شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳

شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳

به یاد آن پرواز، زندگی و مرگ علیرضا اکبری شاندیز

کتاب «به یاد آن پرواز، زندگی و مرگ علیرضا اکبر شاندیزی»، نوشته ی خانم رقیه دانشگری (فران) توسط نشر آید منتشر شده است.

رقیه دانشگری در مقدمه ی این کتاب نوشته است: «اینک، که سه‌دهه از آن تاریخ می‌گذرد، امید من آن است که با نگارش این دفتر تجربه‌ای را در اختیار نسل جوان کشورم بگذارم؛ تجربه‌ای که به ما می‌گوید بر داوری‌های خود درنگ کنیم، از آن‌چه بر شکنجه‌دیدگان در زندان‌های سیاسی ایران گذشته آسان نگذریم؛ تجربه‌ای که ایستادگی را ارج می‌گذارد و اختیار زندانی درگزینش شیوه‌ی ایستادگی را محترم می‌شناسد.

امید دارم که نگاهی به زندگی علیرضا اکبری شاندیز (جواد) آغازی باشد بر طرح پرسشی اساسی درباره‌ی میراثی که هنوز بر شانه‌ی ما سنگینی می‌کند.» 

فهرست مطالب این کتاب به قرار زیر است:

درآمد

در آغاز

در چرایی این دفتر

۱۳۵۷-۱۳۳۱

نگاهی به دوران کودکی

نوجوانی و عطش آموختن

تشکیل گروه

در زندان شاه

پیوستن به فدائیان

آشنائی ما

۱۳۶۱-۱۳۵۷

در هیأت رهبری

در شاخه‌ی کردستان

نگاهی به مبارزات حق‌خواهانه‌ی مردم کردستان ایران

گروه تبریز و مبارزان کُرد

رویش اندیشه‌ی فدائی در کردستان

تشکیل شاخه‌ی کردستان

سیاست جمهوری اسلامی در کردستان

سه دوره جنگ و دو بهار خونین در کردستان

جنگ نخست: اسفند ۱۳۵۷، پاسخ نظامی به مردم

جنگ دوم: جنگ سه‌ماهه

پلنوم وسیع فدائیان و مسئله‌ی کردستان

رویکرد علیرضا و ادامه‌ی کار شاخه‌ی کردستان

جنگ سوم: جنگ ۲۴ روزه‌ی سنندج

ادامه‌ی حضور سازمان در کردستان

مرگ و زندگی به مویی بند بود

«اعدام‌های انقلابی» در کردستان

سرنوشت جنگ و صلح در کردستان

تغییر در سیاست فدائیان

عملکرد علیرضا

ازدواج ما

خروج سازمان از کردستان و پیامدهای آن

پیامدهای خونبار

عروسی به عزا تبدیل شد

پیام و وصیت‌نامه‌ی هوشنگ نصیرخالدی

۱۳۶۵-۱۳۶۱

قصد خروج از کشور

دستگیری

در اوج سرکوب، اعتماد به سرکوب‌گر

آن روزهای دشوار

امید خانواده به خامنه‌ای

گروگان‌گیری از خانواده

شایعات و واقعیت

خبری ویرانگر

سخنی از زبان هم‌بندان

گفت‌وگو با دوست

بخش‌هایی از یک یادداشت درباره‌ی علیرضا اکبری شاندیز

از زبان چند زن فدایی

نکته‌هایی از چند کتاب

آسیب‌شناسی چه می‌گوید؟

از میان شنیده‌ها:

گفت‌وگو با چند تن از رهبران وقتِ سازمان و آشنایان

بر علیرضا و همراهان‌اش چه گذشت؟

بازی خطرناک

ملاقات با خانواده

نامه‌ها و خبرها

نامه‌های علنی؛ یک پوشش

نامه به خامنه‌ای

نامه‌های مخفی

فرار ممکن بود؟

ناباوری و پیامدهای آن

آیا آن فاجعه اجتناب‌ناپذیر بود؟

اهمیت نامه‌ی سوم علیرضا

صدایی دل‌انگیز از آن‌سوی سیم

آخرین کلام

آخرین نشان

خبر آزادی علیرضا و جان‌سختیِ تردید

نامه‌ای که هرگز فرستاده نشد

آن سال‌ها

مسئولیت فردی

اطلاعیه‌ی کمیته‌ی مرکزی

نامه به رفقا

نامهای حیرت‌انگیز

جدال بر سر آن اطلاعیه

پس از آن سال‌ها

عشق ماندگار او

یک دل‌نوشته (ناهید همتی)

در پایان

شعری به‌یاد علیرضا

پیوست‌ها

پیوست ۱

سخنی از یک دوست: محمد رحمان‌زاده هروی

پیوست ۲

گفت‌وگوی رقیه دانشگری با اصغر جیلو (کریم)

پیوست ۳

از روزگار خوش کودکی من در مهاباد

پیوست ۴

اسناد و عکس‌ها

http://aidabook.de/node/3830

https://akhbar-rooz.com/?p=105080 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رضا فانی یزدی
3 سال قبل

رفیق رقیه دانشگری گرامی،
یاد علیرضا عزیزبخیرو ممنون از اینکه درباره علیرضا نوشتید و مشتاقانه در انتظارم که کتاب شما را تهیه کردم و بخوانم.
من با برادر کوچک او در زندان مشهد همبند بودم و متاسفانه یک سال در زندان درست به این دلیل زندانی بود که برادر علیرضا بود وگرنه در آن زمان هنوز رفقای اکثریت را دستگیر نمی کردند و او را که جوانی از هواداران آن سازمان بود دلیلی نداشت که دستگیر کنند جز اینکه او برادر علیرضا بود.
در مورد علیرضا (رفیق جواد) قبل از دستگیری خودم و رهبری حزب توده ایران بارها از رهبری حزب شنیده بودم و از میانجیگری مسعود بارزانی برای آزادی او نیز شنیده بودم. گرچه هیچ وقت علیرضا را ندیده بودم اما نام او برایم همیشه آشنا بود نه فقط به این دلیل که او همشهری ما بود هم به این خاطر که از رهبران سازمان بود و از چریخایی فدایی خلق شهر ما که در زمان شاه سالها زندان کشیده بود و حالا باز او ناجوانمردانه توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران دستگیر شده و در زندان به سر می‌برد.
در سالهای زندان باز بیشتر از علیرضا شنیدم از رفقای مشترک ما که از مسئولین سازمان اکثریت در خراسان بودند و در سال ۶۳ و ۶۴ دستگیر شده نیز شنیدم. علی پورتولاب با علیرضا در زمان شاه نیز زندانی بود و حالا او هم دوباره مثل علیرضا دستگیر شده بود و زیر شکنجه های غیر انسانی رفته و باز زندانی سیاسی رژیم پس از انقلاب شده بود، از او در دورانی که در اوین با علیرضا بود نیز خاطراتی داشتم و حتی در طول آن سالها در زندان شنیدم که شما و علیرضا نامه‌هایی به همدیگر نوشته و آنها تلاش می کردند که علیرضا را نه فقط به عنوان زندانی سیاسی که به عنوان طعمه ای استفاده کرده و شما را نیز به داخل کشور بکشانند.
بسیار ممنونم و خوشحال که در مورد آن زنده یاد نوشته اید. چرا که اگر این گفته ها گفته نشود به خاک رفته و برای همیشه در خاک می مانند و آنچه در خاطره ها می ماند همان روایتی است که توسط همان جنایتکاران به شیوه‌ای که خود می‌خواهند به تقریر در می‌آید و تاریخ را همانگونه که می‌خواهند می‌نویسند و این وظیفه ما بازماندگان آن دوران است و آنچه را که می دانیم بنویسیم و تاریخ را همان‌طور که اتفاق افتاده به قلم خودمان بنویسیم و یاد یارانمآن را همانگونه که خود می خواهیم به خاطره ها بسپاریم.
امیدوارم هرچه زودتر کتاب شما را تهیه کنم که با اشتیاق منتظر خواندن آن هستم.
بار دیگر از شما دوست گرانقدر تشکر می‌کنم که با تمام سختی و درد و غمی که بازگویی این خاطرات برایتن داشته به بازگویی آن پرداخته و آنها را برای همیشه به صفحاتی در تاریخ مبارزاتی مردم ما اضافه کرده و به جای گذاشته اید.
با مهر و دوستی
رضا فانی یزدی

تهمینه اکبری شاندیز
تهمینه اکبری شاندیز
3 سال قبل

یاد عموی عزیزم گرامی… خیلی مظلومانه پر کشید و واقعا بعد از اعدامش در حقش بسیار بسیار جفا شد…

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x