برای «ف – ح»
تو آمدی و هوا ناگهان بهاری شد
ز چشم چشمهء یخ، اشک شوق جاری شد
دوباره پنجره وا شد، نفس کشید اتاق
هوای خسته ز هر روزنی فراری شد
تو آمدی و گل از گل شکفت بلبل را
به عزم جشن چمن، همره قناری شد
تو آمدی و درآمد سر از گریبان ها
فضای کوچه پر از دست های یاری شد*
مگر تو دختر خضری که هرکجا رفتی
فلک به مقدم تو گرم سبزه کاری شد
ز شوق آمدنت زمزمه کنان، باران
میان باغچه در کار آبیاری شد
خوش آمدی و صفای تو شادمانم کرد
دلم شکوفه شاداب نوبهاری شد
خوش آمدی و چنان خوش که چشم روشن من
رها ز خستگی و چشم انتظاری شد
*به یاد اخوان ثالث
لندن – ۲۳ اسفند ۹۹– ۱۳ مارس
@SibeSalman
برای دوستداران کتاب، رمان « آیه های شیطانی» از نویسنده بزرگ« سلمان رشدی» هر روز چند صفحه در این کانال تلگرام می آورم.