ما در جهان مردسالاری زندگی می کنیم. ثروت و قدرت و شهرت، در دستان اقلیتی از مردان متمرکز است. هر چه ثروت، قدرت، یا شهرت این مردان بیشتر باشد، خود را بیشتر برای تعدی علیه دیگران محق می دانند. این یک قاعده کلی است. آرزوی من، وفور استثنا از این قاعده است. اما دریغا که هر چه از عمر بیشتر می گذرد، انسان موارد قانونمند بیشتری مشاهده می کند و بیشتر در می یابد که استثناها، چیزی بیش از استثنا نیستند.
آنها که می خواهند علیه مردسالاری، وجه تفکیک ناپذیر جامعه طبقاتی، مبارزه کنند، برای این کار توپ و تانک و لشکر ندارند. یک سلاح اصلی آنها در مبارزه با ساختارهای ضدزن و ضد بشر، کلام است. کلام را که از آنها بگیرید، پیکار علیه مردسالاری را موکول به محال می کنید.
بلند کردن صدا علیه مردسالاری، فقط این نیست که در محیط های روشنفکری، برای کسانی بگوییم و بنویسیم که هزار گرفتاری زندگی، وقت و حوصله خواندن مقولات نظری را از آنها نگرفته است. مردسالاری، مصیبتی است که همه جمعیت چند میلیاردی زنان جهان، هر روز و هر ساعت از آن رنج می برند. در عین حال، فقط همین جمعیت میلیاردی است که می تواند به داد خود برسد. برای این جمعیت میلیاردی باید سخن گفت، تا هر زن دریابد که تنها نیست. و اگر مردانی هستند با آرزوی زندگی در دنیایی انسانی تر، دنیایی که بر نظم طبقاتی و مردسالاری غلبه کند، مهم است که این مردان نیز سخن بگویند و زنان را تنها نگذارند.
ماجرای محسن نامجو یک نماد است. موضوعی نیست که به دعوای حقوقی شاکیان و نامجو محدود باشد. حرفهایی که نامجو در فایل صوتی فاش شده زده است، تنها سخنان او نیست، سخن همه مردانی است که با اتکا به قدرت، ثروت یا شهرت خویش، برای خود حقوق ویژه قائلند، از جمله حق شکستن حریم انسانهای دیگر. پرداختن به این سخنان، ضروری است، به ویژه در جامعه ایرانی، که چهار دهه است گرفتار یکی از ضدزن ترین حکومتهای جهان است. این حکومت، در طول بیش از چهل سال، مهر خود را بر روابط میان انسانهای ایرانی کوبیده است. برای زدودن این زشتی، باید نمادهای آن را شناخت و شناساند.
موضوع این نوشته، نه دادخواهی شماری از زنان آسیب دیده، که سخنان خود محسن نامجو در فایل صوتی منتشرشده در همین سایت است. البته نامجو خواهان آن است که این فایل مورد استناد قرار نگیرد، چرا که مربوط به یک گفتگوی خصوصی بوده است. پاسخ کسانی که ممکن است بگویند مته به خشخاش نگذارید، حرفهایی از روی دلخوری زده است و خودش هم پشیمان است، این است: اولا محتوای این فایل، دیگر عمومی شده است. گوینده سخنان ضبط شده در این فایل، حال که این سخنان منتشر شده اند، می تواند بگوید که از نظر او کدام بخش از سخنانش نادرست است. ثانیا وقتی کسی در این جهان نابرابر، به قدرت، ثروت یا شهرت می رسد، یک معامله انجام می دهد. موضوع این معادله، تبادل بخشی از حریم خصوصی با سرمایه ای به نام شهرت است. احکام قضایی فراوانی در کشورهای مختلف درباره حریم خصوصی سلبریتی ها صادر شده است. همه آنها کمابیش، با تفاوتهایی میان کشورها، حاوی نوعی موازنه میان حریم خصوصی افراد مشهور از یک سو و حق دانستن عموم درباره آنها از سوی دیگر است. خیلی ساده و مشخص، در این مورد مشخص: هر زن، قبل از رفتن به کنسرت بعدی نامجو، محق است بداند این فرد چه نگاهی به زنان دارد.
در جریان کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶، فایلی فاش شد که در آن دونالد ترامپ به مردی دیگر می گفت که چگونه باید بی مهابا دست به آلت تناسلی زنان زد. تلاش تیم ترامپ جهت قانع کردن افکار عمومی برای فراموش کردن این فایل به عنوان مصداقی از حرفهای رایج در رختکن های مردانه، به جایی نرسید. ترامپ ناگزیر به عذرخواهی علنی شد.
از این رو، تا وقتی خود نامجو نگفته است که از کدام بخش از سخنان خود پشیمان است، می توان و باید به این فایل صوتی به مثابه مشتی از خروار پرداخت. منظورم از خروار، موارد متعدد مشابه است، با مردانی دیگر و موقعیتهای دیگر، اما مشابه.
نکاتی را که در این فایل صوتی به نظرم رسید فهرست وار بر می شمرم، با این هشدار که اگر از سخنان یک مرد ضد زن آزرده می شوید، سطور زیر را نخوانید، و با پوزش از آلودگی کلام:
۱ – نامجو بدین می بالد که طرح اتهام آزار جنسی از سوی او، به افزایش مخاطبانش در شبکه پخش موسیقی سپاتیفای و نیز اینستاگرام انجامیده است. البته چند دقیقه بعد که می گوید شبکه های اجتماعی بشر را بدبخت کرده است، فراموش می کند که به اعتراف خود، شهرت در همین شبکه ها را سرمایه خود می داند. نامجو مضمون جمله منسوب به پی.تی. بارنم نویسنده قرن نوزدهم را تکرار می کند و می گوید هر شهرتی، شهرت خوب است. اینجاست که امیر تتلو باید به نامجو بگوید به کلاس نوچه های من خوش آمدی. اینستاگرام نامجو به گرد اینستاگرام تتلو هم نمی رسد. نامجو با یک جمله کوتاه، به مخاطبان خود می گوید تصویری که بیش از یک دهه از خود ساخته است، سرابی بیش نیست و او هم در ردیف تتلوهاست.
۲ – ابراز همدردی مکرر نامجو با آیدین آغداشلو، بدون اینکه نام این نقاش را بیاورد، مؤید جایگاهی است که نامجو خود را در آن یافته است. در و تخته خوب به هم جور آمده است. نامجو می گوید رکوردزنی فروش یک تابلوی آغداشلو پس از طرح اتهامات آزار جنسی علیه او، با افزایش طرفداران نامجو پس از اتهاماتی مشابه، از یک جنس است. این سخنی است درست. مردان ضد زن، در مقابل بلند شدن صدای اعتراض علیه خود، بیکار نمی نشینند. هوای هم را دارند. آن ثروتمندی که رکورد قیمت تابلو را شکسته است، یک عمل آگاهانه انجام داده است. نامجو با سخنانش، نمک به زخم همه زنانی می پاشد که آزار جنسی دیده اند، مستقل از این که خود نامجو تا چه حد مرتکب آزار جنسی شده باشد. همه مردان ضد زن، از همراهی مردان دیگر با خود کیف می کنند و آن را به قول نامجو بامزه می یابند. ذائقه و سلیقه ای که دنبال چنین مزه ای است، بیمار است. نام این بیماری، مردانگی مسموم است.
۳ – در برخی توجیه ها برای رفتار نامجو، به خاستگاه او که گویا خانواده ای فقیر است اشاره شده است. من نمی دانم این روایت تا چه حد درست است. آنچه از فایل صوتی نامجو می توان دریافت، نگاه تحقیر آمیز امروز او به پایینی ها در جامعه است، آنجا که از زنانی در خانی آباد سخن می گوید که هنگام باقالی پاک کردن دسته جمعی، حرفهایی می زنند. اگر روایت برخاستن نامجو از خانواده ای محروم درست باشد، او نخستین کسی نیست که پس از رسیدن به شهرت، از خاستگاه خود با چندش یاد می کند.
۴ – نامجو در همین سخنان، شاکیان را غیرمستقیم تهدید می کند و می گوید ای – میل های آنها خطاب به خود را در اختیار دارد. ظاهرا نامجو فکر همین روزهای مبادا را می کرده که این پیامها را پاک نکرده است. تهدید نامجو، بی پشتوانه نیست. او می داند که دعاوی حقوقی علیه او، در هر کشور که دنبال شود، عاقبت به محاکمی می رسد که به ندرت حق را به زن شاکی می دهند. وجود پیامهایی، احتمالا دوستانه، که توسط شاکیان ارسال شده است، همواره از مستندات مردان متهم به تعرض است. شاکیان در دعاوی مربوط به آزار جنسی، چاره ای ندارند که در برابر زرادخانه حقوقی متهمان، خواهان حمایت افکار عمومی شوند.
۵ – نامجو خطاب به شاکیان می گوید: »یک زن آدم حسابی به شما نپیوست. یک زن فمینیست که می توانست به این جنبش قدرت بدهد به شما نپیوست.« اشاره مکرر نامجو به تفاوت ادعایی میان پیشگامان جنبش زنان و شاکیان از او، و توسل نامجو به اینکه شادی صدر به عنوان یکی از زنان پیشرو در مورد اتهامات به نامجو سکوت کرده است، با اظهارات اخیر شادی صدر بلاموضوع شده است. شادی صدر در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی، در این باره توضیح داد که پس از انتشار فایلهای صوتی و ویدئویی اخیر نامجو، دیگر سکوت در این مورد جایز نیست.
۶ – تبختر مشمئزکننده ای در سخنان نامجو موج می زند و چند بار به مخاطب احساس تهوع می دهد، مثلا آنجا که می گوید: »شما دارید کسی را از کار می اندازید – ببخشید با کمال تواضع عرض می کنم – که یک ساعت نفس کشیدنش برابر با شش ماه زندگی هر کدام از شماست.« به زبان همان قدمای ادبیات فارسی، که نامجو ادعای آشنایی با آنان دارد، باید به او گفت با همین یک سخن، همه عمرت به فنا رفت. خود نامجو فراموش کرده که برای دست یافتن به همین موقعیت کنونی، از چه حمایتهایی برخوردار بوده است. از نظر همه آنهایی مغزشان با باد غرور از کار می افتد، تنها شایستگی خود آنها به موقعیت ممتازشان انجامیده است. آنها هزاران کسان دیگر را که چه بسا بسیار مستعدترند و از بد روزگار ناشناس مانده اند، نمی بینند.
۷ – در مورد یکی از شاکیان می گوید: »نه تحصیلات داره، نه سواد داره نه، از مهاجرتش استفاده کرده، نه حتی زیبایی خدادادی داره، نه فلان، و تمام رفتارش بر اساس یک خشمه که خودش را مطرح بکنه توی هر جایی.« در جامعه طبقاتی مردسالار، ارزش انسانها به همین چیزهایی است که نامجو بر می شمرد: تحصیلات، سواد، زیبایی. اغلب کسانی که این گونه ارزش گذاری می کنند، ثروت و قدرت را نیز در همین ردیف بر می شمرند. ظاهرا فعلا به نفع نامجو نیست که چنین کند. اما بسیار بعید است که رفتار گوینده چنین سخنانی با یک فرد ثروتمند یا قدرتمند، برابر رفتارشان با دیگران باشد. نامجو مکرر از زیبایی زنان به عنوان یک سرمایه نام می برد و به خود اجازه می دهد این یا آن زن را از این سرمایه بی بهره بنامد، بدون اینکه برای زن، حق متقابل برای نمره دادن به ظاهر مرد را قائل باشد. پاسخ چنین سخنی، چیزی نیست جز آنکه یک دوست، به مردی از این قبیل داده است: اول به آیینه نگاه کن.
۷ – نامجو درباره موضوع اتهام به او می گوید: »خیلی ساده تر از این حرفهاست یعنی در حد یک شوخی لفظی، یک نیشگونی.« متاسفانه کیفیت فایل در حدی نیست که بتوان دریافت او نیشگونی می گوید یا نیشگویی، آن گونه که برخی رسانه ها نقل کرده اند. از آنجا که نیشگویی اصطلاح رایجی نیست، اشاره به نیشگون محتمل تر است. برای دریافتن عمق جراحت، لازم نیست زن باشید. خود را به جای کسی بگذارید که کسی دیگر، از موضع قدرت بیشتر، تعرضی، در حد همین لمس یا نیشگون، یا الفاظ آزاردهنده، علیه شما مرتکب شود. چه حالی پیدا می کنید؟ آیا تا پایان عمر قادر خواهید شد فراموش کنید؟ آزار جنسی در هیچ شکل خود، پیش پاافتاده نیست. نمی توان این گونه آن را سرهم بندی کرد که نامجو می کند: »شاید در مستی زیاده روی کردم، تکست فرستادم، عذرخواهی کردم.« همین، تمام شد؟
۸ – نامجو برای اینکه مخاطب بفهمد که خشم نامجو از چه کسانی است، در یک مورد نام هم می برد و می گوید: »حرف شادی امین و فلان و فلان و … به درد کی می خوره.« همین یک حرف بر ملا می کند که هر آنچه نامجو در مورد محتوای انساندوستانه فعالیتش ادعا کرده، پوچ است. مردانی مانند نامجو، سخن گفتن از مردسالاری را به دردنخور می نامند. اما همین سخن، نشان می دهد که تا چه حد نگران زیر سؤال رفتن موقعیتشان به عنوان مرد سودبرنده از مردسالاری اند.
۹ – نامجو برخی از شاکیان خود را »پاچه ورمالیده« می نامد. به فایل صوتی او گوش بدهید تا دریابید چه کسی مستحق این توصیف است.
۱۰ – نامجو انتقاد ملایم زنانی را که هنوز با او رابطه دوستی دارند نیز بر نمی تابد و می گوید: »از اول شروع میکنه نو مینز نو (ترجمه فارسی: نه یعنی نه). کی میگه نو مینز نو. بابا اصلا سراسر زیبایی ادبیات فارسی به خاطر همینه که نو مینز هزار تا چیز.« مغز بیمار مردان ضد زن، گاه به ایده های بدیع می رسد. تا به حال کسی برای توجیه تعرض جنسی، از کلاسیکهای ادبیات فارسی کمک نگرفته بود. اگر گوش تیز کنید این ندا را از مزار شعرای ایران می شنوید که لعنت بر کسی که اینجا ادرار کند.
۱۱ – ادامه جدل با زنی که به ادعای نامجو با او شبی گذرانده است: »خودت یادته تو اون یک شبی که با هم بودیم تا پنج صبح نو مینز نو بود بعد شد یس (بله)، که چه عرض کنم دیگه جوری شد که صبح گفتم ترا به خدا بگذار من بروم و کار دارم و فلان و اینها. بیچاره کردی من را از میزان ترشح هورمونهای فلانت.« گوینده این سخنان، مدعی فرهیختگی است.
۱۲ – نامجو که خود می داند به بیماری مردانگی زهرآگین مبتلاست، پولش را به رخ شاکیانش می کشد و می گوید: »من حاضرم تا چهار نفر (از شاکیان) پیش بهترین تراپیست بروند، شش ماه، و من هزینه شان را می دهم.« و می افزاید کسی به او پیشنهاد استفاده از کمک درمانی روانی کرده و او پذیرفته است: »من با این همه ادعا و ایگو (اگر درست شنیده باشم) و کتاب خونده، به سه سوت گفتم چشم.« ظاهرا نامجو در مورد خودش ناخن خشکی کرده است. اگر کار تراپیست او قابل بود، این فایل صوتی از نامجو منتشر نمی شد.
۱۳ – و بالاخره، تحقیر زنان همجنس گرا: »خانومه، هیچ بعید نیست که اصلا لزبین هم نیست. تنها راهی که می تواند توجه جلب کند این است که بگوید لزبین ام. چرا؟ چون اگه بگه من زن استریت (فارسی: عادی)، خودش می دونه این قدر چیزه – بالاخره خداداده یک چیزهایی دیگه. این قدر جذابیتش از چیز متوسط کمتره که هیچ چیز دیگه هم توی زندگی اش نیامده جبران کنه. خوشگلی که نداری بابا، حداقل تحصیلاتی، کاری، مهاجرت کردی یک ترم درس می خواندی. یک ترم موزیک می رفتی یاد می گرفتی. یک اپرایی کلاسی چیزی. یک ساوندی، یک ضبطی فلانی.«
من بار دیگر از خوانندگان گرامی پوزش می خواهم از این که این سطور به سخنانی نظیر آنچه خواندید آلوده شد. با خود کلنجار رفتم که این سطور را بنویسم یا نه. نتیجه این شد که در کنار فایل صوتی نامجو که در همین سایت نیز بازتاب یافته است، نظرم را بنویسم. اگر مردسالاری را در وجود چنین مظاهری نقد نکنیم، پس کجا نقد کنیم؟
عبور از نگرش سنتی، دینی و مردسالارانه، برابری زن و مرد را در تمام زمینه ها پیش می آورد و در برابری زن و مرد، موضوعی به نام برابری جنسی نیز برجسته می شود؛ آزار جنسی هم از اسمش مشخص است که می گوید: هر رابطه جنسی که براساس یک رابطه عاشقانه دو طرفه نباشد می تواند مصداق آزار جنسی باشد که با شکایت هر کدام، شکایت می تواند مورد پیگرد حقوقی قرار گیرد.
باید گفت یکی از شرایطی که از آن سوء استفاده می شود وجود چیزی به نام موقعیت شغلی است. تجربه به ما می گوید بسیاری که در موقعیت شغلی و یا اجتماعی خاص قرار می گیرند از این موقعیت سوءاستفاده می کنند و نیات شخصی خود را در این موقعیت پی می گیرند.
یکی از نیات شخصی که ممکن است پی گیری شود ارتباط جنسی است آنهم با کسانی است که ممکن است گرفتاری و یا هدفی داشته باشند که دارنده موقعیتش شغلی می تواند مشکل آنها را برطرف کند.
در این شرایط اگر رابطه جنسی برقرار شود
فقط دارنده موقعیت شغلی مقصر می شود چون او بگونه ای رفتار کرده که به دیگران القا کرده که با برقراری رابطه جنسی می توانی مشکلت را حل کنید و…
پس در این رابطه جنسی مقصر اصلی دارنده موقعیت شغلی است که سوء استفاده کننده از آن موقعیت است.
حال اگر بخواهیم فردی به نام نامجو را مورد توجه قرار دهیم این تیپ افراد را باید نوکیسگانی دانست که با توجه به شرایطی توانستند چیزی را در هنر عرضه کنند و حتی رانتی موقعیتی برای خودشان آفریده اند؛
خصلت نوکیسگی در همه نوکیسگان نمود یا نمودهای رفتاری مشترکی دارد:
از هر موقعیتی می خواهند سوء استفاده کنند و از همه طلبکارند و گاهی حداقل اخلاقیات را نیز رعایت نمی کنند. البته به این افراد در حوزه هنر نمی توان گفت هنرمند اینها افرادی هستند که توانستند فنی را یاد بگیرند که در دانستن فن ممکن است کارهایی را نیز ارائه دهند اما این افراد خصلت های یک هنرمند واقعی را ندارند بل کاسبانی هستند که در حوزه هنر وارد شده اند
دوباره مرغ سحری ها و یاردبستانی های شبکه مجازی جوگیر شدند.
دارم فکر می کنم،کیا بودن می گفتند:«قضاوت نکنیم،اگرم می کنیم مستند بکنیم»
دارم فکر می کنم،درست است که مونثین در دل «آری» و «نه» بر زبان دارند.
درست است که مونثین چو ناز کنند مذکرین باید نیاز کنند.
درست است که فضا دست ایمویجی روانی و شلوغکن افتاده است.
درست است که ماهی و بشرا و پانیدا دارند با گذشته خودشان تصفیه حساب می کنند و پاتیل کثافت هم می زنند.
دارم فکر می کنم،میان مدعیان اصلی جنبش me too و فی می نیست های استخون ترکونده اش،یه آدم حسابی که نفسش ارزش داشته باشه پیدا نمیشه،چه برسه به فی می نیست های بَدلی جنبش chi toz.
دارم فکر می کنم،نبود آموزش و تربیت در یک فرهنگ مردسالارانه دلیل محکمه پسندی نیست،چرا که به لحاظ حسی بیانگر حقارت است و به لحاظ منطقی فرار روبه جلوییست از سر بلاهت.
پ.ن.
از مونثین قلمی و دوربینی و تربیونی مستقر در داخل و خارج انتظار می رود که تجربه آزارگری و تعارضات جنسی مذکرین شان را به طور مستند رسانه ای کنند و تجارب خود را تُرشی نیندازند.
فروغ فرخزاد:
شاید این را شنیده ای که زنان در دل «آری» و «نه» بر زبان دارند.
حافظ
“چون یار ناز نماید شما نیاز کنید”
بریژیت باردو در گفتگو با مجله معروف فرانسوی «پاری مچ»:
«بسیاری از هنرپیشگان زن با تهیهکنندگان لاس میزنند تا نقشی بگیرند و چهره بشوند،نام دار و مال دار که می شوند؛ادعا می کنند که مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند.»
منطق پرورش یافتگان ادبیات دینی بیشتر از این نیست
اقای نامجو حداقل یک مورد را خودش پذیرفته و ازش عذر خواهی کرده ولی بخاطر حفظ حرمت خودش و خانوادش ازش اسم نبرده پس همچین مسیله «ناز و نیاز » هم نبوده است.
آقا مجید.
ناز و نیاز و تعرض و تجاوز جنسی محسن نامجو، مسئله من نیست،مسئله من فقدان حافظه ایموجی های فضای مجازی است.
کیا بودند می گفتند:«ببخش و فراموش نکن»
از تجاوز معادیخواه و جلسات هفتگی تحت عنوان بحث شیرین لواط گیلانی و تعرض و تجاوز مهاجرانی و سعید طوسی و اساتید زناکده های اسم و رسم دار نظام قاتلین که بگذریم.
از تجاوز به اعدامیان دهه ۶٠ و تجاوز به زندانیان دهه ٧٠ و ٨٠ و ٩٠ و عماله شیشه پپسی در کهریزک که بگذریم.
از تعرض جنسی ۹۰ درصدی به خبرنگاران و تجاوز ٩٠ درصدی به کودکان کار که بگذریم.
از ایمیلها و آزارگری و تجاوز مذکر نقاش و امثالهم که بگذریم.
از تجاوز به ریحانه پارسا و امثالهم که بگذریم.
از متهم شدن شادمهر و اقرار پرت شدن به ٢٠ سالگی هاینه توسلی که بگذریم.
از اعتراف کیوان امام به ٣٠٠ مورد تجاوز که نمیشه گذشت؟!
پ.ن.
ایمویجی های سبز و بنفش و بابا اکبری های قلمی و دوربینی و تریبونی های خواری طلب نظام قاتلین،باید از جنازه متحرک محسن نامجو عبرت بگیرند و فکری به حال خراب خودشان بکنند،وگرنه دیر یا زود بر آنها همان خواهد رفت که بر نامجو دهه ٧٠ و مالجو دهه ٨٠ و کامجو دهه ٩٠ رفت؛نامجو حالا خودش مصداق عینی شعر سه راه آذری شده است،مُذکر بی بینوایی که اسیر یابوی ثروت و قدرت و شهرت شد و ز کار و بار و یار و حال و فال و دلبر گذر نکرد تا حرف و حدیث حقارت و بلاهت و وقاحتش نُقل و نبات مجلس قبیله ای ها و رمه ای ها و گله ای هایی بشود که در صورت و سیرت دستکمی از او ندارند.
سخنان ایشون متعادل هست، همین زنان که میگویند نه به معنی نه هست، در گردشی کامل از ناتوانی مردان در دلبری و ناز و نیاز میگویند، بلاتکلیفی شما در منفعت های شماست و صرفا با تن و بدن وارد ماجرا شدن شماست، باید تعریف جرم برای زنانی انجام بشه به قصد سوء استفاده از توان و مال و جایگاه مردان و حتی به تعریف خود شما جسم آنها به مرذان نزدیک میشوند، چرا که این طرز تفکر شماها روی دیگه سکه را میطلبد.