جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

کمپین “نه به جمهوری اسلامی”، یک “ائتلاف” با چراغ خاموش! – اصغر ایزدی

صدای «نه به جمهوری اسلامی» از همان فردای قیام ۲۲ بهمن شنیده شد و در همه اعتراض‌ها و خیزش‌های مردمی از جمله خیزش‌های دی‌ ۹۶ و آبان‌ ۹۸ در ابعاد سراسر ایران طنین افکند. آن‌چه که اکنون به عنوان کارزار «به به جمهوری اسلامی» براه انداخته‌اند، یک هدف دارد: به فراموشی...

صدای «نه به جمهوری اسلامی» از همان فردای قیام ۲۲ بهمن شنیده شد و در همه اعتراض‌ها و خیزش‌های مردمی از جمله خیزش‌های دی‌ ۹۶ و آبان‌ ۹۸ در ابعاد سراسر ایران طنین افکند. آن‌چه که اکنون به عنوان کارزار «به به جمهوری اسلامی» براه انداخته‌اند، یک هدف دارد: به فراموشی سپردن بزرگترین آموزه انقلاب ۵۷ که یک فاجعه را ببار آورد و آن چیزی نبود جز فریب « همه با هم» که توسط خمینی سرداده شد

صدای «نه به جمهوری اسلامی» از همان فردای قیام ۲۲ بهمن شنیده شد و در همه اعتراض‌ها و خیزش‌های مردمی از جمله خیزش‌های دی‌ ۹۶ و آبان‌ ۹۸ در ابعاد سراسر ایران طنین افکند. آن‌چه که اکنون به عنوان کارزار «به به جمهوری اسلامی» براه انداخته‌اند، یک هدف دارد: به فراموشی سپردن بزرگترین آموزه انقلاب ۵۷ که یک فاجعه را ببار آورد و آن چیزی نبود جز فریب « همه با هم» که توسط خمینی سرداده شد و معنا و نتیجه آن همانا « وحدت همه با من» شد. این کارزار نه با شعار آن، بلکه با طیف امضا کنندگان آن هویت می یابد؛ و شاحص ترین امضا، – که برای مشخص کردن آن با عدم رعایت ترتیب حروف الفبا، این امضا را در صدر حرف “پ” نشانده‌ اند – کسی نیست جز آقای رضا پهلوی. این کمپین را باید در امتداد اقدام نه چندان موفق اتحاد حول “پیما ن نوین” دانست، که با یک گام به عقب، از شعار “همه با من”  اکنون با شعار “همه باهم” و با استفاده از نیروی شگرف نهفته در نفی – نه به جمهوری اسلامی- توانسته است طیف گوناگونی از افراد با گرایشات سیاسی متفاوت  را حول خود گرد آورد.  این کمپین تلاش می‌کند تا از طریق مصادره خیزش های انقلابی و طبقاتی  دی‌۹۶ و آبان ‌۹۸، آن را سکوی حضور خود قلمداد کند. این که این کمپین به دیگر پروژه‌های ناکام آلترناتیو سازی های سالنی  منجر خواهد شد و یا به عنوان یک گام زمینه ساز گردآمدن حول طرح دوم “پیمان نوین” رضا پهلوی خواهد شد، در آینده نزدیک پاسخ خواهد گرفت؛ اما آن‌چه که مسلم است جنبش طبقاتی و جنبش های اجتماعی در ایران که از دیماه ۹۶ و تاکنون خود را در خیزش ها و اعتصابات و تجماعات وتظاهرات و نافرمانی های مدنی نشان داده است؛ آموزه انقلاب ۵۷ را فراموش نخواهد کرد و “نه به جمهوری اسلامی” را با منافع طبقاتی خود از همین امروز گره می زند و به دام “همه با هم” نخواهد افتاد.

سیاست “همه با هم” را نباید با امر سرنگونی یک حکومت استبدادی و دیکتاتوری، که خواه نا خواه، یک امر همگانی است، یکسان گرفت. همگانی بودن سرنگونی به این معنا است که  روند نفی یک حکومت  و به زیر کشیدن آن، کار یک حزب و ویک جریان سیاسی نیست، و لذا همراه است با ائتلاف های سیاسی و همسوئی های مثبت و منفی میان تمام نیروهای طبقاتی-سیاسی که در نفی و به‌زیر کشیدن یک رژیم استبدادی ذی‌نفع هستند. طبعا سیاست ائتلافی به‌معنای پذیرش هویت های دیگری است و این هویت‌ها همواره با هویت خود در سیاست ائتلافی درصحنه ائتلاف حضور دارند؛ در حالی که  سیاست “همه باهم” اضمحلال و الغای خود یا دیگری در یک پیکره واحد است که خواه نا خواه بی چهره نبوده و یک چهره هویت بخش آن است. الگو سیاست “همه باهم” در بطن خود و در جریان روند سرنگونی یک انحصار طلبی را حمل می کند که از آن یک دیکتاتوری سربرمی‌آورد و نمی تواند به استقرار آزادی های سیاسی منجر شود. تجربه انقلاب ۵۷ و رژیم برآمده از این انقلاب خود بهترین گواه این سیاست فاجعه بار بوده است. در اینجا فعلا بحث آلترناتیوهای طبقاتی مدخلیت داده نمی شود.

در هر کمپین، این نکته حائز اهمیت است که هدف و مطالبه اصلی کمپین چیست؟ آن دسته از کمپین‌ها که صرفا بر یک خواست موردی و جزئی سمت‌گیری دارند، برای مثال: آزادی زندانیان سیاسی؛ لغو اعدام و ممنوعیت شکنجه و… هم‌صدائی و هم‌گامی نیاز به مشخص کردن هویت و چهره سیاسی امضا کنندگان و شرکت کنندگان در کمپین را ندارد و این همانا مطالبه کمپین است که هویت بخش آن است، و لذا نمی توان آن را به عنوان سیاست “همه با هم” خصلت بندی کرد. البته باید روشن باشد که حتی در چنین کمپین‌هائی نمی توان به حضور کسانی که دستانشان آلوده به جنایت بوده است برای “چهره شوئی”، کمپین را مورد سوءاستفاده قرار دهند. چنین کمپین‌هائی حداقل این حسن را دارد که فضائی فراهم می‌آورد که با آن نهادهای حقوق بشری از آن به عنوان اهرمی در افکار عمومی  و نهادهای بین‌المللی برای اعمال فشار به رژیم الهیات شکنجه  و سرکوب مورد بهره گیری واقع شود.

کمپین “نه به جمهوری اسلامی” آمیزه‌ای از یک شبه ائتلاف سیاسی پنهان میان چند جریان سیاسی از جمله: رضا پهلوی و حزب مشروطه خواهان و فرشگردها؛ “شورای مدیریت گذار”؛ جریان “۱۴ امضا”؛ “جمعیت هواداران سوسیال دمکراسی در ایران (مسعود نقره کار) و…است که توانسته اند کمپین معطوف به کلیت قدرت سیاسی را با جمع آوری چندصد امضا به عنوان افراد منفرد راه اندازی کنند و با چراغ خاموش، و به عنوان این که این کمپین به هیچ حزب و سازمان و جریان سیاسی تعلق ندارد، سیاست “همه با هم” را به جلو صحنه بیاورند. بهمین خاطر است که از میان  امضا کنندگان، تنها چهره شاخصی که نیاز به بیان هویت شخصی خود نداشته است، همانا رضا پهلوی است و الا بسیاری لازم دانسته اند در کنار امضا خود برای نشان دادن “تکثر” هویت ها (و البته نه هویت گرایش سیاسی)، هویتی از خود را ثبت کنند. این امر نشان دهنده آن است که این کمپین نه با شعار خود، که با امضا‌های بدون هویت سیاسی، چهره نمائی یابد تا به تواند سیاست “همه با هم” را تداعی کند و حساسیت سیاسی نسبت به هویت سیاسی نیروهای سازماندهنده این کمپین را تا آنجا که ممکن است کاهش داده و یا از انظار پنهان دارد.

https://akhbar-rooz.com/?p=107253 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسنک
حسنک
3 سال قبل

آقای اللهیاری گرامی 
تنها کار درست و صحیحی که ایرانیان خارج از کشور می توانند و باید انجام دهند, حمایت و پشتیبانی از مبارزات مردمی داخل کشور است.
که خوشبختانه در این زمینه هیچ کمبودی نیست و آنگونه که همگان شاهد می باشند, هر روز حداقل یک اقدام اعتراضی (و بیشتر روزها بسیار بیشتر از فقط یک اقدام) در کشور جاری است.
از اعتراضات و تظاهرات تقریبا هر هفتهء بازنشستگان, تا اعتصاب های کارگری, تا همبستگی با خانواده های زندانیان سیاسی, اعتراضات جوانان, دانشجویان, دانش آموزان,…. در تاریخ معاصر ایران هیچگاه به اندازهء امروز ما شاهد چنین سطحی از کنشگری مطالبه گرانه از سوی مردم نبوده ایم.
این انبوه معترضان داخل کشور آن لشکری است که ج.ا. را سرنگون خواهد کرد, نه ۷۰۰, ۸۰۰ یا حداکثر دو, سه هزار امضا, از جوانان ۵۰ سال پیش, در خارج از کشور.     
ایرانیان خارج کشور که در ارتباط با جنبش های داخل کشور هستند, دقیقا می دانند که معنای چنین رویکردی (همبستگی فعال با جنبش های داخل کشور) چیست.
هموطنان عزیزی نیز که ارتباطی با جنبش های داخل کشور ندارند, نخست باید از خود بپرسند که چرا با جنبش های داخل بی ارتباطند؟ 
و سپس کوشش و همتی بخرج دهند تا با جنبش های داخل کشور ارتباط برقرار کنند.

جناب اللهیاری, شما کاملا صحیح می فرماید هنگامی که ذکر می کنید: “شرائط ایران و جهان به کلی با سال ۵۶ و ۵۷ فرق دارد.” 
هم در ایران, هم در منطقهء خاورمیانه و هم در جهان (پس از همه گیری کرونا) سرمایه داری و نئولیبرالیزم چهرهء واقعی و ناتوانی های ساختاری خویش را نشان داده اند و جنبش های عظیم ضد سرمایه داری در چهار گوشهء جهان در حال شکل گیری است.  
جنبش های آزادی طلب و برابری خواهانه مردم ایران نیز بخشی از این جنبش های جهانی ضد سرمایه داری است.
حسنک 

اصغر الهیاری
اصغر الهیاری
3 سال قبل

این یادداشت برای مبارز قدیمی رفیق اصغر ایزدی و هموطنان آزادی خواه و مخالف حکومت های تمامیت خواه از هر نوعی می باشد.
مبارزات و مقاومت مردم و مبارزان راستین بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با تمام اختناق ، سرکوب ها و کمبود ها حقانیت داشت .
تمام نیروهای مخالف در داخل و خارج از کشور خواهان پایان دادن حکومت دیکتاتوری آریامهری بودند. حکومت ثابت کرد که اهل مدارا و تساهل و تسامح نبود و سرنگون شد.
فراموش نمی کنیم که چگونه از سال ۵۶ با خرابکاری های عمدی حکومتیان و دخالت قدرتهای جهانی جو سیاسی کشور به کلی عوض شد.
دسته های عزاداری و نوحه خوانی و شعار های مبتذل سیاسی جایگزین دستاوردهای سیاسی فرهنگی و روشنفکری بعداز انقلاب مشروطه بخصوص جنبش ملی شدن قانونی صنایع نفت شد.
آن همه تحولات اجتماعی و خلاقیت های فرهنگی که روحیه افکار عمومی را عوض کرده بود. کنار گذاشته شد و دروغ و خدعه از خمینی در بغداد تا تمام مساجد کشور رایج و ورد زبان مردم شد. خرافات و جهل و کهنه پرستی از پستو ها به خیابان ها آمد تا انقلاب شد.
۴۲ سال در ایران دروغ و فساد و کشتار تنها حرف حکومت دینی بوده است که میلیونها ایرانی را از زندگی بیزار و میلیونها نفر را به خود مبتلا و آلوده کرده ست.
آقای اصغر ایزدی !
باید دید در داخل ایران چگونه باید از بختک فاسد و جانی آدمخواران نجات پیدا کنیم؟
شرائط ایران و جهان به کلی با سال ۵۶ و ۵۷ فرق دارد.
از گذشته عبرت بگیریم که تمام مبارزات جان بر کف انقلابی به نتیجه ای نرسید و بطرز وحشتناک تری بعداز انقلاب سرکوب شدند و یا مهاجرت کردند .
ما دیدیم که در سال ۵۷ فقط و فقط در کمال نا باوری مرتجع ترین جریان تاریخی و اجتماعی به قدرت رسید.
چه کسی در ایران امروز مرتجع ترین جریان اجتماعی ست؟
تردیدی نیست که همان نیروهای مذهبی که در سال ۵۷ به قدرت رسیدند و هزاران نفر را تا بحال کشته اند به قول مهندس عزت الله سحابی حاضرند میلیونها نفر را قتل عام کنند تا در قدرت بمانند. امروز هم حاکم هستند.
به نظر نگارنده ما باید نیروی خود را در ایران متمرکز کنیم با هر امکانی که می توانیم. ما در خارج به عنوان پشت جبهه مبارزات دائمی مردم را به اشکال مختلف در جلوی سفارت خانه و کنسولگری های حکومت کشتار با شکوه تر از سال ۸۸ در سراسر جهان سازمان دهیم. تا مردم ایران ببینند که ما با آنها هستیم و با این روش مدنی و انقلابی پوپولیستها و پشیمان شدگان و فرصت طلبان را اتوماتیک کنار بگذاریم.
باید کار کنیم و ما در خارج از کشور به مراتب بیش از ۷۰۰ امضا کننده ی «نه به جمهوری اسلامی » هستیم.
با امید به پیروزی مردم ایران
اصغر الهیاری

هوشنگ
هوشنگ
3 سال قبل

تک تک ادعاها و نکاتی که رضا پهلوی برای توجیه خود در “جمهوری خواهی” استفاده میکند, جای پرسش دارد, و به طور کلی اظهارات ایشان از اساس بی پایه است.
رضا پهلوی قبل از هر چیز باید نقدی کند از دوران سلطنت و سپس از آن مهمتر توضیح و انتقاد از خود بابت نخ دادن به بسیج و سیم بوکسوات دادن به سپاه, و طرد “بینش” کودتایی به تحولات اجتماعی.
قابل توجه آقای آهی: نیروهای چپ اکنون مهمترین کنشگران در جنبش های کارگری, دانشجویان, زنان, اقلیتهای ملی,….می باشند.
  

نازلی
نازلی
3 سال قبل

با دیدن این اطلاعیه، از متن ضعیف و تقریبا بی محتوایش، باید فهمید با کی و چی روبرو هستیم، خوب شد کسی پیدا شد که بعد از چهل سال به جمهوری نکبت بگوید نه والا مردم بی بخار داخل کشور و مبارزان تبعیدی، که تا الان نه مبارزه کرده اند، نه در زندانها اعدام شده اند، نه هر روز بر لیست تعدادِ مادرانی که فرزندانشان را کشته اند اضافه می شود، نه زیر تفنگ سپاه به خیابانها رفته اند، هیچی! از سر کنجکاوی به لیست نگاه کردم، یکی از امضا کنندگان معتبر (که برگزارکنندگان این اطلاعیه به آن افتخار می کنند) آقایی به اسم شهریار آهی هست (از نزدیکان شاه) و اینهم معرفی ایشان احتمالا از زبان خودشان!
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D8%A2%D9%87%DB%8C
البته همه حق دارند به جمهوری اسلامی نه بگویند ولی اگر از دیگران دعوت می کنند باید با افتخار بگویند کی هستند و چه می خواهند، این متن کلی است و بی اعتبار، در ضمن، اتحاد همه ی نیروها بر علیه یک حکومت افسانه ای بیش نیست، حداقلهایی باید در برنامه ی مشترکشان موجود باشد، در شعار همه انقلابی و دموکرات و….. هستند.

غلام سفيدكوهى
غلام سفيدكوهى
3 سال قبل

درود به همگى و آقاى آهى،
ابتداى نوشته شما با تحقیر لایه هایى از جامعه مثل بیسوادان و … بشمول هواخواهان پهلوى شروع شده و این سیاستورزى نیست.

همانطور که خودتان در میانه و پایان نظرتان بخوبى و متین توضیح داده اید که منهم هم با این قسمت از نظرتان موافقم، مبنى بر اینکه براى جذب و جلب توجه مردم به برنامه و راه حل مشکلات کشور فقط با عجله و انتشار اطلاعیه که نمیشود کار سیاسى متین و با حوصله.

این افراد و از جمله آقاى ایزدى چرا نتوانسته اند کارزارى از سیاستورزى در ۴٢ سال گذشته راه بیندازند که حال بتواند رقیبى براى پهلوى یا خمینى ایسم باشند؟

با احترام
غلام سفیدکوهى

امیر ایرانی
امیر ایرانی
3 سال قبل

اگر بخواهیم طنز نه به جمهوری اسلامی را از نگاهی دیگر بررسی کنیم می توان گفت:
انتخاباتی در پیش است که در این انتخابات شورای نگهبان و بخش خاص حاکمیت می خواهند مدل تشکیل مجلس جدید را اجرایی کنند؛ یعنی با ده، پانزده درصد دولت را بگیرند
که در این ایده نباید در جامعه هیجان انتخاباتی شکل بگیرد چون هر هیجانی برنامه باندهای خاص حکومت را بهم می زند. که این ایده باعث می شود که باندهای خاص حکومت از هر روشی و هر فردی و گروهی که هیجان را پایین می آورد استقبال کنند و حتی وجود این افراد و گروه های مبارز شده را نیز پررنگ کنند و حتی بگونه ای مهره هایی را در داخل و خارج فعال می کنند که طرح هایی را پی بگیرند تا در این مرحله هیجان انتخابی باعث نشود و طرح ها خنثا کننده هر هیجانی شوند که می بینیم گروه هایی سوپر مبارز و افرادی با ژست مبارزاتی کمیک اهداف باندهای داخل را پی می گیرند و…
در این مقطع زمانی مشاهده می شود رضا پهلوی و موردهای مشکوک دیگر با یک شعار کمیک اظهار وجود فرصت طالبانه کرده اند اما این پرسش مطرح است اینها در این زمان چرا شجاع شده اند!؟
این شجاعان می دانند بخشی از حکومتیان به مدیریت بیت خیلی وقته عبور از جمهوری اسلامی را پی می گیرند و می خواهند از جمهوری اسلامی عبور کنند و به حکومت اسلامی با ساختار جدید و ضد جهموری برسند که این روش حکومتیان خاص، این را هم بیان می کند که دیگر نفی جمهوری اسلامی خط قرمز نیست و مجازات ندارد و اگر اندک مجازاتی دارد فعلن برای حفظ ظاهر است و…
پس این شعار نه به جمهوری اسلامی
این پهلوان پنبه ها بگونه ای بازی در زمین برادران قاچاقچی و باندهای چپاولگر حکومت است آنهم در این مقطع که این برادران قاچاقچی نیاز به حالتی دارند که هیجانی در کار نباشد.
به این خود مبارزان پنداران فرصت طلب باید گفت خودتان را زیاد جدی نگیرید با یک اشاره برادران قاچاقچی کار دگر می کنید.

البته این شعار طنز گونه این جماعت این پرسش را نیز می آفریند:
این شعار به کلیت نظام است
و یا در این مقطع می خواهند بگویند به خواسته جدید که انتخابات است نه می گویم؟
با بافت این افراد، شکل دوم است!

علی آهی
3 سال قبل

سلام: گمانه زنی شما درست و بجا است. ولی با تمام چرک و نفرت و لجنی که پدر و پسر پهلوی کاشتند! هنوز بخش قابل توجهی از عوام و طبقه متوسط بانضمام خود عوامل رژیم سابق از ساواکیها و خبرچین ها و سمپات های بی مزد و مواجب و بیسواد ها و بخش قابل ملاحظه ای از ارتشی های رژیم سابق شاید حدود نصف پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها وووو… هوا خواه و طرفدار و دوستدار آن سیستم هستند!که نا دیده گرفتن آنها سر در برف بردن است. اینکه آن رژیم امتحان خود را پس داده و کاملا رفوزه شده برای بخش تحصیلکرده و روشن فکر و البت و مبارزان و مخالف های آن رژیم بدیهی و محرز است اما این گروه هائی که هنوز نوستالژی و سمپاتی دارند تسبت به آن دوران باید در محاسبات و قراردادهای اجتماعی حتما لحاظ شوند و بخوبی بعنوان یک فراکسیون تاثیر گذاد و رای آور دیده شوند.. درستی یا نا درستی برداشت و تفکری که دارند و حق داشته باشند از نظر مخالفین و مبارزان سابق که اظهار وجود کنند یک طرف ماجرا است و اما اینکه هستند( و بعضا هم با وقاحت و بیشرمی از وجود آنها عده ای سوء استفاده میکنند) طرف حل نشده ماجراست. به هر حال باید به شکل ملی و منطقی این مشکل به طریقی راه حل پیدا شود. نا دیده انگاشتن و زور زدن راه به جائی نمیبرد. همانطور که برای بسیجی ها و سرسپردگان مومن امر به معرف روحانیت و معتقد به شیعه که هنوز متاسفانه تعدادشان کم نیست و همیشه خود را حق مطلق میپندارند و کاری هم به این همه جنایت و کثافت موجود ندارند جون دگم و خرافاتی و نادانند و سیاهی لشکر عظیم کثیف ترین آخوتد ها در مشهد و تهران و شیراز و کرمان و اصفهان و و خلاصه جز جنوب و شمال در همه جای کشور پراکنده اند ، هم باید برای آینده ایران چاره ای اندیشید! بسیاری از مسائل سیاسی و فرهنگی الزاما باید در یک پروسه زمانی برنامه دار حل شوند یک شبه نمیشود همه خواب نما شوند و مثل شما فکر و عمل کنند! چپ باید به اندازه وزن و بار داقعا موجود خود ادعا کند و بیشتر راهکار برای جذب و حل مشکلات موجود رهنمود عملی و قابل دسترسی و اجرا ارائه دهد. وگر نه حرف بی پشتوانه بسیار میتوان زد و یک شبه در رویا جهان را پر از عدل و یکسان نگری و رفاه کرد و سعادت و خوشبختی را در چند مقاله و کتاب نسخه پیچی کرد… موفق باشید.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x