پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجاه سال مبارزه و امید؛ نگیرد این شعله خاموشی

https://akhbar-rooz.com/?p=102654 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم
مریم
3 سال قبل

خوب است دوستان بدانند که پیام های صوتی رفقا محمدعلی عمویی و ناصرزرافشان هم به برنامه اضافه شده است.

نظری
نظری
3 سال قبل
پاسخ به  مریم

پیام ناصر زرافشان از اعتقاد به مارکسیسم لنینسم می گوید. اکثریتی ها که اعتقادی به آن ندارند. محمد علی عمویی هم که از حامیان خط امام بود به مانند اکثریتی ها هیچ نقطه مشترکی با چریک های فدایی خلق نداشت. بهتر نبود از فرخ نگهدار دعوت می کردند که بیاید و باز تنور انتخاباتی رژیم گرم نگه دارد؟

یولداش
یولداش
3 سال قبل

شرم و حیا در بین این حامیان همیشه در صحنه رژیم آدمکشان بی معنی است. بوقچی های امام آدمکشان هنوز میراث خواری فدایی می کنند!

لیثی حبیبی - م. تلنگر

این نکته را پیش از این نیز نوشته ام، ولی لازم است تکرار کنم. غلو در شعر های سال های پنجاهِ من، گناه من دانش آموز عصیان کرده و مدرسه را ترک نموده نیست. گناه دستگاهِ امنیتی آن رژیم است. کسی حق پرسیدن نداشت. در نتیجه بعضی می گفتند چند هزار زندانی سیاسی داریم؛ دیگرانی می گفتند این تبلیغات خود رژیم است؛ ما نزدیک به ۱۰۰ هزار و بیشتر زندانی سیاسی داریم. و کسی حق نداشت باریک بینی کرده بپرسد. بهترین توضیح این نکته در شعر «زمستانِ» مهدی اخوان ثالث آمده.

برای سرنگونی رژیم شاه فراوان دلایل آورده اند. به نظر من یکی از دلایل اصلی سقوط رژیم شاه حضور وحشت آفرین ساواک بود. تنفری را که ساواک بخصوص در دل اهلِ کتاب(کتابخوان و نویسندگان کتاب) ایجاد کرده بود، در بین دانشجویان و دانش آموزان روزانه، هر روز پخش می شد. و در واقع یکی از دلایل اصلی سقوط آن رژیم، حضور وحشت آفرین ساواک بود. من چریک نبودم، اهل کتاب بودم و همان شد جرم بزرگ من. خواندن کتاب هایی شد جرم من که همه شماره ی کتابخانه ی ملی ایران را داشتند. یعنی مورد تأیید خود رژیم قرار گرفته بودند. اگر کتاب برای خواندن نیست، پس چرا اجازه ی چاپ داده اید؟!
کوتاه: ساواک در سر نگونی رژیم شاه نقشی اساسی داشت چنان، که انکار ناپذیر است.

آیا فقط ساواک مقصر بود؟
خیر، شاه و اطرافیان او توان دریافت خواسته های قلبی مردم ایران را نداشتند.
شا = شاه، یعنی می تواند، توانا.
به عبارتی دیگر در ایران کهن تواناترین شاه می گشت. که داستانی دیگر است، بمانَد.
شاتِن = توانستن(بُندار یا مصدر)
صرف بندار: شام، شای، شا = می تواند(سوم شخص مفرد)

در اغلب زبان های کهن ایران و زبان های آریایی مادی «ها»ی ملفوظ نیست. این ویژگی در پهلوی، مادر فارسی نیز دیده می شود. مثال شَری وَر(تالشی)، شَتری وَر(پهلوی)، شهری وَر(فارسی دری). شر و شتر = شهر. وَر = نزدیک. شهریور = نزدیک شهر = زمانی که ایرانیان کم کم از بلندی ها فرود می آمدند و وارد اطراف شهر ها می شدند. زمان آمدن از ییلاق به قشلاق.

لیثی حبیبی - م. تلنگر

جَوانِن مَندینَه ریجَه بَه ریجَه
تیرَه مَیدُون درِه ویجَه بَه ویجَه
جَوانون تیر ژَنن دیل کَرع سُوجَه
نَنِن ناله کَرن وان: چَمَه کیجَه!

جوانان ایستاده اند ردیف به ردیف
در میدان های تیر وجب به وجب
به جوانان تیر می زنند، دل آدم می سوزد
مادر ها فریاد می کنند: آه …! جوجه هایمان

هَزار دَردم پِری دَرمُونی را شُوم
شَوی هَنی دَری رُوخُونی را شُوم
رُوخُون و را درازَه از ژَنم پا
هیکس من نِدَفرسع تع کاشی کا؟!

هزار درد دارم، برای درمان می روم
هنوز پاسی از شب مانده، به سوی بزرگ راه می روم
راه ها و بزرگ راه ها طولانی اند و من پای می کوبم
کسی از من نمی پرسد: به کدامین سامان روانه ای؟ – این دقیقن حال و هوای همان روز هاست که حتی گاه مردم در دستگیری تو شرکت می کنند، بی آنکه بدانند فدایی آن هایی.

از دوبیتی های سال های پنجاه

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x