پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جنگِ سرد جدید علیه چین – جان بلامی فاستر، ترجمه: ا. مانا

اصرار واشنگتن بر آنچه «نظم بین المللی قانون - محور» می نامد در نقطهٔ مقابل حمایت چین از نظم مبتنی بر نقش سازمان ملل متحد و کشورهای مستقل، بر پایهٔ قوانین بین المللی (که به سیستم وستفالن مشهور است) اختلافِ نظری ورای عبارت پردازی است. درمقابل، این ...

ایالات متحده و دیگر کشورهای سرمایه داری رده بالای سیستم جهانی، و بخصوص سه گانهٔ ایالات متحده/کانادا، اروپای غربی و ژاپن نه تنها متعهد به حفظِ مؤسساتی هستند که در دوران جنگ سرد برای تضمین برتری آنها بنا شدند (مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در هماهنگی با اتحاد نظامی تحتِ رهبری ایالات متحده)، که در پی ادامهٔ آن چیزی هستند که تحتِ عنوان سیستم پسا – وستفالن یا نظم جهانی لیبرال که در دوران «امپریالیسم عریان» از ۱۹۹۰ تا کنون ظهور نمود، هستند که با خلا ایجاد شده به دنبالِ حذفِ اتحاد جماهیر شوروی از صحنه جهان ممکن گردید و «لحظهٔ برتری تک قطبی» ایالات متحده را رقم زد

قسمت اول

جان بلامی فاستر، مانتلی ریویو جولای و اوت ۲۰۲۱

در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۲۱، مقاله ای پر اهمیت که مدعی بود «جنگ سرد جدیدی اتفاق نخواهد افتاد» در «روابط خارجی»، مهمترین نشریهٔ «شورای روابط خارجی»، اتاق فکر اصلی برای تدوین راهبرد کلی ایالات متحده، منتشر گردید. 

 تامس کریستنسن، نویسندهٔ مقاله، استادِ روابط بین الملل در دانشگاه کلمبیا و دستیار قبلی معاون وزیر کشور برای شرق آسیا و پاسیفیک در کابینهٔ جرج دبلیو بوش، تا آنجا پیش رفت که اذعان داشت که «دولت دونالد ترامپ اساساً جنگ سردی را علیه چین آغاز نموده است». با این حال، کریستنسن با خوشبینی اظهار داشت که جنگ سردِ جدیدی بوقوع نخواهد پیوست چون واشنگتن تحت رهبری جو بایدن از مواضع افراطی ترامپ علیه چین، با توجه به «موقعیت آن در زنجیره های جهانی ارزش»، عقب خواهد نشست. پکن اصولاً نمی تواند به مثابه قدرتی مهاجم در زمینه های ایدئولوژیک و ژئوپلتیک نگریسته شود و فقط مایل به رقابت اقتصادی می باشد.

با این حال، آنچه در تجزیه و تحلیل کریستنسن فراموش گردید، خاطر نشان ساختن سیستم جهانی امپریالیسم بود، که تاجِ هژمونی آمریکا بر سر داشته، که هم اکنون با خیزشِ به ظاهر غیر قابلِ مهار چین و پیگیری پروژهٔ ویژهٔ مستقل آن کشور به خطر افتاده است. در این رابطه، پیگیری جنگِ سرد جدیدی علیه چین در دولت ترامپ نه یک استثنا، که در واقع جوابِ ناگزیر ایالات متحده به خیزشِ چین و پایان برههٔ جهان تک قطبی واشنگتن بود. درست به مانندِ جنگ سردی که ایالات متحده در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ علیه شوروی و چین، و بعنوان بخشی از راهبرد کلی حفظ هژمونی جهانی در مقطع پس از جنگ جهانی دوم، آغاز نمود امروز جنگ سردی دیگر را علیه چین برای حفظ همان سلطهٔ امپریالیستی شروع کرده است.

در واقع مدت زمانی پیش از چاپِ مقالهٔ کریستنسن در نشریات «روابط خارجی» که اظهار می داشت جنگِ سرد جدیدی در کار نخواهد بود، دولت بایدن مشخص نمود که نه تنها قصد دارد این جنگ را ادامه دهد، که بر سرعت آن نیز بیفزاید، و آن را به سطوح بالاتری ارتقا دهد. بر این عزم در نخستین دورِ گفتگوی دو جانبه بین ایالات متحده و جمهوری خلق چین متعاقب انتخاب جو بایدن به ریاست جمهوری آمریکا، که در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۲۱ در هتلِ کاپیتن کوک در مرکز شهر آنکرج، رخ داد تأکید شد جایی که بلینکن وزیر امور خارجهٔ آمریکا و مشاور امنیت ملی جیک سالیوان با مدیرِ کمیسیون مرکزی برای روابط خارجی حزب کمونیست چین (یانگ جای چی) و وزیر امور خارجهٔ چین به گفتگو نشستند.

در هفتهٔ قبل از این دیدار سطح بالا، واشنگین صحنه را آراسته، و از رهگذر اقداماتش، عزمش در موردِ در پیش گرفتن جنگِ سرد شمارهٔ ۲ فوق العاده تهاجمی علیه چین را به نمایش گذاشت. بهمین جهت، بایدن در تاریخ ۱۲ مارس با سران ژاپن، هند و استرالیا دیدار و از اتحاد راهبردی نظامی چهارگانه (کواد – (Quad، به رهبری ایالات متحده، که وسیعاً به مثابه تلاشی برای تأسیسِ ناتوی آسیایی تعبیر گردید، پرده برداری نمود. کواد بیانیهٔ مشترکی صادر نمود که متن آن سراپا دشمنی با چین بود. در همان روز، کمیسیون ارتباطاتِ فدرال ایالات متحده پنج شرکت چینی از جمله هواووی را در لیست سیاه گنجاند. در تاریخ ۱۶ مارس و دو روز پیش از اینکه دیدار دوجانیه با چین شروع گردد، دولت بایدن در پاسخ به سرکوب نارضایتی ها در هنگ کنگ، تحریمها علیه ۲۴ مسئول دولتی چین را تمدید نمود. 

با نادیده انگاشتنِ پروتکل های دیپلماتیک، بلینکن جلسهٔ ۱۸ مارس در آنکرج را با بیان اینکه وزیر دفاع ایالات متحده، لوید آستین، از دیداری با همتایان ژاپنی و کره ای خود (متحدین اصلی نظامی که در بسیاری از نگرانی های واشنگتن در مورد چین شریک هستند) بازگشته است. او اظهار داشت که هدف واشنگتن پیشبرد علایقِ ایالات متحده و تقویتِ «نظم بین المللی قانون – محور» است. او سپس واردِ جدلی مستقیم با پکن گردیده و «نگرانی های عمیق از عملکرد چین، شامل سین جیانگ، هنگ کنگ، تایوان، حملات سایبری علیه ایالات متحده و فشار اقتصادی علیه متحدین آمریکا را خاطر نشان و اضافه نمود که هرکدام از این موارد نظم قانون – مدار را تهدید و ثبات جهانی را به خطر خواهد افکند». ایالات متحده نه تنها آمادگی رقابت و در زمینه هایی همکاری با چین را دارد، که حاضر است در موارد لازم کاملاً از حقِ خود دفاع نماید».

سولیوان با اشاره مشخص به میزبانی بایدن در دیدار با سرانِ کواد در هفتهٔ قبل، و نگرانی های امنیتی اتحاد نظامی کواد در «هندو – پاسیفیک»، با برجسته نمودن قرداد نظامی شکل گرفته علیه پکن، جلسه را ادامه داد. او اظهار داشت که متحدین و شرکا «زمینه های نگرانی» در رابطه با «فشار اقتصادی و نظامی» چین را در تهاجمش به ارزشهای بنیادی مشخص نموده و ادامه داد که ایالات متحده از رقابت سخت با چین استقبال نموده، ولی در عین حال تهدید نمود، که آمادگی کامل برای مناقشه ای تمام عیار را نیز دارد.

یانگ در مقام پاسخگویی اظهار داشت که چین «سیستم جهانی با محوریت  سازمان ملل» مبتنی بر قوانین بین المللی را محترم می شمرد، و نه آنچیزی را که شمار کوچکی از کشورها آنرا «نظم بین المللی قانون – محور» می خوانند. او ادامه داد که مردم چین، کاملاً گِردِ حزب کمونیست چین بسیج شده اند. ارزشهای ما، همان ارزشهای مشترک بشری است. آنها شاملِ : صلح، توسعه، انصاف، عدالت، آزادی و دمکراسی می باشند. او به دریافتهای کاملاً متفاوت چین و ایالات متحده از مفهوم دمکراسی پرداخت. با مقایسهٔ سیاست خارجی پکن و ایالات متحده، از منظر تاریخی و کنونی، اظهار داشت که : ما به   اشغال کشورها با توسل به زور، یا سرنگونی دیگر رژیم ها با روش های گوناگون، و یا کشتار مردم دیگر کشورها اعتقاد نداریم. …. ایالات متحده به دخالت نظامی و سرکوب متوسل گردیده و امنیت ملی را با ابزارهایی چون استفاده از زور یا برتری مالی به دور دست ها تعمیم داده که مانعی در راه فعالیتهای تجاری بوده است، و ایالات متحده حتی دیگر کشورها را به تهاجم علیه چین ترغیب نموده است. …. در مورد سین جیانگ، تبت و تایوان، گفت که هر کدام بخشی جدایی ناپذیر از قلمرو سرزمینی چین می باشند. چین شدیداً مخالف دخالت ایالات متحده در امور داخلی خویش است. ما مخالفت بی شائبهٔ خود با این دخالتها را اظهار داشته ایم و به اقدام قاطع در پاسخ به آنها دست خواهیم زد.

یانگ ادامه داد که واشنگتن با سابقه ای که دارد و به گواهی اعتراضات «جنبشِ زندگی سیاهان مهم است» در جایگاهی نیست که به پکن درس حقوق بشر بدهد. ایالات متحده و کشورهای غربی نمایندهٔ افکار عمومی جهان نیستند. او در رابطه با حملات سایبری اظهار داشت که «جایی که پای توانایی برای حملات سایبری یا تکنولوژیهای لازم برای اینکار به میان می آید، ایالات متحده در صف اول قرار دارد. شما قادر نخواهید بود دیگران را برای این مشکل ملامت نمایید».

ونگ به نوبت خود اظهار داشت که : «چین به ایالات متحده توصیه می نماید که کاملاً از رویکرد برتری طلبانهٔ دخالتِ دلخواهانه در امور داخلی چین دست بردارد……. و در تاریخ ۱۷ مارس (یکروز قبل از این ملاقات)، ایالات متحده تحریمهای وضع شده علیه چین در رابطه با هنگ کنگ را افزایش داد که خشمِ مردم چین از این دخالتِ فاحش را به دنبال داشته، و چین بشدت با این دخالت مخالف است….. چند روز پیش، قبل از ترک چین برای این دیدار، ایالات متحده این تحریمهای نوین را وضع نمود. این راه خوشامدگویی به مهمان نیست و ما مطمئن نیستیم که این اقدام به منظور یافتن دستِ بالا در این گفتگوها اتخاذ نشده باشد.

بلینکن با بازگشت مجدد به پرسشهای ایالات متحوه و متحدانش در مورد اقدامات چین در نادیده گرفتن نظم بین المللی قانون – محور موضوع بحث را تغییر داد. او بر عزم قاطع واشنگتن در ساختن اتحادهای راهبردی علیه چین تأکید نمود. سولیوان به تمجید از برتری تکنولوژیک ایالات متحده و فرودِ دو هفته پیش یک روبات در مریخ در همکاری با متحدان اروپایی، پرداخت تا بدین وسیله فرود آمدن روبات چینی (تایوان ۱) بر سطح مریخ در ماه می را کم اهمیت جلوه دهد. او بگونه ای ناخوشایند از خطابه ها و اظهارات طولانی هیئت چینی انتقاد نمود.

یانگ یادآور شد که او در مقامِ پاسخگویی به لحن طرف امریکایی در توهین به دیپلماتهای چینی از موضع قدرت، که برای تحریک طرف مقابل طراحی شده بود،  این خطابه را بر زبان آورد. ونگ در پاسخ به اظهارات بلینکن در مورد نگرانی ژاپن و کره ای ها از فشارهای چین، اظهار داشت که مطمئن نیست این اظهارات از طرف آنان و یا در واقع توسط آمریکا مطرح گردیده است.

برای رسانه هایی که با تعجب مبادلهٔ این اظهارات را شاهد بودند، و بر طبق آنچه تامس رایت از کارمندان ارشدِ مؤسسهٔ بروکلین بلافاصله پس از این رخداد در «آتلانتیک» نوشت، «حضور در این جلسه مانندِ آن بود که سپیده دمِ جنگ سرد جدیدی را شاهد باشید». در واقع چنانچه دیوید استیلول معاون پیشین وزیر کشور در امور شرق آسیا و امور پاسیفیک یادآور شد، و دان نگری مشاور ارشد مرکزِ مطالعات راهبردی و بین المللی ده روز بعد در «منافع ملی» نوشت: سی سال پس از مرگ اتحاد جماهیر شوروی و پایانِ جنگ سرد، جهان خود را در آستانهٔ جنگ سردِ نوین دیگری می یابد که علیه چین آغاز شده است.

واشنگتن در هفته های بعد با این اقدامات تهاجم علیه چین را ادامه داد:

  • •    ۲۲ مارس : ایالات متحده به همراه اتحادیهٔ اروپا و بریتانیا و کانادا تحریمی را علیه چهار مقامِ چینی به بهانهٔ نقض حقوق بشر در سین جیانگ وضع نمودند.
  • •    ۲۴ مارس : وزرای امور خارجهٔ کشور عضو ناتو اظهار داشتند که آماده اند تا تهدیدهای اقتدارگرایانه علیه «نظم بین المللی قانون – محور» را با همکاری متحدان و شرکایشان در آسیا – پاسیفیک به چالش کشیده و چین را منزوی نمایند.
  • •    ۲۵ مارس : یک هفته پس از گفتگوهای دوجانبه بایدن در کنفرانسی مطبوعاتی اظهار داشت که شی جین پینگ بویی از دمکراسی نبرده و از او به عنوان یک خودکانه یاد نمود.
  • •    ۲۸ مارس : نمایندهٔ تجاری ایالات متحده کاترین تای اظهار داشت که ایالات متحده هیچ برنامه ای برای لغو تعرفه هایی که ترامپ علیه کالاهای صادراتی چین به آمریکا وضع نمود نداشته، که اکثر صادرات چین را تحت الشعاع قرارداده، و طراحی گردیده بودند تا شرکتهای چند ملیتی را وادارند که پیوندهایشان با زنجیره های کالایی چین را قطع نمایند.
  • •     ۳۰ مارس : کابینهٔ بایدن بطور یکجانبه چین را متهم به «نسل کشی و جنایت علیه بشریت» نموده و این را در گزارش سالانهٔ حقوق بشر خود گنجانده و بدون ارائهٔ هیچ مدرکی آنرا منتشر نمود.
  • •    ۸ آوریل : واشنگتن ۷ شرکت چینی سازندهٔ کامپیوترهای بزرگ را در لیست سیاه قرارداد. 
  • •    ۳۰ آوریل : دولت بایدن ملاقاتی را بین مقاماتِ رسمی وزارت امور خارجه ایالات متحده و همتایان تایوانی انان ترتیب داد. این به منزلهٔ نقض توافق با چین بود، که در دههٔ ۱۹۷۰ حاصل شد –  با سه مشخصه : که بر اساس آن ایالات متحده از هر نوع تماس رسمی با تایوان که چین آنرا بخشی از خاک خویش با سیستم حکمرانی متفاوتی تلقی می نماید خودداری می نماید.
  • •    ۵ می : گروه هفت کشور اصلی سرمایه داری، شاملِ ایالات متحده، ژاپن، آلمان، فرانسه، بریتانیا، ایتالیا و کانادا که خود را مدافعان «نظم بین المللی قانون – محور» می دانند بشدت چین را بخاطر مسائل داخلی مورد انتقاد قرار دادند.
  • •    ۷ می : در یکی از جلسات شورای امنیت سازمان ملل به ریاست وانگ یی، بلینکن چین و روسیه را برای سرپیچی از قوانین بین المللی مورد انتقاد قرار داده و و در حالی که مستقیماً از چین، که انرا بکرات به نسل کشی متهم نموده است، اسمی به میان نیاورد، اظهار داشت : «اعمال حق حاکمیت ملی چک سفید امضا برای هیچ کشوری در راستای به بردگی کشیدن، شکنجه، ناپدید شدن، پاکسازی قومی و نقض حقوق بشر نیست». 
  • •    ۲۶ می : (۱) بایدن به سرویسهای طلاعاتی ایالات متحده دستور داد که تئوری نشت آزمایشگاهی ویروس کرونا در چین را بررسی و (۲) کِرت کمبل هماهنگ کنندهٔ امور هندو – پاسیفیک در شورای امنیت ملی اظهار داشت که «برهه ای که وسیعاً به مثابه دوران همکاری با چین شناخته می شد، به سر آمده است».

در صد روز اول، کابینهٔ بایدن از تشدید فشار نظامی به چین غافل نماند. از ژانویه تا آوریل ۲۰۲۱، ارتش ایالات متحده فعالیت در طولِ مرزهای چین را، با افزایش ۲۰٪ تعدی کشتی های ایالات متحده به آبهای مورد ادعای چین و افزایش ۴۰٪ تعدی هواپیماها به آسمان چین، بشدت افزایش داد. در ماه مارس آلمان یک کشتی جنگی را روانهٔ آبهای دریای جنوبی چین نمود، اقدامی که مورد حمایت واشنگتن قرار گرفت. در آوریل ایالات متحده یک ناوگروه تهاجمی اضافی را به دریای جنوب چین اعزام نمود. در همین حال بریتانیا در حال فرستادنِ ناوهواپیمابر ملکه الیزابت دوم به همین دریا بوده که تغییری در سیاستهای هندو – پاسیفیک خواهد بود. ایالات متحده در حال حاضر ۴۰۰ پایگاه نظامی و حدود ۳۷۵،۰۰۰ نیرو (نظامی و غیر نظامی) در هندو – پاسیفیک دارد که چین را محاصره نموده و شامل هشتاد هزار نیروی مستقر در ژاپن و کرهٔ جنوبی می باشد.

اصرار واشنگتن بر آنچه «نظم بین المللی قانون – محور» می نامد در نقطهٔ مقابل حمایت چین از نظم مبتنی بر نقش سازمان ملل متحد و کشورهای مستقل، بر پایهٔ قوانین بین المللی ( که به سیستم وستفالن مشهور است) اختلافِ نظری ورای عبارت پردازی است

در این تصویر کلی، رویارویی رخ داده بین واشنگتن و پکن در آنکرج آلاسکا، بیش از یک تبادل عصبی بین دیپلماتهای برانگیخته شده بوده، و می تواند نمایانگرِ مرزهای اساسی راهبرد کلی امپریال ایالات متحده در رابطه به چین، به موازاتِ پاسخ راهبردی چین به این رویکرد،  باشد. اصرار واشنگتن بر آنچه «نظم بین المللی قانون – محور» می نامد در نقطهٔ مقابل حمایت چین از نظم مبتنی بر نقش سازمان ملل متحد و کشورهای مستقل، بر پایهٔ قوانین بین المللی ( که به سیستم وستفالن مشهور است) اختلافِ نظری ورای عبارت پردازی است. در مقابل، این اختلاف در راستای راهبرد کنونی ایالات متحده در وادار نمودن چین به پیروی از نظم اقتصادی – سیاسی برتری طلبانه تحمیلی توسط اتحادی از قدرتهای بزرگ تحت رهبری ایالات متحده است تا مناسبات قدرت امپریالیستی کنونی را جاودانه نماید. چنانچه چین مشخص نموده است، اگر «نظم قانون – محور» به تنهایی توسط آمریکا تدوین گردیده است نه نظمی بین المللی، که نظمی برتری طلبانه، تلقی می گردد. و اگر چنین نظمی توسط آمریکا و معدودی از دیگر کشورها تدوین گردیده است، نمی تواند نظمی بین المللی به حساب آید و نظمی محفلی خواهد بود که در تناقض با اصولِ دمکراسی بوده و توسط اکثریت کشورهای جهان پذیرفته نخواهد شد.

مشخصاً،  ایالات متحده و دیگر کشورهای سرمایه داری رده بالای سیستم جهانی، و بخصوص سه گانهٔ ایالات متحده/کانادا، اروپای غربی و ژاپن نه تنها متعهد به حفظِ مؤسساتی هستند که در دوران جنگ سرد برای تضمین برتری آنها بنا شدند (مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در هماهنگی با اتحاد نظامی تحتِ رهبری ایالات متحده)، که در پی ادامهٔ آن چیزی هستند که تحتِ عنوان سیستم پسا – وستفالن یا نظم جهانی لیبرال که در دوران «امپریالیسم عریان» از ۱۹۹۰ تا کنون ظهور نمود، هستند که با خلا ایجاد شده به دنبالِ حذفِ اتحاد جماهیر شوروی از صحنه جهان ممکن گردید و «لحظهٔ برتری تک قطبی» ایالات متحده را رقم زد. در دوران پس از جنگ سرد، رشته ای از «دخالتهای انساندوستانه» در امور دیگر کشورها توسط ایالات متحده و متحدان آن رخ داده است که به برهه ای از جنگهای دنباله دار انجامیده که به توسعهٔ قدرتِ ایالات متحده و ناتو به شرق اروپا با تجزیهٔ یوگوسلاوی، و همچنین دخالت نظامی در خاورمیانه و آفریقا – با نادیده گرفتن استقلال کشورها – منجر گردیده است. این موضع جدید تهاجمی امپریالیسم به بهانهٔ «مسؤولیت در قبالِ حمایت» و اشاعهٔ دمکراسی و ارزشهای «انسانی» – به تفسیرِ ایالات متحده و دیگر کشورهای هستهٔ مرکزی جهان سرمایه داری – و با نامِ «نظم بین المللی قانون – محور) مشروعیت یافته است.

هدف راهبردی جنگ سردِ جدید علیه چین از نقطه نظرِ ایالات متحده و متحدان آن، نه بازداشتن رشد اقتصادی چین که غیر ممکن است، بلکه محدود نمودن آن و بازداشتن آن از تغییرِ نظم جهانی برغم ظهور آن به مثابه قدرتی گلوبال است

هدف راهبردی جنگ سردِ جدید علیه چین از نقطه نظرِ ایالات متحده و متحدان آن، نه بازداشتن رشد اقتصادی چین که غیر ممکن است، بلکه محدود نمودن آن و بازداشتن آن از تغییرِ نظم جهانی برغم ظهور آن به مثابه قدرتی گلوبال است. بنابراین راهبرد کلی جدیدِ امپریالیسم در مقیاسی جهانی تکرار دیپلماسی مشهورِ قایق های توپدار (این بار در عصرِ Thermonulear) است که در دوران سلطنت سلسلهٔ کینگ توسط قدرتهای غالب امپریالیستی و در خلالِ «یک قرن تحقیر» به چین تحمیل گردید و از جنگهای تریاک تا جنگ جهانی دوم به درازا کشید. بیش از هرچیز دیگر، تخریبِ کاخهای تابستانی امپراطور چین توسط بریتانیا در سال ۱۸۶۰، سمبلِ این تحقیر است. در سال ۱۹۰۰ در جریان شورشِ بوکسورها (جنبش یاهیتان)، ائتلافی از کشورهای بزرگ که به ائتلاف ۸ گانه مشهور بودند (بریتانیا، ایالات متحده، فرانسه، آلمان، اطریش/مجارستان، ایتالیا، ژاپن و روسیه) چین را اشغال، و سلطه اشان را به سلسلهٔ کینگ تحمیل نموده و معاهدات نابرابرِ بیشتری را به این کشور تحمیل نمودند. بخشی از بهانه این اشغال ضرورتِ تبعیت چین از نظمِ بین المللی تجارت و داد و ستد بود.

بنابر راهبرد کلی امپریالِ ایالات متحده، چین امروز، در مقایسه با رفتاری که در قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ با آن شد، باید در زمینه های اقتصادی، ژئوپولتیک، و نظامی توسط اتحاد گسترده ای از قدرتهای امپریالیستی محدود گردد. هدف نهایی، دستیابی به نابودی کلی حزب کمونیست چین، و وابستگی تنگاتنگ چین به نظمِ امپریالیستی سرمایه داری انحصاری – مالی، و تنزل آن کشور به موقعیتِ تابعیتِ دائمی می باشد. اصول اساسی دستیابی به این هدف، سیتمی از معاهدات نابرابر (نظمِ بین المللی قانون – محور)  می باشد که توسط اتحادی از قدرتهای بزرگ به رهبری ایالات متحده اعمال می گردد.

سازوکارِ شکست چین در سال ۲۰۱۷ توسطِ تحلیلگرِ سیاست خارجی دانشگاه هاروارد گراهام آلیسن که عضو شورای روابط خارجی است در کتابش بنامِ «محکوم به جنگ: آیا آمریکا قادر به گریز از تلهٔ توسیدید (۱) خواهد بود» تشریح گردید، کتابی که شدیداً مورد ستایش بایدن، هنری کسینجر وزیر خارجهٔ سابق و مدیر پیشین سیا داوید پتریاس،  قرار گرفت :

 «نیروهای ایالات متحده می توانند پنهانی شورشیان جدایی طلب را تعلیم داده و حمایت نمایند. شکافهایی هم اکنون در سیستم حکومتی چین وجود دارد. تبت اساساً یک منطقهٔ اشغال شده است. سیان جینگ، یک منطقه سنتی مسلمان نشین در غرب چین است، که هم اکنون مأوای یک جنبش جدایی طلب ایگور است که مسئولیت آغازِ شورشی خفیف علیه پکن را پذیرفته است. و تایوانی هایی که برخوردِ محکمِ پکن با هنگ کنگ را ناظرند، نیازی به ترغیب برای مخالفت با اتحاد دوبارهٔ با این دولتِ استبدادی ندارند. آیا حمایت ایالات متحده از این جدایی خواهان خواهد توانست چین را به تقابلِ با گروهای افراطی مسلمان در آسیای مرکزی و خاورمیانه بکشاند؟ اگر جواب مثبت باشد، این تقابل می تواند به باتلاقی بدل شود، که بازتابِ دخالت شوروی در افغانستان باشد، جایی که حمایت ایالات متحده از مجاهدین «رزمندگان آزادی» زخمهایی بر پیکر شوروی وارد آورد؟

تلاشی هوشمندانه و متمرکز برای ارتقای اختلاف نظرها در ایدئولوژی مرکزی حزب کمونیست چین ….. در طولِ زمان می تواند، به تضعیف رژیم و تشویقِ جنبش های استقلال طلبانه  در تایوان، تبت و هنگ کنگ منجر گردد. با ایجادِ تفرقه در چین و مشغول نمودنِ آن کشور به حفظِ ثبات داخلی، ایالات متحده می تواند خطر به چالش کشیدن برتری آمریکا توسط چین را رفع و یا حداقل آنرا برای مدتی طولانی به تأخیر اندازد».

همه آنچه آلیسن گفته است، حالا به سیاست نوین جنگ سرد بدل شده است. بیشتر آنکه، با هجمهٔ به چین به بهانهٔ «نسل کشی»، و «جنایت علیه بشریت» در ارتباط با اقلیت های داخلی، ایالات متحده قادر است یک جنگ سردِ جدید علیه چین را توجیه نموده، که شامل جنگی با ترکیبِ مجموعه ای از ابزارهای سیاسی، اقتصادی، مالی، تکنولوژیکی، سایبری و ابزار نهان و آشکارِ سنتی نظامی می باشد. 

ادامه دارد

۳۱ ژوئیه ۲۰۲۱

پی نوشت ها :

  1. تلهٔ توسیدید : گرایش به جنگ هرگاه کشوری نوظهور سلطهٔ قدرتی مسلط در سطح منطقه ای یا جهانی را تهدید نموده و در آستانهٔ جایگزینی آن قرار گیرد.

جان بلامی فاستر سر دبیر مانتلی ریویو

در بخش دوم و ادامه ی این نوشته زیر عنوان: جمهوری خلق چین: یک ابرقدرت نوظهور مستقل می خوانیم: کارل مارکس و فردریک انگلس در ژانویه ۱۸۵۰ در مورد اولین اغتشاشات انقلاب تایپینگ (۱۸۵۰-۶۴) در چین، به تولد “سوسیالیسم چینی” اشاره کردند. مارکس و انگلس نوشتند که ارتجاع اروپایی با ارتش خود ممکن است روزی به مرزهای چین برسند تا “کتیبه را در آنجا پیدا کنند”…

https://akhbar-rooz.com/?p=121487 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهرام سینا
بهرام سینا
2 سال قبل

در زیر کامنت دوستان آرمان شیرازی و peerooz هر کدام ۲ نمره ی منفی ثبت شده ست.
هر چی این دو کامنت را می خوانم نکته ی «بدی» را پیدا نمی کنم که با مزاق بعضی از خوانندگان سازگار نبوده ست که نظر منفی داده اند ..
peerooz می گوید :شخصی بدون اظهار نظر به این مقاله که مستوجب ۵ امتیاز است کمترین امتیاز ۱ را داده است. همین !

آرمان شیرازی می گوید : چراغ راهنمای ما, در هر شرایط, ضدیت با هرگونه بهره کشی با هر جامه و رنگ و بسته بندی ست!
به باور بنده این خوانندگان به قول peerooz «بدون اظهار نظر» به این کامنت ها فقط «نارضایتی » خود را ابراز کرده اند .

کاش این خوانندگان نظر خود را بنویسند که واقعا برای مقاله نویسان ، کامنت نویسان و خوانندگان مفید خواهد بود .

peerooz
peerooz
2 سال قبل
پاسخ به  بهرام سینا

جناب سینا, با تشکر از توجه. آیا بعید است که این ۲ نمره ی منفی در زیر کامنت های ما از اشخاصی باشد که در ابتدا امتیاز ۱ به این مقاله و ترجمه خوب داده اند؟ گمان ندارم. کاش من میتوانستم به طرز “محترم” تری به این روش, واکنش نشان میدادم, ولی “جواب های هوی ست” و “کلوخ انداز را پاداش سنگ است”. آنها که چیزی به هوا حواله میکنند که شاید به چیزی اصابت کند, باید بدانند که طبق معمول, آن چیز به طاق خورده و سرنگون میشود. فرمایش شما را تکرار میکنم شاید به جایی برسد : “کاش این خوانندگان نظر خود را بنویسند که واقعا برای مقاله نویسان ، کامنت نویسان و خوانندگان مفید خواهد بود .”.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

هم میهن گرامی, ا. مانا, درود و سپاس بر شما برای تلاش های انسان-پسندتان!
این ترجمه ی ارزشمند بیگمان میتواند میدان دید خوانندگان را گسترش دهد…  
برای کوشندگان دمکرات و سوسیالیست بسیار مهم است که هیچگاه “نگاه از بالا” را زمین نگذارند. این بدان معناست که زیست ناگزیر زیر استیلای امپریالیسم و نظم جهانی تحمیلی و سرمایه دارانه اش, تلاش پیوسته ای را نیازان است که ضد بهره کشی, تحمیل, تاراج و تبلیغات دروغین آنان باشد. بگفته دیگر, چراغ راهنمای ما, در هر شرایط, ضدیت با هرگونه بهره کشی با هر جامه و رنگ و بسته بندی ست!
این نوشتار/ترجمه در پدید آوردن و تحکیم آن “نگاه از بالا” و پیشگیری از درافتادن به باتلاق های راست یا چپ روانه نقشی کارا و سودمند دارد.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

شخصی بدون اظهار نظر به این مقاله که مستوجب ۵ امتیاز است کمترین امتیاز ۱ را داده است. بسیار سنگین تر بود اگر ایشان امتیاز صفر داده و خود را سبک نمی کرد. ضمنا من قادر به دادن امتیاز نبودم.

در ذکر مثل مناقشه نیست و سالها پیش استاد بسیار محترم من در دانشگاه تهران که به من هم محبتی داشت زمانی که چیز مهمل و بدون دلیلی میشنید محرمانه به من میفرمود این هم از آن فرمایشات “چیزم به طاقی ست”. 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x