آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهرِ خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
مرغان پر گشودهی طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
میگفتی ای عزیز! سترون شدهست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند
محمدرضا شفیعی کدکنی
بهنام محجوبی را با شکنجه های بسیار کشتند. بهنام محجوبی فرزند بتول حسینی و علی محجوبی متولد ۱۳۶۶، در ۳ اسفند ۱۳۹۹ در بیمارستان لقمان تهران جان باخت. او از دراویش گنابادی بود که در سه سال پیش در چنین روزهایی در حمله وحشیانه ماموران امنیتی به تجمع دراویش گنابادی در گلستان هفتم، بازداشت و پس از طی مراحل بازجویی با وثیقه آزاد شد. گفته شده که در آن اعتراض؛ صدها تن از درویشان بازداشت و شمار زیادی به دلیل ضرب و شتم پس از بازداشت به چهار بیمارستان منتقل شدند. بازداشتیها، به سه زندان اوین، فشافویه و قرچک منتقل شدند. محمد ثلاث را نیز در خرداد ۱۳۹۷ اعدام کردند. بهنام محجوبی در سال ۱۳۹۸ به ۲ سال حبس ناعادلانه محکوم و در خرداد ۱۳۹۹، پس از حضور در اجرای احکام دادسرای اوین بازداشت شد. صالحه حسینی، همسر بهنام در مهر ۱۳۹۹ گفته بود که همسرش به دلیل قطع داروهایش دچار فلج شده و او را به بیمارستان روانپزشکی امین آباد منتقل کرده اند.
بتول حسینی، مادر بهنام روز یک شنبه ۲۶ بهمن با انتشار ویوئی گفته است: «چند روزی است که بیماری پانیک اعصاب بهنام عود کرده و حمله عصبی به او دست داده است. با اینکه کمسیون پزشکی و پزشک قانونی تأیید کردند که بهنام تحمل حبس را ندارد، ولی دادستان آزادی او را رد می کند. دیشب حالش بد میشود و به بهداری زندان میبرند و نمیدانم چه قرصی به او میدهند که ۴ صبح بهنام از هوش می رود. بعد او را به بیمارستان لقمان میفرستند و یکی از آشنایان از دور میبیند که بهنام با دست بند و پابند و با اکسیژن روی تخت دراز کشیده است و اصلاً نمیدانم که حال پسرم چطور است. هیچکس هم جوابگو نیست که بچه مرا چرا نگاه داشتند. با بچه من دیگر میخواهند چه کار کنند و به کجا برسانند؟!». مادر بهنام محجوبی ساکن کرمان است و نمیدانم با چه حالی این راه را طی کرد تا به دیدار فرزندش در بیمارستان لقمان در تهران برسد. گویا عاقبت پس از پیگیری های فراوان مادر او توانست دو دقیقه فرزندش را ببیند و بر پاهای او دستی بکشد.
تا امروز بهنام را در بیمارستان لقمان وصل به دستگاه نگاه داشتند و هر بلایی دلشان خواست سر او خانواده اش آوردند. در ۲۸ بهمن خبر درگذشت او پخش شد، ولی بعد مصطفی دانشجو وکیل برخی از دراویش گنابادی آن را تکذیب کرد و گفت زنده است، اما علایم حیاتی او ضعیف است. امروز از جلوی بیمارستان لقمان خبر رسید که متأسفانه بهنام از میان ما رفت و گفته شده که ماموران امنیتی پیکر او را به کرمان منتقل کردند. خانواده بهنام نیز با زخمی عمیق بر دل و حالی نزار راهی کرمان شدند و نگران از اینکه ماموران بدون حضور آنها عزیزشان را مخفیانه به خاک بسپارند و این حداقل، یعنی برگزاری خاک سپاری و مراسم سوگواری را نیز از آنها دریغ کنند.
به مادر، همسر و خانوادههای دادخواه محجوبی و حسینی!
از اعماق جان با شما همدردم و به شما تسلیت می گویم. خانم بتول حسینی عزیز، فریادهایت را از جلوی بیمارستان لقمان در چند روز گذشته تا به امروز شنیدم و درد کشیدم و خشم تمام وجودم را گرفته است. زبانم برای تسلی دادن به تو و خانواده زخم خورده و داغدارت قاصر است و تنها میتوانم بگویم که دردت را با تمام سلولهای بدنم حس میکنم و درد خود میدانم و بدانید که شما تنها نیستید و دل من و بسیاری دیگر از خانوادهها که در این ۴۲ سال، هر روز شاهد شکنجه و قتل دولتی عزیزان مان در زندان ها و بیرون زندان ها بوده ایم، با شماست. می دانم با خود می گویید، همراهی شما وقتی بهنام ما را کشته اند، چه فایدهای دارد، مگر او زنده می شود.
بی تردید بهنام و عزیزان ما هیچ کدام زنده نخواهند شد، شاید ندانید، این جنایت کاران شش نفر از عزیزان مرا در دهه ی شصت کشتند. خواهر، همسر خواهر و چهار برادرم را، آنها نیز چون پسر تو جوانهایی رعنا بودند و آرمانی شیدایی برای بهروزی انسانها در سر داشتند و این جنایت کاران آن عاشقان شرزه را نیز به وحشیانه ترین شکل ممکن کشتند. بدان که همین همدردی ها و همراهیها و مقاومتها در برابر ستمکاران برای پیگیری چرایی و چگونگی شکنجه دادن و کشتن شدن عزیزان مان ما را محکم و محکم تر می کند، و مبارزات دادخواهانه متحد ما برای کشف حقیقت و این خواست که روزی باید تمامی این جنایت کاران در دادگاه هایی علنی، عادلانه و مردمی محاکمه و مجازات شوند و پاسخ گوی تمامی بیعدالتیهای شان باشند، حکومت را ضعیف و ضعیفتر کرده است و بی تردید آنها از بودن ما با همدیگر به شدت وحشت دارند.
جنایت کاران بیشرم حاکم بر ایران، بهنام محجوبی، این جوان رعنا را مانند هزاران جوان عاشق دیگر، با شکنجه های بسیار به او و خانواده اش، چند باره کشتند.
نه میبخشیم و نه فراموش می کنیم!
یادش گرامی و عشق اش به بهروزی انسانها ماندگار باد!
منصوره بهکیش
سوم اسفند ۱۳۹۹