پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

“خوزستان برزیلته”در غم نان؛ غصه آب؛ ورزشکاران؛ تریبون هموطنان خوزستانی باشیم

کوروش طاهرنسب

از کجای اهواز بنویسم،از کارون که این روزها جوانان رعنای سرزمین طلا را پس می دهد با سینه های پاره و چشمانی اشکبار با صدها سؤال بی جواب، از زندانی و شکنجه کردن کارگران صنعت نفت و دانشجویان در سیاه چالها، یا این همه غم در خانه دل ها و بر سر مزارها. کو، لب کارون و شب های گلباران و قایق های فانوسی اش. چرا دیگر از دسته دسته دختران اهواز با گیسوهای پریشان و چهره های شاد و خندان، عکسی در کارون دیده نمیشود، هر چه هست غم، عزا، تشنگی و گرسنگی است که بر دل ها سنگینی میکند و نای رفتن را از ساکنین این سرزمین در ثروت نشسته می ستاند.

زنان جنوبی که همواره در گذر تاریخ با زندگی سخت و آلام روزگار قرین بوده دلها و زمزمه هایشان غالبا آوایی بسیار حزین دارند، که این روزها بیشتر از همیشه در سوگ عزیزان و در ماتم سرزمین فلاکت زده شان به آسمان بلند شده. از آبادان کدام نشانه های ترقی و  شور و نشاط زندگی در آن باقی مانده که تعریف کرد؟ نخلستان‌ها، کشتزارها و دام‌های‌شان که نیست و نابود شده؟ دلم کباب میشود وقتی می نویسم از شبی که سینما رکس اش با نزدیک به ۷۰۰تماشاگر بی گناه اش در آتش جهالت و ارتجاع  اسلامیست ها سوخت. عوامل مذهبی و ارتجاعی که بعدها نماینده مجلس و مدیر و سردار سپاهی شدند. آن شب بود که نکبت نظام مذهبی خوزستان را فرا گرفت و چهل سال است که همچنان این نکبت فراگیرتر دست روی گلوی این استان گذاشته است. از مسجد سلیمان چگونه باید نوشت، اگر نفت در آن جا کشف نمی شد، چه سرنوشتی در انتظار اهواز، آبادان، مسجدسلیمان و تک تک شهرها و روستاها این سرزمین حاصلخیز و منبع ثروت می بود. از فوتبال سرزمین ثروت و طلا خیز خوزستان، آیا میتوان مثل گذشته های دور نوشت؟ در مسجد سلیمان با فوران نفت از چاه شماره یک که زندگی خوزستانی ها را چون زلزله ای قوی تکان داد و می خواستند نمره یک ایران باشند، فوتبال آمد و اوج گرفت استادیوم ها و باشگاه های زیادی تاسیس شدند تا سیما و ساختار نقاط این استان  بسوی مدرنیزاسیون و شهر نشینی شتاب فوق العاده ای را طی کند. «در صحرایی سوزان و بایری که سابقاً کلاغ هم پر نمی‌زد، جمع کثیری عمله، کارگر، بنا، مهندس، معمار، آهنگر، مکانیک، نجار ورزشکار و … مشغول سعی و فعالیت بودند. ساختمان‌ها و ابنیه جدیدالاحداث و دکان ها و مغازه‌های مختلف و انبارها و مخازن بزرگ، انسان را دچار شگفتی و اعجاب می‌کرد که چگونه محل بایر و ویرانی در فاصله کوتاهی از برکت محصولات نفتی این‌طور معمور، آباد و پرجمعیت شده است!؟» قبل از اینکه فیفا تاسیس شود، مسجدسلیمانی ها، خرمشهری ها، ماهشهری ها و بقیه شهرهای خوزستان توپ چهل تیکه را در محلات و مکان های استخراج و پالا یشگاه های نفت به گردش روزگارسپردند. خوزستان اولین نقطه در خاورمیانه بود که مردم در آن فوتبال به شیوه آن زمان بازی کردند. قدمت برخی استادیوم های ورزش فوتبال در مناطق نفت خیز ایران با ورزشگاه های ساخته شده برای المپیک ۱۹۰۸ در لندن برابری می کند. با این همه فوتبال با عمر بیش از یک قرن، در مناطق نفت خیز، بیش از آنکه به فوتبال کلاسیک لندنی شبیه باشد، ظرافت ها و زیبایی فوتبال مردمان محروم و بردگان برزیل را در خود هضم کرده. «خوزستان، برزیلته» ! ظرافت و زیبایی که رقص پا و در عین حال فریاد اعتراض استعمار شدگان در مقابل استعمارگران بوده. ملک‌الشعراء بهار شاعر و نویسنده بزرگ ایران سروده است:

آب را با آتش از کارون به بالا برده‌اند

نفت را با لوله سرگرد بیابان کرده‌اند

ملک الشعرای بهار فکر نمی کرد، روزی فرا میرسد و حکومت آیت الئه ها آب را خشکانیده و آتش را در دل مردمان انداخته و دیگر از صدای خنده بچه ها و دویدن به دنبال و تصاحب یک توپ از یار مقابل، خبری نیست و هر کسی یک قوطی در دست  و دبه و کوزه بر شانه دربدر دنبال آب می گردد!

در خوزستان انگلیسی ها- به عنوان مالکان شرکت نفت و کارفرمایان- با مردمی که برای کار به این شهر سرازیر شده بودند و بومی هایی که نفت زندگی شان را زیر و رو کرده بود، خوب تا نمی کردند. نگاه چشم آبی ها به مردم خوزستان از بالا به پایین بود.همان نگاهی که جمهوری اسلامی بسیار بدتر از موبورها، به ساکنان خوزستان دارد. چشم آبی ها و مو بورها خیلی زود متوجه شدند،اینجا سرزمینی است که  حقارت را نمی پذیرند و همه یک شورشی هستند. چنین نیز شد و تحقیر و برتری طلبی انگلیسی ها را بر نتافتند و برای همین دلیل بود خوزستانی ها خیلی زود فوتبال یاد گرفتند تا به استعمارگران نشان دهند که خوزستان، هندوستان نیست! انگلیسی ها نتوانستند در بین مردمان این منطقه تفرقه ایجاد کنند و بر عکس توپ عاملی برای وحدت بیشتر شد.از موهبت توپ چهل تیکه بود که باشگاه های ورزشی کارگری و  همنام و هم ذات منابع طبیعی و معدنی در خوزستان براه افتادند و بعد ها چنان کردند که فوتبال خوزستان همپای نفت این سرزمین در ایران معروف شود و مکتب شاهین از آنجا بسوی همه ایران بال گشاید. در جائی روایت ها و خاطرات بیشکسوتان  ورزش آبادان را خواندم، از تشکیل تیمهای کلنی (کلونی) که همان (منتخب) امروزی است، از اقوام  و حتی مذاهب تشکیل می‌دادند. تیم ارمنی‌ها، بلوچ‌ها (تیم شاهپوری)، عرب‌ها، بوشهری‌ها (تیم رویین‌تن) که نشانه تشکل های اجتماعی نیز بودند.

زمان گذشت ،سالمرگ سوختن سینما رکس آبادان به دو سال هم نرسید، که خمینی بر شیپور جنگ دمید و عراق به سرزمین خوزستان حمله کرد و حزب بعث پرچم اش را بر فراز کوی و برزن های خرمشهر و شهرهای دیگر خوزستان بر افراشته کرد. شهرهای  خوزستان به تلی از ویرانی تبدیل شد. صدها هزار آواره به سایر نقاط ایران فرار کردند، اما با این وجود بازی گل کوچک بر زمین های خاکی و داغ خوزستان، در نزد جوانان مدافع سرزمین طلائی ایران از بین نرفت و همچنان پسربچه های پابرهنه ای که خانواده های شان نتوانسته بودند از مهلکه جنگ فرار کنند دنبال توپ می دویدند و در دروازه های گل کوچک رویایی دست نیافتنی می دیدند.آواره گان خوزستانی در ایران پراکنده و آواره شدند بدون دریافت خدمات و امکاناتی، که ننگ را بر بیشانی نظام ولایت فقیه حک کرده بود!

روایت است ، بر دروازه خرمشهر نوشته اند ” با وضو وارد شوید” ولی اگر آب نیست تیمم هم قبول است.!!

شاهینی که ققنوس وار از خاکستر بلند شد

وقتی شاهین بال گشود پیامی را منتقل کرد که خوزستان برای حفاظت از نفت و ثروت اش به افراد اخلاق گرا، درس خوان، مغزها و بدن های ورزیده، با نشاط و طراوت نیاز دارد. سرمایه غنی انسانی و کارگران ماهر نیاز و مکمل ثروت نفت بود. چه تلخ می گذرد این روزها که سرداران سپاه و ملاها و مساجد، جای آن مکتب را گرفته اند و خوزستان را از سرمایه دیگر این خطه خالی کرده اند و به جای اش جوانانی بیکار، معتاد، فقیر، بیسواد و نحیف را در سرزمین طلائی رها کرده اند. دهه شصت و جنگ گذشت و به دهه هفتاد رسیدیم که جمهوری اسلامی در بحرانی پنهان قرار داشت، برای رهائی از آن بحران، طیفی خودی را بنام اصلاح طلب حکومتی معرفی کرد تا امیدواری کاذب در مردم ایجاد کند و بتواند بحران را برای مدتی سرپوش گذارد. محمد خاتمی سر دسته به اصطلاح اصلاح طلبان، همان تدارکاتچی نظام که آمد، علاوه بر افزایش سایر مشکلات اقتصادی، بحران زیست محیطی در خوزستان و نقاط مرکزی ایران، نیز بعد از جنگ بر آن مشکلات بیشتراضافه شد. قرارداد ننگین انتقال آب از خوزستان با کویت را منعقد کرد، آنهم ده ساله و ثابت کرد که این تدارکاتچی بی مسئولیت، خائن هم هست. به قول آن خانم گزارشگر، ابادان اب ندارد، خرمشهر خرمی ندارد، امیدیه امید ندارد، هندیجان جان ندارد، شادگان شادی ندارد، دشت ازادگان ازادی ندارد، گورستان ها جا ندارند و زندان ها بیشمار هستند! تصویر یادگاری برای تاریخ خوزستان و عکسی سیاه از کارنامه سیاه تر جمهوری اسلامی که در هیچ قابی نمی گنجد. اگر چه در این تصویر زخمهای جسم شان دیده شود ولی چه کسی میداند که زخمهای روحی این مردمان تا چه اندازه عمیق در زندگی سرگردان و پریشان این سرزمین ریشه دوانیده. در دهه‌ ۷۰ میلادی، تالاب «هور‌العظیم»، مردابی عظیم، محل ییلاق بیش از ۶۰ گونه پرنده مهاجر و انواع متنوعی از آبزیان و گونه‌های گیاهی بود.این تالاب که بین مرز ایران و عراق قرار دارد، بیش از ۳۰۰ هزار هکتار وسعت داشت. اما بر اثر بی تدبیری و ناتوانی مسئولان بی کفایت جمهوری اسلامی ایران، بر اساس گزارش ها در سال ۲۰۱۸، مساحت تالاب هورالعظیم به ۱۳۰ هزار هکتار کاهش یافت.

نادانی ها، چپاولگری ها و فساد کارگزاران جمهوری اسلامی ایران در اداره مملکت، خوزستان را مثل سایر نقاط ایران بسوی فقر، مرگ و نابودی کشانده . آری؛ همواره درها و پنجره‌های رنگ‌ و رو باخته سخن از ناگفته‌های اهالی خانه دارند؛ که قصه‌های رنج را به چشم در درون خانه دیده‌اند و از آن‌چه دیده‌اند رنگ بر رخسارِ بیرونشان نمانده و قالب تهی کرده‌اند. قصه‌های فقر بر دیوارها، درها و پنجره‌های بی‌جان هم سخت آمده است. بر هیچ‌کس پوشیده نیست که فقر با گام‌های تضعیف‌کننده‌اش، بنیان خانواده‌ را از هم می‌پاشاند، کودکی را آزار می‌دهد، نوجوانی را به کار و زباله‌گردی وادار می‌سازد، جوانی را آلوده‌ی اعتیاد می‌کند، نداشتن آموزش و پرورش آگاهی را کاهش میدهد، جامعه‌ای را به سمت فروپاشی اخلاقی و شکاف گسترده‌ی طبقاتی پیش می‌راند، فساد و فحشا را در آن گسترش می‌‌دهد و در آخر، مردم را با ناامیدی و هراسِ از آینده مانوس می‌سازد و به کام مرگ می کشاند..بعد از قرارداد  انتقال آب با کویت، دهه هشتاد آمد و نوبت سپاه پاسداران رسید تا مثل افعی بر منابع آبی منطقه چمبره بزنند و  این نواحی را به وضعیت فلاکت و مصیبت بار امروزی بیآندازند. مگر در تاریخ تکرار مکررات نشده، آب همیشه سرچشمه  و مهمترین عامل برای سکونت، کشاورزی، دامداری، آبادانی و خرمی زندگی بشری، حیوانی و زیست محیطی بوده و هست و خواهد بود! امروز خوزستان برزیلته، فقط یک وجهه تشابه با برزیل دارد: روچینا، بزرگ ترین زاغه برزیل است که در ریودوژانیرو واقع شده. زاغه ای که تمام تصاویر زندگی اش منفی و صفر است و اصل و کپی اش به کپرنشینان خوزستان می ماند.

جمهوری اسلامی ایران یک نسل از بهترین نوجوانان و جوانان زیر سن ،را با فرستادن به جبهه ها به کام مرگ فرستاد که سهم خوزستانی ها بیشتر از سایر نقاط بود. نوجوانانی که در جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق، در میان رزمندگان ایرانی حضور داشتند را یکی از مصادیق کودک سرباز و همچنین «برده‌داری مدرن» دانسته اند. بجای آموزش، پرورش، تفریح، ورزش و آسایش،مرگ را در شناسنامه این جوانان نوشت.

خوزستان دومین استانی است که بیش از ۵۰ درصد از شهروندان اش در بیکاری آشکار و ۳۰ درصد دیگر بیکاری روزمزدی هستند. بازتولید جمهوری اسلامی در خوزستان مثل سیستان، بلوچستان،کردستان و… بیکاری، فقر، خشکسالی، گرسنگی و بی آبی بوده و در این چهل سال، بر میزان این باز تولید اضافه شده. وظیفه رسانه های نظام در داخل و افراد صادراتی اش در رسانه های خارج از کشور، این است تا انسان ها را به خواب مصنوعی فرو برند و به اشکال مختلف سرگرم کنند، تا معضلات و مشکلات و تبعیض ها و فقر را حس نکنند. کارشان بی حس کردن مردم است، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نظام، در گزارشی اعلام کرده، از میان بخش‌های دهگانه بودجه هزینه‌ای، دو بخش محیط زیست و مسکن کمترین سهم را در بودجه دارند به طوری که سهم هر ایرانی دراین بخش‌ها زیر ۱۰ هزار تومان است. طبق سند بودجه ۹۹سهم هر ایرانی از بخش محیط زیست حدود ۸ هزار و ۶۵۴ تومان است که سهمی معادل صفر درصد از کل بودجه دارد. همچنین در سال آینده برای بخش مسکن و عمران شهری و روستایی به ازای هر ایرانی ۲۳ هزار و ۲۱ تومان هزینه می‌شود. مطابق لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ خورشیدی دولت جمهوری اسلامی ایران، سرانه تامین امنیت یا سرکوب هر فرد ایرانی بر پایه بودجه دستگاه‌های اجرایی و سیاست‌گذاری در زمینه مسایل دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی و مراکز مرتبط، روزانه  بالغ بر ۲ میلیون تومان در نظر گرفته شده است!

فاضلاب ها، زباله ها ،مکانی برای آب بازی و گذراندان اوقات فراغت کودکان و نوجوانان خوزستانی

زنده یاد محمدرضا عباسی از جانبازان و  فرماندار خرمشهر در دوره جنگ ایران و عراق بود. وی همچنین رئیس سازمان اسناد ملی ایران و مدیرعامل بیمه معلم بود. وی در دهه ۹۰ در برنامه صندلی داغ با اجرای احمد نجفی حضور پیدا کرد، اما به دلیل انتقاداتی که وی مطرح کرد این برنامه هرگز پخش نشد، و تنها بخش هایی از آن بر روی شبکه های اجتماعی قرار گرفت. چکیده صحبتهای زنده یاد محمدرضا عباسی که در سال ۹۱ درگذشت در برنامه صندلی داغ چنین بود: مردمی وجود دارند که یکدست لباس دارند برای فرستادن دو دخترشان به مدرسه. دختر دوم صبر می کند تا دختر اولی از مدرسه برگردد و لباس  خواهر و کفش خواهراش را بپوشد و کیف خواهراش را بردارد و برود مدرسه. این مصیبت را کی باید پاسخ دهد. در حوالی شلمچه  و شلمچه پدر پول ندارد هزینه رفت و آمد دختر جوان را بدهد و بخاطر اینکه پدر ۱۰۰ تا یک تومانی ندارد، دختر از تحصیل باز می ماند. ماه مبارک گذشته تصمیم گرفتیم که چلوکباب خیلی معمولی به بچه های مدارس بدهیم. این خاطره واقعی از کسی است که مستقیما ناظر بوده. دو تا سیخ کوبیده معمولی دانش آموز یکی را میخوره و دیگری توی جیب اش میگذاره. بهش میگن چرا توی جیب ات گذاشتی، میگه خواهری دارم که تا حالا کباب نخورده!

نه اینکه دیگر کسی از دویدن زیر آفتاب تموز ۵۰ درجه بترسد، نه؛ نه اینکه بچه ها فوتبال زده شده باشند، نه؛ نه اینکه پدر و مادر ها جلوی بچه ها را بگیرند، این هم نه؛ بلکه آبی برای استحمام بعد از فوتبال نیست، آب برای استحمام که نه برای نوشیدن هم نیست. برای آب پاشی و رفع خستگی و جیغ کشیدن و خندیدن نیست.آبی را برای گوسفندان و گاو میش ها نیست، برای همین است که بچه های جنوب می گویند: کارون را یادت هست؟ الان آب بسیار کمی دارد، تقریبا راکد ایستاده است باور می کنی؟ بی آبی شاید از زلزله هم بدتر باشد، باشگاه ها برخی اوقات بهنگام زلزله ها کنار مردم می ایستند، این هم همان است، هموطنانمان در مهد فوتبال ایران به کمک ما برای همدردی در حل مشکلاتشان نیاز دارند. هر ورزشکار، هر باشگاه و هر تیم میتواند بنوبه خود برای رساندن صدای حق طلبانه مردم ستمدیده خوزستان که در محاصره قحطی، بی آبی و گرسنگی قرار دارند، تریبون هموطنان خوزستانی باشند. باید به پا خواست. فوتبال موظف است، ورزش مسئول است. زندگی میلیون ها نفر از پائینی های هموطن مان در خطر قحطی و مرگ جدی است. شرم آور است که مدعیان اخلاق در بی اخلاقی کامل بسر می برند!!

https://akhbar-rooz.com/?p=120439 لينک کوتاه

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x