شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

گفتگو با آلن بدیو: ایده کمونیستی در عصر سرمایه جهانی شده به کجا رسیده است؟ برگردان: باقر جهانبانی

هیچ وقت به جز کمونیسم هیچ گزینه دیگری برای سرمایه داری وجود نداشته است. دیگر موارد پدید آمده هرگز چیزی بیش از یک متغیر تعدیل سرمایه داری نبوده است، عصائی برای دوران بحرانی و مشکلات محلی. «تفاوتهای بزرگ»، مانند آنچه بین کار دستی و کار فکری ...
Gemälde der Pariser Kommune (gemeinfrei)

به خوبی می توان از خواندن دیرهنگام اشعار آراگون توسط آلن بدیو، فیلسوف، متعجب شد. ما از علاقه اساسی او به مالارمه آگاه بودیم. اما، با بازنگری دقیق تر، یک منطق پدیدار می شود: به طور خلاصه، این منطق از خط سیر فکری او، از سوسیال دموکراسی «چپ» تا کمونیسم ناشی می شود، همه در پرتو جنبش ماه مه ۶٨. امروز، آلن بدیو سعی می کند بفهمد که چگونه آراگون شاعر «سامان یافته». وی در این مورد در کار خود سه تعهد را مشخص می کند: سیاست، عشق و هنر، که هنر «علت-ایده» اصلی است ، در حالی که سیاست وعشق « عناصر- علت »، و مشخصا به ترتیب حزب کمونیست فرانسه و الزا تریوله(همسر آراگون) هستند.

آلن بدیو فیلسوف و نمایشنامه نویس فرانسوی، استاد ممتاز مدرسه عالی فرانسه و بنیان گذار مرکز بین المللی مطالعه فلسفه معاصر فرانسه می باشد. در سال ١٩٨٨، او مجموعه فلسفی ، «بودن و واقعه» را منتشر کرد. کتاب او با عنوان« سر کوزی نام چه چیزی است ؟» این فیلسوف چپ گرای رادیکال را برای عموم مردم مشهور کرد. بدیو به همراه جورجو آگامبن و اسلاوی ژیژک مهم ‌ترین منتقدان جریان پسا مدرنیسم محسوب می‌شوند.

***

Alain Badiou: Transcendence, Sets, and the Exclusion of Substance |  Ceasefire Magazine

چه چیزی شما را بر آن داشت تا با دقت مجدداً به مطالعه آثار شعر آراگون بپردازید ؟ بیشتر انتظار می رفت که شما در باره مالارمه بگوئید، پیش داوری ها جان سخت اند

آلن بدیو: پیش داوری بیشتر این است که برای علاقه مند شدن به آراگون، باید مالارمه را کنار بگذاریم! من برای مدت طولانی در مورد مالارمه کار کرده و مطالب زیادی درباره او نوشته ام. اما از هوگو که زیاد به او علاقه دارم مرتب نقل قول می کردم. در زبان فرانسه ، دو نوع شاعر وجود دارد: کسانی که از احساس به انتزاع می رسند چون مالارمه که می گوید از همه گلهای حساس «غیبت همه دسته ها ی گل» استخراج می شود. و کسانی که از زبان، مفهومی یا روایی، حضوری کاملاً حساس ایجاد می کنند مانند هوگو که از دور ظهور «خار آبی ماسه ها» را آماده می کند. بدون شک آراگون در کنار هوگو قرار می گیرد. با این حال این برای من یک کشف تازه ایست: با آشنائی تا حدودی تصادفی با شعراو در ستایش حزب کمونیست با عنوان «چگونه آب روشن می شود» که من به عظمت کاملاً اصیل «آراگون» پی برده و شروع به خواندن آن به طور سیستماتیک کردم

چه شد که فکر کردید شعر آراگون برای « جهش اولیه » نیاز به علتی دارد ؟

آلن بدیو: بر خلاف آنچه که گاهی اوقات هنگام خوش آمدن یا بد آمدن از فرصت طلبی یا فضیلت آراگون گفته شده، من وقتی آن را می خوانم ، همیشه احساس می کنم ، قبل از شعر، یک احساس ، یک مشکل ، یک عذاب، یک یقین، و فرصتی که نباید از دست داد در حرکت است. من می خواستم به نوعی ثبت واقعی این انگیزه های ذهنی را تشخیص دهم ، و دیدم که علاوه بر خود شعر، که مشکل ترین و پربارترین احساسات اوست ، دو مرجع مستحکم وجود دارد که او با سر سختی به آنها برگشت می کند: حزب کمونیست و الزا تریوله. و با الهام گرفتن از لاکان این دو مورد را «اشیا- علت تمنا (شعر)» نامیدم. به نظر من این روش مثمر ثمر است. به محض روبرو شدن با شعر ستایش حزب کمونیست «چگونه آب پاک شد»، من عظمت کاملاً اصیل «آراگون» را درک کردم.

در «رادار شعری» می نویسید که «اشترک بدبختی راه به کمونیسم می گشاید». منظورتان دقیقا چیست؟

آلن بدیو: من همیشه متوجه شده ام که فقیرترین و در معرض خطرترین بخش های جامعه نیز کسانی هستند که بارزترین شواهد مربوط به کمک و همبستگی متقابل را یافته اند. بدبختی که به صورت مشترک تجربه می شود ، سوزش را تا حد زیادی کاهش می دهد. بنابراین، باید به یاد داشته باشیم که «کمونیسم» حامل «کمون» است،

یعنی امر مشترک. از این گذشته، اعتصاب موفق کارگران اعتصابی است که کارگران را بر اساس آنچه مشترک دارند، به هم پیوند می دهد: محل های کاری، چرخه وزنجیره تولید، سرعت، نابرابری برنامه ریزی شده دستمزد، حتی برای کار برابر و غیره. به همین دلیل است که وقتی من در اواسط دهه هفتاد قرن گذشته برای کارگران کارخانه شوسو در ژن ویلیه مکانیسم های ارزش اضافی را توضیح می دادم، آنها کاملاً حرف من را درک می کردند، زیرا این امر به یک تجربه مشترک که به کار اضافی انجام شده بطور مشترک اشاره داشت. از اعتصاب تا مارکسیسم و بالعکس. سیر گردش توسط بدبختی مشترک انجام می شد.

برای آراگون، حزب کمونیست «شاعرانه» است. بنابراین دیگر فقط یک سازمان سیاسی نیست. در این صورت چیست؟

آلن بدیو: بله، برای آراگون، که با قدرت می گوید «حزب من»، حزب کمونیست یک پشتوانه، یک حمایت، از یک ذهنیت فعال است. این حزب از این قدرت برخوردار است، وقتی سوژه-آراگون به عنوان بخشی از خود، مانند خانه «خود» به آن وارد می شود، می تواند مشکلات را حل کند، بر تضادهای شخصی غلبه کند، به عنوان مثال («حزب من رنگ های فرانسه را به من باز گرداند»)، تناقض آشکار بین تعهد انترناسیونالیست و میهن پرستی مقاومت. به همین دلیل است که می تواند این رباعی با شکوه وجود داشته باشد که حزب، برای سوژه-آراگون، اوج رویا، احساس، نشئه، عطر و در نهایت زندگی است آنچنان که هست: سلام بر تو (حزب)، ققنوس جاوید رویاهای ما، سلام بر تو رنگ قلب، قدرت شراب، عطر آنگاه که نسیم مردمی می وزد وزندگی را فرا می گیرد.

بیائید به خبرهای داغ کنونی بپردازیم. کمونیسم، «علت-ایده» کمونیستی در عصر سرمایه جهانی شده به کجا رسیده است؟ آیا بر آنچه که «پرولتاریای آواره» می خوانید اصرار ندارید؟

آلن بدیو: ایده کمونیستی تقریباً در ابتدای مرحله سوم خود قرار دارد،: ابتدا پس از ابداع آن، بین دهه های ١٨۴٠ و اواخر قرن ١٩، با نام مارکس مشخص می شود. دوم، بین انقلاب ١٩١٧ و دهه ١٩۶٠، ١٩٧٠ قرن بیستم، برای اولین بار در قالب دولت-حزب، از جمله در روسیه و سپس در چین، با نام لنین تجسم می یابد؛ سرانجام، مرحله سوم، شامل اواخر قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، طرحی هنوز بسیار مبهم از یک کمونیسم با فاصله گرفتن از دولت و فعال در تعمیق این فاصله به منظور کاهش قدرت دولت، که تنها تجربه آن، با همان اندازه از ناپایداری و شکنندگی،«کمون پاریس»، انقلاب فرهنگی در چین و اوج آن کمون شانگهای می باشد. بنا براین نماد مائو برای نام گذاری سومین مر حله کفایت می کند. فعالیت در راستای مرحله سوم، از جمله چیزهای دیگر، کار کردن هر چه بیشتر، نزدیک به سطح جهانی، و بازار جهانی و اجتناب از دام ملی گرائی می باشد. در این راستا، توجه به مختصات جهانی بازار نیروی کار، از حداکثر اهمیت برخوردار است، با نظر به این واقعیت که حتی در فرانسه بخش قابل توجهی از پرولتاریا، فرانسوی تبار نیستند، و گردش کالا و ارزکاملاً جهانی شده است. به همین دلیل است که من از پرولتاریای آواره صحبت می کنم.

آیا ایده کمونیستی جایگزینی است برای تنها گزینه ممکن و «معتبری» که ارائه می شود: پیگیری مداوم سرمایه داری؟

آلن بدیو: هیچ وقت به جز کمونیسم هیچ گزینه دیگری برای سرمایه داری وجود نداشته است. دیگر موارد پدید آمده هرگز چیزی بیش از یک متغیر تعدیل سرمایه داری نبوده است، عصائی برای دوران بحرانی و مشکلات محلی.

آنچه امروز مسیرها را مخدوش می کند عبور بسیار پیچیده ای از مرحله دوم با محوریت دولت-حزب به مرحله سوم است که باید از این محوریت فاصله بگیرد و به مسائل ذاتی کمونیسم برگردد: پایان سیستم دستمزد، کاهش دولت، پایان «تفاوتهای بزرگ»، مانند آنچه بین کار دستی و کار فکری، یا بین کارهای اجرایی و وظایف مدیریتی است … همه اینها باید به محور اقدامات کمونیستی برگردانده شود، هم زمان، با شعار حذف مالکیت خصوصی همه آنچه که فکر می کنیم دارای ارزش مشترک همگانی است. انجام هم زمان بدون به تعویق انداختن مدام آنها.

آیا هنوز فکر می کنید ما در انتخابات، «نمایندگان قدرت حاکم» را بر می گزینیم؟

آلن بدیو: در سطح دولت، و مدیریت عمومی، بدون شک. یک رئیس جمهور نام ببرید که مدیریت نظم بورژوایی را مستقر نکرده باشد! میتران، که در سال ١٩٨١ برای یک برنامه دیگر انتخاب شد، در اوایل سال ١٩٨٣ نشان داد که بدون تردید از بازگشت به نظم سرمایه داری حمایت خواهد کرد. در نظر بگیرید که در سال ١٩٨۶ بود که دولت شیراک ( به ریاست جمهوری میتران.م) چیزی را ایجاد کرد که به عنوان دفتر مرکزی خصوصی سازی عمل می کرد! به یاد آوریم ژوسپن ( نخست وزیر سوسیالیست شیراک از جناح راست.م) مغرور را که به کارگران اعتصابی “میشلن” می گفت:« مگر بناست به اقتصاد مدیریت شده باز گردیم !» . علاوه بر این، اگر غیر از این بود، تصور اینکه چگونه فرانسه می تواند بدون مشکل از شرکت در بازارهای جهانی حمایت کند مشکل بود. البته، در سطح شهرداری، ما شاهد برخی اقدامات هستیم. اما حتی این هم در حال ناپدید شدن است: ببینید آنچه در مورد صنعت زدائی گسترده در حومه پاریس اتفاق می افتد …هیچ گرایش کمونیستی ریشه ای در چارچوب دموکراسی پارلمانی وجود ندارد و نخواهد داشت. ما باید فعالانه برای بی اعتبار کردن انتخابات این چنینی دست به کار شویم و نامشروع بودن آشکار آن ودر اقلیت بودن صاحبان قدرت CAC ۴٠ ( ۴٠ شرکت بزرگ در بورس پاریس. م ) را بر ملا کنیم.

امروز ارتباط شما با مارکس چگونه است ؟

آلن بدیو: از همه نظر عالی است. بهترین مقدمه برای درک عمومی کمونیسم، تاریخچه مبارزه طبقاتی و تجزیه و تحلیل سرمایه داری همچنان «مانیفست حزب کمونیست» است. همچنان که بهترین کتاب راهنمای مبارزه کمونیستی «کتاب قرمز کوچک» مائو می باشد.

بحران سلامتی در مورد دنیایی که در آن هستیم به ما چه می گوید؟

آلن بدیو: حقیقت را بگویم چیز زیادی نمی گوید. اپیدمی ها همیشه به جوامع بشری ضربه زده اند. در برخی موارد مانند آبله، میلیون ها نفر کشته به جای گذاشته اند، و با کشف واکسن از همان قرن هیجدهم ریشه کن شدند. البته جهانی شدن بازار سرمایه داری و وسایل حمل و نقل بین قاره ای باعث گسترش ویروس با سرعتی زیادی که قبلاً وجود نداشت شده است. البته همچنین، بعد طبقاتی کاملاً مشهود است، بین بورژوائی که به خانه ییلاقی خود پناه می برد و مستمندان به ویژه دقیقاً پرولتاری آواره، که در خیابان است یا با دیگران در خانه های شلوغ نیمه مخفی زندگی می کننند. با این حال، مانند شرایط جنگی، هر دولتی تلاش می کند تا بین مخاطرات سلامتی و ادامه فعالیت اقتصادی تعادل ایجاد کند. هیچ راه حل سریعی وجود ندارد، به خصوص هنگامی که ویروس هنوز کاملاً شناخته نشده و از نظر علمی تحت کنترل نیست.

نظر شما در مورد ترامپ و بعد از ترامپ چیست؟

آلن بدیو: ترامپ نماد بیماری پارلمان گرائی یا دقیق تر بر آمده از این واقعیت است که پارلمانتاریسم فقط در صورت وجود دو حزب جمهوری خواه و دموکرات ها، راست و چپ .. کار آئی دارد. امروز، مشکل این است که قدرت سیاسی هنوز ملی است، در حالی که واقعیت اقتصادی نتیجه تمرکز سرمایه در مقیاس جهانی عمل می کند. این تناقض منجر به بی ثباتی احزاب پارلمان ملی شده است. به عنوان مثال، در فرانسه راست در رقابت با راست افراطی مقتدر می باشد، در حالی که چپ وضعیت تجزیه پیشرفته را می آزماید. در آمریکا، به همین ترتیب، یک ماجراجوی راست افراطی موفق شد «نماینده» راست عادی باشد. ما با نوعی فاشیسم انتخاباتی یا می خواهم بگویم یک فاشیسم «دموکراتیک» روبرو بودیم، زیرا این امر تحت یک انتخابات تنظیم شده قرار دارد. وضعیت پس از ترامپ، با بایدن رنگ پریده، چیزی بیش از بازگشت به حالت طبیعی نیست، احتمالاً ناپایدار، زیرا پایگاه انتخاباتی ترامپ در سطح بسیار بالائی باقی مانده است.

ما گاهی اوقات گفتمان بسیار تندی درباره « زیست محیطی اسطوره ای و افسانه ای» می شنویم. آیا این بدان معنی است که در زیست محیطی فقط جنبه اسطوره ای وجود دارد ؟

آلن بدیو: بدیهی است، استناد به «سیاره» ما به عنوان یک الوهیت تهدید شده، پیشگویی هائی به گونه کتاب مقدس درباره بلا ها و مصیبت های ناگهانی، همه اینها واقعاً یادآورمذاهب است. دختر بسیار جوانی که برای طبیعت تبلیغ می کند( گرتا تونبرگ) شبیه برنادت شهر لورد( قدیسی در شهر مقدس مسیحی در فرانسه.م) است. واقعیت این است که تولیدات تنها تحت قاعده کلی سود انجام می شود و توسط منطق خشن تمرکز مقاومت نا پذیر سرمایه به پیش می رود و لزوما غارتگر و مخرب منابع، مواد غذائی، ونفت وغیره می باشد. اما تنها نتیجه ای که می توان گرفت این است که جهان زیست محیطی یا کمونیستی خواهد بود و یا هرگز بوجود نخواهد آمد.

چه تفاوت های اساسی بین قرن بیستم که در آن متولد شده اید، و این قرن جدید مشاهده می کنید؟

آلن بدیو: قرن بیستم قرن جنگ های جهانی بود که همگی با رقابت امپریالیسم های بزرگ و انقلاب های کمونیستی برانگیخته شده بود اما در عین حال امید به رهایی و بن بست ها را ایجاد می کرد. قرن حاضر چیزی را در مورد سرمایه تغییر نداده است، اما کمونیسم باید دوباره ابداع شود. چرا که جهان کنونی « رنگ» عمومی کمتر مساعدی برای شجاعت و بیشتر مساعدی برای اشکال مختلف تاریک اندیشی دارد.

منبع: این مقاله در لوموند دیپلماتیک با عنوان : آلن بدیو: «حزب کمونیست، برای آراگون، در سطح رویا، احساس و مستی است»، منتشر شده است

https://akhbar-rooz.com/?p=106608 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x