چندی پیش توئیتر حساب دونالد ترامپ را با بیش از هشتاد میلیون دنبالکننده بست. شبکههای دیگر اجتماعی همچون فیسبوک و یوتیوب و غیره همین اقدام را کردند. بسیاری از این موضوع شگفتزده شدند. عدهای آن را به فال نیک گرفتند و اعلام کردند که دمکراسی چنان ارتقائی یافته که یک شرکت فنآوری اینترنتی میتواند قدرتمندترین سیاستمدار جهان را حذف کند! عدهای همچون مرکل، صدراعظم آلمان، چنین روشی را نگرانکننده نامیدند و گفتند که این دولتها هستند که باید قانونگذاری کنند و نه شرکتها. برخی این تعلیقها را سانسور توصیف کردند که نباید حتا علیه ترامپ به عنوان یکی از نمایندگان راستترین و واپسگراترین جناح سرمایهداری آمریکا اعمال کرد. اما تعلیق حسابهای ترامپ در شبکههای اجتماعی توانایی شرکتهای اینترنتی در برابر قدرتمندترین رئیسجمهور، توفق همین شرکتها بر دولتها برای قانونگذاری و اعمال ممیزی نبود. ترامپ نماینده بخشی از سرمایهداریست که میخواست با آب و رنگ ملیگرایی، تعرفههای گمرکی و سیاستهای حمایتی اقتصادی، چرخشی به عقب در سرمایهداری نئولیبرال ایجاد کند و برای این کار شعار عوامفرییانهی «دوباره آمریکا را عالی کن» برگزید. فراموش نکنیم که او را غیرلیبرال (illeberal) توصیف میکردند. همین شرکتهای بزرگ «بیگتک» یعنی گوگل، اپل، فیسبوک، آمازون و مایکروسافت (GAFAM)، هر چند اصلاً آمریکایی هستند، اما دارای چنان منافع اقتصادی بزرگی در خارج ایالات متحدهاند که کمتر در تصور میگنجد. جنگ آنها با ترامپ بر سر همین منافع اقتصادیست و نه سانسور او. آنها به جهان اعلام کردند که بازگشت به عقب امکانپذیر نیست و Big Tech پیروز شده است. این شرکتهای عظیم عاشق پرچم و خاک آمریکا نیستند و مادام که بتوانند در کشورهایی همچون چین، ویتنام و فردا کشورهای آفریقایی با پرداخت کمترین دستمزدها به کارگران، بیشترین سود را بیاندوزند، لحظهای در به خاک سیاه نشاندن کارگران در خود آمریکا تردید نمیکنند. چرخشهای سرمایهداری از دورهای به دورهی دیگر به زبان خوش نبوده و بستن حسابهای ترامپ را باید در چارچوب چنین واقعیتی دید.
با این حال بر کسی پوشیده نیست که شبکههای اصلی اجتماعی همچون توئیتر، فیسبوک، اینستاگرام و … دارای تمرکزی دهشتناک در دست بزرگترین ثروتمندان جهان هستند که برایشان میلیاردها دلار درآمد دارند. شبکه توئیتر روزانه دهها، صدها و حتا هزاران حساب را از بین میبرد و آب از آب تکان نمیخورد. توئیتر مدعی شد که حساب ترامپ را به علت فراخوان به خشونت تعلیق کرده است، اما این موضوع برای همه واقعیت ندارد. تلاش میکنم با یک تجربه شخصی این موضوع را کمی توضیح دهم. من یک اکانت به زبان فرانسوی در توئیتر داشتم که با دویست دنبالکننده جزو کوچکترینها بود. روز ۱۶ اکتبر گذشته یک آموزگار به نام ساموئل پاتی وحشیانه به دست یک تروریست اسلامگرا در فرانسه سر بریده شد، چرا که با شهامتی ستایشبرانگیز کاریکاتورهای نشریه شارلی ابدو را در رابطه با محمد، پیغمبر اسلام به دانشآموزان نشان داده بود و با آنان از آزادی بیان و ضرورت لائیسیته سخن گفته بود. روز بعد ژان کاستکس، نخستوزیر کنونی، توئیتی نوشت که برگردان کاملش این است: «تروریسم اسلامی قلب جمهوری [فرانسه] را با حمله به یکی از مدافعانش نشانه گرفت. حکومت در همبستگی با معلمانش با قدرت تمام در کنار شهروندان میایستاد. زندهباد جمهوری و شهروندان آزادش. ما هرگز و هرگز عقبنشینی نخواهیم کرد.» من هم بالای این توئیت به فرانسوی نوشتم: «اگر شما واقعاً به آن چه میگویید باور دارید در نخستین اقدام میتوانید سفارت جمهوری اسلامی را واقع در شماره ۴ خیابان ینا، منطقه شانزدهم پاریس ببندید، وگرنه از حرافی دست بردارید.» هر چند پاسخ من یک بار ریتوئیت شد، اما حساب از فردای ۱۷ اکتبر بسته شد و چندین ای – میل به توئیتر هیچ نتیجهای برای لغو انسداد نداشت. توئیتر و بقیه شبکههای اجتماعی فقط به بورژوای واپسگرایی مانند ترامپ این پیام را ندادند که میتوانند دهانش را برای بازگشت به سرمایهداری گذشته ببندند، آنها به تمام کاربران، با هر تعداد پیگرکننده، پیغام دادند تا لحظهای که منافع Big Tech به خطر نیافتاد، تحملشان میکنند، وگرنه دهانشان را میبندند، حالا اگر خودشان تصمیم نگیرند به صورت غیرمستقیم با لشکرهای سایبری مزدبگیر حکومتها میکنند.
اما حالا در برابر این غولها چه میتوان کرد؟ به عنوان این نوشته کوتاه که به هیچ وجه ادعای تخصصی بودن نمیکند، بازگردیم.
صفحه ویکیپدیای فارسی ماستودون مینویسد: «ماستودون یک نرمافزار آزاد و متنباز خودمیزبان (خدمات وب) برای ساخت شبکهی اجتماعی است که این امکان را به هر شخص میدهد تا گره سرور خود را در شبکه میزبانی کند و پایگاههای مختلف از کاربران آن در میان سروهای متفاوتی پخش هستند.» یک آلمانی به نام اویگن روشکو (Eugen Rochko) اولین نسخهی ماستودون را اکتبر ۲۰۱۶ رونمایی کرد. او در آن زمان ۲۴ ساله بود. مجموعه تمام شبکه یا اینستنسهای ماستودون عضو خانواده بزرگتری هستند که فدیورس نام دارد. صفحه ویکیپدیای فارسی فدیورس مینویسد: «فدیورس یک واژه چندوجهی از «فدراسیون» و «جهانی» میباشد، معنی اصلی این واژه گروهی از سرورهای فدراسیون به هم پیوسته هستند که برای وبگاههای اینترنتی (نظیر شبکههای اجتماعی، میکروبلاگینگ، وبلاگنویسی یا تارنماها) و سرویسهای میزبانی پرونده بکار میروند، این تعریف زمانی رخ میدهد که میزبانیهای مستقل متقابلاً با هم ارتباط برقرار کنند. کاربران میتوانند روی سرورها (اینستنس)های متفاوت حساب ایجاد کنند، این حسابها میتوانند روی مرزهای اینستنسها باهم ارتباط برقرار کنند، چرا که نرمافزار در حال اجرا روی این سرورها از یک یا چند پروتکل ارتباطی که براساس استاندارد باز است، استفاده میکنند». این بدان معناست که مثلاً شما بتوانید امروز به عنوان کاربر توئیتر مستقیماً با یک کاربر فیسبوک یا ایسنتاگرام یا اسنپچت و غیره ارتباط برقرار کنید بیآنکه نیاز داشته باشید در هر کدام از آنها حساب داشته باشید.
(https://fediverse.party) اویگن روشکو میگوید که ماستودون مانند شبکه ای – میل کار میکند. لزومی ندارد که مثلاً در Gmail حساب داشت تا بتوان به Gmail دیگری نامه الکترونیکی فرستاد. با هر پسوند ای – میلی میتوان به دیگری اطلاعات فرستاد و از آن دریافت کرد.
در حال حاضر حدود سه هزار سرور یا اینستنس (instance) ماستودون به وجود آمدهاند که کاملاً غیرمتمرکزاند ولی همه با هم ارتباط دارند. بزرگترین اینستنس pawoo.net است که به ۶۵۰ هزار کاربر رسیده است. اینستنس اویگن روشکو هم این است: https://mastodon.social اینستنسهای کوچکی مانند antinetzwerk.de وجود دارند که حدود ۵۰ کاربر دارند. هر چند بیشتر ایستنسها زبانهای گوناگون را پشتیبانی میکنند، اما میتوان یک ایستنس فارسیزبان مانند persadon.com ایجاد کرد. هر چند کاربران ماستودون در سراسر جهان پراکندهاند، اما فعلاً بیشتر در ژاپن و ایالات متحده آمریکا هستند. در ماستودون به جای توئیت، هر پیام Toot نام دارد و به جای ۲۸۰ نویسهی توئیتر ظرفیت ۵۰۰ نویسه به وجود آمده است. در اینجا به جای ریتوئیت از واژهی Boost استفاده میشود. اگر میخواهید یک اکانت باز کنید و نمیدانید از کجا شروع کنید به تارنمای joinmastodon.org مراجعه کنید. این سایت https://instances.social هم میتواند به شما برای یافتن اینستنس مورد علاقهاتان یاری کند.
از آن جایی که ماستودون یک شبکه یگانه نیست، طبیعتاً اطلاعات و دادهها در یک نقطه مانند توئیتر متمرکز نمیشوند و عملاً امکان سانسور از بین رفته است. هر اینستنس مقررات خودش را دارد. اگر اکانتی در یک اینستنس بسته شود، شما میتوانید از طریق یک ایستنس دیگر فوراً به کل ماستودون وارد شوید و پیامهای خود را ارسال کنید. لذا دیگر لازم نیست به یک مرکز ای – میل بزنید و خواستار رفع انسداد شوید. دیگر یک دولت نمیتواند از یک مرکز تقاضای بستن یک حساب کاربری یا حتا یک شبکه را بکند. البته فدراتیو بودن ماستودون یک چاقوی دولبه هم هست. برای مثال ایستنس switter.at برای کارگران جنسی برپا شده و سرورش در اتریش قرار گرفته، کشوری که در آن «صنعت سکس» آزاد است.
ماستودون هرگز نمیتواند به علت پراکندگی سرورهایش بسته شود. اما تصور کنید اگر روزی فیسبوک بسته شود شما تمام صفحات، بازدیدکنندگان، دوستان و محتوا را از دست میدهید. سرورهای ماستودون میتوانند گسترش یابند یا کوچک شوند یا خودخواسته از دیگر سرورها ایزوله شوند. اما هرگز آفلاین نخواهند شد. هم اکنون چندین ایستنس هستند که دیگر کاربر نمیپذیرند و شما را به سوی اینستنسهای دیگر هدایت میکنند مانند: https://mastodon.social
یکی از دلایلی که کاربران از توئیتر به ماستودون میروند عدم وجود تبلیغات تجاری در این شبکهی غیرمتمرکز است. در ضمن قابلیتهایی در ماستودون هست که در توئیتر وجود ندارند، از جمله میتوان روی عکس یا فیلمی برچسب «حساس» را گذاشت تا اگر کاربری مایل نیست آن را نبیند. قابلیت دیگر برای پیامها یا Tootهاست. میتوان پیام را فقط برای دنبالکنندگان یا حتا یک فرد که ارسالکننده انتخاب میکند، منتشر کرد. در ماستودون همچنین میتوان بر خلاف توئیتر که امکان سنجاق کردن یک توئیت را بر رأس همه توئیتها میدهد تا سه توت را سنجاق کرد تا بالا بمانند.
در هر ایستنس ماستودون سه تایملاین وجود دارد، یک تایملاین فردی، دیگری محلی و یکی جهانی. در تایملاین فردی فقط توتهای دنبالشوندگان و آنهایی که اینان بوست میکنند دیده میشوند. در تایملاین محلی شما توتهای اینستنس خود یا توتهایی را که کاربران اینستنس شما از دیگر اینستنسها همرسان کردهاند، میبینید و در تایملاین جهانی تمام توتهای همه ایستنسها را. در هر سه هیچگونه الگوریتمی دخالت نمیکند و هر توتی بر اساس تازگی انتشار در رأس قرار میگیرد. برای این که بتوان توتهای مورد علاقه را دید باید بیش از توئیتر از هشتگ استفاده کرد، زیرا شتاب توتها به ویژه در تایملاین محلی و جهانی زیاد است. اما اگر برای مثال هشتگ ایران را در هر تایملاین بزنید با طمأنینهی بیشتری میتوان توتها را در هر کدام از تایملاینها مشاهده کرد چون فعلاً این هشتگ در ایستنسهای ماستودون نادر است.
هر چند تقریباً تمام اینستنسهای ماستودون در مقرراتشان دوری جستن از پیامهای نفرتانگیز و نفی آزار را جای دادهاند، اما این موضوع از ژوئیه ۲۰۱۹ پیچیده شد. در این زمان بود که اپلیکیشن گاب (Gab) تصمیم گرفت سرور خود را به ماستودون بیاورد. گاب که اپلیکیشن راستهای افراطی آمریکاست پس از تیراندازی در کنیسهی پیتسبورگ در سال ۲۰۱۸ نمیتوانست میزبانی وب بیابد و تصمیم به مهاجرت به ماستودون گرفت. در رویدادهای اخیر آمریکا از Gab و Parler به عنوان شبکههای محبوب راستهای افراطی هوادار ترامپ و بلوکه شدن دومی توسط آمازون سخن بسیار رفت.
هر چند میتوان در ماستودون به گونهای حضور یافت که مانند فیسبوک اطلاعاتی از کاربر به دست نیاید و ذخیره نشود، اما پیشنهاد شده است که از یک VPN استفاده شود تا بتوان از آی – پی خود محافظت کرد. ماستودون بخشی از وب مستقل و آزاد آینده است، وبی فدراتیو.
در ماستودون نشانی هر کاربری با دو @ نمایش داده میشود، اولی مربوط به نام کاربر و دومی نشانی اینستنش است. مانند: @[email protected]
نادر تیف
دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ – ۲۵ ژانویه ۲۰۲۱