
بسا درد که بیشفای تو… خاموش
بسا حرف که بیمگوی تو… پنهان
بسا حضور که بیپیدای تو… غایب.
داوود غریب ما!
دیریست در این دردستان
من واژه بسیار آوردهام به دعا
من دعا بسیار آوردهام به درد،
اما آدمی بینامِ تو….تنهاست
اما عشق بیمزامیر تو….پردهپوش
اما جهان بی نی نوایِ تو….خاموش.
داوودا!
شبانه غمگین به خوابِ سَحر
به آشیانه آفتاب برگردد،
اینجا مرغانِ گلوبریده به امیدِ یکی روزنه
رو به روز،
آوازت میدهند هنوز!
سیدعلی صالحی
۱
۱
رای
امتیاز بدهید!