پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

مدیحه گویی تباهی زیردریچه های بی گناهی – سپهر

پیش بینی آقای نگهدار این است که رئیس جمهور آینده نظامی خواهد بود؛ بنابر این از هم اکنون و از سر "خیرخواهی"! می کوشد بد فهمی رایجی را در میان مردم اصلاح کند: مبادا به خطا گمان کنند که قرارگرفتن یک سردار سپاهی در پست ریاست جمهوری به معنای...

پیش بینی آقای نگهدار این است که رئیس جمهور آینده نظامی خواهد بود؛ بنابر این از هم اکنون و از سر “خیرخواهی”! می کوشد بد فهمی رایجی را در میان مردم اصلاح کند: مبادا به خطا گمان کنند که قرارگرفتن یک سردار سپاهی در پست ریاست جمهوری به معنای حکومت نظامیان و یا حکومت نظامی است. اگر ریگی در کفش ندارید شما نیز چون آقای نگهدار می توانید آن را دولت “مورد حمایت نظامیان” بنامید

مصاحبه فرخ نگهدار با نشریه “مستقل” را خواندم. نمی توانم بگویم در شگفت نشدم. تا پیش از این ایشان را کنشگری می دانستم متمایل به اصالح طلبان درون حکومت. لالجرم با همان بزدلی سیاسی. اما نه هرگز نظریه پرداز فاشیسم اسلامی. اگر خوانندگان باورم کنند، در دل آرزو می کنم کاش امثال آقای نگهدار به شمول صاحب این قلم از ایلغار دهه ی شصت جان سالم بدر نمی بردیم. این سرنوشت شاید برای ما مناسب تر بود تا آستان بوسی ارباب قدرت.

گفته های سطحی برای گوینده معمولا این مزیت را دارد که از نقد در امان می ماند زیرا کسی رنج بررسی آن ها را به خود نمی دهد. با این همه از آن جا که مصاحبه شونده کنشگری است با پیشینه ی چند ده ساله و خوب یا بد از آوازه ای برخوردار است؛ نگاهی گذرا به این مصاحبه چه بسا خالی از فایده نباشد.

آقای نگهدار مردم و پایوران حکومت را فرامی خواند که انتخابات سال آینده ریاست جمهوری را پررونق برگزار کنند! وی به خوبی آگاه است که حاکمان گوش خود را براندرز مصلحانی مانند او بسته اند. می ماند مخاطب اصلی یعنی مردم ایران.

بنا بر رهنمود آقای نگهدار، مردم می باید با رای خود به گزینه ای که از صافی حکومت بگذرد مهر تایید بگذارند. گرایش سیاسی و حرفه ای سوژه مورد نظر مهم نیست. اصلاح طلب یا اصول گرا، لیبرال یا نیولیبرال، فاشیست، نظامی یا غیر نظامی، وظیفه ازلی و ابدی مردم به هر حال مشروعیت دادن به انتخاب حاکمان است.

البته پیش بینی آقای نگهدار این است که رئیس جمهور آینده نظامی خواهد بود؛ بنابر این از هم اکنون و از سر “خیرخواهی”! می کوشد بد فهمی رایجی را در میان مردم اصلاح کند:
مبادا به خطا گمان کنند که قرارگرفتن یک سردار سپاهی در پست ریاست جمهوری به معنای حکومت نظامیان و یا حکومت نظامی است. اگر ریگی در کفش ندارید شما نیز چون آقای نگهدار می توانید آن را دولت “مورد حمایت نظامیان” بنامید.

شارالتانیزم، پریشان گویی، سطحی نگری و راست کیشی در این گفته ها موج می زند. فقط کار گرفتن از “روان گردان” می تواند این مایه از پریشان گویی را توجیه کند.

حکومت های نظامی شناخته شده ی روزگار ما دست کم از جنگ جهانی به این سو امثال فرانکو، پینوشه، سرهنگ های یونان، کنعان آورن، ژنرال ویدال، سوهارتو، ضیاء الحق، مشرف و… در هم سنجی با سرداران ما اشتهای محدودتری داشتند. آن ها به مصادره قدرت در سپهر سیاسی کشورهای خود بسنده می کردند و دیگر حوزه های زندگی از جمله سپهر اقتصادی و فرهنگی و ورزشی و… از دست اندازی آن ها در امان بود. به رغم آقای نگهدار نظامیان نه امروز که سال هاست سررشته امور
کشور را در دست گرفته اند. نیمی از اقتصاد کشور به شمول نفت، گاز، پتروشیمی و بنادر و اسکله ها و فرودگاه و مخابرات و نیز پروژه های کلان، سدسازی، راه سازی و… جمله در تصرف آن ها است. ۷۰درصد نمایندگان یا پیشینه نظامی دارند یا منویات آن ها را دنبال می کنند. قوه قضائیه کارگزار نیروهای نظامی و امنیتی است و… اما همین قدر که حاکمان نظامی، با یونیفورم و مدال های آویخته بر سینه در مسندهای خود ظاهر نمی شوند به فرمالیست ها آسودگی خاطر می دهد. زیرا روندهای
واقعی را با کفش و کلاه رصد می کنند.

بسیار خوب، گرفتیم فراخوان آقای نگهدار با اقبال عمومی روبرو شد؛ مردم دست از مبارزه ی روزمره ی خود با ارتجاع و خودکامگی باز کشیدند؛ جوانان به تنگ آمده تا اطلاع ثانوی از حلق آویز کردن خود منصرف شدند؛ گرسنگان زباله گردی را رها کردند و به این فراخوان پیوستند و چنان صحنه های “پررونقی” را رقم زدند که قند در دل آقای نگهدار آب شد. این مردم در پایان کار چه طرفی بر خواهند بست؟ پاسخ ضمنی آقای نگهدار ژرفای راست کیشی وی را به نمایش می گذارد.

به باور نگهدار اکنون که تصمیم سازان رژیم با برگماری رئیس جمهوری اصول گرا در پی یک کاسه کردن حکومت هستند؛ چه بهتر که این “گل” به “سبزه “ی مشروعیت نیز آراسته باشد. در این صورت این افتخار ما را بس که دولتی خواهیم داشت یک دست و یک صدا، هماهنگ و گوش به فرمان هسته سخت قدرت، برخوردار از وجهه ی مردمی، “جوان گرا” و مورد حمایت نظامیان آن هم نظامیانی که گرچه اصول گرا هستند اما نه چندان از سرشت راست های سنتی. زیرا آقای نگهدار سخنی از آن ها نشنیده است که بر سازش و مذاکره با آمریکا دلالت کند. اما دولتی که وصفش گذشت جدای از افتخار چه دست آورد دیگری خواهد داشت؟

و این جاست که پنجره های خوشبختی به ناگاه بر روی مردم گشوده می شود. زیرا ترامپ دیگر در کاخ سفید نیست و جانشین او نوید بازگشت به بر جام را داده است و این به معنای برداشتن تحریم هاست و جمهوری اسلامی نیز که اکنون با درایت شورای نگهبان یک دست و یک صدا شده است و از سوی دیگر به همت آقای نگهدار از اقبال مردمی برخوردار است و همچنان حمایت نظامیان را با خود دارد؛ می تواند در مذاکره قوی نمایان شود واز توان چانه زنی بالاتری برخوردار شود و در نتیجه امتیازهای بیشتری بگیرد.

تحریم ها بی گمان سخت ظالمانه است. به ویژه آن که به جای آسیب رسانیدن به پایوران رژیم مردم را نشانه گرفته است. هر ایرانی میهن دوستی که دل در گرو رفاه مردم خود دارد نمی تواند از برچیدن آنها شادمان نباشد؛ اما منسوب دانستن اقتصاد فروپاشیده کشور و تنگناهای معیشت مردم به تحریم ها به دور از واقعیت است. اوضاع نابسامان کنونی، علت ها و اسباب دیگری دارد که همگان از آن آگاهاند.

بزرگ نمایی تحریم ها در حقیقت کوچک انگاری نقش دزدان و چپاولگران داخلی و بی تدبیری حاکمان است. چه کسانی و چه گونه چنان اوضاعی را به ویژه در سپهر اقتصادی کشور رقم زده اند که بر بستر آن، تحریم ها می توانند کارآمد باشند. حتی در همین اوضاع کنونی، چنانچه “کاسبان تحریم” دست و پای مردم را باز کنند خواهیم دید تحریم ها که سهل است حتی شهربندان کامل اقتصادی را پشت سر خواهند گذاشت؛ بدون آن که مانند حوثی ها “لنگ” بپوشند و نان خشک بخورند.

این پندار نادرستی است – و به نظر می رسد آن را به عمد دامن می زنند – که ترامپ نمی خواست با رژیم اسلامی به مذاکره بنشیند، در حالی که بایدن بر آن است تا رشته های سلف خود را پنبه کند و به بر جام بازگردد. صاحبان ابن پندار نه ساختار قدرت در ایران را می شناسند و نه آمریکا را. بنابراین از جدل برسر بازگشت یا عدم بازگشت بایدن به بر جام طرفی بر نمی بندیم. به جای آن می باید روی این نکته تمرکز کنیم که بازگشت با چه شرایطی محقق می شود؟ آیا بایدن شرایط اش را در هم سنجی با سلف خود به سود حکومت ایران تعدیل خواهد کرد؟

آنها که دل به چنین پویه ای خوش کرده اند به زودی پشیمان خواهند شد چرا صاحبان اصلی قدرت در ایاالت متحده سیاست تنش زایی در جهان و به ویژه خاورمیانه را به بحران و وضعیت کنونی نه جنگ نه صلح ترجیح دهند؟ آیا فروشندگان صدها میلیاردی تسلیحات، به بایدن اجازه می دهند سیاست ایران هراسی را کنار بگذارد و سود آن ها را آجر کند؟ آن هم در میانه بحرانی ساختاری که ایاالت متحده را در میان گرفته است.

آقای نگهدار چنان از عزم بایدن برای سازش با رژیم اسلامی سخن می گوید که پنداری او یعنی بایدن ارباب آمریکاست. حتی اگر بخواهیم در نقش افراد روی صحنه مبالغه کنیم در آن حال نیز بایدن در مقایسه با رئیس جمهور پیشین جنگ افروزتر و برای امنیت کشور ما خطرناک تر است. ترامپ تاجری ساده لوح بود که فرهنگ بده بستان را به خوبی می دانست؛ بایدن اما سیاست مداری کهنه کار و آبدیده است. هنوز به کاخ سفید نرسیده در تدبیر اعاده سروری آمریکا بر جهان است که قدرت های نوپا آن را به چالش گرفته اند.

دوستان خارج نشین ما و از آن شمار آقای نگهدار در پی سال ها گشت و گذار سیاسی از استادان بورژوالیبرال خود چند جمله ی کلیشه ای را آموخته اند: در روزگار جهانی شدن باید درها و دروازه های کشور را به روی سرمایه و تکنولوژی گشود. در اقتصاد جهانی باید ادغام شد. خودکفایی ایده ای منسوخ شده است و… مانند دعانویسان کوچه مرور این نسخه را برای همه کشورها و جوامع در هر سطحی از پیشرفت یا واپس ماندگی و هژمونی هر رژیم سیاسی و… تجویز می کنند. اکسیری که درمان دردهای بشریت است!؟

به رغم مبالغه در باره تاثیر شفابخش اکسیر اقتصاد جهانی، آزمون های پرشمار نشان می دهد که پیوستن به اقتصاد جهانی و کارگیری از سرمایه و تکنولوژی خارجی، به خودی خود نه سودمند و نه زیانبار است. مفید بودن یا نبودن این پویه به تمامی بسته به این است که در سایه هژمونی کدام نیروی اجتماعی و مدیریت کدام رژیم با چه گرایش سیاسی و نیز کدام جهت گیری اجتماعی انجام شود. حتی توازن قوای بین المللی در سپهر اقتصادی و سیاسی بر میزان کامیابی یا ناکامی این پویه تاثیرگذار خواهد بود.

بسیار مهلک و فاجعه بار است؛ اگر این نسخه را برای جامعه ای بسته، گرفتار خودکامگی با رژیمی سرکوبگر و احیاناا بی اعتنا به مصالح ملی بنویسید. در کشوری که تشکل های کارگری و انجمن های مدافع حقوق زحمتکشان وجود ندارند و اگر دارند سرکوب می شوند و حکومت مسئولیت پذیر نیست و منتقدان با داغ و درفش پاسخ می گیرند، شفافیت وجود ندارد و سرنوشت مردم در تاریک خانه ها رقم می خورد، بر رفتار و کردار حاکمان از سوی مردم نظارتی اعمال نمی شود، رانت و رشوه رسمی رایج است و.. در چنین کشوری فرضی گشودن درها و حتی روزنه ها بروی سرمایه خارجی مانند آن است که سنگ را ببندید و سگ را رها کنید.

کشورهای چین، اندونزی، هند، آرژانتین، عربستان، کره جنوبی، مصر و… آغوش خود را بروی اقتصاد جهانی گشوده اند؛ و بعضا متضادی فرادست آورده اند. درچین این گشایش به رفاه و پیشرفت صنعتی و اقتصادی راه برده اما هریک نتایج متفاوت است و در هند مرگ و گرسنگی.

مردم ما هم اکنون نیز از سیر کردن چپاول گران خودی و فرونشاندن آتش آزمندی آن ها به ستوه آمده اند چه رسد به این که شریکانی از همین قماش برای خود پیدا کنند. سخنان کلی همیشه الهام آفرینند؛ آقای نگهدار آنچنان در نکوهش خودکفایی سخن می گوید که هرکس در این کشور بود و باش ندارد چه بسا گمان کند که ایران همان جزیره ای است که رابینسون کروزوئه خود را درآن یافت. کدام خودکفایی؟!

بزرگترین آفت اقتصاد ملی ما نه بسته بودن درها بلکه چارطاق باز بودن به عرصه تجارت خارجی است. در مال ها و هایپرمارکت های تهران و دیگر کالن شهرها کالاها و اجناسی را می یابید که در لندن و هامبورگ به سختی می توانید بیابید.

آقای نگهدار چندان نگران انزوای کشور نباشید! نئولیبرال های اصول گرای ما با شتابی روزافزون البته به شیوه ی خود کشور را به اقتصاد جهانی پیوند داده اند. نفت می فروشند و به جای آن هرآنچه سودآور باشد وارد می کنند. مگر خوابی که “اقتصادجهانی شده” برای بشریت زیر ستم دیده چیزی فراتر از این است؟!

فرخ نگهدار اگر دغدغه مردم را دارد بهتر است پرده بگرداند و با تالش های مدنی و خشونت پرهیز مردم برای دست یافتن به آزادی و رفاه اجتماعی همگام شود. اگر زنجیرهای خودکامگی از دست و پای مردم گشوده شود ، کشور را آباد خواهند کرد. زیرا دیالکتیک استقلال ملی هماهنگ با جهانی شدن را در تجربه آموخته اند. “بگذار برخیزد مردم بی لبخند ، بگذار برخیزد.”

https://akhbar-rooz.com/?p=101964 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
3 سال قبل

تقابل و در گیری در بالای حکومت روز بروز شدت یافته و عیان تر و عریان تر میشود در متن جامعه حرکت های قوی علیه. هر دو جریان اصلی حاکمیت ،نظامیان و معمم ها “، حتی نه میان اصلاحطلبان و اصولگرایان “شکل گرفته است و مداوم قوی تر می شود .
عبور به یک جمهوری دمکراتیک امکان پذیر تر می شود اگر اپوزیسیون قادر به تشکیل جبهه متمرکز و هم گیر علیه حکومت را خوب سازمان دهی کند.

یحیی انوری
یحیی انوری
3 سال قبل

با عرض پوزش از سایت وزین اخبار روز فقط خواستم بگم این آقا فرخ دیگر حتی ارزش نقد کردن هم ندارد.شاید این شائبه برایش پیش بیاید که صاحبنظر است.خیلی سعی کردم مودب باشم بنابر این دیگر ادامه نمیدهم

F Sharifi
F Sharifi
3 سال قبل

در چنین شرایط بحرانی ایران، از مرگ ومیر ناشی از کرونا تا سرکوب حداکثری کارگران و زنان توسط حکومت توتالیتر مذهبی ،
و در شرایط فقر، تورم بیکاری اکثریت جامعه ایران ، نقد مواضع بک نفر رویزیونیست لیبرال مانند فرخ نگهدار به باور من خود به بیراهه رفتن است !
بخصوص که در پایان ودر نتیجه گیری نویسنده با سادگی باور نکردنی میپرسد “اگر فرخ نگهدار دغدغه مردم را دارد …..”!!

صدیقه
صدیقه
3 سال قبل

این‌نقد را زمانی می شد جدی گرفت که همه “آستان بوسان” هر نوع از “ارباب قدرت” را نقد می کرد. وقتی نگارنده هیچ انتقادی به رفقای آستان بوس خاندان شاه مخلوع و یا رفقای آستان بوس ارباب جهانی ندارد، چه ایرادی به آستان بوس نظام ولایی است؟

کیا
کیا
3 سال قبل
پاسخ به  صدیقه

فرق این استان بوسان را هم در محاسبه باید وارد کرد.
حاکمیت ولایی و اسلامی بر ایران حکومت می کند و استان بوسان این حکومت شر و فاسد برای مبارز ایرانی در الویت است.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x