پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

آخرین شانس – گفتگوی اشپیگل با گرهارد شرودر و گرگور شولکن

انتشار کتاب " آخرین شانس" از طرف گرهارد شرودر (صدراعظم اسبق آلمان) و گرگور شولگن (مورخ)، بهانه‌ای شده است برای مجله اشپیگل تا مصاحبه‌ای با ایندو در ارتباط با مسائل مبتلابه جهانی داشته باشد

برگردان: رحیم گرجانی

انتشار کتاب ” آخرین شانس” از طرف گرهارد شرودر (صدراعظم اسبق آلمان) و گرگور شولگن (مورخ)، بهانه‌ای شده است برای مجله اشپیگل تا مصاحبه‌ای با ایندو در ارتباط با مسائل مبتلابه جهانی داشته باشد.

نظر به تغییر اساسی مولفه‌هایی که تا قبل از فروپاشی “سوسیالیسم واقعا موجود” تعیین‌کننده نوع نظم حاکم و مسلط بر روابط جهانی بوده‌اند و تاثیر این تغییرات بنیادین در روابط قدرتهای بزرگ که پدیده “ترامپیسم” از جمله نمودهای آن در دهه اخیر بوده است، آگاهی از نظرات ایدئولوگها و نظریه‌پردازان سرشناس در این زمینه که در عین حال سخنگویان جناحهای معینی از سرمایه‌داری جهانی هستند، ضرور و مفید به نظر می‌رسد. ترجمه خلاصه شده این مصاحبه از نظر علاقمندان میگذرد.

اشپیگل: آقای شرودر، آقای شولگن، ماجرای اخیر حمله هواداران ترامپ به کنگره آمریکا چه ذهنیتی در فکر شما بوجود آورد؟

شرودر: تصور این موضوع برای من ناممکن بود که رئیس جمهوری در آمریکا، با هدف پیشگیری از اجبار به ترک کاخ سفید، هوادارانش را به حمله به کنگره دعوت و تشویق کند. روشن است که ترامپ با دعوت راهپیمایان به حرکت بسوی کنگره، گرایش به خشونت را در راهپیمایان هوادارش شعله‌ورتر کرده است.

شولگن: آنچه مرا متعجب کرد خود سناریو بود نه هجوم ناگهانی. من اوایل دهه ۹۰ را در آمریکا زندگی کرده‌ام. در همان زمان هم خیل عظیمی از آمریکائیان سفید گمان میکردند که قافله را باخته‌اند. ترامپ روی همین احساس عمومی بازی کرد.

شرودر: از همان آغاز گرایشاتی که با نام “تی پارتی” شناخته شده، باید انتظار چنین کژرویها و از خط خارج شدنهائی را میداشتیم. آنچه در دوران اخیر در آمریکا پیش آمد، فراتر از آستانه تحمل یک جامعه مدنی متجدد بود. برای نمونه انعکاس جهانی ماجرای گئورگ فلوید، سیاه پوستی که توسط پلیس بقتل رسید و جملات آخر او – “نمیتوانم نفس بکشم” – را در نظر بیآورید. ترامپ در عمل، پلیس را حق بجانب قلمداد کرد!

اشپیگل: شاید ترامپ در تاریخ آمریکا یک تصادف یا پارازیت بود.

شرودر: در خصوص خشونت گرائیش می‌توان چنین گفت، همچنین در مورد بی اعتنایی اش نسبت به نهادهای دمکراتیک، اما در مورد سیاست خارجی، او ادامه دهنده راه پیشقراولانش بود. پیشینیان او هم هیچگاه همردیفانشان در دیگر کشورها را در قد و قواره خود ندیده‌اند. به همین دلیل باید روی این موضوع تاکید کرد که برای جانشین ترامپ – جو بایدن – هم، در بر همان پاشنه “اول آمریکا” خواهد چرخید.

شولگن: ۷۴ میلیون آمریکایی به ترامپ رای داده‌اند. اکثریت قریب به اتفاق آنان نیازی به همراهی و همکاری با متحدین کلاسیک نمیبینند. به این ترتیب تحولی که از مدتها پیش مورد توجه ما بوده یکبار دیگر تائید شده است.

اشپیگل: بنابراین شما انتظار ایجاد تغییرات جدی از طرف بایدن ندارید.

شرودر: لحن کلام قطعا دوستانه تر و سازش جویانه تر خواهد شد و امکان گره‌گشایی در برخی مسائل بحث برانگیز پیش خواهد آمد اما آن روابط “ماورای آتلانتیک” که ما در دهه‌های گذشته تجربه کرده‌ایم دیگر به تاریخ پیوسته است. ترامپ هرآنچه را که دیگر نجات دادنی هم نبود، خرد و خمیر کرد.

اشپیگل: هیچ نکته مثبتی در کتابی که شما درباره آمریکا نوشته‌اید، نمیتوان جست. صدراعظم پیش از شما از حزب سوسیال دمکرات، “هلموت اشمیت”، مجذوب پویایی آمریکا بود.

شرودر: من هیچ‌وقت چنین برداشتی از اشمیت نداشته‌ام. من هیچوقت در آمریکا زندگی نکرده‌ام و گرایشی هم به این موضوع نداشته‌ام. من درواقع یک “اروپائی”ام. من و آقای شولگن بی آنکه ضدامریکائی باشیم، نسبت به سیاستهای فعلی و وضعیت اجتماعی حاکم بر آمریکا نگرشی انتقادی داریم.

اشپیگل: واقعا ضدآمریکا نیستید؟

شرودر: زمانی که من در گوتینگن دانشجو بودم، در تظاهرات خیابانی علیه جنگ ویتنام شرکت میکردم. در همان اوان، سال ۱۹۶۳، بعد از ترور جان اف کندی، با شرکت در تظاهرات بطرفداری از آمریکا همدردی خود را نشان دادم.

شولگن: من برای مدتی نسبتا طولانی تصور ذهنی مثبتی نسبت به آمریکا داشتم. اینکه من در آزادی و بهره‌مند از رفاه نسبی بزرگ شدم را از جمله مدیون حضور امریکائیها در اینجا هستم.

شرودر:  (با خنده) من اما نه چندان، چرا که من زندگی بورژوائی نداشته‌ام.

اشپیگل: شما آقای شرودر برای اولین بار سال ۱۹۸۱ به آمریکا سفر کرده‌اید، در ۳۷ سالگی! چرا اینقدر دیر؟

شرودر: برای اینکه من قبل از آن دلیلی برای چنین سفری نداشتم. من دیپلم خود را بعد از یک دوره کارآموزی گرفتم. از اینرو انگلیسی من زیاد خوب نبود. سفرهای اولیه من به ایتالیا و فرانسه بوده، تازه بعدها به عنوان “پیشآهنگ جوانان” به آمریکا دعوت شدم. ما تمام آمریکا را زیر پا گذاشتیم و شبها و روزهای زیادی را با خانواده‌های مختلف از مردمان دلنشین اقشار میانی آمریکا گذراندیم. اما من همیشه این احساس را داشتم که اینجا دنیایی دیگر است.

اشپیگل: بر چه اساس چنین حکمی؟

شرودر: آنها علاقه خاصی به دانستن اینکه خارج از محیط تنگ خودشان چه میگذرد، نداشتند. من ژنرالی را در پنتاگون بخاطر می‌آورم که وقتی شنید من از آلمان می‌آیم، سئوالش این بود که : “شرقی یا غربی”؟! انگار که کسی به همین سادگی و آزادانه میتوانسته از آلمان شرقی به آمریکا سفر کند! آمادگی برای فهم و درک متقابل با اروپائی ها حتی در چنین سطوحی نیز ملموس نبود.

اشپیگل: آخرین بار کی در آمریکا بوده‌اید؟

شرودر: غیر از همان اولین بار، هیچوقت دیگر! آخربار برای دریافت ویزا باید در سفارت آمریکا در برلین در مصاحبه‌ای شرکت میکردم. از من پرسیده شد موضوع سخنرانی‌ام در آمریکا چه خواهد بود و آیا برای اینکار پولی دریافت خواهم کرد؟! این مصاحبه در واقع یک مقررات فرمالیته بود. با خودم فکر کردم “اجرتان با خدا!”، تصورش را بکنید که در اینجا با یک رئیس جمهور اسبق آمریکا چنین رفتاری بشود! این مقررات فرمالیته را البته ترامپ ابداع نکرده بوده بلکه پیشقراول او اوباما!

اشپیگل: تاریخ نویس “هلگا هامتندورن” آمریکا را “رهبر خیرخواه” مینامد.

شرودر: همچو حرفی دیگر محلی از اعراب ندارد.

اشپیگل: همیشه چنین بوده یا بعد از ترامپ؟

شرودر: از مدتها پیش. با اوباما شروع شد و با ترامپ شدت پیدا کرد.

شولگن: بیاد دارید که در سال ۲۰۱۱ اوباما با صدراعظم آلمان – مرکل – در مورد مسئله لیبی چه رفتاری داشت؟ در آن زمان آلمان عضو غیردائم شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. قرار بود برای حمله هوایی علیه نیروهای معمرالقذافی رای گیری شود. اوباما چراغ سبز برای عدم شرکتش در چنین عملیاتی را نشان داد. برلین هم تمایلی به شرکت در چنین عملیاتی نداشت. بعدا چه اتفاقی افتاد؟ امریکائیها برای انجام عملیات نظامی علیه قذافی رای مثبت دادند. آلمان رای ممتنع داد و مرکل باید متهم میشد که با متحدینش همراهی نداشته است.

اشپیگل: اصولا چیزی بنام “تفاهم غربی” هنوز وجود دارد؟

شولگن: تا زمانی که اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت، اتحاد غربی متناسبی نیز موجود بود، چرا که جهان بینی “غرب متحد” واکنشی نظامی؛ اقتصادی در برابر شرق بود. بدون “بلوک شرق”، بلوک متحد غرب نیز به آن صورتش وجود نمیداشت.

اشپیگل: اتحاد جماهیر شوروی بعنوان نیرویی متخاصم فروپاشیده، اما دول غربی همچنان خود را بلوکی حامی ارزشهای اجتماعی چون حقوق مدنی، دمکراسی و حقوق بشر معرفی می‌کنند.

شرودر: بله درست است ولی تغییرات سیاسی پیش آمده را هم نباید از نظر دور داشت.

اشپیگل: منظور؟

شرودر: مثلا اینکه علامت تساوی بین روسیه امروزی و اتحاد جماهیر شوروی گذاشته نشود و اینکه اگر ما همبستگی کشورهای غربی را واکنشی دربرابر اتحاد شوروی تلقی می‌کنیم، پس، از بین رفتن “بلوک شرق” باید اینجا هم موجب تغییراتی باشد. شما وضعیت امروزی لهستان و رومانی را مورد توجه قرار دهید. اینها دولت‌هایی دمکرات هستند یا اقتدارگرا؟ کجاست پس آن ارزشهایی که میبایست ضامن یگانگی در سیاست خارجی باشد؟ “دمکرات مسیحی”ها (CDU) و “سوسیال مسیحی”ها (CSU) نه تنها نمیتوانند با حزب مطبوع نخست وزیر رومانی (ویکتور اوربان) مرزبندی داشته باشند، بلکه با آنها در پارلمان اروپا همکاری هم میکنند.

اشپیگل: شما به همان نسبتی که در مورد امریکائیها قضاوت سخت دارید، در مقابل روسیه تفاهم و حسن نظر نشان می‌دهید. تا حدی برخوردی خشک و تند و تیز، چون چوب خشکی خراطی شده!

شرودر: چوب خشک خراطی شده خوش برش!

شولگن: اگر شما “مجرم” کسی را بدانید که “ابتکارات”! غیرقابل جبران بکار می‌بندد، پس آمریکائیها آز نظر ما واقعا مجرمند.

اشپیگل: این موضوع را برای ما روشنتر کنید.

شولگن: با فروپاشی اتحاد شوروی، پیمان ناتو علت وجودی خود را از دست داد. پیمان ناتو در شکل موجودش، یا باید منحل میشد یا حداقل تغییرات بنیادین مییافت. اما هیچکدام اینها بعمل نیآمد. برعکس، اعضای جدیدی به عضویت پذیرفته شدند تا مرزهای ناتو به سمت روسیه کشانده شود.

اشپیگل: و این موضوع موافق میل و آرزوی تعداد زیادی از کشورهای اروپای شرقی بود که از دهها سال پیش بدنبال چتر حمایتی در مقابل مسکو بودند.

شولگن: بله طبیعتا برای این موضوع دلایل جدی وجود داشته که میتوان در موردش صحبت کرد، اما خودتان را در مقام و موقعیت رئیس‌جمهور روسیه تصور کنید. بوریس یلتسین و بعدها ولادیمیر پوتین باید به خود گفته باشند، آها! اینها دارند چکار میکنند؟! اینجا چه خبر است؟! اینها که بازی را برده‌اند، چرا دست بردار نیستند؟! چرا آمریکائیها از طرفی قرداد محدودیت برد سیستم دفاع ضدموشکی (ABM) را میپذیرند و ازطرف دیگر سیستمهای دفاع ضدموشکی در لهستان و رومانی برپا میکنند؟!

شرودر: (با خنده) لابد این سیستم باید از ما در مقابل موشکهای برد متوسط ایران محافظت کند!

اشپیگل: آقای شرودر، اغلب کشورهای اروپای شرقی در زمان صدراعظمی شما به ناتو و اتحادیه اروپا پیوسته‌اند.

شرودر: بله ما معتقد بودیم، آنها میتوانند مستقلا تصمیم بگیرند که آیا مایل به عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا هستند یا نه. این حق مسلم این کشورها بود.

اشپیگل: اما؟

شرودر: موضوع به همین جا ختم نمیشود. بعدها این بحث مطرح شد – قبل از همه از طرف آمریکا – که گرجستان و اوکرائین به عضویت ناتو پذیرفته شوند. این چیزی نبود جز استراتژی محاصره روسیه. روسیه‌ای که پذیرای همکاری با اروپا و ناتو بود.

اشپیگل: در سپتامبر ۲۰۰۱ که پوتین در مجلس آلمان صحبتی داشت، هنوز این دلگرمی امیدوار کننده برجا بود که او از روسیه کشوری غربی خواهد ساخت.

شرودر: وجود چنین امیدواری محتمل است. اما کسی که روسیه را تا حدی از نزدیک بشناسد، باید بداند که زایش دمکراسی غربی در کشور عظیمی چون روسیه پروسه‌ای بس دشوار میتوانست باشد. این پروسه در خود آلمان هم، بعد از جنگ دوم جهانی تنها با کمک آمریکا توانست پیش برود.

اشپیگل: به این ترتیب پوتین در روسیه نه دمکراسی غربی بلکه دولت مافیایی را مستقر کرد.

شرودر: انتظار توافق با یک چنین برچسب زنی را از من نداشته باشید.

اشپیگل: شما رئیس هیئت نظارت کنسرن روسی “رزنفت” (Rosneft) که از طرف دولت روسیه هدایت می‌شود، هستید و همیشه از پوتین حمایت کرده‌اید، در کتابتان اما می‌نویسید پوتین از “خط قرمزهایی” که نمی‌بایست عبور کرده است.

شولگن: نه، در این کتاب صحبت از روسیه است، نه پوتین.

اشپیگل: بسیار خوب، البته تفاوت جالبی است! از نظر شما چه فرقی بین ایندو هست؟

شولگن: ما میدانیم که تمرکز قدرت در روسیه در دست پوتین است اما نمیدانیم آیا درست است که او را برای هرآنچه در روسیه اتفاق می‌افتد پاسخگو بدانیم؟ علت این نوع فرمولبندی در کتاب از اینروست.

اشپیگل: با اینحال، …از کدام خط قرمزها عبور شده؟

شرودر: الحاق کریمه بروشنی زیر پا گذاشتن حق حاکمیت ملی بود. صدور این حکم اما بخودی خود، روشنگر چرائی مسئله نیست. فرض کنیم آنطور که آمریکائیها می‌خواستند، اوکرائین به عضویت ناتو درآمده بود. در اینصورت سواستوپول، یکی از مهمترین بنادر نظامی روسیه، در منطقه زیر سیطره ناتو قرار می‌گرفت.

اشپیگل: اما “الحاق کریمه” واکنشی در مقابل عضویت اوکرائین در ناتو نبود. “کیف” خواهان توافقنامه با اتحادیه اروپا بود.

شرودر: دورنمای ورود به اتحادیه اروپا برای اوکرائین مطمئننا هدف درستی می‌بود، اما در یک دید کلی باید تاثیر آن بر امنیت روسیه را هم در نظر گرفت. آنچه ما لازم داریم – همانطور که وزیر امور خارجه اسبق، هانتز دیتریش گنشر هم در زمان خود پیگیر آن بوده است – یک نظم صلح‌جویانه از “ونکوور” تا “ولادیووستک” است.

اشپیگل: واکنش درست در مقابل نقض حاکمیت ملی چه باید باشد؟ تحریم؟

شرودر: نه، به هیچوجه، چون به هیچ نتیجه‌ای نمیرسد. هیچ رئیس‌جمهوری در روسیه حاضر به ترک کریمه نخواهد بود.

اشپیگل: اگر نه تحریم، پس چی؟

شرودر: برای جنگ عراق هم هیچ مجوزی از سوی سازمان ملل متحد وجود نداشت. در یک چنین موقعیت چکار باید کرد؟ فقط می‌توانید با دیپلماسی فعال مانع تکرارش بشوید. با اعتمادسازی متقابل مانع تخاصم و درگیری بشوید. ناگفته پیداست که اینکار به اندازه کافی دشوار هست.

شولگن: شما سیاست تهاجمی “خانه سازی” اسرائیل را در نظر بگیرید که آن هم زیر پا گذاشتن واضح و روشن “حقوق ملی” است. البته برای این سیاست هم دلایل ذهنی معینی قابل تصور است، اما خام خیالی بیجاست اگر تصور شود که اسرائیل زمانی حاضر به تخلیه آنجاها خواهد بود. میخواهید تحریم بکنید یا نکنید!

اشپیگل: تصور شما بر این است که چنین تخاصماتی با اعمال فشار دیپلماتیک رفع و رجوع نمیشوند.

شرودر: با اعمال فشار بندرت می‌توان نتیجه‌ای گرفت. باید از طریق تعامل و گفتگو راهی جست.

اشپیگل: در چه موارد دیگری روسیه “خط قرمز”ها را زیر پا گذاشته است؟

شرودر: حمله سایبری به مجلس آلمان. ولی آن هم با اصل نوع رابطه ما با روسیه ارتباطی ندارد. ما روابط خود با آمریکا را هم به هم نمیزنیم وقتی آنها تلفن صدراعظم ما – مرکل – را شنود می‌کنند.

اشپیگل: و تلاش برای ترور سرگئی اسکریپال یا آلکسی ناوالنی؟ اینها نباید تاثیری در روابط ما با روسیه بگذارد؟

شرودر: طبیعتا، جای هیچ شکی نیست. اما نوع واکنش ما – همانطور که ما در کتابمان هم گوشزد کرده‌ایم – بستگی به چند موضوع دارد. مثلا سندیت مدارک ارائه شده و شناسایی دقیق هویت مرتکبین. من در اینمورد موضع روشنی دارم و همدردی ام را به آقای ناوالنی هم ابلاغ کرده‌ام.

اشپیگل: در عین حال معترض روزنامه “بیلد” هم هستید که مصاحبه‌ای با آقای ناوالنی انجام داده. در این مصاحبه، ناوالنی از شما با عنوان “ملیجک پوتین” که از قاتل حمایت می‌کند، یاد کرده.

شرودر: من اصولا پاسخی به نوشته‌های این “ورق پاره” نمیدهم. در عین حال من نمی‌توانم در مورد پرونده‌ای که هنوز در دست اقدام و تحقیق است، نظری بدهم.

اشپیگل: کرملین با هرنوع گروه ناخوشایند و احزاب راست افراطی اروپایی ارتباط دارد. سرگئی لاوروف – وزیر امور خارجه روسیه – میزبان ناهار رسمی رهبر حزب دست راستی افراطی آلمان (آلترناتیو برای آلمان AFD) – تینو کروپالا – در مسکو است. اینهم یکی از عبور از “خط قرمزها” است؟

شرودر: این از نظر من یک خطای غیر قابل درک است.

اشپیگل: شما آمریکا را هم پیمانی نامطمئن میدانید، روسیه جزو متحدین ما نیست، همزمان چین در مسیر تبدیل شدن به قدرت برتر پیش میتازد. چه نقشی برای آلمان در این مثلث قابل تصور است؟

شرودر: من اوضاع را به این شدیدی و غلاظی فرموله نمیکنم. بدون آمریکا، روسیه و چین هیچکدام از معضلات مهم جهان قابل حل نیستند و در میان این قدرتهای سه‌گانه، اروپا باید جایگاه خود را پیدا کند، آنهم بعنوان اتحادیه اروپای رفرم یافته.

اشپیگل: چه نوع رفرمی؟

شرودر: در وحله اول ما در اتحادیه اروپا نیاز به تصمیم‌گیری براساس رای اکثریت داریم. و اینکه باید بالاخره آنچه در همآیش سال ۲۰۰۳ با همپای فرانسوی و بلژیکی من مورد بحث بوده، یعنی تشکیل ارتش اروپا زیر رهبری سیاسی اتحادیه اروپا، عملی گردد. اگر اروپا میخواهد از نظر آمریکا و چین بحساب بیآید، باید هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی قویتر گردد.

اشپیگل: شما در کتابتان خواهان انحلال ناتو در “فرم کنونی”اش شده‌اید.

شولگن: سازمان ناتو در واقع خود را منحل کرده است. در عملیات بین‌المللی از جمله در لیبی، اتفاق نظری وجود نداشت.

شرودر: ببینید در دریای اژه چه میگذرد؟ یونان و ترکیه هردو تا دندان مسلح مقابل هم ایستاده‌اند. رئیس‌جمهور فرانسه اعلام کرده در صورت ضرورت در کنار یونان خواهد بود. رئیس‌جمهور آمریکا – ترامپ – ترکیه را به نابودی اقتصادی تهدید می‌کند… واضح است که باید پذیرفت، ناتو به لحاظ سیاسی منحل شده است.

اشپیگل: پس ناتو باید تجزیه و درهم شکسته شود؟

شرودر: از بین بردن ساختارهای نظامی بی معنا است. ما به آنها نیاز داریم. آنچه باید اتفاق بیافتد، بازسازی سیاسی است.

اشپیگل: به چه معنا؟

شرودر: به این معنا که ما در چگونگی رفتارمان با آمریکا، تامل کنیم و اینکه ما چگونه میتوانیم ناتو را “اروپائی”اش کنیم. ما باید موقعیتی پیدا کنیم که در صورت ضرور در مقام یک نیروی “اروپایی”، امکان دخالتگری نظامی داشته باشیم. البته در چهارچوب ساختار ناتو.

اشپیگل: به چه نوع عملیاتی فکر میکنید؟

شرودر: به عملیات در آفریقا مثلا. آنچه در آفریقا اتفاق می‌افتد پیآمد مستقیم در اروپا دارد. برای مثال “مهاجرت”. ما نباید و نمی‌توانیم فرانسه را دست تنها بگذاریم، صرفا به این دلیل که سابقا آفریقا مستعمره آنها بوده است. اگر در آفریقا تهدیدی علیه اروپا شکل بگیرد، باید با آن برخورد “اروپائی” بکنیم. وزنه اصلی چنین برخوردی بر دوش آلمان و فرانسه خواهد بود.

اشپیگل: در اینصورت آلمان نخواهد توانست، آنچنان که تا حالا بوده، عملیات خطرناک در آفریقا را سهم فرانسه بداند. این که ماده‌ای انفجاری برای حزب سوسیال دمکرات (SPD) خواهد بود.

شرودر: (با خنده) برای حزب من هر چیزی می‌تواند ماده‌ای انفجاری باشد. من یکی از چاره‌جوئی برای آن عاجزم!

اشپیگل: شما به کتابتان عنوان “آخرین شانس” را داده‌اید. واقعا فکر میکنید دنیا کون فیکون خواهد شد اگر آدمیان گوشی شنوا برای نصایح شما نداشته باشند؟!

شرودر: انتخاب این عنوان جهت جلب و تهییج توجه بوده، اما وقتش هم رسیده در اینموارد فکر شود.

شولگن: به هر حال هنوز شانسی هست، اگر قدرش بدانیم.

https://akhbar-rooz.com/?p=102428 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمدی
محمدی
3 سال قبل

مواضع شدیداً راست و نولیبرالی اشپیگل آنقدر افتضاح است. که نفس آدم بریده می شود تا همین مختصر مصاحبه به پایان برسد.

رحیم
رحیم
3 سال قبل

 از فردای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایجاد نظم جهانی نوینی که انعکاس واقعی توازن قوای درحال شکل گیری باشد، وظیفه بلافصل همه جناحهای سرمایه‌داری – که دیگر خود را حرف آخر تاریخ میدانست – ضرورتی ناگزیر بحساب میآمد. مواضع مطرح شده در مصاحبه‌، بیانگر نظر راست میانه سوسیال دمکراسی آلمان و با اندکی اغماض سوسیال دمکراسی اروپایی است. در بخش پایانی مصاحبه بر ضرورت آمادگی اروپا با رهبری و سیادت آلمان و فرانسه به دخالتگری نظامی در آفریقا صراحتا تاکید شده است. با فروپاشی سوسیالیسم واقعا موجود شبح استعمار نوین برای تقسیم دوباره جهان در گشت و گذار است! 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x