پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

کمپین “نه به جمهوری اسلامی” و تشدید جدال آلترناتیو چپ و راست- محمد آسنگران


اخیرا طی بیانیه ای کمپین “نه به جمهوری اسلامی” با امضا چند صد نفر از جمله رضا پهلوی و ابتکار جریاناتی مانند “حزب مشروطه و فرشگردیها و شورای گذار” منتشر شده است. چند روز قبل از اعلام این کمپین حسن شریعتمداری گفته بود که جریانات نزدیک به هم در حال مذاکره هستند که چنین کمپینی را اعلام کنند. افراد شاخص و مبتکران این کمپین بهتر از هر فاکتوری حال و روز و ماهیت این کمپین را بیان میکنند.

طیف امضا کنندگان با هر ترکیبی که فعلا دارند و بعدا خواهند داشت، نشان از تحرک جریانات راست پرو غرب و مدافعین سرمایه داری بازار آزاد است. اما تحرکشان هر ابعادی پیدا کند ماهیتشان گویای افق و آینده ای است که نمایندگی میکنند.

این جریانات و این افراد همگی خواهان کنار رفتن رژیم اسلامی و جابجایی آن با رژیمی پروغرب و مدافع سرمایه داری بازار آزاد هستند. اینها تا اعماق ضد چپ و ضد کمونیست و ضد آزادی تشریف دارند. اینرا افراد و جریانات شاخص طیف امضا کننده بارها تاکید کرده اند. آنچه از تحرک موجود باید فهمید این است که طیف راست و جریانات بورژوایی در اپوزیسیون جمهوری اسلامی، در تلاش برای آلترناتیو سازی است. اما آلترناتیو سازی آنها را بارها دیده و تجربه کرده ایم. این بار هم تکرار همان بازی کمدی خواهد بود. زیرا این جریانات بدون همراهی جناحهای ناراضی درون رژیم با آنها عاقبتی ندارند. بخشی از تحرکشان برای جلب نظر و توجه آنها است.

چشم امیدشان به جناح ناراضی درون جمهوری اسلامی و همراهی نیروهای مسلح ارتش و سپاه و بسیج است. اینها تماما از جریاناتی تشکیل شده اند که قبلا و تا به امروز هم با شعار عبور مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی و حفظ ارکان سرکوب جمهوری اسلامی خود را تعریف کرده اند. بنابر این گفتن نه به جمهوری اسلامی به قول خودشان ادامه همان سیاست چهارده امضائیها است.

آلترناتیو سازی و تحرک راست اپوزیسیون جمهوری اسلامی را بر متن تحولات جامعه امروز ایران باید بررسی کرد. این طیف در شرایطی دست به تحرک زده اند که مردم معترض و آزادیخواه ایران و در راس آن جنبش کارگری برای خلاصی از فقر و فلاکت و استبداد راهی بجز بزیر کشیدن جمهوری اسلامی ندارند. این تحرک، عمق نگرانی طیف راست در تقابل با اهداف و آرمان همین جنبش سرنگونی جاری را نشان میدهد. جنبشی که در کارخانه و دانشگاه، در محله و مدرسه و خیابان نمودهای آنرا میبینیم. آلترناتیوسازی راست اپوزیسیون اساسا برای جلب توجه دولتهای غربی و به کمک آنها به بیراهه بردن همین جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است.

همه آنها میدانند که با به میدان آمدن جنبش کارگری و مردم فقر زده به خیابان، این جریانات شانس چندانی نخواهند داشت. همچنانکه در اعتراضات هفت تپه و هپکو و آذرآبادگان و نفت و پترو شیمی و… دیدیم که مطالبات ضد سرمایه داری این جنبش لرزه بر تن همه جناحهای رژیم و اپوزیسیون راست انداخت.

آنها خوب میدانند اکثر رهبران جنبش کارگری و فعالین جنبشهای اجتماعی در ایران ضد سرمایه و علیه همه تبعیض های سیاسی و طبقاتی در جامعه هستند. وجود چنین جنبشی در جامعه، یعنی ضدیت با سرمایه داری بازار آزاد و ضدیت با سیستم سیاسی اقتصادی حاکم. بنابر این “اتحاد” آنها در قدم اول برای عرضه کالایی به بازار است که دولتهای غربی بتوانند خریدار آن باشند.

آنها به امید تکرار تجربه خمینی در سال ۵٧ در حال جلب رضایت دولتهای غربی هستند تا از این راه بتوانند در میان مردم معترض جایی پیدا کنند و افق جنبش های انقلابی جاری در جامعه را مهندسی نمایند.

چنین تصور بچگانه ای نه عملی و نه ممکن است. زیرا لیدرهای جنبشهای اعتراضی در ایران آنها را میشناسند و نمیخواهند. دولتهای غربی هم از پایگاه اجتماعی آنها مطلع هستند و جذابیتی در آنها نمیبینند. به همین دلیل تا کنون تمایلی به بازی گرفتن آنها نشان نداده اند. آنچه می ماند جدال دو آلترناتیو جنبش چپ و راست در جامعه ایران است. جریانات بورژوایی اپوزیسیون جمهوری اسلامی میخواهند به کمک دولتهای غربی برنده این جدال باشند. اما این جدالی پایه ای و سرنوشت ساز بین دو قطب کارگر و سرمایه است که در خیابان تعیین تکلیف میشود.

این طیف که امروز شعار نه به جمهوری اسلامی را در دست گرفته است همان جریاناتی هستند که تا دیروز دنبال رفراندوم و نافرمانی مدنی بودند و امید خود را به خاتمی و موسوی گره زده بودند. اما هنگامیکه متوجه شدند جامعه با شعار اصلاح طلب اصول گرا دیگر تمامه ماجرا به میدان آمده است، یک قدم از اصلاح طلبان و رفراندم فاصله گرفتند و خواهان استعفای خامنه ای و تغییر قانون اساسی شدند تا دست به دست شدن قدرت به شکل “مسالمت آمیز ” اتفاق بیفتد. این هم نشد زیرا جامعه با شعار “نه به ستمگر چه شاه باشد چه رهبر” اعلام کرد از این اپوزیسیون راست عبور کرده است.

امروز با شعار “نه به جمهوری اسلامی” به خیال خود میخواهند همان سیاست خمینی در سال ۵٧ را پیشه کنند تا بتوانند جنبش سرنگونی انقلابی در ایران را به کج راه ببرند. رضا پهلوی که این بار نه به عنوان نماینده نرینه سلطنت بلکه به عنوان یک فرد در کنار بقیه ظاهر شده است میخواهد نشان بدهد همانند خمینی که گفت آخوند در قم مینشیند و حکومت نمیکند او هم بگوید منظورش احیای سلطنت نیست.

جامعه ایران باید ترفندها و فرصت طلبی جریانات بورژوایی راست اپوزیسیون را بیشتر از این بشناسد. چپ باید با پرچم سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و حکومت کارگری هر تاکتیک و تحرک جریانات راست را بدون لکنت زبان نقد و خنثی کند و ماهیت واقعی آنها را به جامعه بگوید. در این جدال است که سره از ناسره تفکیک خواهد شد.

بخشی از چپهای غیر کارگری نمیتوانند و یا نمیخواهند این جدال پایه ای و طبقاتی را ببیند. به همین دلیل در حال پیشنهاد دادن به راستها برای “رادیکالتر شدن” در جنبش سرنگونی هستند. به آنها نهیب میزنند که جنبش سرنگونیشان هنوز به اندازه کافی رادیکال نیست. این نوع چپ تفاوت خودش را با راست فقط در مطالبات رفرمیستی در جنبش سرنگونی میداند. ایرادش به این کمپین این است چرا مطالبات بیشتری بیان نکرده است. چرا از حقوق زن نگفته است و در مورد فقر و تبعیض ساکت است و….

نقطه اشتراک این چپ با جریانات راست پاشنه آشیل آن است.

این پاشنه آشیل شعار ( سرنگونی هم تاکتیک هم استراتژی) است. همچنانکه نقطه اشتراک جریانات چپ سال ۵٧ با جریانات اسلامی ضد امپریالیست بودنش بود. چپ ۵٧ در میدان عملی کردن همین نقطه اشتراک بود که دست را به خمینی باخت. بویژه وقتیکه اسلامیها در خیابان مرگ بر آمریکا و اسرائیل سر دادند و سفارت آمریکا را اشغال کردند، آن چپ ضد امپریالیست خلع سلاح شد. این نوع چپ امروز هم وقتی خلع سلاح میشود که راست اپوزیسیون سیاستی “رادیکال” در جنبش سرنگونی پیشه کند. و اعلام کند جمهوری اسلامی بدون کم و کاست باید برود. شعاری که با ماهیت بورژوایی این طیف تناقض ندارد.

این نوع چپ سرنگونی طلب که هویت خود را فقط سرنگونی تعریف میکند و میخواهد در همین جنبش تفاوت خودش را با راست نشان بدهد، دست را به راست باخته است. زیرا در شرایط انقلابی راست پرو غرب، همانند خمینی سال ۵٧ میتواند شعار سرنگونیش را قاطع بیان کند و حتی خود را مدافع ” آب و برق مجانی و آزادی” هم نشان بدهد. همانند خمینی که قول آوردن “پول نفت بر سر سفره مردم” را داد.

اما جامعه و جنبشهای سیاسی و طبقاتی در ایران از لیدرها و رهبران و فعالینی برخوردار است که هم تجربه سال ۵٧ را دارند و هم تجربه چهل سال ترفندهای جمهوری اسلامی و جناح های مختلفش را. کمونیسم کارگری هم به عنوان یک جهان بینی و سیاست کارگری هم به عنوان یک جنبش برای رهایی انسان، در عرصه های مختلف نشان داده است که توان تشخیص ترفندهای همه جناحهای بورژوازی ایران و چپهای متوهم را دارد و سیاست آنها را لخت و عور در مقابل جامعه قرار میدهد.

جامعه ایران امروز شباهتی به سال ۵٧ ندارد. دانش و آگاهی طبقاتی در میان لیدرهای جنبش کارگری که ستون فقرات جنبشهای اعتراضی را تشکیل میدهند بالاتر و قابل اتکا تر از آن است که جریانات راست بتوانند همانند سال ۵٧ دست به مهندسی افکار بزنند.

در پایان باید به همه طیفهای راست بورژوایی و چپ های راست شده اطمینان بدهم که دوره “انقلاب همگانی” در ایران برای همیشه از تاریخ حذف شده است. زیرا پولاریزاسیون طبقاتی و اختلاف منافع استثمار گر و استثمار شونده و شفافیت افق این دو طبقه اصلی کارگر و بورژوا آن چنان وسیع و عمیق و روشن است که جای توهمی باقی نمیگذارد.

به زیر کشیدن جمهوری اسلامی اگر نتیجه اش حکومت شورایی و دخالت همه شهروندان در تعیین سرنوشت خود و نفی تبعیض سیاسی و طبقاتی نباشد، بدون شک جامعه ایران با هر قول و قرار و شعاری از جانب هر کس و جریانی، باز هم اسیر حاکمان مستبد بعدی خواهد شد. پس همه با هم با پرچم لغو هر نوع تبعیضی در جامعه و برای برپایی جامعه ای آزاد و مرفه و برابر زیر پرچم رهایی مردم از سرمایه و علیه جمهوری اسلامی متحد شویم.

برای تحقق جامعه ای بدون تبعیض و برابر و آزاد، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی اولین قدم جنبش ما و همه آزادیخواهان جامعه ایران است.

محمد آسنگران

۱۳ مارس ۲۰۲۱

https://akhbar-rooz.com/?p=107115 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
احمد صلاحی
احمد صلاحی
3 سال قبل

صورت مسئله ساده ست
موضوع حکومت پادشاهی پارلمانی یا جمهوری پارلمانی مسئله ای ملی ست و به تمام مردم مربوط ست در حکومت پارلمانی احزاب آزادند و ما در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ تجربه کردیم.
دریغ که پهلوی ها با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ به قدرت رسیند مشروطه سلطنتی را درک نکردند!!!!
از سال ۱۳۰۴ تا سال ۱۳۵۷ فرصت کافی بود تا قزاق سابق که با دستور انگلیس ها کودتا کرد و توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰ تبعید شد و جانشین او ولیعهدش محمد رضا «هنر » های خود را فقط برای مقام پادشاهی در حکومت تمایمت خواه نشان دادند .
به مصداق « نرود میخ آهنین در سنگ » و یا « تربیت بر نا اهل چون گردکان بر گنبد ست» آن پدر و پسر در عالم هپروت بی توجه به اینکه در جهان چه می گذرد یکی در مغاذله با آلمان نازی ، می رفت که ایران را در آتش جنگ جهانی دوم نابود کند و پسرش در جنگ نفتخواران و جنگ آفرینان جهان با بلند پروازی های خود ، کسانی که او را با کودتای ۲۸ مرداد به قدرت رسنده بودند را دشمن خود کرد.و خوش مجبور به ترک ایران شد.
پادشاهانی که موضوع ساده ی «شاه باید سلطنت کند نه حکومت » را نفهمیدند.
رضا شاه به هیچ یک از وزرا و وکلا و نزدیکان خود رحم نکرد و همه را از دم تیغ گذراند. محمدرضا شاه هم که بعداز کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط ۵۷ نه ملی ها، نه لیبرال ها ، نه دموکرات ها و نه چپ ها نه تکنوکرات هارا تحمل کرد و فقط در حال دعا و مناجات با روحانیون بود تا حکومت استبدادی و پوشالی خود را از «بلا » دور نگهدارد که فائدی های نداشت . تمام امکانات مساعد را هم نابود کرد.بجای حکومت مشروطه سلطنتی مردم را اسیر حکومت مشروعه کرد.
اگر محمد رضا شاه پهلوی سلطنت می کرد کودتای ۲۸ مرداد منتفی بود و ایران مسیر دیگری را طی می کرد و حکومت مشروطه سلطنتی به بقای خود ادامه می داد . مثل کشور اردن ، مراکش و…… انقلا هم صورت نمی گرفت.
چنان نشد … حالا عده ای می خواهند در کشور ی که دیگر پادشاهی ندارد . حکومت پادشاهی را دوباره از نو بسازند و آن هم از نوع مشروطه سلطنتی !!!! شلیک خنده ها !
چنین واقعه ای تا بحال در هیچ کشوری صورت نگرفته ست.
پادشاهی که نتواند تابع قانون و مجلس و مردم شود محکوم به شکست ست و شکست خورد.
حالا چه دلیلی دارد که برای سری که درد نمی کند دستمال ببندیم ؟
دیگر شاهی وجود ندارد که بخواهیم او را وادار به اطاعت از قانون کنیم.
البته عده ای حرفه ای زیر این علم سینه می زنند که قبلا دور و بر شاه بودند ولی اگر عرضه داشتند در همان موقع به مشروطه و قانون اساسی آن احترام می گذاشتند که چنان نکردند و امروز تلاش مذبوحانه می کنند تا دوباره شانس خود را امتحان کنند.
آدم نمی داند به حال این ها خنده کند یا گریه ؟
البته بعداز شکست ترامپ تا مدتها طرفداران او گیج و ویج خواهند بود.

Hadi Shahab
Hadi Shahab
3 سال قبل

آقای آسنگران محترم ,

شما نوشته اید:
“…طیف امضا کنندگان با هر ترکیبی که فعلا دارند و بعدا خواهند داشت، نشان از تحرک جریانات راست پرو غرب و مدافعین سرمایه داری بازار آزاد است. اما تحرکشان هر ابعادی پیدا کند ماهیتشان گویای افق و آینده ای است که نمایندگی میکنند.
این جریانات و این افراد همگی خواهان کنار رفتن رژیم اسلامی و جابجایی آن با رژیمی پروغرب و مدافع سرمایه داری بازار آزاد هستند. اینها تا اعماق ضد چپ و ضد کمونیست و ضد آزادی تشریف دارند. …”

سوالات من از شما از این قرار است
اگر مخالفان شما با همین منطق با شما و طرفداران نظری شما برخورد کنند درست است؟
آیا میتوان گفت ؟
تمام کسانی که مخالف این کمپین هستند پس مخالفین سرمایه دا ری آزاد هستند
آیا جنایتکاران حکومت اسلامی مخالف سرمایه دا ری غرب هستند ؟
آیا درست است که طرفداران این کمپین جنایتکاران اسلامی را به همراه من و شما که هر یک خود
را چپ میدانیم طرفدار یا بعنوان بله به جمهوری اسلامی معرفی کنند ؟

این نوع برخورد کردن ها بیشتر به ضرر آن فکر چپی است که من و شما دوستدار ان هستیم.
توجه کنید بدون اینکه شما را به یک حزب و یا دسته ا ی منتسب کنم.
یک زمان بود که حزب توده ادعای سوسیالیزم علمی را دا شت و هر کسی که با آنها
مخالف بود دشمن مردم مینامید. آدمهایی مانند من از نظر حزب توده دشمن مردم میبودند.

من هیچ گاه منطق آنها را منطق خود نکردم. در اینگونه بر خوردها کوچکترین انصافی در کار نیست.
 با انگ زدن به دیگران نمیشود برای خود مقبولیت درست کرد.
سرنگون باد حکومت جمهوری اسلامی   

علی آهی
علی آهی
3 سال قبل

سلام ؛ ممکن است لطفا آدرس روشنتری از لیدرها و رهبران و فعالین شاخص کارگری( جز چند تن زن و مرد شجاع و از جان گذشته که همیشه با بیشترین شکنجه ها و آزار ها تنها بودند و خانواده های شان غرق در مشکلات عدیده مالی و عاطفی و روانی و روحی عموما بی پناه دست بگریبان بودند مانند اسماعیل عبدی و سپیده خانم غلیان و چند بزرگوار محدود و معدود دیگر)شخصیت های تاثیر گذار و بالنده چپ را نام ببرید تا هم مایه دلگرمی و انتظار و قوت قلب باشد و هم کمپینی پویا و وزین از طرف این رهبران و لیدرها راه اندازی شود تا بالاخره از حرف پا را فراتر گذاشته باشیم؟

احمد صلاحی
احمد صلاحی
3 سال قبل
پاسخ به  علی آهی

جنبش های واقعا موجود داخل ایران نیاز به تبلیغات پوپولیتسی خارج از کشور ندارد.
اگر ما در خارج از کشور خوب درک کنیم می توانیم مثل سال ۸۸ شهرهای سراسر جهان را باید برای حمایت مردم داخل ایران پر کنیم.
ولی با روی کار آمدن ترامپ پوپولیستهای ایرانی خارج از کشور شکم خود را صابون زدند که شاید دری به تخته بخورد که نخورد…..و فعلا نیز بعداز شکست پدر خوانده ترامپ در حال کما هستند.

# نه به جمهوری اسلامی ، نه بر هرنوع استبدادی !!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x