جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف خطاب به مقام‌های حکومتی: از شما بیزاریم

هشدار ترامپ به ایران از ″قتل عام مجدد معترضان مسالمت آمیز″ | منطقه | DW |  12.01.2020

در سالگرد انهدام هواپیمای اوکراینی، واضح و شفاف اعلام می‌داریم که ما از شما بیزاریم؛ از عدم صداقت و دروغ‌گویی‌تان، از بی‌مسئولیتی و بی‌تدبیری‌تان، از تلّی از جنایات بی‌پاسخ، که احدی حاضر به پذیرش مسئولیت‌شان نشده‌است. روزگاری لازم بود تا فریادی رسا باشی، مشتی گره‌کرده به آسمان بلند کنی، تجمعی به پا کرده یا مقاله‌ای بنویسی تا سر از دالان‌های بی‌سروته بی‌عدالت‌خانه‌های حکومت درآوری، اکنون اما کافی است ایرانی باشی تا بتوان خونت را ریخت و از پاسخ‌گفتن ابا کرد. اکنون و از پسِ سال‌ها تلاش در جهت ایستادگی مقابل چنین جنایات آشکاری، از پیشگاه مردم ایران عذرخواهی می‌کنیم که ما نتوانستیم مقابل این گردن‌کشی‌ها و قلدری‌ها ایستادگی کنیم و نتوانستیم حاکمیت را به پاسخ‌گویی واداریم

متن کامل بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف به مناسبت سالگرد فاجعه انهدام هواپیمای اوکراینی :

یک سال پیش، درست در حوالی همین روزها بود که کم‌کم قادر بودیم نگاه‌مان را از ردّ خون‌های برجای‌مانده در خیابان بگیریم، که آسمان گلگون شد؛ سرهامان پر از هیاهوی هزاران سؤال بی‌جواب بود، هنوز نمی‌توانستیم بفهمیم که چرا به سر شلیک کردید، که بهت‌زده و حیران، نگاه‌مان به آسمان خشکید، لحظه‌ای سکوت و هیاهوی جدیدی در سرمان با جریان اولین قطرهٔ اشک، غوغا کرد؛ «چرا زدید؟».

سیل غم که از آسمان بارید و اشک‌هایمان که دستان آسمان را گرفت، جوی خون در خیابان‌ها که با باران خون از آسمان پیوند خورد و خون‌مان را در رگ‌هایمان به جوش آورد، صدای مهیب انفجار که سکوت شب را شکست و حنجره‌هایمان را به جوش‌وخروش انداخت، فریاد زدیم؛ فریادی از اعماق وجود خشمگین‌مان، برآمده از اعماق قلبی داغ‌دار، مشت‌های گره‌کرده‌ای در انتظار پاسخ، چهره‌هایی برافروخته‌ در انتظار عذرخواهی و قلوب دردمندی در انتظار اجرای عدالت، فریاد زدیم و پاسخ خواستیم. اما دریغ از ته‌مانده‌ای وجدان و کورسویی آبرو. سه روز دروغ دیدیم و یک سال پنهان کاری نوشیدیم و عمری است وقاحت را استشمام می‌کنیم.

اگر خوب دقت کنید، هنوز از پس خروارها موج خروشان فریادهای عدالت‌خواهانه، صدای مادری از کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر به گوش می‌رسد؛ صدایی که اگر با دقت بیش‌تری گوش فرادهیم، سیل غم بر گونه‌هایمان جاری کرده، روح و روان‌مان را می‌فرساید؛ صدایی که هنوز پس از سال‌های سال انتظار می‌پرسد: سعید من کجاست؟ از انتهای تاریک‌خانهٔ کدام نهاد حکومتی به این مادر پاسخ دادید؟ «سعید زینالی» کجاست؟ تقاص خون «ندا آقاسلطان» را کدام خودکامهٔ بی‌پروا داد؟ قاضی‌القضاتی که در دادگاه‌ها خون مردم را در شیشه کرد، اکنون کجاست و آن جوانان اکنون کجایند؟ بر سر «محسن روح‌الامینی» چه آمد؟ از دستان پینه‌بستهٔ «محسن محمدپور» ترسیدید یا از عرق خشک‌نشدهٔ جاری بر صورتش، که جانش با طنین صدای گلوله‌ها پیوند خورد؟

روزگاری لازم بود تا فریادی رسا باشی، مشتی گره‌کرده به آسمان بلند کنی، تجمعی به پا کرده یا مقاله‌ای بنویسی تا سر از دالان‌های بی‌سروته بی‌عدالت‌خانه‌هایشان درآوری؛ اکنون اما کافی است ایرانی باشی تا بتوان خونت را ریخت و از پاسخ‌گفتن ابا کرد. از اعماق کدامین دالان تارعنکبوت‌بسته‌ای، انتظار پاسخ داریم که اکنون می‌پرسیم چرا زدید؟ همین کسانی‌که امروزه بی هیچ محاکمه و بازخواستی راه می‌روند، یک عمر دروغ و نیرنگ و پنهان‌کاری و وقاحت پروارشان کرده که اکنون از عمق آن فاجعه، حتی خمی هم به ابرو نمی‌آورند.

جایی که جان مردمانش، گوی چوگان زمین بازی آقایان است، مدت‌هاست می‌میریم و داغ می‌بینیم و احدی دم برنمی‌آورد. در چنین شرایطی، چه‌کسی را مخاطب قرار دهیم؟ اصلاً مگر ارزش‌ها و آرمان‌های بزرگ بشری، مدت‌ها نیست که تنها لققله‌ای است بر زبان‌هایشان؟ تازه آن هم پوستینی ظاهری و بی‌جان از این ارزش‌ها؟ عدالت نیز از این قاعده مستثنی نیست و این، خود، توهینی بزرگ‌تر است.

اکنون و در سالگرد انهدام هواپیمای اوکراینی، واضح و شفاف اعلام می‌داریم که ما از شما بیزاریم؛ از عدم صداقت و دروغ‌گویی‌تان، از بی‌مسئولیتی و بی‌تدبیری‌تان، از تلّی از جنایات بی‌پاسخ، که احدی حاضر به پذیرش مسئولیت‌شان نشده‌است؛ و امروزه می‌بینیم همان کسانی‌که هرگز به آن مادر نگفتند سعید کجاست، اکنون ۱۷۶ تن را کشته و از پاسخ، طفره می‌روند. اکنون و از پسِ سال‌های سال تلاش در جهت ایستادگی مقابل چنین جنایات آشکاری، از پیشگاه مردم ایران عذرخواهی می‌کنیم که ما نتوانستیم…

ما به‌عنوان بخشی از جامعهٔ مدنی، وظیفه‌مان بوده تا در مقابل این گردن‌کشی‌ها و قلدری‌ها و خودکامگی‌ها، به‌اندازهٔ ظرفیت و توان خود ایستادگی کنیم و حاکمیت را به پاسخ‌گویی واداریم. هرچند که در تمام این سال‌ها چکمه‌‌های نهادهای امنیتی مختلف و تیغ برّان استبداد، شاهرگ‌مان را نشانه رفته و راه را بر تنفس ما بسته‌است و خیل بازداشت‌ها و تهدیدها و ارعاب و بازجویی‌های مختلف، قلب جنبش دانشجویی را نشانه رفته‌است، ما باز هم تا جایی که از قوت و قدرت ما برآمده ایستادگی کردیم و باز خواهیم‌کرد، تا روزی که خندهٔ آزادی و عدالت و رفاه، در جای‌جای کشور شکوفه زند؛ اما با وجود این، ما نتوانستیم حاکمیت را در تمام این سال‌ها پاسخ‌گو کنیم و از این بابت، عذرخواهی می‌کنیم.

در مقابل پدری که اشک در چشمانش خشکید، مادری که از لبخند فرزندانش محروم ماند و همسری که گرمای آغوشش سرد گشت، غم ما کاهی است در برابر کوه؛ اما باز هم با دردی از اعماق قلب‌هایمان و قطرهٔ اشک‌هایی که روانهٔ گونه‌هایمان می‌کنیم، تلاش می‌کنیم هرچند اندک، ما نیز شریک این درد بی‌درمان باشیم.

https://akhbar-rooz.com/?p=100393 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید قربانی
حمید قربانی
3 سال قبل

به انقلابیون کمونیست! به پرولتاریا آگاه!

به فرزندان دانشجو و روشنفکرشان، به معلمان و  پرستاران، به حاشیه رانده شدگان محروم از همه چیز، به گور خوابان که حتی گور خوابی را هم برایشان برنمی تابند و شبانه آنها را مورد حمله و یورش اوباشان قرار می دهند،  به مادران و پدران جوان پر پر شده، به نوعروسان و نو دامادانی که بوسه بر لبانش یخ بست و تبدیل به خون سرخ شان شد، به باز ماندگان کاگران در خاتون آباد کرمان که از زمین و آسمان مورد حمله قرار گرفتند، به خانواده های تکه تکه شدگان در آسمان تهران،  به همه آنهایی که هنوز به پیروزی باور دارند، به نبرد و جنگ طبقاتی و پیروزی آن باور دارند، به درهم شکستن دولت طبقاتی سرمایه داران باور دارند، به دولت پرولتاریای مسلح و زیر و رو شدن نظام موجود باوردارند! مبارزه و نبرد ادامه دارد!

حمید قربانی – اسان بیوطن

۱۰- ۱- ۲۰۹۴

 انقلاب،

 انقلاب سرخ کارگران و زحمکشان

این بردگان نوین

 امید بخش جهان است.

بوته سرخ در حال رویش است!

انقلاب، انقلاب سرخ

به سرخی خون اسپارتاکوسیان

بر صلیب های جاده ی رُم باستان

به سرخی خون کمونیان

 بر دیوار قبرستان پرلاشز پاریس،

به سرخی خون تان بر درختان خرما

در نیزاران ماهشهر،

بدست پاسداران و اختیار بدستان،

 دژخیمِ دولت سرمایه داران،

بر دیوارهای زندان اوین،

 گوهر دشت، وکیل آیاد ، کهریزک و..

رهائی بخش جهان است.

تهران

که رها

بنابر این،

کارگران

زحمتکشان

رنجبران در بند و ستمِ

دولت سرمایه داران جبار

در استثمار سرمایه داران سیر ناشدنی،

خود محرومانِ تولیدگر

تولیدگرهمه چیز تا عمامه خونمکان

سیدان و شیخانه،

بر خیزید، برخیزید!

به ناله مادران داغدیده،

 به درهم شکستن پدران،

 به چشم بر درب دوخته ی

 نو دامادان و نوعرسان اشک ریزان

 چون باران بهاران

پایان دهید.

چون دریای طوفانی

بخروشید،

 آری، بخروشید

چون رعد در آسمان تب آلود

جامعه ی خون چکان

بغرید، بغرید،

بر سیستم استثمارگر،

بر این سیستم جنگ طلب بشورید

بساط اش را درهم ریزید

دولت اش را را درهم شکنید،

دولت خویش را استقرار دهید،

نظام اش را لغو کنید

دنیایِ کهن را نابود کنید.

جهانِ نوینِ کمونیستی

دنیایِ انسانِ نوین

انسانِ رها آزاد

برپا سازید

که شما قادرید

که شما لایقید و سزاوارید!

آری، آری؛

انقلا، انقلاب ،

انقلاب طبقات و کمونیستی را

با نبرد بیامان تان

با جنگ طبقاتی تان

با مغزِ آگاه تان

با دستان مسلح ودرهم تنیده تان

 به پیروزی رسانید

سرمایه را محو نمائید

کمونیسم را بر قرار کنید

که امیدِ توانایِ جهان شمائید،

آری رفقا، شمائید،

رفقا درنگ نکنید،

 رفقا مجتمع و متحد شوید،

رفقا مصمم و مسلح شوید

دل زخم خورده

دل خونین مرا مرهمی نهید،

برخیزید که رهائی بشریت در برخاستن شماست!

عاشق خونین دل- حمید قربانی

۲۸ دسامبر سال ۲۰۹۳ اسپارتاکوسی!

https://www.facebook.com/photo?fbid=235676694589978&set=a.108139534010362

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x