به: دکتر بهنام منصوری
و
او زنی بود
که بوی بابونه ی وحشی
از خم گیسوان آشفته و انحنای گردناش میتراوید
و زمانی که نسیم دریا بر شیب قامتاش می وزید
و چاک سینهاش را می درید
و عطر پیکرش تا آتشخانهی کشتیها می رسید
بانگ جیرینگ و جیرینگ لنگرها به گوش می آمد و عرق شور از پیشانی-
کارگران می چکید!
پستانهایاش از جنس مفرغ و ماهی بودند
و به رقابت
رو به ماه سر کشیده بودند.
………
آن شب
شبی از شبهای مه زدهی بارانی
که چشمها از دیدن دستها عاجز بودند
طعم تلخ ودکای رومی
که تا واپسین جرعه
کنار اسکلهی کهنهی آمستردام
با ملوانان مانده سر کشیده بودیم
از لبان بانوی هلندی می چکید!
ماه که پنهان شد
برخاست
و بی که به ما تماشاچیان مبهوتاش بنگرد
در شولای مه غلتید
و از رد پنجههایاش
بوی تاکستانهای شیراز
به آمستل
عطر و جاودانی بخشید!
۲۰ آبان ۱۳۹۸
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- سرمایه داری دولتی شوروی! (۳۱). “سوسیالیسم یا بربریت” کاستوریادیس! – محمد قراگوزلو
- سرمایه داریِ دولتیِ شوروی!(۳۲) پلُ سوئیزی: صنعتی سازی و انقلاب فرهنگی- محمد قراگوزلو
- اژدها بیدار میشود! (نیم نگاهی به اعتصاب نفتگران) – محمد قراگوزلو
- سرمایه داری دولتی شوروی! (۳۵). مبارزه ی طبقاتیِ در دوران گذار- بتلهایم. محمد قراگوزلو