طی هفتههای اخیر مسئله انتخابات حکومت که در طول حیات جمهوری اسلامی، تنها استفادهای ابزاری به منظور مشروعیت بخشیدن به جنایتهای مختلف هیئت حاکمه داشته است، مسئله اول مورد مناقشه بین ما مردم و جمهوری اسلامی بوده و هست. مایی که مشخصا پیش از انتخابات و در جریان دهها تریبون آزاد برگزار شده در خیابانهای سطح شهر و هزاران تریبون آزاد در شبکههای اجتماعی، گفتیم که این وضعیت ضد انسانی زندگی و این حاکمیت را نمیخواهیم.
ادامه این روند “نه” گفتنها نسبت به حاکمیت، آنجا بهطور روشنی نمایان میشود که صحنه انتخابات که حکومت همیشه سعی کرده از آن برای تبلیغ سیستم سیاسی خودش استفاده کند، با حضور پرشور و حداکثری جامعه و فعالین در کنار یکدیگر، طی فراخوانهای مستمر، تمام بخشها و اکثریت جامعه، بدل به وضعیت بحرانی جدی برای حاکمیت شد.
در جریان همین شرایط دو قطبی که مردم و حکومت را برابر یکدیگر قرار میداد، هر شکلی از گفتمان سیاسی که جمهوری اسلامی یک سر آن بود، توسط عموم جامعه تماما مردود اعلام شد. البته کار به اینجا ختم نشد و در جریان روزهای منتهی به انتخابات و همینطور روز برگزاری انتخابات، به حاکمیت یورش بردیم و انتخابات فرمایشیاش را مورد حمله وسیع قرار دادیم؛ تا یک بار دیگر ضمن برملا ساختن دروغها و تقلبهای این حکومت، اعلام کنیم که: “خودمان میتوانیم جامعه را اداره کنیم و نیازی به دزد و غارتگر و مفتخور نداریم”
حضور معترضانه ذکر شده، آنچنان پررنگ و سراسری بوده که هر انسان منصف مطلع از فضای سیاسی ایران، به درستی این ادعا مهر تایید میزند: «ما اکثریت دهها میلیونی به جمهوری اسلامی “نه” گفتیم.» این “نه” گفتن اینبار به صورت علنی بود و نه در قالب تجمعات خیابانی اعتراضی که حاکمیت در اوج وقاحت بر آن مهر اغتشاش و کینه دشمنان خیالیاش را بزند؛ آنچه که این گزاره را از سوی حاکمیت هم تایید میکند، بخشا صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی پیش از انتخابات است. صحبتهایی که نسبت به سخنرانیها و گفتههای پیشین او در چنین شرایطی، تفاوت آشکار دارد و واضحا در موضع ضعف قرار دارد. علاوه بر این مورد، تک تک مسئولین و پادوهای حکومت نیز برای حضور مردم در انتخابات التماس کردند و البته، با سیلی به گوشهای پرتاب شدند.
بیان صریح و سراسری “نه به جمهوری اسلامی” و فشار تودهای و میلیونی افراد خواهان تغییر ریشهای، که حالا دیگر موجودیت و تاثیرگذاریشان توسط خود حکومت هم قابل کتمان نیست، اوضاع و شرایط سیاسی را بیشتر از هر دوران دیگری به نفع توده معترض مردم، تغییر داده و میدهد. این تغییر، حالا و پس از حاکم شدن یه اتمسفر جدید سیاسی، به درجات بالایی تضمین شده است. در ادامه عوامل تشکیل دهنده این فضا را باهم مرور میکنیم:
– ما مردم در تریبونهای آزاد به صورت صریح و بیپرده از حقوق زنان صحبت کردیم و گفتیم تنها حکومتی مورد قبول ماست که حق زنان را به صورت تمام و کمال برابر با سایر بخشهای جامعه به رسمیت بشناسد و برای رفع تبعیض موجود، برنامه مدون و دقیق داشته باشد.
– ما مردم در تریبونهای آزاد مشخصا گفتیم که اعدامهای فعالین و معترضین و شهروندان این جامعه به دلایل واهی محکوم است و دیگر نباید اتفاق بیافتد، به همین خاطر یک سر اصلی مبارزه علیه وضع موجود، اعتراض و مبارزه حول حکم وحشیانه اعدام است.
– ما مردم در تریبونهای آزاد گفتیم این حکومت را نمیخواهیم و سوت و کف زدیم و اجازه ندادیم این تریبونها آنگونه که حکومت انتظار دارد، جلو برده شود. خیابان دوباره تریبون ما شد و ما در تریبون گفتیم؛ زندانیان سیاسی و کسانی که علیه این وضعیت ایستادهاند، از ما هستند و جای آنان در زندان نیست.
_ ما مردم در تریبونهای آزاد گفتیم که معیشتمان توسط حکومت غارت شده و اعتراض کردیم نسبت به این همه ناآرامی و هزینههای گزاف نظامی که حکومت بر مردم تحمیل کرده. ما گفتیم که معیشتمان باید متناسب با آنچه که منزلت ما هست تامین شود. ما حکومتی که رفاهمان را فدای گسترش قدرت در منطقه و پر کردن جیب “برادران” دزد و مفتخور هیئت حاکمه میکند، نمیخواهیم.ما مردم در تریبونهای آزاد به صورت صریح و بیپرده از حقوق زنان صحبت کردیم و گفتیم تنها حکومتی مورد قبول ماست که حق زنان را به صورت تمام و کمال برابر با سایر بخشهای جامعه به رسمیت بشناسد و برای رفع تبعیض موجود، برنامه مدون و دقیق داشته باشد.
این موقعیت جدید ما را وا میدارد تا بر بستر این اوضاع و احوال، هرچه بیشتر این تحلیل و تبیین را در خود تقویت کنیم که وضع کنونی نیازمند مبارزه متشکل و گروهی و جمعی مردم علیه حکومت است. جمعها، گروهها و تشکلها میتوانند با ایجاد تمرکز حول مسائل مهم سیاسی جامعه و ایجاد فضای قطبی مداوم و متحدانه علیه حکومت، بخشهای وسیعی از جامعه را سازمان دهند تا برگزاری اعتراضات وسیع در قالب اعتصاب سراسری و تجمع سراسری امکان پذیر باشد و قطع به یقین ما را برای برخورد قدرتمندانهتر با حکومت آماده و پرتوان میسازد.
دانشجویان پیشرو دانشگاه اصفهان
۱ تیر ۱۴۰۰
خبرها، گزارش ها و ویدئوهای بیشتر را در تلگرام اخبار روز ببیند
انقلاب قهری کمونیستی حلال مشکلات است و نه چیز دیگری! دوستان دانشجوی پیشرو!
با در کنار کارگران قرار گرفتن و یاری به آنها برای ایجاد تشکلات توده ای طبقاتی و بویژه حزب مخفی – حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیستی، امروزه در جامعه ایران میتوان بمعنی .اقعی کلمه پیشرو؛ رادیکال و انقلابی بود! و نه با سکوت در باره بزرگترین حرکت اعتصابی طبقه کارگر، در ۴ دهه اخیر!
هیچ چیز نمی تواند، این وضعیت را که تغییر رادیکال، انقلابی و ریشه ایش به فوریت باید عملی گردد و اگر نه، نابودی میلیونی باید انتظار کشید، تغییر بنیادی دهد، جز یک حرکت رادیکال و انقلابی و طبقاتی کارگران و خیلی وسیعزحمتکشان هیچی ندار، بعنوان طبقه تا به آخر انقلابی جامعه کنونی جهانی و همچنین ایران سرمایه داری ادغام شده ی ارگانیک در سیستم سرمایه داری امپریالیستی جهانی، مصممانه، متحدانه، متحزبانه کمونیستی و مسلحانه برخیزد و با اعتصابات اقتصادی سیاسی و در نهایت با قیام مسلحانه توده ای طبقاتی سراسری، انقلاب قهری کمونیستی را به پیروزی رساند.
با به پیروزی رساندن انقلاب کمونیستی است که طبقه کارگر با جمع آوری کلیه زحمتکشان و فرزندان جوان، روشنفکر دانشجو، نویسنده، روزنامه نگارش و هر آنکس که باور عمیق دارد که رهائی طبقه کارگر رهائی جامعه است و بدست خود طبقه کارگر میسر است، قادر است، آن را به پیروزی برساند، دولت موجود جبار سرمایه – رژیم جمهوری اسلامی را بطور کلی و به شیوه ای رادیکال و انقلابی درهم می کوبد و دولت خود- دیکتاتوری مسلح خویش – دیکتاتوری پرولتاریا – شوراهای سرخ – شوراهای مسلحانه کارگران و زحمتکشان، به لغو شرایط موجود اجتماعی – واژگونی نظام موجود – نظام سرمایه داری – جامه عمل بپوشاند و رهائی را نصیب خود و دیگر آحاد جامعه نماید!
این، آن تغییر ضروری و لازم است که زنان را هم بطور کلی مانند همه آحاد جامعه به آزادی و رفع هرگونه تبعیض می رساند و نه چیز دیگری که در این بیانیه این غایب است و نشان می دهد که دانشچویان پیشرو، هنوز به معنی رادیکال و انقلابی و بویژه کمونیستی پیشرو نیستند، زیرا که جنبش شان نه یک جنبش طبقاتی بلکه یک جنبش یا گروه به درستی گفته شود : “همه باهمی”، ” خلقی”، ” مردمی” است که این نع جنبش ها نمی توانند، تغییر رادیکال ضروری را باعث و بانی باشند.
در نهایت به تعویض این رژیم با یک رژیم دیگر که چه بسا از اینهم جبارتر باشد، منجر خواهد شد. جامعه سرمایه داری یک جامعه طبقاتی و نبرد طبقات می تواند آن را تغییر لازم و ضروری یعنی رایکال و انقلابی دهد و نه نبرد همه خلقی – همه مردمی – همه باهمی – این را در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ما در خود ایران شاهد بودیم و بعدا از مشهورترین و باصطلاح انقلابی ترین اش، جنبشی بود که در خاورمیانه در سال ۲۰۱۱ از تونس شزوع شد و به بهار عربی معروف شد که چهره ها را عوض کرد و بنیاد بر جایش باقیماند و امروز نتایج اش، بس اسفناک مثلا در ایران با حاکمین بس جنایت کار کنونی و با صدها هزار اعدامی، تیرباران شده، شکنجه و تجاوز شده در زندانها و بویژه به دختران نوبالغ و وضعیت اسفبارتر و اسفبارتر از گذشته اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می باشد و در سایر کشورها نیز، هم سطح ایران، همچنین!
فرزندان دانشجوی کارگران و زحمکشان خود را از زیر رهبری غیر طبقاتی رها نموده و به حرکت پدران و مادران، خواهران و برادران و همطبقه ای هایشان یعنی طبقه کارگر بپیوندید و سازمان دانشجویان فرزندان کارگران و زحمتکشان را موجودیت دهید!
انقلاب پیروزمند در جامعه ی سرمایه داری نمی تواند جز انقلاب قهری پرولتاریا باشد! این را امیر پرویز پویان چریک فدائی خلق و یکی از مؤسیسن اصلی سازمان چریک های فدائی خلق در سال ۱۳۴۸، دریافت و چنین فرموله نمود :
“آل احمد، به عنوان یک خرده بورژوای ناراضی- برای دشمنی که نمایندۀ امپریالیست است- در سطحی روشنفکری یک دشمن بالفعل بود، اما در رابطه با انقلاب همواره متحد بالقوۀ این دشمن بود. هر چند به سلطۀ امپریالیسم کینه می ورزید، اما وحشت فراوانش از دیکتاتوری پرولتاریا– دشمن بالقوه ای که لیبرالیسم او، از هیچ چیز به اندازۀ آن نمی ترسید- او را نسبت به دیکتاتوری بورژوازی انعطاف پذیر می ساخت و آل احمد به عنوان خرده بورژوایی که طبقه اش را قربانی این هر دو دیکتاتوری می دید، دست خود را به سوی چیزی دراز کرد که قربانیان غالباّ و به هنگام تنگنا در آن پناهی می جویند. به این ترتیب بود که نویسندۀ ما، که روزگاری ظاهرا کمونیست شده بود، از صف به هم فشردۀ خلایقی که دور خانۀ کعبه طواف می کردند، چنان به وجد آمد و صاحب خانه را چنان ملجاء آرامش بخشی شناخت که علی رغم اندویدوآلیسم، خویش را “خسی” دید که به “میقات” رفته است و نه حتا “کسی” که به “میعاد” رفته است. مذهب- به عنوان بنیان سیاسی فرهنگ ایران- برای آل احمد همچنین یک پشتوانۀ ایدئولوژیک بود. چیزی که برای خرده بورژوازی همۀ ملت های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین در جریان مبارزات انقلابی یک پشتوانه بوده است. در هند، مصر، الجزایر، کنگو و مارتینیک، همه جا خرده بورژوازی سوار بر مرکب “سنت” به میدان کارزار آمده است. زرهی که پشتش را دولا بافته اند، زیرا که در برابر کمونیسم آسیب پذیرتر است تا در برابر امپریالیسم. این سلاح که همچون خود خرده بورژوازی خاصیتی دو گانه دارد، با شعار “احیای فرهنگ بومی به شیوه های نوست” به جنگ امپریالیسم می رود ودر همان زمان دُم خود را بر فرق کمونیست ها که می خواهند فرهنگی نو بنیاد بگذارند، فرود می آورد.
یا در جای دیگری در همان اثر می نویسد:
« دیالکتیک تحول جامعۀ ما، جامعه ای که در زمرۀ حلقه های متعدد امپریالیسم قرار دارد و بورژوازی ملی آن، زیر ضربات خُردکنندۀ بورژوازی کمپرادور و بوروکراتیک نیروی لازم را برای رهبری یک جنبش انقلابی از دست داده است و این کمک می کند تا تضادهای اجتماعی ناشی از وابستگی به امپریالیسم لزوماَ با یک انقلاب سوسیالیستی از میان برداشته شوند، او را نه فقط هراسناک ساخته بود، بلکه به حق امید استقرار حاکمیت سیاسی خرده بورژوازی میانه رو را به تمامی از او گرفته بود. چنین است که او بی آن که پیلۀ سنت را بدرد، به نهیلیسم هم می رسد. هر گونه حکومتی را نفی میکند و این آخرین تیر بی رمقی است که خرده بورژوازی ناامید از دست یافتن به قدرت سیاسی از ترکش ایدئولوژی خود پرتاب می کند. این را در “نون والقلم” به روشنی می توانید پیدا کنید.»، تأکیدهای دو فاکت از من هستند، خشمکین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب ۱۳۴۸.
البته، در آن زمان همه ما می دانیم که بر جامعه ایران هنوز تازه سرمایه داری غالب شده بود، طبقه کارگر در اقلیت بود و ۷۰ درصد و یا بیشتر و یا کمتر جمعیت روستا نشین و ۳۰ درصد شهر نشین بود، ولی حال کاملا برعکس شده و جمعیت طبقه کارگر به ۲۴ میلیون و یا بیشتر رسیده است که با اعضای خانواده شان بیشتر از ۵۰ میلیون نفر از جمعیت ۸۴ میلیونی را تشکیل می دهد و سرمایه داری انگلی و فاسد شده و غارتگر و استثمارگر بر همه جای آن حاکم مطلق است. در چنین شرایطی به طروق اولی انقلاب می باید قهری کمونیستی باشد تا اساسا بشود اسمش را انقلاب گذاشت و مقدور باشد!
انسان آبانماه را به یاد آورید که اکثریت اش همین طبقه کارگر تشکیل داده بود که به حاشیه رانده شدگان معروف هستند.
راستی که چرا؟ این بیانیه به اعتصابات درجریان کارگران و بویژه کارگران نفت و پتروشیمی ها که اتفاقا شروع شان روز انتصابات بود، هیچ اشاره ای نمی کند؟ و فراخوان حمایت و پشتیبانی از یکی از بزرگترین و رادیکال ترین بخش تعییم کننده ی اقتصاد ایران نمی دهد؟ این سئوال بزرگی است که هر جریان مدعی مترقی، پیشرو، چپ و… باید بدان پاسخ دهد! آیا این آن بیم و ترس از انقلاب سرخ کارگران نیست که دانشجویان گرامی را به سکوت در رابطه با مبارزات رادیکال طبقه رادیکال و انقلابی و واژگون کننده ی جامعه سرمایه داری وا داشته است؟ انقلاب نوین در راه است! شبح آن یا بدرستی واقعیت آن، بر فرار ایران به پرواز است! معیار سنجش طلای ۱۸ عیار و بدلی !