موسم نمایش انتخاباتی رسیده است و رژیم باید، همچون سالهای گذشته، به طریقی مردم را به پای صندوقهای رای بکشاند تا چنان بنماید که حکومتی است مورد اعتماد مردم و مشروعیتش را نه از لوله تفنگ که از پشتیبانی مردم دارد. مشکل اینجا است که پس از چهل و دوسال، چیزی در انبان وعدههای دروغین باقی نمانده است. و از سوی دیگر فقر و بیکاری و دشواریهای زندگی چنان گسترده شده که از حد و توان جامعه در گذشته است و کسی دیگر وعدههای دروغین حکام اسلامی را باور ندارد. حکومت اسلامی در ایران در سراشیبی سقوط هر روز شتاب بیشتری میگیرد.
در چنین شرائطی مصطفی تاج زاده برای پست ریاست جمهوری همین رژیم ثبت نام میکند و دن کیشوت وار با یک برنامه بلند بالا به میدان میآید. برنامه ای که بیشتر «رویا»های آقای تاجزاده است تا برنامههای ممکن در جمهوری اسلامی. علیرغم این آگاهی، اما به میدان آمده است. چرا؟ ادعا میکند آمده است تا «رویای آزادی و عدالت» را زنده نگه دارد و «برای تغییر و برای اصلاحات ساختاری، رویکردی و رفتاری» در جمهوری اسلامی. اما خود وی بهتر از هر کس میداند که اگر حتی از سد نظارتی حکومتی بگذرد و انتخاب هم بشود، یک خط این برنامه را هم نمیتواند اجرا کند. وی نیامده تا اصلاحات را نجات دهد چون خود بخوبی میداند که چنین امکانی به وی نخواهند داد. او آمده است تا حکومت اسلامی را نجات دهد. اما این نیز پوشیده نیست که او میخواهد به سهم خود به گرمی بازار انتخابات کمک کند و در عین حال نام ونان شخصی خودش را هم مطرح کند.
نظام حکومتی جمهوری اسلامی اصلاحناپذیر است. حقیقتی است که سالها از سوی نیروهای اپوزیسیون چپ و دمکرات به کرات گفته شده است و اکنون به یک واقعیت بدیهی تبدیل شده است. به قول مردم معترض: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا». خواب رویایی شیرین آقای مصطفی تاجزاده با کابوس پایان کار، نه تنها اصلاح نظام، که خود نظام حکومت اسلامی آشفته میشود. وی هر چقدر هم که منتقد حکومت اسلامی باشد، اما دل در گرو این نظام دارد، نظامی که او و همفکرانش نقش نه چندان اندکی در ایجاد و استمرار آن داشته اند، و آنچه بر نمیتابد اضمحلال آن است. اما به خوبی میبیند که ادامه حکومت ولایت مطلقه فقیه چه بلائی بر سر مردم و جامعه ایران و از این رهگذر بر سر اصل و اساس تلفیق دین و دولت آورده است و بخوبی دریافته است که روند این حکومت چیزی جز گذاشتن نقطه پایان تاریخی بر امکان حکومت مذهبی در ایران نیست.
تاج زاده در بیانیه خود پس از ثبت نام میگوید: «من گام در عرصه انتخابات نهادم تا با صدای رسا اعلام کنم که مانند اکثریت شما مخالف راهی هستم که حاکمیت در حال پیمودن است. من با قرائت انسدادی از قانون اساسی و تقلیل دادن آن به اصل ولایت فقیه مخالفم.». وی با اصل ولایت فقیه مخالف نیست، بلکه با ندیده گرفتن دیگر اصول قانون اساسی، که به زعم نظریه اصلاح رژیم امکان ایجاد تعادل دمکراتیک در قدرت را در حکومت اسلامی فراهم میکند، مخالف است. نظام حکومت اسلامی بر پایه ولی فقیه ان هم از نوع مطلق آن بنا شده است. این توهمی بیش نیست که میتوان بین ولایت فقیه به عنوان بالاترین مرجع قدرت در حکومت اسلامی و نهادهای انتخابی و اساسا با حق حاکمیت مردم، تعادلی از تقسیم قدرت ایجاد کرد.
کابوس اضمحلال حکومت اسلامی، رویاهای شیرین این یار قدیمی اصلاح طلبان را خراب کرده است و وی آمده است تا پرچم بر خاک افتاده امکان اصلاح رژیم را بلند کرده و جماعتی را با این توهم زنگ خورده و رنگ باخته به پای صندوق رای بکشاند، تا به وظیفه «انقلابی» خود در قبال حکومت اسلامی عمل کرده باشد و چند صباحی بیشتر عمر این حکومت را درازتر کند، شاید «امدادهای غیبی» به یاری اصلاح طلبان آید و روزی سکاندار حکومت اسلامی شوند و رویاهای آقای مصطفی تاجزاده چهرهای واقعی یابد.
حسن یوسفی اشکوری، این اصلاح طلب دیگر به یاری مصطفی تاجزاده میآید و میگوید: «تغییر رژیم به عنوان یک راهبرد (و نه لزوما به مثابه یک آرمان) در شرایط کنونی ایران و جهان نه ممکن است و نه مفید و حداقل آن است که خلاء قدرت کشور و مردم را با خطرات عظیم و آینده ای مبهم مواجه خواهد کرد.» و در دنباله در مورد آمدن تاجزاده میگوید «افکار و آرمانهایش حکایت دارد که مصمم است سنت در محاقرفته اصلاحطلبی داخلی و مدنی و خشونت پرهیز را در تداوم جنبش سبز احیا کند تا شاید گرهی در آینده دور و نزدیک گشوده شود و وضعیت بنبست و نومیدکننده فعلی به خروجی مفیدی برای مردم و کشور منتهی گردد.»
وظیفه اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی دادن امید توخالی به مردم است، که شاید در آینده دور و یا نزدیک بالاخره گرهی از مشکلات مردم گشوده شود و وضعیت بن بست و نومید کننده فعلی به خروجی مفیدی برای مردم منتهی شود. جالب اینجا است که نویسنده روزنامه شرق چندان با اشکوری توافقی ندارد و مینویسد: «تاجزاده که مدعی مطرحکردن مطالبات واقعی است، به این توجه ندارد که خود نیز نمیتواند این نمایندگی را داشته باشد زیرا طرح مطالبات تاجزاده هنوز در همان حال وهوای میانه دهه ۷۰ میگذرد و این در حالی است که حتی همان طبقه متوسطی که تاجزاده میخواهد نماینده برحقشان باشد، از مطالبات صرف توسعه سیاسی عبور کردهاند و اکنون درگیر سفره خود شدهاند. از طرفی تاجزاده نمیتواند با صرف رؤیاها به جامعه امیدی بدهد زیرا جامعه کنونی ایران بیش از رؤیا نیاز به راهبرد برای برونرفت از بحرانها دارد» (۲۷اردیبهشت)
نقش تاجزاده و تاجزادهها تقریبا در ایران به پایان رسیده است. اینان یا باید بپذیرند که تلفیق دین و دولت و حکومت مذهبی خروجی جز آنچه امروز شاهد آنیم ندارد، یا در حاشیه حکومت جیره خواری کرده و درپی کسب سهمی از تاراج ثروتهای ملی باشند و یا در رویای حکومت «مردم سالاری دینی» خیالبافی کنند و نقش خود را در لباس نجات دهندگان حکومت اسلامی ببینند. جامعه پیش خواهد رفت و دیگر جائی برای این گونه توهم پراکنیها نخواهد گذاشت.
خروج بر حکومت اسلامی در ایران برای برچیدن بساط جور و غارتگری، و در جهت نیل به آزادی، دمکراسی، جدائی دین و دولت، و برقراری عدالت و برابری راهی است که اکثریت وسیع مردم در پیش گرفته و خواهند گرفت، و در این نمایش انتخاباتی رژیم هم با رویگردانی از حوزههای رای، آن را نشان خواهند داد.
چماقداری خاص حکومت می داند ۷ یا ۸ میلیون رای دارد
اگر بخواهد شخصی از قماش رئیسی را رئیس دولت کند آنهم برای چپاولگری دیگری، نباید هیجان انتخاباتی شکل بگیرد چون هیجان انتخابات باعث شکست برنامه های این چپاولگران است
با توجه به اهداف چپاولگران حکومت، می بینیم، از داخل کشور و خارج کشور گروهی و یا افرادی دچار یک شجاعت لحظه ای می شوند و علنی نه گویی و تحریم گویی خاصی را مطرح می کنند، که اعمال این شجاعان پرسش برانگیز می شود.
این پرسش هم مطرح است:
آقا احمد آزاد هم از این شجاعان لحظه ای است؟
مبارزه و مبارزان شکل های متنوعی بخود میگیرند!
هدف مبارزه را در نظر باید داشت!
اینکه راه آقای تاجراده به ریسجمهوری در حکومت ولایی نمی انجامید برای خودش هم روشن است و شاید اینهم برایش روشن باشد که مردم از جمهوری اسلامی هم زده شده اند ولی عمل ایشان موجب تشدید شکاف در حاکمیت است !