پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

نقد گذشته یا تنفرنامه نویسی – رضا فانی یزدی

برای من از آنجا که در همین چند روز گذشته شاهد ۵۰ سالگی قیام سیاهکل در ایران بودیم این نوع نگرش به گذشته و مقایسه تفاوت نگاه به گذشته خیلی جالب بود. متاسفانه ما ایرانی ها به آنچه که اصلا توجه نمی کنیم نقش میراث مبارزاتی گذشته در روند جنبش های...

برای من از آنجا که در همین چند روز گذشته شاهد ۵۰ سالگی قیام سیاهکل در ایران بودیم این نوع نگرش به گذشته و مقایسه تفاوت نگاه به گذشته خیلی جالب بود. متاسفانه ما ایرانی ها به آنچه که اصلا توجه نمی کنیم نقش میراث مبارزاتی گذشته در روند جنبش های اعتراضی و گفتمان های مهم سیاسی در کشورمان بوده است و اگر هم به این مهم توجهی می شود همیشه جنبه منفی و انتقادی آن چنان پر و بال داده می شود که اصل مبارزه و حرکت اعتراضی نه تنها فراموش می شود که منفی و حتی منفورجلوه می کند. انگار که مبارزان گذشته بدهی هم بالا آورده و نظام های دیکتاتوری طلبکار می شوند

دخترم با چند نفر از دوستانش در گرامیداشت ماه تاریخ سیاهپوستان Black History Month شبنه گذشته دور هم جمع شدند و فیلم یهودا و مسیح سیاهپوست Judas and the Black Messiah را تماشا کردند و من و سهیلا هم بعد از شنیدن اسم فیلم علاقمند شدیم که همان شب این فیلم را نگاه کنیم. 

این فیلم که بر اساس یک ماجرای واقعی تهیه شده نشانگر گوشه ای از تاریخ مبارزه سیاهپوستان علیه تبعیض نژادی در آمریکا در دهه شصت میلادی است و درباره جریان چپ و رادیکال آن دوران و حزب پلنگ های سیاه Black Panthers است.

داستان فیلم در حقیقت نگاهی است بر زندگی فرد همپتون Fred Hampton در شیکاگو که در آن دوران رئیس این گروه بود. 

در اواخر دهه ۱۹۶۰، ویلیام “بیل” اونیل William O’Neal که جوانی ۱۷ ساله است در رابطه با سرقت  اتومبیل در حالی که خود را به عنوان یک پلیس فدرال FBI  معرفی می کند در شیکاگو دستگیر می شود. مامور ویژه اف بی آی روی میچل Roy Mitchel با او تماس می گیرد و به او پیشنهاد می کند که در صورت همکاری با پلیس از اتهامات اوچشم پوشی کرده و او را به زندان نمی اندازد و از او در مقابل این کار می خواهد که در سازمان ایالتی حزب پلنگ های  سیاه  در ایلینویز Illinois وارد شده و تا آنجا که ممکن است به فرد همپتون رهبر آن حزب در شیگاگو نزدیک شود.

فرد همپتون در آن دوران نقش موثری در اتحاد و نزدیکی گروه های سیاسی رادیکال داشت. در دوران رهبری او حزب پلنگ های سیاه شیوه های کمک مردمی را برای پیشبرد برنامه های خود به کار می گرفت که یکی از موثرترین آنها دادن صبحانه رایگان به کودکان و ایجاد کلاس های آموزشی و ارائه خدمات درمانی رایگان بود.

فرد همپتون سخنوری بی مانند و سازماندهی متبحر بود و همین ویژگی ها از او رهبری ساخته بود که با وجود سن کم در جوانی موفق شد که ائتلاف بزرگی از گروه های رادیکال با ویژگی های نژادی متفاوت از جمله لاتین تبارها و سفید پوستان فقیر و سیاهان را در کنار هم قرار داده و قدرت آنها را روزبه روز در مبارزه طبقاتی در آن دوران افزایش دهد. در آن دوران بسیاری از گروه های مبارز سیاهپوست در مبارزه علیه نژادپرستی از سفیدپوستان و دیگر گروه های نژادی به دلایل گوناگون  فاصله می گرفتند اما فرد همپتون و حزب پلنگ های سیاه تحت رهبری او در شیکاگو با اعتقاد به مارکسیسم-لنینیسم و اندیشه های مائو و با تاکید بر اصل مبارزه طبقاتی بر این باور بودند که نژادپرستی در امریکا نیز یکی از جلوه های نظام سرمایه داری است و برای از میان بردن آن باید با سرمایه داری مبارزه کرد. به همین دلیل نیز مبارزه با نظام استثمار طبقاتی را موثرترین راه مبارزه با نژادپرستی دانسته و در این مبارزه به اتحاد همه استثمار شده ها و تشکیل رنگین کمانی از همه نژادها در این راه باور داشت.  

شاید یکی از دلایل اصلی تصمیم هوور رئیس وقت پلیس فدرال –اف بی ای- برای از میان برداشتن فرد همپتون همین توانایی های او در سازماندهی ائتلافی از نیروها بود.

بیل متاسفانه کم کم در رده های بالای حزب پلنگ های سیاه جایی برای خود باز می کند تا آنجا که به مقام مسوول امنیتی این سازمان می رسد. او با تشویق اف بی ای مواد سمی و کشنده را درست در شب قبل از حمله در نوشابه ای ریخته و به فرد همپتون می خوراند به طوری که در زمان حمله جنایتکارانه پلیس به آپارتمان او به هوش نمی آید و او را در حال بیهوشی با رگبار سلاح های خودکار از پای در می آورند. این در حالی است که فردای آن روز او قرار بود به زندان برگشته و محکومیت ۵ سال زندان خود را متحمل گردد. فرد همپتون در زمان مرگ فقط۲۱ سال داشت.

بیل اونیل پس از این ماجرا گرچه پاداش می گیرد و صاحب یک پمپ بنزین می شود اما در سال ۱۹۹۰ پس از پخش تلویزیونی مصاحبه ای که در آن از خبرچینی و نقش خود در کشته شدن فرد همپتون صحبت کرد دست به خود کشی می زند.  

این فیلم با تصاویر و آرشیو سخنرانی های فرد همپتون، مراسم تشییع جنازه او و مصاحبه ای که بیل اونیل در سال ۱۹۸۹ انجام داد  پایان می یابد. در سال ۱۹۷۰ پرونده ای علیه پلیس فدرال  تشکیل شد که ۱۲ سال بعد این پرونده با پرداخت مبلغ ۱.۸۵ میلیون دلار به خانواده همپتون و دیگر مجروحان حادثه قتل همپتون بسته شد .

به نظر من  مهمترین نکته در این فیلم توجه و نگاه فیلمساز و در حقیقت جامعه امریکا به گذشته تاریخی خودش است.

نکته اصلی اینست که چگونه در این کشور نگاه به تاریخ گذشته به رشد مبارزات آینده علیه نژادپرستی کمک کرده و می کند. مبارزات گروه‌هایی همچون پلنگ های سیاه را جدای از این که راه و روش آنها  چه بوده و چه انتقادهایی به شیوه‌های مبارزه شان در آن دوران مطرح است به عنوان بخشی از هویت تاریخی و مبارزاتی جنبش سیاهان بررسی می کند. در همان حال انتقاد به شیوه های مبارزاتی گذشته را دستمایه سرزنش و بی اعتبار کردن تاریخ مبارزه علیه نژادپرستی نمی کند.

آنچه از این فیلم و یا بررسی های مشابه آن در ذهن و روح بیننده باقی می ماند تاریخ مبارزه بخشی از جامعه است علیه نژادپرستی که در مسیر تاریخ راه پیوند خود را به سایر اشکال مبارزه با نژاد پرستی پیدا می کند. به بیان دیگر، با چنین فیلم هایی نقش این میراث مبارزاتی گذشته در ساختمان جامعه فارغ از نژاد پرستی در آینده شناخته و تایید می شود.

برای من از آنجا که در همین چند روز گذشته شاهد ۵۰ سالگی قیام سیاهکل در ایران بودیم این نوع نگرش به گذشته و مقایسه تفاوت نگاه به گذشته خیلی جالب بود. متاسفانه ما ایرانی ها به آنچه که اصلا توجه نمی کنیم نقش میراث مبارزاتی گذشته در روند جنبش های اعتراضی و گفتمان های مهم سیاسی در کشورمان بوده است و اگر هم به این مهم توجهی می شود همیشه جنبه منفی و انتقادی آن چنان پر و بال داده می شود که اصل مبارزه و حرکت اعتراضی نه تنها فراموش می شود که منفی و حتی منفورجلوه می کند. انگار که مبارزان گذشته بدهی هم بالا آورده و نظام های دیکتاتوری طلبکار می شوند.

بسیاری در این چند هفته گذشته به بهانه سالگرد قیام سیاهکل به نقد حرکت مسلحانه چریکی در ایران پرداختند.

بعضی از این نقدها اساساً ارزش عنوان نقد را ندارند چراکه بیشتر به ندامت نامه و تنفرنامه شبیه بوده و سرشار از تنفر و انزجار از جوانانی است که با فداکاری قدم در راهی گذاشتند که افق های جدیدی را در مقابل روی صدها هزار جوان ایرانی در سالهای پس از آن گشود و سایه یاس و ناامیدی را که در جامعه ما افتاده بود با دلاوری ها و فداکاری و ازخودگذشتگی هایشان نقطه پایانی گذاشتند. آنها با فدا کردن خود امیدی را در دل ها زنده کردند که نه فقط فصل جدیدی را در مبارزه علیه دیکتاتوری شاه آغاز کرد که بنیاد سازمان های سیاسی جدیدی را در ایران گذاشت که از همین مبارزه قهرمانانه جوانان الهام گرفتند گرچه که بعضی از آن سازمانها حتی به مبارزه مسلحانه چریکی تمایلی نداشتند.

بیشتر این به اصلاح نقدها در۵۰ سالگی قیام سیاهکل فقط درباره شکست همان حرکت محدود حمله به پاسگاه ژاندارمری فروماند که انگار انتظار این بود که آن قیام قرار بوده که به سراسر جامعه ایران گسترش پیدا کرده و احتمالاً چند ماه بعد باعث سقوط رژیم شاه شود و چون چنین نشد، حالا ۵۰ سال بعد، منتقدین آن جوانانی را که با گذشتن از جان خویش فصل جدیدی از مبارزه را در تاریخ معاصر ما آغاز کردند نه به نقد که به محاکمه کشیدند.

به نظر می رسد که بسیاری ازین نقدهای ناجوانمردانه به شیوه ای شیادانه به دنبال توجیه عملکرد و ستایش نظام دیکتاتوری محمدرضا شاه بوده و با نگاهی پر از حسرت به گذشته دیکتاتوری در ایران جوانانی را که علیه استبداد آن دوران به قیام بر خواسته بودند مشتی جوان نادان و بی سواد معرفی می کنند. غافل از اینکه همان جوانان در آن شرایط استبدادی که حتی چاپ و انتشار کتاب های داستان و شعر هم ممنوع بود به تحقیق  و بررسی جنبش‌های جدید در جهان پرداخته و با جمع بندی گرچه محدود خود از آن تجربیات، به زعم خودشان به شکل جدیدی از حرکت مبارزاتی در ایران رسیده بودند که همان مبارزه مسلحانه چریکی بود. این از آن رو بود که در آن دوران مبارزه مسلحانه در برخی کشورهای دیگر به عنوان یکی از اشکال موثر مقابله با حکومت های استبدادی به کار گرفته شده و در مواردی به موفقیت‌های چشمگیری هم رسیده و به فروپاشی حکومت های استبدادی و استقرار نظام های جدید انقلابی منجر شده بود.

این جمع بندی و انتخاب راه گرچه در آن دوران به نتایجی که آن انقلابیون جوان انتظار داشتند پاسخ نداد، اما بذری در زمین لگدمال شده مستبدین در کشور ما کاشت که در اندک زمانی قلب و مغز صدها هزار جوان ایرانی را به شوق مبارزه با دیکتاتوری شاه به میدان آورد و نسل جدیدی از مبارزان عدالت خواه و شیفته آزادی را در کشور ما تولید کرد که پس از انقلاب نیز بیشترین مقاومت را در مقابله با استبداد نظام اسلامی سازماندهی کردند.

متاسفانه ما به جای الهام  گرفتن از میراث گذشته مبارزاتی خودمان و نقد آن، به نفی و نفرت پراکنی و لجن مال کردن گذشته می پردازیم. شاید به یقین بتوان گفت که این شیوه های تخریبی زیر عنوان نقد در حقیقت دست کمی از تلاش فرهنگی سازمان های امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی ندارد و به گونه ای ادامه سرکوب آنهاست اما در شکل نرم افزارانه آن و با زبان توابین و بریده های سیاسی متنفر از گذشته خود. زبان چنین نقدهایی بیشتر به ندامت نامه و تنفر نامه می ماند تا نقد گذشته.

رضا فانی یزدی

۲۵ فوریه ۲۰۲۱

https://akhbar-rooz.com/?p=105205 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

13 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رضا فانی یزدی
رضا فانی یزدی
3 سال قبل

ممنونم از همه دوستانی که با اظهار نظر خود جنبه های دیگری را مطرح کردند. ما نیاز داریم که با نقد به گذشته اما به شکل سازنده آن به ساختن آینده بهتری کمک کنیم. با تشکر مجدد
رضا فانی یزدی

هرمز
هرمز
2 سال قبل

جناب آقای فانی . شما که مخالف نقد حرکت مسلحانه چریکهای فدایی خلق درسیاهکل ۱۳۴۹ هستید ، بفرمایید آن ۶ نفر درجه دار گروهبان و استوار پاسگاه ژاندارمری سیاهکل که کشته شدند و قاتلان آن همین رفقا بودند ، اولا چه پاسخی به ۶خانواده های آنها دارید / ثانیا آثار مثبت “قیام ” سیاهکل را هم بیان کنید .ثالثا شما مدل حکومتی مطلوب رفقای چریک سیاهکل را در کوبا مشاهده می کنید .آیا حاضرهستید که باتفاق خانواده محترم از کالیفرنیای آمریکا به سرزمین مطلوب تان کوبا مهاجرت کنید و از زندگی در کوبای سیوسیالیتی که حاصل زحمات رفقا فیدل کاسترو و ارنستو چه گوارا لذت ببرید ؟ رفقای یادشده ، رهبران فکری رفقای سیاهکل (مثل رفیق فراهانی) بودند .اطمینان دارم که حتی حاضرنیستید یک روز هم آمریکا را بقصد زندگی درکشوری دیگر ترک کنید .پس اینقدر حرف نزنید .قتل و کشتن باهر قصد و نیت الهی ، خلقی ، ووو … تروریسم زشت ضدانسانی است مگراینکه کشورتان به اشغال بیگانه درامده باشد ( مثل تجاوز روسیه به اکراین ) که ان کینه هرانسان اکراینی علیه متجاوز روس، بسیار عالی و یک گنج است

Shm
Shm
3 سال قبل

آموزنده است پبیطرفانه هرچند آقای فانی گرایش توده ای دارد و قابل ستایش.

نسیم
نسیم
3 سال قبل

به مهدی شکیبا:
با عمیق ترین احترامات برای همه آرمانگرایان و جانباختگان مبارزه با دیکتاتوری پهلوی.

اقدام برای سیاهکل در سال ۱۳۴۹ یا حتی دفاع از مبارزه چریکی جدا از توده در دهه ۱۳۵۰ اگرچه نادرست، اما ایراد شایعی در بین روشنفکران چپ بود. اما دفاع از سیاهکل در قرن بیست و یکم علیرغم آشکار شدن مشکلات و مضرات آن طبعا” به افرادی مثل جنابعالی برای دفاع نیاز دارد.
این سطح تحلیل سیاسی شماست؟
حقیقتا” از ادب و آداب معمولی هم بسیار دور هستید.

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
3 سال قبل
پاسخ به  نسیم

این بار اول نیست که جنابعالی کامنتی بی ارتباط با مقاله می نویسی . بار آخر هم نخواهد بود.
« مامور و معذور»

چندی پیش آقای تابان مطلبی با عنوان:
«درباره ی چپ ستیزی و نفرت پراکنی پیرامون سیاهکل»نوشت ( ۲۱ بهمن ۱۳۹۹)
در آنجا هم جنابعالی تشریف آوردید و بر خلاف موضوع و پیام نویسنده به «روضه» های تکراری خود ادامه دادید.
ادعا کردی که اسمت هم مستعار ست و می توانی غیر مسئولانه هر چه دلت می خواهد نثار دیگران کنی و جوابگو هم نباشی.
کسی که مثل جنابعالی کارش مزاحمت کسانی ست که با دو حکومت تمامیت خواه مبارزه کردند از کی می ترسد که پشت اسم مستعار مزاحم بحث و گفتگوی دیگران میشود؟
سر دسته ی ساواکی ها پرویز ثابتی ، فراستی ، معتمد و….در رسانه ها جولان می دهند و از کسی نمی ترسند و جوابگو هم نیستند.
امیر فتانت معروف در صفحه ی فیس بوک «اخبار روز » کامنت می نویسد.
تکلیف سایبری و دنبالچه های حکومت هم روشن ست.
حالا تو خیال می کنی از تمام این ها ذبل ترو قلدر تری و میخواهی مچ همشون را خم کنی ؟
مثلا مخفی کاری می کنی ؟
دشمنی با چپ ها و مبارزان کهدر تمام رسانه ها رایج ست .
تو خیلی پوست کلفتی ! دوست داری در سایت چپ این کا را کنی؟
مگر کسی از مخالفان دو حکومت به سایت ها و صفحات پهلوی پرستان و حزب الهی میرود تا با آنها جر و بحث کند؟
نه کارهای تو غیر قابل فهم ست . سالهاست د رمورد هر موضوع در «اخبار روز» مزاحم نویسنده و کامنت گزاران می شوی. اگر اسم مستعارت را عوض کنی ماهیت تو که در این سایت با « تک مضراب» پارازیت پخش می کنی باز هم روشن ست.

نسیم
نسیم
3 سال قبل
پاسخ به  آ.بزرگمهر

اشکال دیدگاه شما این است که لنینیسم و بلشویزم را جزو چپ ها حساب می کنید. دیکتاتوری و فاشیسم و استالینیسم را باید جزو پلیدترین راست حساب کنید نه چپ. اگر با سوسیالیسم علمی و بنیان و هدف اصلی دیدگاه پیشروانه مارکس آشنا بودید، چنین تفکری نداشتید.
از قول من دروغ نوشتید، ندیده و نشناخته کسی را متهم به مامور بودن کردید، و در مقابل انتقاد یک نفر هم به جای پاسخ و واگذاری قضاوت به خوانندگان رگ های گردن را قوی کردید.
خوشبختانه کامنت های من آنقدر مربوط بوده اند که پس از بررسی مسئول سایت انتشار یابند، شما با این حد تحمل اگر بقدرت می رسیدید ساواک که هیچ روی خوک های اسلامی ولایت فقیه را (که احتمالا” در سالهای ۵۰-۶۰ هم پیروشان بودید) هم سفید می کردید.

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
3 سال قبل
پاسخ به  نسیم

نه خواندن بلدی نه نوشتن فقط پارازیت ….

نوشتم :
« مامور و معذور»
خوانندگان علامت گزاری در زبان فارسی را می دانند و احتیاج به توضیح واضحات نیست.

بیش از این مزاحم نشو
موضوع این مقاله «نقد گذشته یا تنفر نویسی» ست
البته شکست تمامیت خواهان و پوولیست ها همیشه عده ای را روانی می کند.
بعداز انقلاب دیدیم هنوز ادامه دارد ،
امروز بعداز شکست ترامپ معلوم نیست چند میلیون از ۷۰ میلیون رای دهند ه و شمول طرفدراران ایرانی آن در چه وضعیت روانی قرار دارند.
حالا توسعی کن موضوع روز را از حکومت کشتار ولایت فقیه با دیگر مسائل بی ربط تغییر دهی.
«نقد گذشته یا تنفر نویسی» موضوع این مقاله ست

مهدی شکیبا
مهدی شکیبا
3 سال قبل

کسی نیست به «پشیمان شدگان » بگوید: اقلا برای دیکتاتور ها دمب تکان ندهید !
پنجاهمین سلگرد رخداد سیاهکل داغ خیلی ها را تازه کرد. نه فقط پهلوی پرستان حتی مخالفان قبل از انقلاب حکومت پادشاهی که حالا پشیمان شده اند نیز .
در ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ در پاسخ به مراسم یادبود ها و نوشته های مختلفی که به مناسبت پنجاهمین سال رخداد سیاهکل در رسانه های بزرگ و سایت های مختلف و رسانه های اجتماعی پوشش یافت. در همین اخبار روزنیز دیدیم.
یکی از هموطنان ، از محالفان قدیمی حکومت شاه ، از این موضوعات «آشفته » شده بود . مطلبی تحت عنوان « پنجاهمین سالگرد “حماسه سیاهکل” یا عاشورای فدائیان » در یکی از سایت ها درج نمود. هر چه دل تنگش خواسته بود نثار راهیان جنبش فدائی نمود. اصرار هم داشت که برای رفقای خود نوشته ست.
در زیر همان نوشته عصبی چندین نفر با پاسخ جانیدارانه و یا انتقادی حکایت از اختلاف نگاهها و سلیقه ها نسبت به یک رخداد تاریخی می کرد.
در ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ بعداز اینکه نوشته های موافق و مخالف راجع به رخداد سیاهکل جای خود را به مطالب روز دیگر داد. یکی دیگر از نویسندگان همان سایت ، مطلبی با عنوان « پنجاه سالگی سیاهکل و برخورد “کلنگی” به تاریخ » منتشر کرد. این نوشته برخورد نویسنده ی «عاشورای فدائیان» را به نقد کشید.
نویسنده ی «عاشورای فدائیان» دوباره «جوش » آورده و این بار به سیم آخر زده ست. ابراز آزردگی خود از مطلب انتقادی « پنجاه سالگی سیاهکل و برخورد “کلنگی” به ناریخ » را که به مقاله ی اولش شده بود را دستمایه مطالب دنباله دار و ضد چپ خود نمود. که در بخش سوم با عنوان « نقد بر جنبش چریکی و عاشورا سازی «آن جان های شیفه» ادامه داده ست.
این هموطن که خود را از فعالان سابقا چپ معرفی می کند. وقایع قبل و بعداز فرو ریختن یا بر داشتن دیوار برلین را برای اثبات ادعای های مستمسک کرده ست.
نویسنده با ذکر جزئیات تعریف می کند که حکومت آلمان شرقی و مردم آن بعداز فروپاشی چگونه در آلمان غربی پخش شدند. درباره تغییرات و استحاله ی آنها مفصل نوشته ست. چند تا فحش هم نثار هلموت کهل و حکومت آلمان غربی کرده که به قول های خود وفا نکردندو مردم آلمان شرقی را «فریب» دادند.
ولی حرف اصلی و منظور نهائی نویسنده ی ما فحاشی به کمونیست ها و سوسیالیست های آلمان شرقی ست که بعداز فروپاشی رفتند دنبال کار و زندگی خود و در سیستم آلمان غربی حل شدند.بخصوص امنیتی ها و جاسوس ها .
بررسی جامعه شناسانه آلمان بعداز ۳۰ سال از فروپاشی حکایت از تغییرات به مراتب منفی تر از آن ست که هموطن ما نوشته ست.در حوصله این کامنت نیست.
در سراسر نوشته یا فحش نامه ی او ، آدم حیران می ماند که اگر بناست با همین متد «دیمی » فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» را برای ادعاهای خود بکار بریم. پس پاسخی برای نئونازی ها و خارجی ستیز ها و راست افراطی در آلمان پیدا نمی کنیم. آیا آنها از کره مریخ آمده اند ؟
معلوم نیست چرا چنین نویسندگانی در مورد فروپاشی حکومت پادشاهی و فراروئیدن آن به حکومت اسلامی که ه مراتب عقب مانده تر و ارتجاعی تر می باشد «نبوغ » سیاسی خود را از دست می دهند .
این حکومت فاشیستی چه بر سر وروی مردم و نیروهای حکومت گذشته آورده ست؟
وقتی حکومت ولایت فقیه در تمام زمینه های شکست خورده ست .
چه دلیلی وجود دارد که طرفداران حکومت گذشته به پادشاهان دیکتاتور خود «افتخار» نکنند. این روزها در مورد کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ می نویسند.
چه دلیلی وجود دارد که مخالفان حکومت گذشته از مبارزان ضد دیکتاتوری و یاران خود که در مبارزه از جان شیرین خود گذشتند تجلیل نکنند.
نام قهرمانان تاریخ علیه ظلم و استبداد که هرگز فراموش نمی شوند. سینه به سینه و نسل به نسل به ما رسیده ست و به آیندگان منتقل خواهد شد.
تردید نیست ک جامعه ی ایرانی به خاطر حضور حکومت فاسد اسلامی به شدت آسیب خورده ست . ولی این باید انگیزه ی مبارزاتی را در مردم بالا ببرد که واقعا هم در ایران چنین ست ومردم با تمام هزینه ها به مقاومت علیه حکومت ادامه می دهند.
معلوم نیست چه بلائی بر سر« بخشی » از نیروهای خارج از کشور آمده ست که هر روز بیش از پیش بر تفرقه و پخش آیه های یاس اصرار می ورزند.
کسی نیست به آنها بگوید : اقلا برای دیکتاتور ها دمب تکان ندهند .

سیمین اصفهانی
سیمین اصفهانی
3 سال قبل

آقای فانی
‌ممنون از مقاله منصف و با ارزشتان!
این‌نادمان بدون شلاق خوردن باشکم‌پر با پاسپورت اروپایی و گاهگداری تعطیلات در وطن نادم شده اند!

نسیم
نسیم
3 سال قبل

دیدگاه های آقای فانی یزدی متعلق به آن دسته افرادی است که بجز کینه حوزوی یا کینه روسی چیز دیگری در دل ندارند.
آن ها به هر بهانه ای سعی در برگرداندن سمت و سوی نگاه ها به دیکتاتورهای مرده دارند تا کسی متوجه دیکتاتور های زنده نشود.
کودتای ۱۲۹۹، کودتای ۲۸ مرداد، جنایت ساواک در اعدام جزنی و یاران، زنده نگه داشتن یاد خسرو گلسرخی و مولای متقیان اش، ۱۷ شهریور میدان ژاله و ………..
فکر کنید یک بیمار در زمان شاه درافشاگری و مبارزه با جنایات آقامحمد خان قاجار با مزد یا بدون مزد در خدمت ساواک قرار گرفته است.
برای چه این کار ها را می کنند؟
برای اینکه بحث اعدام های سالهای ۶۰ و خاوران به میان نیاید، جنایت جنگ ارتجاعی با یک ملیون کشته و معلول و ویرانی کشور بررسی نشود. فقر، فحشا، گورخوابی، فرزند فروشی و … فراموش شود.
کولبر و سوخت بر کیست؟ سراوان؟ کدام سراوان؟ خط فقر امروز چیست؟ بیایید به نئولیبرالیسم بپردازیم، آنهم پس از دیدن فیلمی در امریکا !!!

Sohrab Azari
Sohrab Azari
3 سال قبل
پاسخ به  نسیم

جناب نسیم،
فکر میکنید نوشتن هزاران مقاله، ساختن ده ها فیلم و۰۰۰ در قبح جنایات نازیها، چوب به مرده زدن و دعوت از مردم به فراموشی دیکتاتورهای دیگر است؟ خیر این ها همه هشداری است که فیل بعضی ها ، مثل چند سال اخیر در امریکا، یاد هندوستان نکند و این جنایات از خاطر جمعی ما زدوده نشود۰
نوشتن مقاله در مورد کا ستی های رژیم سابق دعوت به فراموشی جنایات رژیم فعلی و لزومآ امری مربوط به گذشته نیست چرا که طرفداران قدیمی و مخالفان نادم آن رژیم به لطف منابع بیشمار مالی و پشتبانی کشورهای غربی و با داشتن چندین تلویزیون، سایت خبری و ۰۰۰ حظور پررنگی در عرصه تبلیغات دارند و مدام سعی در بزک کردن چهره رژیم سابق و فروش این مطاع به نسل جوان به جان آمده ازجنایات این رژیم۰ این افراد گاه با توپخانه سنگین فحش و ناسزا و گاه با دلبری ًمن وتوییً چنان جوی ساخته اند که گویی هیچ آلترناتیوی جز ساختار رژیم سابق برای آینده ایران متصور نیست۰
لطف کنید به بنده بفرمایید به عنوان یک ایرانی داغدار از دو رژیم چرا من باید به یک دیکتاتور کمتر جنایتکار درمقابل یک رژیم بیشتر جنایتکار رضایت بدهم۰آیا ما برسر دوراهی انتخاب رژیم پیشین یا قبول رژیم فعلی هستیم؟ این عذاب قرن ملت محنت کشیده برای تحصیل آزادی از سر تفنن و شکم سیری بود؟ 

احمد صلاحی
احمد صلاحی
3 سال قبل

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را
۲۵ سال حکومت بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ۴۲ سال حکومت مرتجع ولایت فقیه بعداز انقلاب بد فرجام ۵۷ ، نشان می دهد که میان جامعه ایران با بسیاری از کشور های جهان تفاوت از زمین تا آسمان ست. آمریکا که جای خود دارد. حالاکاری ندارم که تا اسم آمریکا میاد، تن خیلی ها فورا کهیر میزنه .

همین انتخابات اخیر نشان داد که تمام امکانات طرفداران ترامپ و میلیونها دلار که برای اثبات تقلب در انتخابات خرج شد .نتوانست دادگستری ایالات متحده را با تمام معایبی که در آمریکا وجود دارد . وادار به قضاوتی غیر قانونی کند.

در ایران ما در تمام دوران حکومت شاه مخالفان در بیدادگاه های ارتش و پرونده سازی های ساواک زندان و اعدام شدند. از دادگستری و شئونات حقوق و قضا خبری نبود . اصلا «زندانی سیاسی وجود نداشت » همه ی مخالفان «خرابکار » بودند. دروغ دروغ دروغ ..
ساواک و سرشکنجه گر پرویز ثابتی علاوه بر دستگیری ها و شکنجه ها با همان روش اف بی آی که در این نوشته آمده ست . از زندانیان درهم شکسته و متزلزل برای شناسائی سایر مبارزان و مخالفان از آنها به عنوان «نفوذی» استفاده می کردند که در جنبش آزادیخواهانه مردم شناخته شده ست.
عباس شهریاری ( اسلامی ـ مرد هزار چهره) ـ برای دستگیری گروه جزنی و گروه فلسطین.
امیر فتانت ـ برای دستگیری گروهی که دادگاه گلسرخی ـ دانشیان معروف شد. بعداز انقلاب خود را به زندان لاجوردی معرفی کرد و هنوز از کارهای خود دفاع می کند
مسعود بطحائی ـ در زندان برای شناسائی زندانیانی که احتمال ادامه ی مبارزه بعداز آزادی داشتند.
سیروس نهاوندی ـ رهبر سازمان رهائی بخش که بعداز دستگیری دهها نفر از گروه با فرار قلابی موجب شناسائی بقیه نیروهای سازمان انقلابی حزب توده و کشته شدن و دستگیری آنها شد.

احمد رضا کریمی ـ صدها دانشجو و روشنفکر را در تور ساواک انداخت که بعداز انقلاب به خدمت حکومت ولایت فقیه در آمد.
صد ها نفر در حکومت گذشته اعدام و ده ها نفر ناپدید و اثری از آنها نیست .هزاران نفر زندانی بودند با انقلاب ۵۷ میراث آن حکومت ننگین به کفتار رسید.
بجای دادخواهی جانباختگان و زجر کشیدگان در آن حکومت ،« سیستم » جهنمی دینی ولایت فقیه چنان بر سر مردم آورده که درد و زنج امروز و لحظه ی کنونی ، مجالی یادآوری برای شکنجه شدگان و داغداران حکومت گذشته باقی نگذاشته ست. دادخواهی که هیچ !!

در این ۴۲ سال هم داد و بی داد در دستان پلید مرتجعین زالو صفت اسیر ست که با لاطا ئلات و خرافات خود جان هزاران نفر را گرفته اند.
در این آشفته بازار طرفداران دو حکومت تمامیت خواه شکست خورده و حاکم تا می توانند به مخالفان مشترک خود هتاکی می کنند. دروغ می گویند مثل همیشه …..
مگر در تمام تاریخ شاهان و روحانیون پوست از گرده مردم نکندند؟
اگر در حکومت گذشته از صبح تا شب علیه ارتجاع سرخ و سیاه تبلیغ می شد .
امروز حکومت جهل و خشونت بر عیله هرکس که چون او نیست می تازد.
طرفداران حکومت گذشته نیز طلبکار شده اند.
کسانی که از مبارزه علیه دو حکومت خسته شده اند سرگردان اند.
از همه بد تر کسانی که از مبارزه دست کشیدند و از همان اول یا این آخر به حمایت از حکومت کشتار ولایت فقیه پرداخته اند.
راه سختی داریم و این همه اضداد معلوم نیست که چه بر سر کشور خواهند آورد.
بدون قانون و دادگستری بجائی نمیرسیم.
دو حکومت آبرو باخته خیال می کنند راه سومی وجود ندارد.

Sohrab Azari
Sohrab Azari
3 سال قبل

احمد کسروی در کتاب تاریخ مشروطیت نقل می کند که در دوران نهضت مشروطه در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ انجمن هایی به تقلید از انجمن های تبریز و تهران تشکیل شدند که بسیاری از آنان حتی معنی مشروطه را نمی دانستند و فعالیتشان گاهآ ضد اهداف مشروطه بود(نقل به مضمون)۰ حال حکایت دوران ماست: جمهوری اسلامی که در دیکتاتوری روی رژیم شاه را سفید کرده و بهانه ای به چندین ًمبارزً شرمگین که در تاختن به هر مخالف رژیم پیشین گوی سبقت از هم ربوده که نشان دهند ًواقع بینً شده اند۰ این جماعت به تاسی از ایدولوگ های سلطنت طلب هیچ ایرادی به ساختار رژیم پیشن ندارند و وقوع انقلاب را حاصل قدر نشناسی توده مردم، خیانت گروهای چپ و لوسبازی افرادی نظیر شاملو، ساعدی، شجریان، فرهاد۰۰۰می دانند۰ به این ًتحلیل گرانً واقع گرا باید گفت بگذارید ازتاریخ پر رنج صد و اندی ساله درس بگیریم، خاک بر چشم ما نپاشید۰ ملت ما محتوم به قبول سلطنت موروثی ، ولایت فقیه و امثالهم نیست….معنی مشروطه را بفهمید و بعد انجمن تشکیل دهید۰
با تشکر از جناب فانی عزیز بخاطر مقالات روشنگرش در روزهای که بسیاری مصلحت اندیش شده اند۰ 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x