جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

نیشتر بَر دُملی کهنه – مارال سعید

اگر مهر به میهن و هم میهنان مهمترین انگیز برای فعالیت شماست، که هست. پس بجای پرداختن به یکنفر که محلی از اعراب در عرصه ی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ایران نیست، به سوآلات زیر پاسخ گفته و عزم جزم نمائید به "ساخت" نه به "تخریب". آیا چپ ( بطور اَعَم) بدلیل وحشت مفرط از اشتباه، دچار فلج...

اگر مهر به میهن و هم میهنان مهمترین انگیز برای فعالیت شماست، که هست. پس بجای پرداختن به یکنفر که محلی از اعراب در عرصه ی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ایران نیست، به سوآلات زیر پاسخ گفته و عزم جزم نمائید به “ساخت” نه به “تخریب”. آیا چپ ( بطور اَعَم) بدلیل وحشت مفرط از اشتباه، دچار فلج سیاسی گشته است؟ یا چون چیزی در چنته ندارد مشتاق به نشست و  گفتگو نیست؟

روزها و ماهها و سالها می گذرد و چپ (بطور اَعَم) سرگرم مسائل خود (تکثُّر) است. هر از چند آقای نگهدار در یکی از رسانه های داخل و خارج کشور ظاهر می شود. بقیه دعواهای خود رها کرده، به او می پردازند. اصلاً برای کسی مهم نیست او چه گفته یا می گوید، آنها باید به ما ثابت کنند او چپ نیست و آنها چپ اند.  

آدم می ماند هاج و واج که به راستی چه خبر است؟! آیا موضعگیریهای آقای نگهدار در فضای سیاسی ایران تا بدانجا محلی از اعراب گشته است که دیگران دست از همکاری و کنش سیاسی، بشویند و دست بکار شستن سر و تنِ او شوند؟  

برای این قلم بیش از آنکه آقای نگهدار و مواضع سیاسی اش مهم باشد، طیف احزاب و سازمانها و گروههای چپ مهم اند. و بدین سبب از خود می پرسم: بالاخره این جریانات مدعی چپِ عرصه-ی سیاسی ایران، در کجا ایستاده اند؟ اصلاً می خواهند چه بکنند؟ همراهان آنها در اجرای برنامه هایشان؟! کیانند؟ و چرا از پس سالها دور خود گشتن، متوجه نمی شوند؛ دارند از بین میروند؟

آیا بایست مسائل تئوریک چپ (بطور اَعَم) حل شود تا چپ بتواند با زندگی جاری مردم در ایران درآمیزد؟ بیماری مقدّس معابی جاری در میان طیف چپ از کجا نشأت می گیرد؟ و چرا سعی بلیغ دارند بگویند: آنچه من می گویم و عرضه میکنم در دکّان هیچ بقّالی یافت می نشود؟

فکر میکنم خواننده گان در این گزاره با من توافق داشته باشند که؛ هر فرد یا جمع را می توان در زیر دو کاتاگوری دسته بندی کرد. ۱- مخالفینی که بدنبال تحولات اجتماعی از کانال کسب قدرت سیاسی اند ۲- مخالفینی که بدنبال تحولات اجتماعی از کانال تغییرات فرهنگی اند.

پیش از ادامه-ی گفتار لازم است خواننده گان را به یک نکته ارجاع دهم: در فهم کلاسیک برای سخن گفتن از همه-ی جریانهای مخالف یک حکومت، نمی توان از واژه ی اپوزسیون استفاده نمود. در ثانی مخالفینی که پا بر زمین جغرافیای مورد نظر ندارند و بند نافشان، مُتّصل به بستر اجتماعی ادّعایی شان نیست، به هیچ عنوان اپوزسیون نظام حاکم نیستند. اما چه توان کرد که در این سامان بی در و پیکر (فرهنگ سیاسی ایران)، این نیز از غلط های مُصطلح یست که همگان بکار می بندند. لاجرم این قلم نیز خود را همرنگ دیگران دانسته و از این غلط متابعت می نماید.

برای نیل به اهداف هر یک از این دو کاتاگوری، فرد یا جمع نیازمند ملزوماتیست. برای مثال؛ فرد یا جمع نمی تواند بدنبال کسب قدرت سیاسی باشد و تحلیلی از خواستگاه و جایگاه اجتماعی خود نداشته باشد و بر این فوندامنت، توان و نیروی خود را استوار نساخته باشد، و در صدد برنیاید تا به اشکال مختلف بستر اجتماعی خود را سامان مند سازد. به دیگر سخن؛ صرف بیان اینکه من یا ما، گروه و سازمان و حزب طبقه ی کارگر هستیم، من یا ما، اقشار میانی جامعه را نمایندگی می کنیم برای یک کنش سیاسی کافی نیست. باید از یک حداقل همدلی هایی در میان این اقشار و طبقات برخوردار بود.

با همین مختصر، کدامیک از افراد و گروههای طیف چپ ایران در حال حاضر در این کاتاگوری می گنجند؟ به جرأت می توان گفت: هیچکدام!

حال می پرسم: شما که در سیاست، نگاه معطوف به کسب قدرت سیاسی را دارید و در پندار و گفتار و کردارتان صادق هستید آیا  نباید بیشترین نیرویتان را بر ساماندهی ملزوماتی متمرکز کنید که هدفش کسب قدرت سیاسی ست؟

اینکه “بود و باش” خود را در “نفی و تخریب” دیگر یا دیگران قرار دهیم و نه در “ساخت”، بیانگر کدام رهنمود به پیشگاه قشر و طبقه ایست که خود را نماینده گان آنها معرفی می کنیم؟

در پاسخ تعجیل نکنید! کمی فکر کنید؛ اگر اهل ساخت بوده و هستید، در چهل و اندی سال گذشته چه بنا نهاده اید؟ جز آنکه آنچه بوده اید را به چند قسمت کرده اید!؟  

خانمها و آقایان، دیگر بس است! دست از این فرقه گرائی ها و مقدّس معابی ها بردارید! به گفته ی خاص و عام؛ مُلک و ملّت در حال اضمحلال است، نشان دهید که خواهان حفظ و ساخت ایران برای ایرانیان هستید.

دست در دست هم دهیم به مهر – میهن خویش را کنیم آباد *

اگر مهر به میهن و هم میهنان مهمترین انگیز برای فعالیت شماست، که هست. پس بجای پرداختن به یکنفر که محلی از اعراب در عرصه ی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ایران نیست، به سوآلات زیر پاسخ گفته و عزم جزم نمائید به “ساخت” نه به “تخریب”.

آیا چپ ( بطور اَعَم) بدلیل وحشت مفرط از اشتباه، دچار فلج سیاسی گشته است؟ یا چون چیزی در چنته ندارد مشتاق به نشست و  گفتگو نیست؟

آیا نیروهای که زیر پرچم چپ (بطور اَعَم) در ایران گرد آمده اند، برآمده از دل جامعه ی ایران نیستند؟ اگر پاسخ منفیست پس چگونه است که این افراد حتی حاضر به همنشینی با یکدیگر نیستند؟ و اگر فردی از آنها دچار ناپرهیزی شد، دیگران در شناسنامه ی سیاسی او همیشه لکه ی ننگ می بینند؟

در یک کلام؛ چپ (بطور اَعَم) از چه میترسد که حاضر تیست با غیر درآمیزد؟ و اگر بخواهیم سوآل را تدقیق کنیم، باید گفت: چرا نحله های مختلف چپ (بطور اخص) تا حد تنفُّر از هم و دیگران بیزارند؟

اینها و بیش از اینها، چیزهایی نیست که من کشف کرده باشم. اما چرا باوجود تمامی این نشانه ها، چپ ها (بطور اَعَم) خود  تشخیص نمی دهند؛ بیمارند؟

مارال سعید

*عباس یمینی شریف

https://akhbar-rooz.com/?p=116338 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

وقتی به روند تحولخواهی و موارد ضروری آن توجه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید برای رسیدن به آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی پایدار
در بازی های سیاسی برای رسیدن به اهداف مورد نظر ،
به یک حزب چپ ملی ایرانی نیاز داریم که این حزب با پذیرش بازی های دمکراسی خواهانه در کنار سایر احزاب ملی ایرانی
به تحقق و تعمیق آزادی خواهی و دمکراسی خواهی و عدالت اجتماعی بپردازد.
واضح است که این حزب چپ با توجه به تجربیات بازیگران چپ اندیش کشورمان باید ادبیات چپ جدیدی برایش تعریف شود .این حزب بر اساس ضروریاتش سه گروه را در خودش می تواند تعریف کند گروهی تند رو گروهی معتدل و گروهی محافظ کار خاص.
در این حزب هم نگهدارهای نگهداشته می شوند و هم غیر نگهدارها
که در بر خورد با موضوعات جاری در هر دوره، یکی از این سه گروه پررنگتر می شود و تاثیرگذاری خاص خود را خواهند داشت.
خوشبختانه
حزب چپی تعریف شده است اما آمار دقیقی از گسترش و تاثیر گذاریش تاکنون مشخص نشده است

یحیی انوری
یحیی انوری
2 سال قبل

سازمانها و گروههای چپ ایران به جز۳ یا ۴ تا از آنها بیشتر محافل محدود روشنفکری هستند و در این بین به نظر می رسد اکثریت(از لحاظ جمعیت)بزرگترینشان باشد.این سازمان نشان داده که در درون خود دچار چنان تشتت و استیصال فکریست که حتی نمی تواند در مورد انتخابات موضع مشخصی اتخاذ کند و با نگاهی اجمالی به هریک از شماره های ارگان آن این وضعیت قابل تشخیص است و می توان حدس زد که بزودی انشعاب جدیدی را تجربه خواهد کرد.به نظرم بهترین راه حل اعلام شجاعانه انحلال آن و پیوستن افراد آن به یکی از ۳ گروه ۱-حزب چپ ایران،۲-حزب توده ایران و۳-جمهوریخواهان ایران است.به این ترتیب هم نام فدایی مورد سوئ استفاده قرار نمی گیرد و هم افراد می توانند بدون پرده پوشی به فعالیت خود ادامه دهند.و البته این کار شاید باعث تقویت گروههای فوق الذکر هم بشود

س - ف
س - ف
2 سال قبل

بگذار کمی به کامنت بلند بزرگمهر بپردازیم.

گفته های او بیشتر فرار به جلو و همان تاکتیک همیشگی ست: تقصیر با دیگریست. تو گوئی، مبارزه برای عدالت اجتماعی با چریکهای فدائی خلق در ایران زاده شده که حال باید مشکلات را در بقایای آنها جستجو کرد!

محتملاً همه-ی آنها که از سازمان چریکهای فدائی منشعب شده اند، خود و راه خود را صحیح ارزیابی میکرده اند. پس اگر بگوئیم جای آنست که طرفداران این نحله ها از مسئولان این جریانها از پس اینهمه سال بپرسند: ما کجا ایستاده ایم؟ جایگاه ما در جنبش چپ و جنبش تغییر در ایران کجاست؟ دوستان و دشمنان ما کیانند؟ چرا تاکنون ما نتوانسته ایم با دوستانمان وارد یک تعامل و همکاری پایدار شویم؟ آیا دروغ است که حزب توده بیش از ٧٠ سال است شعار “جبهه متحد ضد دیکتاتوری” را می دهد؟ اشکال کار کجاست که یک جبهه-ی نیم بند هم تاکنون تشکیل نشده است؟ پس داستان فقط به فدائیان بر نمی گردد، کل جنبش چپ ایران گرفتار این خود محوری و سردرگمیست.  

بزرگمهر عزیز، سیاستی که نتواند از در همکاری با دیگران برآید، سیاست نیست و در بهترین حالت جایش در کنار دیگر ادیان و مذاهب است. بجای مقصر دانستن دیگران به دنبال آن بگردیم که؛ “خود برتر بینی”، “بودن همه-ی حقیقت در نزد من” از کجا می آید؟  در من چیست که نمی گذارد با دیگران همکاری و اتحاد داشته باشم؟  

سوسن
سوسن
2 سال قبل

من به سهم خود از آقای عصاره ممنونم که نمونه ای بدست داده اند تا دیگران مشاهده کنند؛ آن نگاهی را که، دیگران را همرنگ و همشکل خود می خواهد. (معضل کنونی حزب چپ ایران)
دوست و دوستان گرامی، سعی نکنید دیگران را با اتهام نخ نمای “ضد چپ” از میدان بدر کنید! ما شما را بر اساس کارنامه تان می سنجیم نه بر اساس گفته ها و نوشته هایتان در این یا آن مقطع. آقای عصاره بهتر است برای دفاع از کارنامه-ی خود و دوستان، سعی نماید یک بیلان از عملکرد حزب چپ در همین دو سه ساله ارائه دهد، تا ما بعنوان ناظران بیرونی بتوانیم به آنها استناد کنیم.
جناب عصاره فراموش نکنید؛ مُشک آنست که خود ببوید – نه آنکه عطّار بگوید

نیک
نیک
2 سال قبل

مارال عزیز آب در هاون میکوبید. باور نمیکنید؟ به کامنت عصاره و بزرگمهر به عنوان مشتی از خروار بنگرید. چپ با سرکوب ۲۸ مرداد عملا نابود شد چرا که قادر به بازسازی خود نشد. نسلی دیگر آستین بالا زد و خود را ساخت این بار با مشی چریکی اما به درد چپ گذشته دچار شد و با سرکوب و اینبارافزون بر آن با بحران ایدئولوژیک دوباره نابود شد. بحران چپ در سرکوب آن نبود و نیست بلکه بحران واقعی در اینجاست که نسل نو این مشعل بزمین افتاده را برنمیگرد, رسوبات فکری چپ به اغما رفته را نمی تکاند , خود را بازسازی نمیکند و طرحی نو در نمی افکند. 

نادر عصاره
نادر عصاره
2 سال قبل

عیب جویی و اتهامات مفت و مجانی، ثمری ندارند، تباه کننده اند. این نوشته، از این دست است.
نقادی، یک مکتب است. باید ان را آموخت. نقادی عیب جویی و اتهام زنی نیست. سنجش است، تمیز داشت و کمداشت است، شناخت تبینی و شناخت ترکیبی است. تا معلومات مربوط به موضوع مورد نقادی، افزوده شوند، حتی کمی، حتی بازهم کمتر از کم با پیش کشیدن پرسش هایی برای اندیشیدن. این نقادی سازنده خواهد بود.
بیاموزیم! هر یک از خود شروع کنیم. و نیندیشیده گویی را تمیز دهیم و رفع کنیم. پیام هر نوشته و گفته و نقد را بسنجیم، که بدانیم به چه می خواهد برسد و چگونه می رسد

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
2 سال قبل

خانم مارال سعید گرامی ،
مشکل و آسیب شناسی جنبش چپ را باید ابتدا در خانواده فدائیان خلق اکثریت شروع کرد.
سپس به سئولات شما پاسخ داد. امیدوارم با این یادداشت متوجه منظورم بشوید.
البته موضوع تنش هائی که تحت نام فدائیان اکثریت تولید و باز تولید می شود را نباید به کل چپ ایران تعمیم داد.
هر یک از بحران ها علل و جایگاه خودویژه دارد. این به آن معنا نیست که جنبش چپ ایران و چپ های ایران مسئله ای ندارند.
ولی شما نمی توانید در مورد جریانهای مختلف چپ ایرانی ، برخورد ها و مواضع مشابهی که دراعضای سازمان اکثریت نسبت به حمایت از حکومت ولایت فقیه و یا احیای حکومت پادشاهی مشاهده میشود را ملاحظه کنید.( بر بسیاری معلوم نیست که کدام یک از آنها با سازمان اکثریت فعالیت نمی کنند و کنار رفته اند)
اگر این قلم اشتباه می کند حتما چشمان مرا باز کنید.

جمعی از مادران و خانواده‌های جانباختگان فدائیان خلق پیامی به شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نوشته اند با عنوان : “از آبرو و اعتبار فرزندان و عزیزان جانباختۀ ما برای ابقای رژیم ولایت فقیه هزینه نکنید!” ( نقل از اخبار روز )

در بخش دیگری از پیام آمده ست: “بعضی از شما یاران سابق فرزندان و عزیزان ما با مشارکت در این شوی مضحک انتخاباتی و در همراهی با جناحهایی از این رژیم در فکر ابقاء و ادامۀ حیات نکبت‌بار جمهوری اسلامی هستید! با این سیاستهای فاجعه بار شما و دوستان دیگرتان که به سلطنت و در نهایت به آمریکا دخیل بسته‌اند و هویت مستقلی برای خود متصور نیستند، ما هنوز هم از آینده‌ی مبهم بزرگترین بخش جنبش فداییان خلق بیمناک هستیم.
خانم مورال سعید ، البته شما نیک می دانید که از سالها پیش این موضوعات در بین رهبران و اعضای «معروف » سازمان فدائیان اکثریت مطرح بوده ست .
یک ـ عده ای از سازمان اکثریت و در راس آنها فرخ نگهدار برای بقای حکومت ولایت فقیه به بهانه های مختلف تبلیغ و جوسازی کرده اند شما هم به نوع دیگری با آن برخورد کرده اید.
دو ـ عد ه ای از سازمان اکثریت به کلی بر علیه جنبش فدائی بر خاسته و برای احیای سلطنت با انواع دست راستی ها و نئوکانها تبلیغ می کنند. نوشته های بی پایه آنها در سایت های مختلف منتشر میشود.
در تمام این جنگولک بازی ها همه به عنوان «فدائی » یا چریک فدائی و دیگر عنوان های ساختگی رسانه ها علیه جنبش فدائی لجن پراکنی می کنند که بسیار ناجوانمردانه و کثیف ست.
شرط صداقت انسانی ست که هر دو گروه هر طور که می خواهند فکر کنند و تبلیغ کنند ولی رسم نیست که
به دیگران که از آغاز جنبش فدائی بوده و هستند دستیازی کنند.
مادران فدائی و خانواده های جانباختگان فدائی و صد ها هزار هواداران جنبش فدائی از این بی عدالتی و خودخواهی ها متاثرند.
ما در هیچ جریان دیگر فدائی و سایر جریانات چپ و بقیه نیروهای سیاسی چنین نوع تشنجات را نمی بینیم.
رفتار غیر مسئولانه این دو دسته اکثریتییا اکثریتی سابق که بنام فدائی و چپ آب به آسیاب حکومت کشتار و حکومت شکست خورده سابق می ریزند .موجب عکس االعمل نیروهای جنبش فدائی و دیگر نیروها و رسانه بوده ست که بحساب تمام اکثریتی ها می گذارند که این هم نادرست ست.
در داخل سازمان اکثریت نیز تلاش هائی برای کنار زدن این زائده های جنبش فدائی و جنبش چپ صورت گرفته که هنوز نتوانسته اند این دو دسته را برای جلوگیری از استفاده نام فدائی متوقف کنند.
تو گوئی این دو دسته ها قصد دارند به تشنج آفرینی های خود ادامه دهند.
در ایران تجربه انشعاب از قدیم و قبل از جنبش فدائی و بعدا در سایر جریانات وجود داشته ست و ملحق شدن به حکومت ها نیز چیز تازه ای نیست . ولی گویا این دوسته اکثریتی پدیده ای نوظهورند که با سماجت خاصی قصد دارند تا می توانند به جنبش فدائی طلمه بزنند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x