جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

کشتی بان را سیاستی دگر آمد – هاشم موسوی

به نظر مي رسد دموكرات هاي آمريكا، امروز ديگر سلطان مخلوع را در لباس سلطنت نمي پسندند و در اپوزیسیون سازي هم سياست ديگري در پيش گرفته اند و همين بود كه با اشاره اي، جناب شاهزاده 40 ساله، يكباره به رضا پهلوي مبدل شدند وگرنه شاهزاده را در اين...

به نظر می رسد دموکرات های آمریکا، امروز دیگر سلطان مخلوع را در لباس سلطنت نمی پسندند و در اپوزیسیون سازی هم سیاست دیگری در پیش گرفته اند و همین بود که با اشاره ای، جناب شاهزاده ۴۰ ساله، یکباره به رضا پهلوی مبدل شدند وگرنه شاهزاده را در این ۴۰ ساله، بویی از جمهوری نبود، و به نظر می رسد همان بود که ناگهان در روزهای پایانی سال ۹۹، کلیپ هایی از ایشان به شکل ناباورانه در رسانه های اینترنتی دست به دست شد، مبنی بر آنکه جمهوری را بر سلطنت ترجیح می دهند و سلطان بی اختیار، نمی پسندند

  تا پایان ریاست جمهوری ترامپ، سلطنت طلبان و بخشی از جمهوری خواهان و بسیاری از ایرانیان مهاجر، به خصوص در آمریکا و حتی مجاهدین، در عطش سرنگونی جمهوری اسلامی توسط او به سر بردند و در مبارزات انتخاباتی اخیر آمریکا هم، تا توانستند به نفع ترامپ تبلیغات کردند. غافل از آنکه ترامپ را هرگز سر حذف و حمله به جهوری اسلامی نبود؛ زیرا او، نه مرد جنگ، که مرد اقتصاد بود و ایجاد وحشت و جنگ را در منطقه، فقط به خاطر کسب باج بیشتر می خواست و با همان سیاست بود که توانست صدها میلیارد دلار از کشورهای عرب منطقه برباید و ببرد و از شلیک موشک به تأسیسات نفتی عربستان، نه تنها نگرانی نداشت، بلکه استقبال هم می کرد. زیرا این حرکات، کشورهای عربی منطقه را بیشتر به دامان آمریکا و اسرائیل می کشاند و همان بود که شاهد روابط صمیمانه و اتحادهای سریع بین اعراب و اسرائیل شدیم.

 این سیاست به ظاهر جنگی و عظمت طلبی ترامپ بود که در جامعه آمریکائیان هم ریشه دوانید و استقبال شد و توانست حتی در بازندگی انتخاباتی ایشان، بیش از ۷۰ میلیون رأی در جیب او ذخیره بگذارد و ضمناً مردم را به کنگره و تسخیر آن بکشاند.

در چنین حال و هوایی بود که جناب رضا پهلوی و طرفداران و برخی از اپوزیسیون داخل، به شکست برجام امید بسته و ناکامی آن را آرزو می کردند. گویا نه نگران حال و روز مردم در این تحریم ها بودند و نه دردشان را می فهمیدند. آقای رضا پهلوی و بسیاری دیگر، هنوز نمی دانند که شدت فقر در ایران، اگرچه مردم را به شورش هایی همچون آبان وا داشته است، اما بیکاری، فقر و فحشا و اعتیاد و حتی خودکشی های بی شمار، به خصوص بین جوانان و نوجوانان ما را نیز در پی داشته است، که امروزه به عنوان یک معضل اجتماعی گریبان همه ما را گرفته است. از همه مهم تر آنکه هیچ آزادی و استقلالی با تکیه به بیگانگان و دخالت آنان به منزل نرسیده و حداکثر عراق و افغانستان خواهد شد.

در هر صورت، ترامپ شکست خورده و بایدن به کرسی ریاست جمهوری نشست و هرچند سیاست های ترامپ را چه در عراق و چه افغانستان، به جِد پیگیری می نماید، اما طبعاً در بسیاری جهات، سلیقه های دیگری خواهد داشت.

به نظر می رسد دموکرات های آمریکا، امروز دیگر سلطان مخلوع را در لباس سلطنت نمی پسندند و در اپوزیسیون سازی هم سیاست دیگری در پیش گرفته اند و همین بود که با اشاره ای، جناب شاهزاده ۴۰ ساله، یکباره به رضا پهلوی مبدل شدند وگرنه شاهزاده را در این ۴۰ ساله، بویی از جمهوری نبود، و به نظر می رسد همان بود که ناگهان در روزهای پایانی سال ۹۹، کلیپ هایی از ایشان به شکل ناباورانه در رسانه های اینترنتی دست به دست شد، مبنی بر آنکه جمهوری را بر سلطنت ترجیح می دهند و سلطان بی اختیار، نمی پسندند. به هرحال، ظاهراً گامی به جلو بوده و هست. برنامه ریزی حساب شده، اما با تعجیل صورت گرفت و عید نوروز که تلویزیون ها بهترین و شادترین برنامه های خود را ارائه می دهند و به رقص و آواز می پردازند، تلویزیون رسمی آمریکا VOA، از ساعاتی قبل از تحویل سال، برنامه های خود را عمدتاً به ایشان و همسر اختصاص می دهد و طی صحبت های بسیار خودمانی، از شوخی های خانوادگی و عادات ایشان و حتی از خروپف شبانه هم می پرسد تا شاهزاده دیروز را از آسمان به داخل منزل و پای سفره های هفت سین مردم بنشاند و این برنامه نه یکی دو بار، بلکه طبق معمول، بارها و بارها تکرار گردید. آن هم با زیرنویس نه شاهزاده، بلکه آقای رضا پهلوی.

چندی بعد نیز، ایشان را در مصاحبه ای طولانی با آقای سیامک دهقان پور مشاهده کردیم که هردو هنوز در بیان صریح جمهوری و یا سلطنت، این پا و آن پا می کردند و عجیب تر آنکه این بار، در زیرنویس برنامه از ایشان به عنوان شاهزاده یاد می شد. گویا چانه زنی لابی ها بر سر شاه بی اختیار و با اختیار و یا جمهوری، هنوز ادامه دارد وگرنه چنانچه شاهزاده را عزمی محکم بود، قاعدتاً می بایست در همان وهله اول، انصراف و استعفای خود را از دعوی سلطنت اعلام و تقدیم مردم می داشتند و شاید با این سیاست، ایشان در جمع کسان، “نه به جمهوری اسلامی و نه به انتخابات” و در کنار جریاناتی از قبل زاده شده، همچون شورای گذار آقایان آهی و شریعتمداری و سایر علمداران آن جریان، بیشتر جا گرفته و در لوای جمهوری خواهی و یک کاسه شدن سلطنت طلبان دیروز و جمهوری خواهان حافظ سرمایه امروز همراه تر می شدند.

با چنین موضع گیری و تغییر جهت و اتحادی، بی شک جمهوری خواهان عدالت خواه و یا جریانات سیاسی مشابه، در مسیر راه، ناچار به تأمل بیشتری خواهند شد و تغییرات نوینی در جبهه بندی های نیروهای سیاسی و انشعابات را شاهد خواهیم بود.

باید توجه داشت با این تغییر جهت ها، که بخشی با اشارات قدرت های جهانی و رهبران سرمایه بین المللی صورت می گیرد، بدون تأمین منافع کامل همان کشورها به سرانجام نخواهد رسید.

تاریخ مبارزاتی کشورمان، دموکرات شدن بسیاری از جباران ماسونی، همچون قوام السلطنه ها را دیده است که از یک سو حزب دموکرات می ساختند و از سوی دیگر، نیروهایشان را در فرقه دموکرات آذربایجان می کاشتند و یا خود را همسوی حزب توده جلوه می دادند و رهبران آن حزب را در دولت و مجلس در کنار خود می نشاندند و با چنین سیاست هایی به اهداف اصلی خود، در فریب سازمان های سیاسی و مردم دست می یافتند و با همین حیله ها بود که به سرکوبی و نابودی جنبش های آزادی بخش خراسان، گیلان و آذربایجان موفق شدند و پسیان ها، کوچک خان ها، ستار خان ها و فرقه ای ها را از دم تیغ گذراندند. امروزه بسیاری از فعالین سیاسی افسرده و خسته از مبارزه و شکست و در آرزوی دستی غیب، به خصوص در خارج از کشور، با این تغییر چهره شاهزاده به وجد آمده و آغوش وا کرده اند. غافل از آنکه ایشان را همراهانی هست و رهنمایانی. فاشیست های آدم خواری که مسلماً آن ها، همپای ایشان از جبهه سلطنت به جمهوری خواهی جدید پای خواهند نهاد و باز فراموش نکنیم که از دل همین جمهوری خواهی های اینچنین بوده که موسولینی ها، سوهارتو ها، اردوغان ها، اسد ها و علی اف ها بیرون زده اند. از دل همین “مجلس و مردم هرچه بگویند” بود که مجلس چهارم و پنجم مشروطه تشکیل شد و از آراء صندوق و مجلس، رضاخان بیرون زد و در فردای پیروزی، چهره واقعی اش نمایان شد و یا از محمدرضا شاه، جوان معصوم ۱۳۲۰، خونخوار ۲۸ مرداد زاده شد. مگر ندیده ایم برخی از طرفداران جناب رضا پهلوی را که در همان آمریکا، از اعضاء به شدت افراطی جمهوری خواهان بوده و چگونه از ساندرز و اوباما، به عنوان یک چپ و کمونیست و با تنفر یاد می کنند تا بتوانند مردم آمریکا را از سیاست های آنان بترسانند؟ در جبهه جمهوری خواهی آقای رضا پهلوی، چنین کسانی جای دارند که مشخص نیست در فردای رسیدن به قدرت، با دگر اندیشان و کمونیست های ایرانی چه برخوردی خواهند داشت؟

در هرحال، کشتی بان با اجرای چنین خیمه شب بازی جذابی، با حذف سلطان و بدون تغییر ماهیتی، هم ظاهراً خود را از چهره یک حامی حکومت موروثی و غیردموکراتیک رها ساخته و هم بر یک کاسه کردن بسیاری از جمهوری خواهان که پر از چلبی ها و کرزای ها خواهد بود پرداخته است که نیروهای ملی، واقعی و دموکرات، در آن میان ذوب خواهند شد.

جنبش آزادی خواهی و عدالت طلبی مردم ایران را، نه فقط امپریالیست ها قادر به رهبری و رهگشایی نیستند، بلکه هیچ نیروی غیرمستقل و وابسته به آن ها، از قماش پهلوی ها و چلبی ها نخواهند توانست در این کوران مبارزه دوام آورده و در راه خدمت به مردم از جان بگذرند. تجربه های گذشته، پیش روی ماست. مردمی که کشته ها داده و زندان ها کشیده اند، به سادگی عنان این مبارزه را به بادها نخواهند سپرد. آنچه رسیدن به دموکراسی و عدالت را برای یک ملت تضمین می کند، نه تکیه بر بیگانگان و از دست دادن استقلال یک کشور قبل از مبارزه است، بلکه صرفاً تکیه بر مردمی است که ظلم و سختی ها را تحمل کرده و برای رهایی خود از آن وضعیت اسف بار مبارزه می کنند. همان بیکاران، همان کارگران، همان کشاورزان و همان معلمان و بازنشستگانی که برای تأمین رزق روزانه خود، به خیابان آمده و فریاد بر می آورند. جنبش آزادی خواهی و عدالت طلبی مردم ایران که در طول مبارزات خود، ده ها هزار زندانی و تبعیدی و کشته داده است هرگز نیاز به رهبران مادرزاد و تکیه به کشورهایی که جز بدبختی و اسارت، برای کشور ما به بار نیاورده اند نداشته و طبعاً از دل مبارزات خود، فرزندان قهرمان و رهبرانی را پرورش خواهد داد.

تاریخ مبارزات ملت ها نشان می دهد؛ چنانچه تحولات عمدتاً، در نتیجه مبارزات خود مردم یک کشور حاصل آید، همچنان که در کشورهایی چون شوروی، چین، کوبا، کره، ویتنام و حتی فرانسه و هند اتفاق افتاد، رهبران از دل همان مبارزات رشد کرده و زاده می شوند. لنین ها، مائو ها، جیاپ ها، مصدق ها و هو شی مین ها، کاستروها، دوگل ها، گاندی ها و ماندلاها، رهبران صادراتی کشورهای امپریالیستی نبودند. اما چنانچه کشورهای امپریالیستی، از ابتدا یا بین راه، بر مبارزات مردم سوار شده و تسلط یابند و تحولاتی چون سوریه، عراق، افغانستان، مصر و یوگوسلاوی را رقم بزنند، بی شک هدفشان جز به کرسی نشاندن عوامل صادراتی خود نبوده و همان است که در انقلابات مخملی و قلابی، شاهد رشد اعتراضات و شروع تحولات مجدد می باشیم.

اتحادها، همکاری ها و وحدت ها، نه در پشت میزهای مذاکره و در آمریکا و اروپا، بلکه در صحنه مبارزات داخل هر کشور جوانه می زند، ریشه می گیرد و پایدار می ماند و گل می دهد.

هاشم موسوی

https://akhbar-rooz.com/?p=112453 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

9 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ali
Ali
2 سال قبل

اضافه بر مورد قوام که نویسنده در تایید نظرش آورده است، من به یک مورد دیگر که مربوط به همان دوران است استناد می‌کنم. آقای یرواند آبراهیمیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب»، صفحه‌ی ۱۵۸در مورد شاه جدید می‌نویسد: «شاه جدید چون به تخت نشست کوشید برای محکم کردن موقعیت خود تا جایی‌که ممکن است دوست پیدا کند» و سپس می‌افزاید وی «با دقت فراوان خود را در انظار عموم جوانی غیرسیاسی نشان داد که در کشور دموکراتیک سویس تحصیل کرده و در دربار استیدادی پدرش همیشه ناراحت بوده است»
آیا این نقش آشنا به نظر نمی‌رسد؟

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل
پاسخ به  Ali

نکته مهمی اشاره شد؛
بلی آشنا ست!
تجربه به ما می گوید:
هیج مستبدی در ابتدای کارش نمی گوید من مستبدم
بل ژست مردمی و …. می گیرد وقتی سوار برکار شد با توجه به شرایط، خود را همانگونه نشان می دهد که بوده

باران اذر مینا
باران اذر مینا
2 سال قبل

اقای محترم شما بهتر است یک سوزن به خود بزنید وسپس یک جوالدوز به دیگران . ایا بهتر نیست به جای این سخنان تند و تیز بکوشید نخست این چپ پراکنده و هزار پاره را گرد هم اورید و وتلاش وزرید تا ایده های روشن و امکان پذیر را پایه ای برای اینده ی چپ ایران در سده ی ۲۱ اماده کنید . چپ ایران نه هنوز به گذشته ی خود با نگاه انتقادی نگریسته نه امروز دستگاه فکری منسجمی دارد و هم چنان از نقد دین اسلام و گستراندن ماتریالیسم می گریزد هنوز به یک سری دگم های اعتبار باخته چسبیده است و از از هم پاشی اردوگاه سوسیالیستی دیکتاتوری درس نیاموخته و حتا امروز از انتقاد به روسیه ی پوتین و چین سرمایه داری می پرهیزد. در حالی که رژیم اسلامی از سرکوب داخلی و پراکندگی اپوزیسیون خارج بیشترین بهره برداری را می کند شما به حای کوشش در راه ایجاد جبهه ای از دمکراسی خواهان ایرانی پیوسته بر طبل جدایی می کوبید. این که رضا پهلوی اصل حمهوریت به معنای حاکمیت مردم را پذیرفته است و نطام اینده را به انتخاب مردم واگذاشته از نظر شما گامی مثبت نیست؟ سلطنت طلبان ازینروی او را سرزنش می کنند که چرا گقته من چکمه پوش نیستم. شما هم بی هیچ دلیلی او را عامل امپریالیسم می خوانید. من نه هوادار ایشانم ونه هودار پادشاهی و بران ام یک جمهوری دمکراتیک و لاییک برای ایران بلا زده و رو به ازهم پاشی مناسبترین شکل است اما دیگران نیز حق دارند هوادار شکل های دیگر باشند . این گونه برخورد ها از نوع برخورد شما که گویا هنوز دعوایتان با رژیم سرنگون شده ی شاه است به هیچ روی سازنده نیست و به زیان جنبش ازادی خواهی ایران تمام می شود. با این نگاه شما اگر در روسیه بودید مانند کرنسکی لنین راهم عامل امپریالیسم المان می دانستید و اگر دراسپانیابودید خوان کارلوس را دشمن می شمردید . بگذارید اقای پهلوی دمکرات باشد جای من و شما راکه تنگ نکرده است . دشمن اصلی مردم ایران را ازیادنبرید. در ضمن نقدی هم به ان چپ ودمکرات نماهایی بفرمایید که با رژیم واصلاح طلبانش لاس می زنند و نگران فروپاشی ان اند

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

بحث بر سر اینست که رضا پهلوی دمکرات شده یا نه.
اما اینکه شما با قاطعیت می گویی:《
بگذارید رضا پهلو دمکرات باشد》،
این قاطعیت شما پرسش برانگیز است

احمد صلاحی
احمد صلاحی
2 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

تغییر ماهیت طبقاتی و مواضع سیاسی آن یک پروسه ست.
شاید این پروسه برای آقای رضا پهلوی شروع شده باشد.
ولی او هنوز در همان مناسبات اجتماعی و جایگاه طبقاتی همیشگی خود تعریف میشود.
مگر این پروسه در تکامل خود و در چارچوب مناسبات جدید اجتماعی تغییر کند. ( عینیت )
این پروسه یک شبه و با حرف صورت نمی گیرد و نباید عجله کرد ..
همان طور که بعضی «چپ» های اکثریت و توده ای و… در طول زمان پشیمان شدند و به سمت راست اسباب کشی کردند .
یکی هم مثل داریوش همایون هم بعداز آن همه رفتار فاشیستی ـ در سومکا ـ قبل از کودتای ۲۸ مرداد و دفاع از تک حزبی شدن حکومت پادشاهی در سال ۱۳۵۳ ـ حزب رستاخیز ـ بعداز انقلاب لیبرال شد و حزب مشروطه ایران را تشکیل داد و انتقاداتی از حکومت آریامهری که وزیرش بود نمود .
قاپ خیلی از «چپ» ها را نیز دزدید .
خلاصه از چماقداری به لیبرالیسم روی آورد .
البته از این استثناها در جنبش ضد دیکتاتوری در بین نیروهای راست و مذهبی وجود داشته ست.
شب دراز ست و قلندر بیدار.

هوشنگ فرخجسته
هوشنگ فرخجسته
2 سال قبل

کسی که کاملا کلی می نویسد : ” …. چپ ایران نه هنوز به گذشته ی خود با نگاه انتقادی نگریسته نه امروز دستگاه فکری منسجمی دارد و هم چنان از نقد دین اسلام و گستراندن ماتریالیسم می گریزد.. ” (نقل قول از یاداداشت باران آذر مینا )
حتما مشکل جدی در بحث و گقتگو دارد که این طور می نویسد..
شاید هم خرده حسابی با جنبش چپ با همه ی تاثیرات مثبت و منفی که در جامعه داشته دارد.
شما در انتقاد از این نویسنده و این مقاله ، مضمون و واژه های بکار برده شده ی آن آزادید و حق دارید.
اما چگونه به خود اجازه می دهید که به بهانه انتقاد از این نویسنده به هزاران نفر نیروهای چپ بدون اینکه این حرفهای شما را بخوانند یک طرفه زور می گوئید بدون اینکه پاسخی بگیرید؟
شما کوچک تر از آن هستید که در مورد صد ها کنشگر و روشنگر فرهنگی و آرمانگرای چپ که تمام زندگی خود را وقف چنین داوری کنید پوزش شما در اینجا نیز مشکل شما را حل نخواهد کرد . بارها از این امکان اخبار روز سوء استفاده کرده اید و تبلیغات ضد چپ خود را نوشته اید.
اگر هم بخاطر این مواضع غیر دموکراتیک یادداشت شما منتشر نشود فورا اعتراض خواهید کرد.
فراموش نکنید که اینجا اخبار روز «سایت سیاسی خبری ـ چپ » می باشد که تا بحال مقالات و نوشته های انتقادی متعددی از نیروهای مختلف چپ و دموکرات در مورد فعالیت های یک قرن گذشته خوانده ایم که حکایت از بی خبری یا تعصب شما در مورد دگر اندیشان شمول نیروهای چپ می باشد.
کارکنان اخبار روز یادداشت شما را بازنشر می دهند که من نوعی بدانم که چه نیروهائی به عنوان روشنفکر به کلی از فرهنگ بحث و گفتگو پرت اند.

سیمین اصفهانی
سیمین اصفهانی
2 سال قبل

بسیار مقاله خوب و همه جانبه ای است
اما بهتر بود در جایی از مقاله تان از مبارزات ۴۲ ساله زنان هم بر علیه این جنایتکاران یادی میکردید.

مازیارمتین
مازیارمتین
2 سال قبل

نگارنده ی محترم حتما توجه دارند که جان گرفتن جنبش های خودجوش مسالمت آمیز یا قهرآمیز بدلیل استیلای کامل نهادهای امنیتی در شرایط فعلی امری ست ناممکن. همین امر باعث شده که نگاه ها به شخص آقای رضاپهلوی بعنوان ناجی افسانه ای معطوف گردد‌. پس طرح چنین مطالبی چندان مطلوب جامعه غیرنخبه نخواهدبود.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

با درود
هرچه هست در درون است
در برون دکان هایی بیش وجود ندارد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x