چه خوانده است در آیاتِ دین ولی ی فقیه:
کز آن رسیده به اوجِ یقین ولی ی فقیه؟!
همان شبی که ز مادر بزاد و گفت«علی!»
فرا گرفت از او علمِ دین ولی ی فقیه!
وَ کرد این سره علم آگه از علومِ دگر:
ز کُلّهم ، همگی، اجمعین، ولی ی فقیه!
بدین نمط، ز همه رازها خبر دارد:
از آسمانِ خدا تا زمین، ولی ی فقیه!
چنین بُوَد که«ولایت»، چو مذهب ات، گوید:
خدای دینِ خود، الله، بین ولی ی فقیه!
ور این بیان نپسندی، پذیره شو کآمد
خدای را به زمین جانشین ولی ی فقیه!
وَ از گزینشِ آزاد نیز یاوه مباف:
کند خدای، نه اٌمّت، گزین ولی ی فقیه!
وَ، گر که خواست بمیری، بمیر در دم! از آنک
تو را بَرَد به بهشتِ برین ولی ی فقیه!
وَ بیم نیست از این تهمت اش که بر مردُم،
در اقتصاد ، نباشد امین ولی ی فقیه !
وز این لُغُز که نداند بهای بنزین: پس،
کجاست علمِ لَدُنی ی این ولی ی فقیه؟!
به جهلِ خویش ولی می شود گهی خستو:
فروتن است چو با اهلِ دین ولی ی فقیه!
به ننگ می کِشد ار نامِ خویش، می خواهد
که سرفراز کند مسلمین ولی ی فقیه!
«تقّیه» است جوازش، اگر کند، در دین،
دروغ را به حقیقت عجین ولی ی فقیه!
روا نبود که گوییم جانشینِ خدا
وطن فروخت به روس وبه چین ولی ی فقیه!
ز خشم هار شده ست و، در آستانِ جنون،
نشسته با سپه اش در کمین ولی ی فقیه!
وَ جانیانِ دگر هم بسیج کرده، از آنک
به دل بدل شده خشم اش به کین ولی ی فقیه!
از آنچه تا به کنون کرده اند خشنود است
وَ شاکر از همه این چاکرین ولی ی فقیه!
نگا کنیم که آدمکشانِ هارش را
چه با غرور کند آفرین ولی ی فقیه!
مُبرهن است که دشمن شناسد او ما را:
چه کرد بایدمان با چنین ولی ی فقیه؟!
دوازدهم آذرماه ۱۳۹۸،
بیدرکجای لندن
عمر اسماعیل خویی دراز باد