هر چقدر انتخابات در ایران از نظر مردم کم ارزشتر و بی محتوا تر می شود به همان اندازه نزد جناح های سیاسی نظام با توجه به شرایط جاری در کشور مهمتر و حیاتی تر تلقی می شود. جنجال انتشار فایل شنیداری محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت روحانی، حساسیت انتخابات خرداد و ادامه روند مذاکرات جاری در وین را چندین برابر کرده است. هنوز به طور قطعی مشخص نیست که این فایل که قرار بوده همانند اسناد محرمانه دولتی محرمانه باقی بماند چرا و چگونه و با چه اهدافی منتشر شده است.
به طور عمده دو گروه توسط افکار عمومی و صاحب نظران سیاسی می توانند این کار را انجام داده باشند و هر دو گروه هم با انگیزه تاثیر بر انتخابات پیش روی ریاست جمهوری دست به این اقدام زده اند.
گروه اول اصلاح طلبانی هستند که در لایه ها و سطوح مختلف دولت روحانی به کار گماشته شده اند و بیشتر از آنان به عنوان مشاور و آنالیزور استفاده می شود که اتفاقا سابقه فعالیت رسانه ای هم دارند و برای اهالی رسانه کاملا شناخته شده اند.
سعید لیلاز روزنامه نگار و تحلیل گر اقتصادی اصلاح طلب شخصی است که با ظریف مصاحبه کرده است با هماهنگی کامل با حسام الدین آشنا رئیس مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری و مشاور روحانی. در حال حاضر هم گفته می شود که فایل مورد نظر را محمد قوچانی عضو شورای مرکزی و معاون کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران، به خارج از کشور منتقل کرده است. نکته اینجاست که این فایل چند روز قبل از اینکه در خارج از کشور از شبکه های ماهواره پخش بشود در اختیار چندین چهره اصلاح طلب درجه هفت و هشت و از رده خارج شده قرار گرفته است، از جمله حسین کروبی!
گروه دوم فرماندهان ارشد سپاه پاسداران هستند که کمتر شناخته شده هستند و به ندرت در رسانه ها دیده می شوند و یا اصلا گم نام هستند. با توجه به سابقه آنان و در اختیار داشت امکانات و اختیارات فوق امنیتی و حفاظتی قطعا دسترسی به چنین فایلی هر چقدر هم که مهم باشد کار سختی نیست.
اگر سپاه دست به سرقت فایل مصاحبه ظریف زده باشد به دلایل سیاسی از جمله مخالف بودن با سیاست های خارجی دولت روحانی و همچنین نامزد شدن حداقل چهار تن از آنان برای انتخابات ریاست جمهوری و نفوذ بیش از پیش سپاه در حوزه سیاست قابل توجیه می باشد. اما این سوال پیش می آید که چرا سپاه باید این فایل را بوسیله اصلاح طلب ها که در اطراف روحانی و ظریف فعالیت دارند، به سرقت ببرد و منتشر کند؟!
پاسخ به این سوال نیاز به وا کاوی بیشتر درباره روابط بخشی از سپاه پاسداران با طیف های از اصلاح طلبان نزدیک به هاشمی رفسنجانی و یا همان حزب کارگزاران سازندگی دارد، که بحث این یادداشت نیست.
اصلاح طلبان در حال حاضر ورشکسته ترین جریان سیاسی ایران هستند و برای برگشتن به حداقل پایگاه سیاسی و اجتماعی نیاز به جلب توجه همه گروه ها و جناح های سیاسی دارند، حتی جلب توجه مردمی که علاقه ای به شرکت در انتخابات ندارند.
با رجوع به سابقه اصلاح طلبان می توان دریافت که این جناح سیاسی همیشه و در هر شرایطی برای رسیدن به اهداف خود هزینه های گزافی پرداخته اند. سوءاستفاده کردن و آیزان شدن به نام خاتمی و هاشمی در گذشته و در چند سال اخیر هم روحانی و ظریف و سید حسن خمینی. اصلاح طلبان هر کدام از این چهره های مهم نظام را در زمان و شرایط خاص سیاسی خود قربانی کرده اند و بعدها هم اعتراف کرده اند که هزینه های گزافی را در برابر جناح حاکم متقبل شده اند!
خاتمی را در دنیای خارج که هیچ، حتی در داخل ایران هم تبدیل به بی خاصیت ترین عنصر سیاسی کردند. دیدگاه های هاشمی به بهانه دشمنی با احمدی نژاد و زاویه داشتن با نظرات آیت الله خامنه ای را چنان علیه خامنه ای رادیکال کردند که نهایتا منجر به حذف فیزیکی هاشمی شد. به لطف جنبش سبز عده ای از مردم را دور روحانی جمع کردند و روحانی را چنان گنده کردند که تا همین امروز خود روحانی هم باورش نشده است. سید حسن خمینی آبدارچی قبر پدربزرگش را با اعلام کاندیداتوری برا ی ریاست جمهوری چنان مضحکه کردند که ملانصرالدین هم قهقه زد. از محمدجواد ظریف امیرکبیر ساختند همان گونه که از هاشمی ساختند و دست آخر هم با انتشار یک فایل صوتی چنان از پشت به ظریف خنجر زدند به طوری که بیچاره دیپلمات همه فن حریف ظاهرا چاره جز مهاجرت و تدریس در دانشگاه های امریکا را ندارد!
تعجب نکنید کسانی که این کارها را در جبهه اصلاحات کرده اند از اعضا و نزدیکان جبهه مشارکت اسلامی یا همان دفتر کار مصطفی تاج زاده و حزب کارگزاران سازندگی یا همان دفتر کار محمد قوچانی و سعید لیلاز هستند و در کنار این ها بشمارید نام ها را: عمادالدین باقی، سعید حجاریان، رمضان زاده، فخرالسادات محتشم پور و غلام حسین کرباسچی و فائزه هاشمی و …
اما اصلاح طلبان چرا این بلا را سر ظریف آوردند؟ ظریف اگر کاندیدا انتخابات می شد باید همه اصلاح طلبان از او حمایت می کردند تا شاید با استقبال مردم بتواند کاندیدای مورد نظر سپاه و جناح مخالف را شکست بدهد که قطعا این اتفاق نمی افتاد مگر با رضایت شخص آیت الله خامنه ای. همین اصلاح طلبان می دانند که چهره هایی مثل پزشکیان و عارف هم از کوچکترین اقبالی برخوردار نیستند و هیچ شانسی برای رئیس جمهور شدن ندارند اما در طرف مقابل با رئیسی، قالیباف، جلیلی، دهقان و سعید محمد طرف هستند که قطعا با توجه به شرایط فعلی موجود در حاکمیت هیچ کاندیدای اصلاح طلب و یا اصولگرای میانه رویی شانس پیروزی ندارد غیر از علی لاریجانی.
علی لاریجانی در حال حاضر بهترین گزینه برای اصلاح طلبان است چرا که وی سابقه ریاست بر مجلس و سرپرستی تیم مذاکره کننده هسته ای را دارد، توافق ۲۵ ساله با چین را مدیریت کرده و میانه اش با هاشمی و بخش عمده ای از سپاه خوب بوده و همیشه هم مورد اعتماد آیت الله خامنه ای بوده به طوری که در دوره ای او را اتاق فکر خامنه ای می دانستند. لاریجانی اما هنوز اعلام کاندیداتوری نکرده است و شواهد نشان می دهد که منتظر چراغ سبز آیت الله خامنه ای است.
از همین رو باید متوجه شد که چرا اصلاح طلبان ظریف را قربانی کردند. ظریف را دادند تا لاریجانی را بگیرند. لاریجانی می تواند مذاکرات هسته ای وین را ادامه بدهد و با احیای برجام و لغو یا حتی تعلیق برخی از تحریم ها می تواند دوباره اصلاح طلبان را به بخش کوچکی از چرخه قدرت وصل بکند. این همان چیزی است که اصلاح طلبان برای بقای خود به آن نیاز دارند حتی اگر خلاف میل و اراده بخشی از سپاه باشد.
حالا باید منتظر ماند و دید که آیا اصلاح طلبان با قربانی کردن ظریف می توانند با لاریجانی به هدف برسند یا اینکه سپاه برای لاریجانی هم برنامه خودش را دارد.
سامناک آقایی
با توجه به باندهای موازی امنیتی که لانه جاسوسی هم شده اند آنگاه فردی در نوشتارش بخواهد یک موضوع را محدود به یک گروه خاص کند آنهم گروهی تحت عنوان اصلاح طلب که نقد کردنشان تعقیب کیفری ندارد بل ممکنه پاداش هم داشته باشد، این روش پرسش برانگیز می شود.
می دانیم
در شرایط فعلی یکی از سلول های جاسوسی و شبکه سازماندهی شده ی جاسوسی در نظام و جامعه ، سلول های جاسوسی اسرائیل است(فعلن با بقیه شبکه ها جاسوسی کاری نداریم) که این روز ها وجودشان و روش تخریبشان در حال پررنگ شدن بود که ممکنه به این شبکه ضربه ای وارد شود
اما این موضوع و دزدیدن این نوارها ،آنها را به حاشیه برده و آنها حتا گاهی با اتهام زنی به دیگران یک حاشیه امنیتی نیز برای خودشان می آفرینند و….
جناب کیا : درست است که انتخابات در ج.ا بازی و معرکه است ولی از هر فرصتی باید استفاده کرد و با ابرام و اصرار گوشزد کرد که اینبار لااقل اکثریت مردم در این معرکه نقشی نداشته باشند و خود را از این خیمه شب بازی و معرکه دور نگهدارند… صرفنطر از صغری،کبرای این مقاله حتی از هیچ، مطلبی بسازیم برای ترغیب و تشویق تحریم انتخابات… ننگ و شرم بر کسی که با این حجم عظیم از دزدی و دروغ و فساد و درهم برهمی و به گند کشیده شدن هر چیز که مربوط به زندگی انسان ایرانی است توسط مشتی ملای بی سواد ناانسان کوتوله و طفیل و انگل اینبار به اینها رآی بدهد ، اسم و شخص مهم نیست بلا تشبیه! حتی اگر مرحوم مصدق زنده میشد و کاندید این دوره ریاست جمهوری میشد رآی دادن به او با آن پیشنه قابل دفاع و حسرت ساز تاریخی کفر بود و هست و خواهد بود دیگران که بوی نجاست و تعفن و مردار میدهند و جملگی کفتاران کثیفی بیش نیستند….
نظری منطقی
شرایط پیش رو را نمی توان درست پیش بینی و برآورد اما اینکه فردی یا گروهی بخواهد قیم مآبانه تکلیف تعیین کند که بکنند و نه کنند از سیاست ورزی و سیاسی فکر کردن بدور است.
می دانیم چماقداری و چپاولگری خاص حکومت که مجموعه ای از: برادران قاچاقچی سپاهی و بسیجی
و بیت رهبری و پایدارچی ها احمدی نژادی و مصباح یزدی و … هستند
در فکر این نیستند که هیجان انتخاباتی بالا برود. آنها می دانند چند درصد خودشان را دارند که آنها تلکیف و ظیفه خودشان را می دانند و رایشان را خواهند ریخت
که این مهندسی گرفتن دولت را در یک فضای انفعالی و عدم شرکتی راحت و بدون هزینه، حتمی می دانند.
پس ….
تحلیلی بغایت نا روشن و فارغ از انسجام و تعویض اکتر ها نام برده در ریالیتیت!
۱.نوار ظریف چیز تازه ای برای فعال های سیاسی چه پوزیسیون چه اپوزیسیون ،چه داخلی و چه خارجی نداشته است .
۲.اصلاحطلبان حکومتی را با اصلاحطلبان عیر حکومتی در حاکمیت را جا بجایی کرده اید و گناهکار بخش خارجی از حکومت دانسته اید.
۳.انتخابات مسیر همیشگی خود را اینبار هم طی می کند و نماینده با تایید رهبری و شورای نگهبان انتصاب میشوند و بقیه بازی است.