چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳

چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳

خدا و دینمدار یاور بهره کشان و دشمنان ما – بهنام چنگائی

آیا اصول و فروع قوانین موسوم به خدا، ترفندهای رنگین ادیان جهان و بویژه ساختار دینمداران پلشت شیعی بسود نوع انسان کار، نوعدوست، خردورز و آزاده بوده و هست؟ آیا همین خودکامگی مذهبی که ما جزغاله شده ها قربانی آنیم و از ریز تا درشت ستم، سرکوب و فرااکنی های آنرا با پوست، خون و استخوان خود و زن و بچه هایمان بخوبی لمس کرده و می شناسیم و البته تنها، بر پایه همین تجربه های زنده و خونین ما از فاشیسم مذهبی پرسیدنی ست! آیا این خدا، دین او و اشرافیت دینکار و تبهکار آن که خود جزو بهره کشان کنونی اند، همگی یاور و دستیار بهره کشی ظالمانه انسان از انسان بسود گروه ناچیزی که مالک همه چیزند نبوده و نیستند؟ پاسخ من: البته که هستند و شگفتا چه بیرحمانه، آنهم با خروارها رنگ و ریای تقدیر الهی و سوء استفاده های سیستماتیک دینی!

از همینرو و پیش از همه من ناچار باید بگویم که تجربه ۴۳ ساله ی ما از دین دولتی سرمایه سالار خود بتنهائی راوی و گواهی شفاف برین روند درماندگی، ویرانی و آسیبرسانی از خدا، دین و” تخیل پوچ عدالت اسلامی” گذشته و اکنون علیه باورمندان خودش بوده، و همزمان نیز این مجموعه و بازتاب تلخ و تار حکومت مذهبی از هستی بی اساس و همچنین زندگی سیاه و تباه شده کنونی ما، چه حکایت ها از تحمیق و تحقیر ناآگاهی توده ای نداشته و ندارد که نباید فراموش شود و شایسته فراموشی هم هرگز نیست. زیراکه مصیبت های این روند ۴ دهه ای و تاریخ ۱۴۰۰ ساله و دردبار آنرا نه تنها مای ستمزده، هستی تکیده و در خاک و خون زمینگیرشده کارورز بل، خود باورمندان امروز و آتی مذهبی نیز با وجود اینهمه آسیب های اقتصادی و خسارت جانی جبران ناپذیر، مزه ارث حکومت دینی سرمایه سالاری را چه اینک ناگزیر چشیده و چه آیندگان بی گناه زهرش را خواهند چشید؛ و بی گمان هرکدام از بلازدگان ولائی ـ دینی می داند که در چنین نگاه و برداشتی که من سرنامه آنرا درین نوشته برگزیده ام، هیچگونه جای تهمتی به ادیان و دینگرایان نیست و یا گرافه گوئی ای ناحق در محتوای دیدگاه انتقادیم وجودندارد؛ چراکه از برکت نبود نظارت و رحمت خدا و از حکمت چپاولگران دینی بی پروا و بی آبرو دیری ست که نان و آب و روغن هم دیگر بسادگی یافت نمی شود چه رسد به…!؟.

بنابرین اگر شرایط حاکم بر زندگی ما چنین است که گفته شد و البته نیز بی کم و کاست واقعی هست؛ پس پرسیدنی ست! چرا کارگران و کارمزدان و زحمتکشان و بیش از همه زنان سرکوبشده و نابرابری زده ما که بیشترین آسیب ها را ازین دین و دستگاه دزد بازار آخوندی چشیده اند، بخشی از آنها، کارگران و مزدبگیران همچنان با بردباری تن به کارد تیز و بی رحم خدای موهوم توسط نمایندگان دینمدار و فربه شده ی او، و همزمان سرمایه سالاران همبسته با ادیان داده و می دهند؟ علل این خودزنی ها، و تناقض و تضاد روشن و دردآور ما در برابر فریب دینسالاران چیست؟ و چرا گروهی انگشت شمار و انگل که همگی کمترین سهم در تولید اجتماعی نداشته، ولی آزور و پیگیر مفتخورده، و همیشه ی خدا گردنه گیران نان آوران و زدایندگان حق زندگی تباهشده ی ما بوده و مانده و پابرجامی باشند؟ چرا! آیا ما ناآگاه و خیالپردازیم که پیوسته گول ” دین و سرمایه” را خورده و می خوریم؟

در اینکه ما ایرانی های شاه و شیخزده رویاپردازی را به خردپذیری برتری داده و می دهیم، شاید گفته و گمانه ی چندان دوری نباشد و نیست. زیرا: نشانه های ژرف، گسترده و سراسری آن بی گمان در گرایش و چرخش برخی به بازگشت به سلطنت از یکسو، و از سوی دیگر پیدائی و پابرجائی تبهکاران حکومت دینی در ایران است که می توان خود را بخاطرش ملامت کرد.

چون شاه به گفته ی خود کمربسته امامرضا و یک سایه ی خدا بر سر مردم “خودناباور” مذهبی گشته و حاکم مطلق بر اراده اسیرمان بود؛ و با آن ارث و باور به حکمت خدا، سپس وعده های دروغین خمینی و فرجام خیالپردازی عدل علی بود که استبداد مذهبی از دل “رویا”ی بیمار و ناخودآگاه ما سربرکشید، و ویرانی های زندگی کنونی و بدبختی ۹۹% در صدی های پاکباخته، با خودکامگی و خودسری چنین واپسگرایان نادان و درنده که می بینیم میسرشد. حقیقتی که می شود گفت زندگی امروز یکجا “فرجام خیالگرائی” ها و “تراژدی خودکم بینی” های فردی، اجتماعی و طبقاتی دیروز و امروز مایند. آخر مگرنه که ما خیالورزیم؛ و آشکارا مگر ندیده و هنوز نمی بینیم ملا و مکلا جماعت کشک هم برای دعاوی الهی خود نمی ساید؛ و ما قربانیان فرمانبردار و ساده دل همچنان امیدوار چشم به رحمت و عدالت خدا و مدیریت آسمانی و پاک ملاها دوخته و ساختن فردای بهتر خود را شگفتا از دکان دینمداران می جوئیم.

آیا ما دچار در دام خیال و توهم خردستیز مذهبی گرفتارنیستیم؟ آیا ما را ناآگاهی و باورکور مذهبی اسیر و به بندگی ناگزیر” دینمداران و سرمایه سالاران” نکشانده است؟ همچنانکه آیا ما منافع خودی و خودی ها را بر منافع جمعی ـ طبقاتی و بخواست ترفند دینکاران همیشه ترجیح نداده و نمی دهیم؟ همچنانکه بخشی از ما فسادها، جنایت ها، رسوائی ها و ناتوانائی های ساختار ضدبشری دینی را دیده و برای نابودی یکدست بساط آن تن به راهکار جدائی دین از دولت نداده و از همینرو تن به مبارزه مشترک علیه دین دولتی بی آبرویان نمی دهند؛ آیا حق زندگی و رهائی از چپاول و زور و ریای آخوندی بیانگر دشمنی با خداست؟ نه من باور نمی کنیم.

آیا الوهیت خدا و پشتوانه اصول دین، و همین سروری بی منازعه ملاها و مکلاهای حاکم، آنهم بی هرگونه اجازه ی کنترل، مداخله و مزاحمت دیگران علیه سران و ساختار حکومت دینی پرسیدنی! آیا این دین و این قوم مهارت مدیریت سالم و امروزی و مدرن سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و…ما و کشور رنگین کمانی ما را داشته و دارد که دانش تاریخی و خرد تجربی ما از آنها آنرا نشناخته، ردکرده و یا از روی دشمنی، غفلت و یا نادانی ندیده و نسنجیده محکوم کرده باشد! ارج و ارزشی که امروز و ضرورتن ما می باید آن بخش ها دوباره آموزی کنیم تا بهتر دستور و فرمان الهی به پیش برده شود؟ هرگز! چهاردهه خودکامگی مطلق کافی نیست؟

 آیا بخشی از ما با وجود اینهمه ناروائی ها، نارسائی ها و ناگوارائی های بیشمار از سران دین دولتی همچنان، در گذشته های موهوم خوشخیالی دیانت و یا یافتن دست غیب امامزمانی ولایت گمراه و گیج زمانه ی خود نیستیم؟ آیا ما از توان دوراندیشی، برنامه ریزی ساختن نیازها و آرزوها و دگرگون کردن هستی وامانده ی و ناسازگار خویش که چنین تهی، تباه و ناتوان مان کرده روگردان شدیم؟ آیا همه ی ما از خویش می پرسیم که چرا هستی ما و زوال زندگی مان درین چهاردهه اینگونه شکننده، ترحم برانگیز و واپسمانده شده است؟ علل و مسئولیت نابودی های آن به عهده کیست و چیست؟ آیا این جنگ ها، دشمنی افکنی ها، ماجراجوئی ها، سرخوردگی، شکست ها و درجاماندگی ها دسیسه و ترفند دشمنان ماست! یا نه خود ما موجب پیدائی و مستوجب بلای حکومت سرمایه سالار آخوندی از یکسو، و ژرفش پیوسته قدرت بلامنازعه و مرگبار آن از دیگر سوبوده و هستیم؟ آیا با پند و اندرز، و یا با تهدید ایمان به ترس از عقوبت خدا، می توان سرخوردگی خود را یاری و امیدواری آسمانی الهی داد، و همزمان سران کاخ نشین و صاحب سرمایه های خدا آورده را اندکی به شرم، همدردی و همراهی با کارگران و تنگدستان و زنان و جوانان ناامید، بیدادزده و گرسنه به همنوعدوستی اسلامی تشویق و به یارسانی ترغیب کرد؟ نه هرگز کدام آدم عاقلی یافت می شود که اینهمه توان مالی و قدرت بی پایان سیاسی ـ اقتصادی در دشتانش باشد و خود خواسته از آن چشم بپوشد؟!

نان، کار، آزادی، شرف، آبرو، دار و ندار، و جان و مال مان را آخوندها و یاوران بی عمامه شان بردند و با سرمایه سالاران خوردند و مبارزان دلسوز و برابریجومان کشتند. نه دیگر بس است و خودفریبی و باور به حکمت و مساعدت خدا بیش ازین کافی ست. ما کارگران و توده های خدا و ملازدگان پاکباخته چاره ای جز رهائی از ستم دین و بهره کشی سرمایه نداریم که آنهم جز با سرنگونی دین دولتی سرمایه سالار آغازشدنی نخواهدبود! و ما باید این بساط ضدبشری را به آشغال دان تاریخ بسپاریم و برای آن نیز هیچ فرصتی مفیدتر و کارسازتر از رد”انتخابات” ومحکومیت باور به رای گیری نداشته و نداریم. و بهتر است تا بیش ازین دیر نشده، امید خوار، زبون و خسته ی خود را از درگاه دروغین خدا و خدامداران پلید دورنگهداریم.

یادمان باشد که جنگ ادیان در طول تاریخ خونبار جهانی جز برای قدرت و ثروت سران ادیان نبوده و نیست که هربار برای پیشبرد و تحکیم فراملی آن، هر سرکرده دینی بنام خودش خدائی ساخته و داشته که برای راسیسم و فاشیسم دینی خویش حالا چه ” اسلامی، مسیحی و یا عیسوی” باشد برای رسیدن به اهداف آزمند و سیری ناپذیر خویش چه جنگ هولناک و چه نسل کشی ها برای اهداف برتریجویانه ملی ـ مذهبی براه نیانداخته و چه میلیون ها انسان ساده دل را قربانی طمع خود نساخته اند. بیاد بیاوریم جنگ های چهارصد ساله صلیبی و همچنین جنگ ۱۴۰۰ ساله سنی ـ شیعی را وفراموش نکنیم که این مای خردگریز بوده ایم که در طول تاریخ با پای خود به کشتارگاه خویش رفته ایم.

بهنام چنگائی ۲۹ فروردین ۱۴۰۰

به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=110615 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x