چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

ما و افغانستان: بی اعتنایی به فاجعه؛ همبستگی جامعه ایرانی با افغانستان کجاست؟

همبستگی با مردم رنجدیده افغانستان، یک وظیفه انسانی و ضرورت مبارزه سیاسی چپ ایران است. چپ ایرانی، چاره ای ندارد جز آنکه هم علیه حکومت مذهبی و هم علیه نژادپرستی و عظمت طلبی موضع بگیرد. همبستگی با افغانستان، بر این زمینه است که برای سیاست ایران نیز اهمیت می یابد


یادداشت سیاسی اخبار روز: در افغانستان، فاجعه ای در جریان است. دشمنان زنان، قاتلان ده ها هزار انسان، پیروان یک مکتب عصر حجری، شهرها و ولایات افغانستان را یکی پس از دیگری تسخیر می کنند. جنگ هر روز قربانی می گیرد. انبوهی از مردم آواره شده اند. این کشور پس از بیست سال اشغال توسط آمریکا و متحدانش، می رود تا فصلی جدید از رنج و مصیبت را تجربه کند. کشوری که به مدت دو دهه، میدان مشق نظامیان تا دندان مسلح آمریکا بود، در برابر هجوم طالبان تنها مانده است. بیم آن می رود که در ماه های آینده صدها هزار و بلکه حتی میلیونها شهروند دیگر افغان، چاره ای جز ترک کاشانه و پناه بردن به کشورهای دیگر نبینند.

آنچه فاجعه افغانستان را دردناک تر می کند، بی اعتنایی گسترده به این فاجعه است. هنگامی که بنیادگرایان جنایتکار اسلامی با انفجار بمب، ده ها تن از دختران دانش آموز را در کابل به کام مرگ فرستادند، شاهد ابراز همدردی شماری از ایرانیان با آسیب دیدگان بودیم. امروز که مصیبتی بسیار گسترده تر گریبان افغانستان را گرفته است، نشانی از همبستگی با مردم افغانستان نمی بینیم.

مردم ایران و افغانستان را تاریخ، زبان، فرهنگ و زندگی مشترک به هم پیوند می دهد. صدها هزار زحمتکش افغان در طول ده ها سال در ایران کار کرده اند. در خلق ثروت ملی ایران، زحمتکشان افغان سهیم بوده اند. شهروندان افغان ساکن ایران که همواره از ستم و تبعیض رنج برده اند، امروز تجربه تلخ دیگری را از سر می گذرانند. آنها در میان مردمی زندگی می کنند که گویی از مصیبت همسایه بی خبرند.

قابل درک است که مردم ایران در وانفسای کرونا و گرانی و بی آبی و بی دارویی و تحت ستم استبداد مذهبی، رمق و توان چندانی برای حمایت از مردم افغانستان نداشته باشند. اما قابل درک نیست که جامعه سیاسی ایرانی، ایرانیانی که بخش آگاه جامعه خود را تشکیل می دهند، جامعه مهاجر ایرانی که وضعیت ایران را هر روز دنبال می کند، و به ویژه نیروهای چپ و آزادیخواه ایران، توجهی به اوضاع افغانستان نداشته باشند.

درست است که ابراز همدردی برای کسی نان و آب و مسکن و آزادی نمی شود. اما کسی که دارد از آزادی و خانه و نفس کشیدن محروم می شود، باید رنجی مضاعف را تحمل کند اگر ببیند که فراموش شده است. ما ایرانیانی که خود گرفتار یک حکومت بی اعتنا به مصایب دامن گیر مردم ایران هستیم، امکانات یک حکومت را نداریم که بتوانیم تغییری در زندگی مردم افغانستان ایجاد کنیم. اما آیا نمی توانیم صدای مظلومیت افغانها باشیم؟
هنگامی که مردم خوزستان علیه بی آبی و فقر و مصیبت دست به اعتراض زدند، پس از یک تأخیر، در سایر مناطق ایران شاهد گردهمایی های پشتیبانی از خوزستانی ها بودیم. این حمایت اهمیت بسیار یافت. نشان داد که پاسخ مردم به ستم و سرکوب، همبستگی است. وقت آنست که این همبستگی، افغانستان را نیز شامل شود.

نیروهای چپ و آزادیخواه ایرانی برای ترویج و تقویت این همبستگی، مسئولیت و وظیفه دارند. این نیروها اگر می خواهند در مقابل یک حکومت زورگو و نیز بخش شووینیست و فاشیست و شبه فاشیست اپوزیسیون، مروج انساندوستی باشند، باید مردم افغانستان را دریابند. افغانستان کشوری در قاره ای دیگر نیست. همسایه ماست. میلیونها ایرانی و افغان در طول دهه ها با هم زندگی کرده اند. هزاران رشته ما را به هم پیوند می دهد. در این همه بیانیه و هشتگ و مصاحبه و سخنرانی در کلاب هاوس، وضع افغانستان نیز باید سهمی داشته باشد.

ابراز همبستگی با مردم رنجدیده افغانستان، علاوه بر این که یک وظیفه انسانی است، ضرورت مبارزه سیاسی چپ ایران است. حکومت فعلی علیرغم آنکه مدعی امت گرایی اسلامی است، در عمل تبعیضی بی رحمانه علیه همه مردم خارج از حلقه تنگ ایرانیان فارس زبان شیعه روا می دارد. در دهه های اخیر، شووینیسم و نژادپرستی زیر سایه حکومت فقها امکان رشد و گسترش یافته است. آینه و عکس برگردان این حکومت، بخشی از اپوزیسیون است که از همین بستر مسموم تغذیه می کند. چپ ایرانی، چاره ای ندارد جز آنکه هم علیه حکومت مذهبی و هم علیه نژادپرستی و عظمت طلبی موضع بگیرد. همبستگی با افغانستان، بر این زمینه است که برای سیاست ایران نیز اهمیت می یابد. همبستگی با افغانستان است که نقاب از چهره شووینیسم بر می گیرد.

این همبستگی، اهمیت فوری دارد. بسیار محتمل است که در ماه های آینده، کشورهای همسایه افغانستان و به ویژه ایران، شاهد پناه آوردن بسیاری از مردم افغانستان به کشورهای همجوار باشند. نیروهای چپ و آزادیخواه ایرانی به عنوان یک پیشگیری هم که شده، باید از هم اکنون آماده مقابله با افغان ستیزی احتمالی چه از سوی حکومت و چه از سوی نیروهایی باشند که برای گرفتن حکومت دندان تیز کرده اند. همه جای دنیا، چنین نیروهایی به مهاجرستیزی دامن می زنند تا جای پای خود را محکم کنند. این میدان را نباید به آنان داد. باید مواضع و عرصه ها را در سیاست ایران در قبال افغانستان و مردم افغان روشن کرد. باید نشان داد چه کسانی پشتیبان ارزشهای انسانی اند و کدام نیروها می خواهند انسانها را از یکدیگر جدا کنند.

این بهانه که برای افغانستان کاری از دست ما بر نمی آید، پذیرفتنی نیست. گاه، سخنی نیز مرهمی است بر زخم.

ذکیه دختر هراتی، چندین روز است که در بام خانه اش در برابر طالبان در هرات می جنگد

https://akhbar-rooz.com/?p=122253 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیک
نیک
2 سال قبل

من با نظر نویسنده بطور کلی موافقم و تصور میکنم که با بدتر شدن شرایط در افغانستان ایران با موج دیگری از مهاجرین افغان روبرو خواهد شد و دقیقا به همین خاطر هموطنان ما در ایران میباید نشان دهند که با آغوشی باز پناهندگان افغانی را میپذیرند. کمک به پناهندگان افغان بزرگترین همبستگی با آنان است که هرگز فراموششان نخواهد شد. 
اما نویسنده در پاراگراف اول به گونه ای نوشته که تو گوئی یک نیرویی اهریمنی, حکومتی مردمی را سرنگون و با بگیر و ببند انقلابیون و وطن پرستان حکومت ترور و وحشت برقرار کرده. مینویسد ” کشوری که به مدت دو دهه، میدان مشق نظامیان تا دندان مسلح آمریکا بود” مسلح بر علیه کی؟ اتفاقا بر خلاف ویتنام و عراق ورود امریکا برای سرنگونی و جلوگیری از فجایع انسانی در اروپا به وسیله هیتلر و متحدینش و نسل کشی در یوگوسلاوی سابق و طالبان و شرکای القاعده پس از حمله جنایتکارانه به برج های مسکونی و غیر نظامی نیویورک با ربودن هواپیماهای مسافربری و قربانی کردن سرنشینان آنان بسیار متفاوت بوده و هست. کسی مدعی نیست که امریکا آنچه در موارد ذکر شده انجام داده از روی خیر خواهی بوده اما اگر دکتر جراحی برای کسب ثروت, بیماری را از مرگ نجات داد نیت او مهم نیست. میتوان انتقاداتی به درمان او داشت که دلسوز نبوده و میتوانست کم هزینه تر عمل کند اما او را شارلاتانی خواندن که سبب آسیب به بیمار برای نفع شخصی شده اوج بی انصافی است. 
متاسفانه انقلابیون, وطن پرستان و نیروهای دموکرات افغانستان ۲۰ سال فرصت داشتند تا با سازماندهی مردم از یک طرف و با حضور و کسب بالاترین مقامات در ارتش و پلیس, کشورشان را برای چنین روزی نه تنها آماده کنند که با آمادگی خود خواستار خروج امریکا شوند. فرصت هائی که مردم خاور میانه استاد از دست دادنشان هستند.   
  

اسکندر آبتین
اسکندر آبتین
2 سال قبل
پاسخ به  نیک

ماهیت نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا را بر پایه ی این یا آن مورد از عملکرد یا «حضور» ناوگانها و پایگاهای آن در این یا آن نقطه ی جهان تعیین نمی کنند.بلکه موضوع به یک سلسله فعالیت های استراتژیک مربوط می شود که از بمب های اتمی هیروشیما و ناگاساکی گرفته تا نابودی زیر ساخت های بسیاری از کشور های جهان در جنگ های مختلف و تجهیز و آموزش بسیاری از دیکتاتوری های جهان و….. شامل میشود.
بهمین دلیل در مورد افغانستان ، بعداز سالها حضور نیروهای نظامی آمریکا به محض خروج آنها ، طالبان از غارها بیرون آمده اند. این نمی تواند تغییری در ماهیت نیروهای نظامی آمریکا ایجاد نماید. بهر صورت  ” کشوری که به مدت دو دهه، میدان مشق نظامیان تا دندان مسلح آمریکا بود” در بهترین حالت نقش «مترسک» را برای طالبان بازی کرد.مگر این نقش با فاجعه ای که شروع شده «افتخاری» برای ایالات متحده محسوب می شود ؟ اصلا مگر فجایع یوگسلاوی ، عراق ، لیبی ، سوریه ، افغانستان و…با میلیونها پناهجودر چهان را می توان با این مچ گیری های «سانتی مانتال » توجیه کرد؟
بنظر میرسد که جهان سرمایه داری عمدا در حال تشدید بحران ها می باشد تا بتواند آسان تر سیاست های بربرمنشانه خود را به مردم کشور های مختلف جهان دیکته کند. جنگ سرد و ایدئولوژیکی در همه جا بچشم می خورد و اراده ای بر حل مشکلات و اختلافات بین قدرتهای جهان وجود ندارد.

هیوا
هیوا
2 سال قبل

چپ هم چپ قدیم. همه چی به فنا رفته و چپ هم بخشی از این وضعیت است. الان چپ هم شده بخشی از پروژه ناسیونالیزم عظمت طلب ایرانی. جهان دوقطبی خیلی زیباتر بود، انسانیتر بود و در آن دوره آرمانی مبارزه و چپ بودن ارزش داشت و حرمت داشت.

فریدون بی بیان
فریدون بی بیان
2 سال قبل
پاسخ به  هیوا

بعداز جنگ جهانی دوم و مرگ ژوزف استالین فرصتی طلائی برای «سوسیالیسم واقعا موجود » نیز بود که بعداز انحلال اردوگاههای کار اجیاری «گولاگ» به سیمای راستین سوسیالیسم در آن ساختار سوسیالیسم دولتی بپردازد.
متاسفانه چنان دید و اهدافی وجود نداشت و با صدور قطعنامه های اپورتونیستی اجزاب برادر در سال ۱۹۶۰ و ۱۹۶۹ نشان داده شده که تمایلی برای پیشرفت و تکامل اجتماعی وجود نداشت و آقایان خیال می کردند به پایان خط رسیده بودند و « گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم در مقیاس جهانی انجام شده بود.

با چنان تحلیلی که مصداق « از کوزه همان برون تراود که در اوست » نتیجه ای جز انفعال نداشت ولی جنبش های کارگری و رهائی بخش به راه خود ادامه دادند.
بهر صورت حضور اردوگاه سوسیالیسم در جهان، تعادل قوا را به نفع جنبش های صلح طلبانه و بشردوستانه مساعد کرده بود که میراث فرهنگی آن تا ابد جاودان خواهی ماند.
ولی دست کم گرفتن قدرت رقیب سرمایه داری را بهیچ عنوان نمی توان فراموش کرد که مسئول اصلی آن کسی جز رهبران «سوسیالیسم واقعا موجود » نبودند . ساده اندیشی ست که این را بحساب سرمایه داری گذاشت.

بهمین دلیل بعداز فروپاشی « سوسیالیسم واقعا موجود» و بلافاصله حمله ی سرمایه داری جهانی به تمام دستاوردهای سوسیالیستی و دموکراتیک در سراسر جهان با بربر منشانه ترین شکلی شتاب گرفت و ادامه دارد.

F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل

مزدوران فاطمیون افغان بخاطر چند صد دلار هزارها سوری را در سوریه کشتند !
مزدورهای جنابتکار فاطمیون امروز کجا هستند ؟
شاید در کنار طالبان اینبار به کشتار مردم افغانستان مشغول هستند !

شیوا نزهتی
شیوا نزهتی
2 سال قبل
پاسخ به  F Sharifi

خواهشمند ست ارقام را دقیق بنویسید و مطلب را مستند کنید.
فرق ست بین ما و آنها که همه چیز را به میل خود سر هم بندی می کنند .

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x