جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

مسئولیت فردی هنرمندان جهانی چگونه تعریف می شود؟ – پانته آ بهرامی

کن به عنوان نوزادی بر علیه فاشیسم روحیه اعتراضی خود را از دست نداد. در سال ۱۹۶۸ زمانی که موج اعتراضات کارگری، دانشجویی و زنان سراسر اروپا را درنوردیده بود، کن محلی نبود که بی اعتنا بر آنچه در کف خیابان می گذرد به کارخود ادامه دهد. وقتی اعتصاب ها...
محسن تنابنده، اصغر فرهادی و امیر جدیدی

کن به عنوان نوزادی بر علیه فاشیسم روحیه اعتراضی خود را از دست نداد. در سال ۱۹۶۸ زمانی که موج اعتراضات کارگری، دانشجویی و زنان سراسر اروپا را درنوردیده بود، کن محلی نبود که بی اعتنا بر آنچه در کف خیابان می گذرد به کار خود ادامه دهد. وقتی اعتصاب ها  فراگیر شد و ده هزار کارگر در ماه مه آن سال در فرانسه دست از کار کشیدند، ژان ژاک گدار و فرانسوا تروفو فیلمسازان موج نو فرانسه در میانه برگزاری جشنواره به کن آمدند تا با توقف کار آن با اعتصابیون همگام شوند

آیا هنرمند جدا از ایده و باورمان (ایدئولوژی) است؟ آیا هنرمند منفرد از پیکر بودمان (جامعه) است؟ آیا هنرمند می تواند فارغ از بستر تاریخی و اجتماعی خود حرکت کند؟ این نوشته تلاش دارد نگاهی گذرا به حرکت سینمای ایران در جشنواره کن بیاندارد و مشاهده گر باشد: آنان که افتخار آفریدند اکنون کجا ایستاده اند؟ اما جشنواره کن را نمی توان فارغ از بستر تاریخ شکل گیری آن نگریست. این جشنواره به یک باره و بی دلیل در فرانسه متولد نشد. پیشا جنگ جهانی دوم زمانی که جهت گیری و نفوذ فاشیسم به ویژه دولت آلمان و ایتالیا در جشنواره ونیز روشن شد، وزیر آموزش ملی فرانسه در تقابل با این حرکت با پشتیبانی بریتانیا و آمریکا تصمیم به راه اندازی جشنواره کن گرفت. اما این پدیده به دلیل حمله آلمان به فرانسه تا پایان جنگ جهانی دوم ممکن نشد.

ژان لوک گدار» آخرین غول بازمانده از سینمای مولف
ژان ژاک گدار

اروپای خسته، ویران، ناامید و بمباران شده بالاخره موفق به برگزاری این جشنواره از سال۱۹۴۶ شد تا مخاطبان حداقل به تماشای امیدها، آمال و آرزوهای خود بر روی پرده نقره ای دل ببندند. اما کن به عنوان نوزادی بر علیه فاشیسم روحیه اعتراضی خود را از دست نداد. در سال ۱۹۶۸ زمانی که موج اعتراضات کارگری، دانشجویی و زنان سراسر اروپا را درنوردیده بود، کن محلی نبود که بی اعتنا بر آنچه در کف خیابان می گذرد به کار خود ادامه دهد. وقتی اعتصاب ها  فراگیر شد و ده هزار کارگر در ماه مه آن سال در فرانسه دست از کار کشیدند، ژان ژاک گدار و فرانسوا تروفو (۱۹۸۴-۱۹۳۲میلادی) فیلمسازان موج نو فرانسه در میانه برگزاری جشنواره به کن آمدند تا با توقف کار آن با اعتصابیون همگام شوند. گُدار خود جلوی پخش فیلم کارلوس سائورای اسپانیایی را در کن گرفت. بقیه اعضاء هیات داوران برای همبستگی با جنبشی که در کف خیابان در جریان بود، استعفا دادند. حال ۷۴ سال است که از شکل گیری جشنواره ای که بر بستر ضد فاشیسم و ضد سرکوب شکل گرفت می گذرد، کارگردان کشوری که بیش از ۴ دهه است با چکمه سرکوب، صدای مخالفان را در خیابان با تیر به سر و پا خاموش می کند، از گفتن کلمه « سرکوبگر» برای چنین حکومتی از تریبون جشنواره نه تنها ابا دارد، بلکه برای جانشینی آن با کلمه «فضای بسته» با رسانه ها گلاویز شده است!!

زیبایی شناسی،  هنر و  کن

از دیدگاه هگل فیلسوف آلمانی (۱۸۳۱-۱۷۷۰میلادی) هنری که تنها به حس تعلق دارد، فاقد ارزش هنری است.  بلکه هنر بهره ای  است که از ذهن هنرمند تراوش می کند و او آن را «آزادی انسانی» می نامد. برای او هنر به اندازه فلسفه محوری است . زیبایی شناسی او از این زاویه اهمیت دارد که هنر را تنها به تجربه حسی فرو نمی کاهد. «هنر نه تنها محدود به این مرزها نمی شود بلکه راه به عالم آزادی، آگاهی و حقیقت می گشاید» (۱) هگل با زدودن زیبایی ازیک امر طبیعی پرتوی نوین و مثبت به زییایی شناسی قرن نوزدهم بخشید (۲) هنر به موضوعی خود بنیاد تبدیل شد که معیار آن نه در تقلید چیزی از بیرون بلکه تشدید فعالیت ذهن، تاثیر احساس شخصی در شکل گیری اثر هنری است. درس گفتارهای هگل پیرامون زیبایی شناسی در بستر تاریخی و تاریخ هنر آکنده از تاملات فلسفی است. با آنکه هگل عالیترین شکل هنری را در شعر به خاطر مضامین و مفاهیم آن می دانست، با دانش امروز ما سینما که مجموعه ای ازقصه، روایت، موسیقی، تصویر، شعر و گفتار و… است می تواند شکل عالیتری از هنر را درمقابل  چشم بگشاید. با این حال کلید واژه هگل یعنی زیبایی شناسی در بستر تاریخی هنوز به قوت خود باقی است. در بستر زیبایی شناسی تاریخ سینمای ایران در طول عمر جشنواره کن  این کشور ۴۰ جایزه را به خود اختصاص داده است. اولین حضور سینمای ایران به سال ۱۹۶۱ با فیلم کوتاه کورش کبیر ساخته مصطفی فرزانه بر می گردد، اما اولین جایزه به فیلم طلوع فجر ساخته احمد فاروغی قاجار تعلق گرفت. شب قوزی فرخ غفاری، فیلم گاو و پستچی داریوش مهرجویی، فیلم شازده احتجاب و سایه های بلند بهمن فرمان آرا برخی از آثار نمایش داده شده در پیشا انقلاب ۵۷ در جشنواره کن بود. موضوعات همه این فیلم ها  با شرایط زیستی دوران ساختشان گره خورده بود. می توان حضور پررنگ سینمای اجتماعی ایران را در این دوره در کن حس کرد.*

جمهوری اسلامی و کن

هگل با تجدید نظر در میراث اندیشه روشنگری، صراحتا هنر را نمودی از حقیقت در جریان تاریخی خواند. در حالیکه زیبایی شناسی در پیشا او بیشتر زیبایی طبیعی و هنری را دربر می گرفت. هگل به بررسی نقش هنر در رشد تحولات ذهن در تفکرات  و اندیشه های خود پرداخته و دراین سیستم انسان همچون ذهنی است که ذاتا به خود اگاه است. در این میان ذهن نمی تواند  بدون علم به جهان خارح خود را بشناسد. به عبارتی انسان با تکیه بر ذات خود و به تنهایی به خودشناسی نمی رسد بلکه خود شناسی در کنار دیگران ممکن است و با آنها ارتباط زبانی و فرهنگی برقرار می کند. این ارتباط زبانی و فرهنگی نه تنها در خود جشنواره کن بین فیلمسازان بلکه در فیلم ها نیز جریان دارد. حال ببینیم بر سر کسانی که با جایزه های رنگانگ نام ایران و به قول منتقدین نام جمهوری اسلامی را پرآوازه کردند چه آمد؟ سکوت جایزه ها بعد از۲۸ سال شکست. جعفر پناهی که با سه جایزه دوربین طلایی، فیپرشی، ۱۵ روز کارگردانان ها با فیلم بادبادک سفید در سال ۷۴ شمسی تبدیل به پدیده ای در کن شد ، امروز به خاطر فشارهای حکومتی خانه نشین و ممنوع الفیلم است. دوسال بعد عباس کیارستمی با فیلم طعم گیلاس به همراه یک کارگردان ژاپنی نخل طلا را آن خود کرد. با این حال ازسوی نزدیکان نظام نه تنها مورد تشویق قرار نگرفت، بلکه به گفته پسرش مورد عتاب و خطاب قرار گرفت. البته به گفته منتقدان، کیارستمی چند دهه زن را از تمام صحنه های فیلم هایش حذف کرد تا درگیری با معیارهای حکومت پیدا نکند و زمانی توانست پا به عرضه جهانی بگذارد که هم آثارش کبریت بی خطر و هم بدون رقیب بود و همقطارانش به مانند کارگردانانی مثل بهرام بیضایی، امیر نادری، ناصر تقوایی و غیره عملا ممنوع الکار بودند. مخملباف ها یعنی دختر و پدر،  سمیرا و محسن نیز به ترتیب  به خاطردو فیلم  تخته سیاه و سفرقندهار در دوسال متوالی ۱۳۷۹ و ۸۰ برخی از جوایز کن را از آن خود کردند، امروز به خاطر سانسور آثارشان در تبعید خود خواسته بسر می برند. بهمن قبادی با فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد نیز در سال ۱۳۸۸ هم برنده جایزه شد و هم در صف تبعیدیان قرار گرفت. مرجان ستراپی با فیلم پرسپولیس برنده جایزه داوران گشت، ولی مرجان مدتها بود که ایران را ترک کرده بود و عطای زندگی در جمهوری سرکوب را به لقایش بخشید. اگر از نسل قبل از انقلاب مثل محمد رسول اف و پناهی با بردن جایزه به خانه نشینی اجباری از سوی حکومت مجبور گشتند، از نسل پسا انقلاب قبادی و سمیرا مخملباف به تبعید خود ساخته پناه بردند.

کن ۱۴۰۰ و گفتمان قدیمی تعهد فردی

اصغر فرهادی با فیلمنامه «ارتفاع پست» با همکاری ابراهیم حاتمی کیا که خودش را از نزدیکان نظام می دانست، زمانی که هنوز مثل این روزها مشهور نبود بالارفتن از نرده های ترقی را با «دغدغه فیلم سازی در ایران» شروع کرد. فیلمنامه ارتفاع پست سال ۱۳۸۰ با حاتمی کیا مشترک نوشته و منتشر شد. خب اشکالی ندارد! انتخاب هنرمند است! حالا در سال ۱۴۰۰ فرهادی با بردن جایزه کن در فیلم قهرمان از بازیگرانی چون امیر جدیدی و محس تنابنده که درپروژه های سینمایی وزارت اطلاعات و سپاه بازی کرده اند، بهره برده است. خب اشکالی ندارد موضوع «دغدغه فیلم سازی در ایران» است! این در حالی است که همزمان همکارانی به دلیل تن ندادن به زنجیرهای نامرعی «دغدغه فیلم سازی در ایران» یا به تبعید خود خواسته رفته اند (مثل امیرنادری، بهرام بیضایی، بهمن قبادی و مخملباف ها) یا  خانه نشین شده اند (مثل رسول اف و جعفر پناهی، ناصر تقوایی و دیگران). منتقدان می گویند زمانی که هنرمندی مثل اصغر فرهادی بیش از ۱۰۰ جایزه بین المللی می برد، هم سرمایه ملی است و هم  نوعی مصونیت فرهنگی پیدا می کند که حکومت «سرکوبگر» نمی تواند به این سادگی او را به بند بکشد مثل هنرمندانی به مانند شجریان و شاملو که هم معترض بودند و هم تا آخر در ایران ایستادند و زیستند. بحث بر سر استفاده از تریبون های بین المللی  مثل جشنواره کن است که خود ید طولانی درترسیم اعتراض و انعکاس  فرهنگ های گونه گون و نژادهای متفاوت دارد. فرهادی می گوید او بیانیه سیاسی منتشر نمی کند، خب اشکالی ندارد. منتقدان اما می گویند او با استفاده از مصونیت فرهنگی و با گفتن جمله ای مانند «بی آبی و بی برقی خوزستان درد جانکاه ماست.» می توانست نوعی همبستگی با شهروندان ایرانی را ابراز کند به جای جمله کلیشه ای  «یکی از مهمترین  راه های نجات کشورم آگاهی بخشی است.»(از سخنرانی فرهادی در کن امسال) فراموش نکنیم شهروندان امروز ایران به مشکلات خود آگاه هستند، اگر این آگاهی به سازماندهی و قدرت اجتماعی تبدیل نشود، نه تنها دگرگونی در وضعیت موجود ایجاد نمی کند، بلکه کبریت بی خطری است که  به پایداری شرایط موجود کمک می کند. تجربه تلخ فیلمسازی در دوران نازیست آلمان که ۹۰ درصد فیلم ها، محتوایی بدون اعتراض و بی خطر برای حاکمیت داشت به تداوم نازیسم کمک  کرد و فرایندی برای تغییر را ایجاد نکرد. اما پرسش اینجاست که برای فیلمسازان بین المللی مسئولیت فردی چگونه تعریف می شود؟ مسئولیت فردی که به پایداری حکومت «سرکوبگر» یاری نرساند.

* این نوشته بنا ندارد تا نام و جایزه دقیق برندگان در کن را روشن کنند. مخاطبان می توانند خود آن را در اینترنت پیدا کند.

(۱) Hegel, 1975. Aesthetics, Lectures on  Fine Arts. 2 vol , Oxford, University Press

(۲) Stephen Bungay, 1984, Beauty and Truth: as Study o fHegel’s Aesthetics, Oxford University Press

https://akhbar-rooz.com/?p=120705 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
valli
valli
2 سال قبل

با سلام . میخواستم پیشنهاد دیدن فیلم مستند تجربی / هما ناطق یک تجربه یک آه / را با شما و دوستان اخبار روز به اشتراک بگذارم.
———————————————————————————————-
https://www.youtube.com/watch?v=5_qJWZXd_Ps&t=662s 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x