رویدادهای آن دوره را نیز می توان شناسایی کرد و برشمرد. چنین کار از دانشی زیبنده ی دانشی فردان نمی تواند باشد. البته نیک آگاهم که کاهشِ رونق اقتصادی در کشوری که مردم به رفاه خو کرده اند، بسیار آسان می تواند آئین شهروندی را کنار زند و خوی جنگلی را که در نهاد انسان نهفته است، بیدار کند.

…………….

  1. http://peterturchin.com/    

***

۶۶۴. برادران قـاچـاقـچی

برادران قاچاقچی که اهل ایثارند!

زچین و ماچین اجناس خوب می آرند!

بخواب کورش، آرام و بی خیال بخواب

برادران قاچاقچی همیشه بیدارند

***

تمام کشور ایران شده ست مال شما

و هیچ کس نتواند شود وبال شما

عجب بچاپ بچاپی برای خود داری

برادران قاچاقچی خوشا بحال شما!

***

نه دولت از بده بستانتان کند گله ای

 نه با شـما بنمـاید کسی مجـادله ای

هرآنچه را که بخواهی، دهید و بستانید

برادران ِ قاچاقچی عجب معـامله ای!!

یـادداشـت های شـــــبانه: (۱۰۴)

یادداشت های پیشین در سایت اخبار روز

https://akhbar-rooz.com/?p=115824 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x