سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

اعتصاب کارگران پیمانی صنعت نفت و پتروشیمی – جمعی از کمونیست های انقلابی – ایران

اعتصاب کارگران پیمانی صنعت نفت و پتروشیمی و اهمیت آن – جمعی از کمونیست های انقلابی – ایران

حدود چهار هفته از اعتصابات کارگران پیمانی صنعت نفت که با اعتصاب کارگران شرکت فراب در نیروگاه بیدخون عسلویه آغاز شد، می گذرد. این اعتصاب با پیوستن سریع و روزافزون کارگران پیمانی و پروژه ای دیگر مناطق ودیگربخش های صنعت نفت که اکنون  بیش از صد شرکت پیمانی و پروژه ای صنعت نفت را در بر می گیرد مبارزات کارگری ایران را به مرحله نوینی رسانده است. حمایت صمیمانه دیگر بخش های کارگری و همچنین دیگر اقشار جامعه از این مبارزات نه تنها نشانه درک و همدردی جامعه از فشارها و رنج هایی است که بر کارگران زحمت کش وارد می آید بلکه نشانه الهام بخش بودن این مبارزات و نور امیدی است که این مبارزات در جامعه ایجاد کرده است.  مبارزه شجاعانه کارگران پیمانی و پروژه ای با چنین وسعتی در جامعه ی پر التهاب و انفجاری ایران به همان اندازه که برای مردم الهام بخش است بدون شک ترس و وحشتی را در دل سرکردگان مرتجع جمهوری اسلامی به راه انداخته است.

اعتصاب کارگران پیمانی صنعت نفت مبارزه ای است بین استثمار شوندگان و استثمارگران. مبارزه ای بین آنانیکه غیر از فروش نیروی کارخود هیچ چیز ندارند و آنانیکه همچون زالو از خون کارگران و مردم می مکند. جمهوری اسلامی که تا به دندان مسلح و با قدرت و نیروی اسلحه حاکمیت خود را تا کنون تحمیل کرده در راس این خون آشامان قرار گرفته و در تلاش است که با شیوه های مرتجعانه سرکوب و یا ترفندها و وعده وعیدهای قلابی این مبارزات مهم کارگران را درهم بکوبدیا خنثی کند. هم اکنوندر حال طراحی نقشه های شوم خود برای سرکوب و  انتقام از کارگران است. بدون شک مبارزه ای نا برابر در جریان است، اما مبارزه بی چیزان از چنان پتانسیلی برخوردار است که با جهت گیری درست و در اتحاد با مبارزات دیگر بخش های جامعه می تواند با ترفندهای رژیم مقابله کند و در مقابل سرکوب ها ایستادگی و به مبارزه خود ادامه دهد.

کارگران خواهان افزایش دستمزد خود هستند که بتوانند حداقل مایحتاج خود و خانواده خود را تامین کنند. آنها خواهان  پرداخت  حقوق معوقه خود هستند. آنان هم چنین به خاطر کار طاقت فرسا و به سر بردن در شرایط آب و هوای نامناسب و دور از خانواده، خواهان تغییر شرایط مرخصی هستند. کارگران اعتصابی علاوه بر خواست  تغییر قرار دادهای موقتی به دائمی، خواهان بهتر شدن شرایط ایمنی کار نیز هستند.  شرایط خطرناک کار به دلیل نداشتن امکانات ایمنی باعث حادثه ها و تصادفاتی می شود که هر ساله هزاران کارگر در ایران جان خود را از دست می دهند و یا به  گونه ای مجروح می شوند که امکان ادامه کار کردن  برایشان غیر ممکن می شود.

مبارزات و اعتراضات کارگری در طول تاریخ  پیوسته از اهمیت خاصی برخوردار بوده اند. اما این مبارزات زمانی  توانسته ضربات سنگینی نه تنها از نظر اقتصادی بلکه از نظر سیاسی بر پیکر سرمایه داران و نظام سرمایه داری وارد کنند که حمایت همه جانبه و عملی دیگر اقشار جامعه را با خود داشته  و در پیوند با مبارزات  آنها بوده است.

مبارزه و اعتصاب کنونی هزاران کارگر نیز بر جومبارزاتی کل جامعه تاثیر گذاشته  و احتمال پیوستن بخش های دیگر کارگری را به اعتصاب عمومی افزوده است. اما نمی توان آنرا از روند مبارزاتی که در جامعه در جریان است جدا دانست. ارتباط آبان ۹۸ با  مبارزه کنونی کارگران نه تنها از یک جو مبارزاتی نشئت می گیرد بلکه همچنین از فقر مطلقی که طبقات تحتانی را در بر گرفته است نیز برمی خیزد. همین کارگران و یا فرزندان آنان و هم طبقه ای آنان بودند که آبانماه ۹۸ را آفریدند. فقر در جامعه یکی از ریسمان های محکمی است که مبارزات یک دهه اخیر را به هم پیوند داده است و نمی توان به آسانی این خط ارتباطی را قطع کرد.

رژیم به خوبی می داند که اعتصاب کارگران در شرایطی است که نارضایتی عمومی هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی در جامعه در میان کلیه اقشار زحمتکش و تحتانی فراگیر شده است. رژیم حتی در میان اقشار بالایی و مرفه جامعه از جایگاه محکمی برخوردار نیست. تنفر اکثریت جامعه نسبت به رژیم در سطح کاملا بی سابقه ای قرار دارد. به جرئت می توان گفت که رژیم مشروعیت خود را در میان کلیه اقشار جامعه از دست داده است و وحشت اش از همین است. وحشت ازتاثیر متقابل این مبارزات بر دیگر بخش های کارگری و دیگر عرصه های جامعه ای که به انبار باروت مبدلشده  است.

چرا کارگران در چنین شرایطی قرار گرفته اند؟

طبقات تحتانی جامعه از جمله  طبقه کارگر در یکی از اسفناک ترین شرایط زندگی خود در دوران اخیر به سرمی برد. عوامل متعددی به این شرایط اسفناک دامن زده است که همه آنها از درون رژیم جمهوری اسلامی به مثابه نماینده طبقات مرتجع حامی و حافظ سرمایه داری می گذرند. 

واقعیت این است که در شرایط عادی ، کارگران رسمی حتی اگر از امنیت شغلی برخوردار باشند و تحت قوانین رسمی کار هم قرار بگیرند، حقوق آنها پرداخت شود و تورم و گرانی دستمزد آنها را پیوسته کاهش ندهد، نه تنها شدیدا استثمار بلکه فوق استثمار می شوند.  بدین معنی که حتی نیروی کارخود را نمی توانند متناسب با ارزش خودش بفروشند و حقوقی که می گیرند کفاف بازتولید نیروی کار اشان را نمی دهد و مجبورند با اتکاء به روابط عقب مانده و صرفه جویی ( اگر جایی برای صرفه جویی باقی مانده باشد) و کمک های دیگر اعضای خانواده زندگی محقر خود  را اگر بتوانند بچرخانند. اما با توجه به اوضاع بحرانیجهان از یک طرف و شرایط فجیع سیاست های اقتصادی و عملکردهای سیاسی جمهوری اسلامی از طرف دیگر، این اوضاع بسیار غیر عادی است. کارگران رسمی که تحت شرایط قانون کار قرار دارند حداکثر سه تا چهار میلیون تومان در ماه حقوق می گیرند و این در شرایطی است که خط فقر زیر ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان در ماه است. اما اگر بخواهیم به شرایط کارگران پیمانی و پروژه ای بپردازیم که از هیچگونه امنیت شغلی برخوردار نیستند و حتی در قانون کار حقی برای آن ها قائل نیست اوضاع بطور غیر قابل تصوری وخیم است.

یک دلیل مهم آنچه که که کارگران ما و به تبع آن اکثریت مردم جامعه در شرایط کنونی از آن رنج می برند نتیجه اعمالسیاست های اقتصادی  نئولیبرالیستی است که رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی بی وقفه در پیاده کردن آن کوشیدند. سیاستی که اقتصاد جامعه را هر چه بیشتر در  شبکه جهانی سرمایه داری و در تابعیت از آن ادغام کرد و اطاعت از دستورات و اوامر نهادهای مالی و بین المللی وابسته به آن مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، بخش جدایی ناپذیر آن است. از آن جمله اوامرمی توان ازحذف یارانه ها از کالاهای اساسی، خصوصی سازی ها (و یا خصولتی ها)، مقررات زدایی ها، برداشتن موانع و تعرفه ها از سر راه سرمایه های خارجی و کاستن هر چه بیشتر از هزینه های تولید نام برد.شکاف عمیق طبقاتی که امروز شاهد آن هستیم، نتیجه آن است. کاستن هر چه بیشتر هزینه های تولید در نهایت معنی دیگری جز نیروی کار ارزانتر ندارد. در چنین شرایطیگردانندگان و مسئولین سیاسی و اقتصادی رژیم از چندین جانب برای ارزانتر کردن نیروی کار به دستمزد کارگران هجوم می آوردند. از یک طرف ارزانتر کرد ن نیروی کار از طریق کاهش دستمزد، از طرف دیگر حذف و یا  کاستن یارانه ها بر کالاهای اساسی که باعث شدهکارگران برای مایحتاج اولیهزندگی مانند نان، انرژی ، حمل و نقل و… بیشتر هزینه کنند. از طرف دیگر تورم سرسام آور دو دهه گذشته در رابطه با مسکن و بقیه مایحتاج اولیه زندگی که هیچ گونه مناسبتی با چندرغاز افزایش دستمزد که اگر پرداخت شود ندارد. تورمی که از جانب آب رفتن ارز کشور بر سر قشر زحمتکش پیوسته خراب می شود و همچنین تورمی که از طرف افزایش حجم نقدینگی وچاپ بی پشتوانه اسکناس باعث می شود. بالاخرهمی توان از تورمی که بر اثر احتکار و گران فروشی تاجران بزرگیکه انحصار واردات کالاهای اساسی را در دست خود گرفته، نام برد. دیگر عواقب تابعیت از اوامر نهادهای مالی بین المللی تعطیل شدن روزافزون واحدهای تولیدی استکه بر بیکاران جامعه افزوده  و  دامنه فقر را گسترده تر کرده و شرایط را برای شرکت های پیمانی و پروژه ای فراهم آورده است. شرکت هایی که به خاطر سود سرشار و بدون دردسر و مقید بودن به هیچ قانونی می توانندکارگران را با دستمزد پایین و بدون قایل بودن هیچ گونه حقی ، بصورت موقتی به استخدام خود درآورند.  این گونه است که صدها هزار کارگر در بخش های مختلف حتی در صنایع نفتی و پتروشیمی  که قرار است وابسته به دولت باشند به بردگی گرفته می شوند و هیچ مرجعی مسئولیت نمی پذیرد. از آنجا که این کارگران از هیچ گونه امنیت شغلی برخورد نیستند براحتی و بصورت فله ای اخراج می شوند. این سیاست باعث شکاف های عظیم طبقاتی در جامعه ای شده که در یک سوی آن ثروتهای نجومی غیر قابل تصوری انباشت شده است و در طرف دیگر فقر مطلق بخش عظیمی از جامعه را در بر گرفته است. طبق آمارهای رسمی بیش از ۶۰ درصد جامعه ایران زیر خط فقر قرار دارند. به گفته احمد توکلی رئیس پیشین مرکز پژوهش های مجلس و هم اکنون از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۷۲درصد جمعیت مستحق دریافت اعانه هستند یعنی ۶۰ میلیون  از ۸۳ میلیون نفر. کثرت چنین فقری  شرط بوجود آمدن ۲۵۰ هزار میلیاردری است که تحریم های آمریکا و اپیدمی کرونا بر درآمد آنها تاثیری نداشته و ندارد بلکه بر آن می افزاید و در سال گذشته ۲۱ درصد به ثروت آنها افزوده شده است.بر طبق گزارش مرکز پژوهش های مجلس جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۹قدرت خرید مردم ایران در یک دهه گذشته  به طور متوسط یک سوم کاسته شده و مردم ایران به سرعت در حال فقیر شدن هستند.

رژیم تلاش داشته که فقر شدید  را به گردن تحریم های آمریکا و همه گیری کرونا بیاندازد. در حالیکه این عوامل هم موثر بوده اند، اما وابستگی به اقتصاد جهانی و تابع اوامر سرمایه جهانی شدن یکی از مهمترین عوامل چنین شرایطی است، اگر چه تمام آن نیست. سیاست های کلان جمهوری اسلامی برای نفوذ در منطقه و شرکت در  جنگ ها و بازی های منطقه ای امپریالیست ها هزینه های هنگفتی را از زاویای مختلف برای مردم ایران در بر داشته است که این فقر شدید را بازهم تشدید کرده است.

جمهوری اسلامی بتدریج با از دست دادن پایه هایش و عاری شدن از هر گونه مشروعیتی در میان اکثریت مردم سرمایه گذاری عظیمی را برای نفوذ در منطقه و همچنین  پروژه هسته ای خود کرده است تا از این طریق بتواند نظام ضد مردمی خود را حفظ و بقای آنرا تضمین کند.جنگ و تبلیغات اسلامی در سوریه، لبنان و عراق و کمک به نیروهای بنیادگرای هوادار جمهوری اسلامیدر دیگر مناطق میلیاردها دلار هزینه در برداشته است.  هزینه ای که نه خرج مردم آن مناطق بلکه  خرج  جنگ و تبلیغات اسلامی و همچنین مزدوران جمهوری اسلامی می شود.  بار هزینه های جمهوری اسلامی برای نفوذ در منطقه و شرکت در جنگ های منطقه ای همان گونه که می بینیم  بر دوش مردم و بخصوص کارگران و زحمتکشان جامعه می افتد.بنابراین باید شیره جان کارگران و زحمت کشان مکیده شود تا یک نظام تئوکراتیک، مرتجع و ضد مردمی به حیات ننگین خود ادامه دهد.

آیا رژیم به خواسته های کارگران پاسخ خواهد داد؟ و یا اینکه اصلا قادر است پاسخ دهد؟

احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین که با «انتقادهایش »این روزها  نخود هر آشی شده و با اظهار نظر در هر موردی از سیاست های رژیم انتقاد می کند، خود از پیشبرندگان اصلی سیاست های جمهوری اسلامی در هر دوعرصه اقتصادی و سیاسی بوده که شرایط جامعه را به اینجا کشانده است. در زمان ریاست جمهوری او بود که جهش مهمی در اعمال سیاست های اقتصادی نئولیبرالیسم ایجاد شد و بخصوص از زمان ریاست جمهوری او بود که سیاست های کلان منطقه ای تدوین شد و شرکت در بازی ها و جنگ های منطقه ای جهش یافت. روحانی رئیس جمهور کنونی همان سیاست را ادامه داده و رئیس جمهوری بعدی رئیسی هم به این علت انتصاب شده که همان سیاست ها را اما بصورت سفت و سخت تر و پیگیرانه تری به پیش برد. آنها در برخورد به حقوق کارگران پاسخی جز سرکوب و در بهترین حالتسرکوب همراه با وعده و وعیدهای قلابی ندارند. آنها مجبورند که در چارچوب منافع نظام که چیزی جز شدت بخشیدن به استثمار و فوق استثمار کارگران نیست ادامه دهند و در صورت لزوم و توان مبارزات کارگران را سرکوب کنند و از آنان انتقام بگیرند. یک نمونه آن در اول تیرماه رخ داد که ۷۰۰ کارگر پالایشگاه تهران را اخراج کرد.

بیژن زنگنه وزیر نفت به راحتی اعلام کرد که خواسته های کارگران پیمانی فراقانونی هستند. به این معنی که حتی قوانین فوق استثماری کار جمهوری اسلامی در مورد کارگران پیمانی کاربرد ندارد و نظام و رژیم و وزیرش هیچ گونه مسئولیتی در مورد کارگران پیمانی ندارند و مسئولیتی را نمی پذیرند. از طرف دیگر یک هیئت از طرف رئیس جمهور بعدی از جمله سعید جلیلی به دیدار کارگران رفتند که بنابر گزارش نهاد هماهنگ کننده اعتصابات
یعنی “شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی صنعت نفت” این هیئت تشکیل “شورای اسلامی” را پیشنهاد کرده است. نقش تشکل های اسلامی برای کارگران به اندازه کافی شناخته شده اند، تشکل هایی که هسته اصلی سازمان “حراست”در کارخانه ها، دانشگاه ها و ادارات بوده اند وتوطئه هایی برای سرکوب هستند. این  طرح های شیادانه  از طرف کارگران به درستی رد شده است، چرا که هیچ ربطی به خواسته های آنان ندارند.بنابراین روشن است که رژیم و دولت های آن در رابطه با خواسته های کارگران هیچ کاری نخواهند کرد و هیچ کاری هم نمی توانند انجام دهند مگر تلاش برای سرکوب آن. چرا که رژیم جمهوری اسلامی یک نظام  استثمارگرانه و ستمگرانه را به ارث برده و به سبعانه ترین وجهی از آن حفاظت می کند  و ماهیتش و بقایش در حفظ آن است. این رژیم  را تنها می توان با تشدید مبارزات و اتحاد و یگانگی وحمایت دیگر اقشار به عقب نشینی وادار کرد. بدون شک وحشت کنونی که رژیم از مبارزات کارگران به خود راه داده است آن را در شرایط ضعف قرار داده  و مترصد فرصتی است که بتواند خود را از مخمصه بیرون کشد.

پشتیابنی از اعتصابات کارگران از طریق مبارزه برای گسترش آن به صفوف و لایه های مختلف جامعه، مبارزه برای ارتقاء مطالبات کلیه اقشار جامعه و مبارزه برای تکامل آن ها به سمت مبارزه برای سرنگونی انقلابی کلیت نظام نیاز فوری اکثریت عظیم جامعه است. پیوستن بخش های بیشتر و بیشتری از کارگران پیمانی صنعت نفت و پتروشیمی و همچنین اعتصاب دوباره کارگران نیشکر هفت تپه بر اهمیت این مبارزه و نقشی را که می تواند در مبارزات مردم ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی بازی کند، افزوده است. برای پیشروی های بیشتر در مبارزات مردم علیه رژیم نیاز است که این مبارزات از حوزه اعتصاب کارگران پیمانی صنعت نفت و پتروشیمی فراتر رود و جنبه های مبارزه با ریشه های استثمار و استثمارگری را هدف قرار دهد و متقابلا با دیگر عرصه های مبارزاتی در جامعه مانند مبارزه زنان، دانشجویان، معلمان، خانواده جان باختگان، زندانیان سیاسی و…پیوند یابد.

این مبارزه تنها مبارزه کارگران پیمانکار نیست. این مبارزه ای است میان دو قطب در جامعه.  بدون شک شرط پیروزی در این مبارزه که یک سمت آن سرمایه داران و مرتجعین حاکم اسلامی و حامیان امپریالیست آن قرار دارند و سمت دیگر آن  زحمتکش ترین، تحتانی ترین و محرومترین بخش جامعه قرار دارند، حمایت همه جانبه  دیگر اقشار و طبقات جامعه است. بسیاری از مردم، نهادها و تشکلات این مسئله را درک کرده و حمایت بی دریغ خود  را از این اعتصاب و آغازگران آناعلام کرده اند. همچنین حمایت های بین المللی از طرف تشکلات کارگری نیز  از این مبارزه اعلام شده است.  حمایت سندیکاهای داخلی کارگران نیشکر هفت تپه، کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه همچنین حمایت خانواده های جانباختگان اعتراض های آبان ۹۸ ، زندانیان سیاسی و مادران جانباختگان ، دانشجویان،حمایت بازنشستگان، معلمان و فرهنگیان، وکلا و بسیاری از اقشار و تشکلات و همچنین حمایت تشکلات کارگری بین المللی همگی نشان از اهمیت این مبارزه دارد. گسترش حمایت همه جانبه از مبارزات کارگران پیمانی و گسترش اعتصابات و مبارزات در دیگر عرصه ها، و متقابلا پیوند با این مبارزات نقش مهمی در پیروزی این مبارزه خواهد داشت و می تواند نقش مهمی را در پیشروی مبارزات مردم ایران علیه جمهوری اسلامی ایفا کند.

این مبارزات اگر چه حول مسایل و خواسته های صنفی کارگران است اما رودرویی با جمهوری اسلامی را در بر دارد. چون در واقع کارگران با جمهوری اسلامی حامی اصلی سرمایه داران و بانی  واقعی سیاست های ضد کارگری کنونی روبرویند و نمی توان این مبارزات را جدا از مبارزه علیه کلیت جمهوری اسلامی دانست و یا متصور شد. دستیابی کارگران به خواسته های کامل شان که شجاعانه و پیگرانه برآن اصرار می ورزند بدون شک پیروزی مهمی برای مردم علیه جمهوری اسلامی خواهد بود و تاثیرات مهمی را بر روحیه مبارزاتی کارگران و کل جامعه خواهد گذارد. اما حتی در آن شرایط چنین پیروزی موقتی خواهد بود و رژیم در صدد خواهد بود که این دستاوردها را با شیوه ها و ترفند های دیگری پس بگیرد. بنابراین تشکل یابی مردم و کارگران برای پیروزی در این مبارزات یک امر تدارکاتی و حیاتی است. نه تنها تشکل برای مبارزات صنفی بلکه متشکل شدن درتشکیلاتی که به علم انقلاب و تئوری انقلابی مسلح باشد. تشکلی که  نه تنها مبارزات صنفی بلکه کل مبارزات مردم را به طرف یک انقلاب واقعی، انقلابی که در آن کارگران و زحمت کشان جامعه پیشتازند و برای جامعه نوینی مبارزه می کنند، رهبری کند. جامعه ای که در آن  روابط و مناسبات میان مردم به شکل نوینی سازماندهی می شود، جامعه ای که در مسیر ریشه کن کردن هر گونه ستم و استثماریعنی جامعه کمونیستی قدم برمی دارد.

جمعی از کمونیست های انقلابی – ایران

تیرماه ۱۴۰۰                                                                              تماس با ما: [email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=119654 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x