آلودگیهای نفتی به دریای خزر (کاسپین) سرازیر شده و هم زمان روز این دریا گرامی داشته میشود. صیدهای بیرویه، گونههای آبزی را رو به انقراض میبرد و کشورهای همجوار دریای خزر بخاطر «کنوانسیون تهران» برای هم نوشابه باز میکنند. دریا محل دپوی زباله میگردد و سرمایهداران در اسکناسهای خود شنا میکنند.
سال ۱۳۸۲ بود که در یک نمایش توخالی، پنج کشور پیرامون دریای کاسپین یا خزر، پای تعهد حفاظت از محیط زیست این دریا را امضا کردند و بر آن نام «کنوانسیون تهران» گذاشتند. کشورهای ایران، روسیه، جمهوری آذربایجان، جمهوریهای ترکمنستان و قزاقستان طرفهای متعهد این کنوانسیون بودند.
آنها با بادی در غبغب متعهد به کنوانسیونی شدند که در جهت حفظ محیط زیست دریای خزر از کلیه منابع آلوده کننده و استفاده منطقی و پایدار از منابع بیولوژیکی این دریا بود. اما این تعهدِ مثلا لازمالاجرا که به دور از نظارت جوامع محلی و ملی بریده و دوخته شد، نه تنها محقق نشد، بلکه روز به روز اوضاع این دریا وخیمتر از قبل گشت. تنها فایده این سیاسیکاریهای سوری، حفظ ارتباطات اقتصادی و سیاسی، آن هم برای طبقه حاکم این کشورها بود.
بزرگترین دریاچه جهان یا همان دریای خزر، یکی از ارزشمندترین اکوسیستمهای جهانی است. حضور بیش از ۴۰۰ گونه آبزی، این دریا را به یک بدنه آبی مهم در دنیا تبدیل کرده است. دریای خزر دارای گونههای ارزشمندی از ذخایر زیستی از جمله ماهیان خاویاری و فوک خزری (گونه در معرض انقراض) است.
در سالهای اخیر بر اثر آلودگیهای وارد شده به این دریا، میزان قابل توجهی از جمعیت آبزیان کاهش پیدا کرده است. از طرف دیگر آبزیانی که در معرض این آلودگیها قرار دارند وارد زنجیره غذایی انسان شدهاند.
از مهمترین عوامل آلودگی این دریا پسابهای خانگی، کشاورزی و آلودگیهای نفتی است. شهرهای کمی در حاشیه دریای خزر هستند که سیستم تصفیه فاضلاب داشته باشند، از همین رو فاضلاب سایر شهرها وارد چاههای جذبی و منابع آب زیرزمینی و در نهایت دریای خزر میگردد. مشخصا در برخی شهرهای شمال ایران محل دفع زباله در ساحل قرار دارد و خروجی شیرآبه آنها به دریا ختم میشود.
علاوه بر این مشکلات تراز آبی دریای خزر سالانه حدود ۵ تا ۷ سانتیمتر کاهش پیدا میکند و طی سه دهه گذشته، تراز آبی دریای خزر حدود ۲ متر و مساحت دریا حدود ۱۵ هزار کیلومتر مربع کاهش یافته است. این کاهش چشمگیر سطح آب مشخصا در ایران باعث تخریب اکوسیستمهایی مثل خلیج گرگان، خلیج قره بوقاز و خلیج آبشوران شده و تنوع زیستی این مناطق را در خطر جدی قرار داده است.
با این حال چه چیزی میتواند جلوی توسعه ویرانگر کشورهای حاشیه دریای کاسپین را بگیرد؟ مسلما باید دولتها را متعهد به حفظ محیط زیست و منابع طبیعی کرد، اما این توهم است که گمان کنیم کشورهای سرمایهداری در مسیر رشد سودمحور خود میتوانند برنامه اجرایی و پایدار برای حفظ و حراست محیط زیست داشته باشند.
فعالین چه از طریق آکسیونها و چه ترتیب برنامههای مشترک میان جوامع حوزه دریای خزر، باید بر نهادهای دولتی فشار آورده و جلوی آلودگیهای نفتی و گازی، صید بیرویه، دپوی زباله و دیگر مشکلات محیط زیستی این دریا را بگیرند.
شاید امروز دست مردم، فعالین و حامیان محیط زیست کشورهای حوزه دریای خزر برای حفاظت از این دریا کوتاه باشد، اما ایجاد حساسیت نسبت به این مسئله، علاوه بر فشار بر دولتها، زمینه اتحادی جهانی برای حفاظت از محیط زیست منطقه مهیا میکند.
جغرافیای طبیعی با مرزهای سیاسی همخوانی ندارد. از همین رو راهکارهای درون مرزی نمیتواند پاسخ بحرانهای جهانی محیط زیست را بدهد. وظیفه کمونیستها به عنوان نیروهای انترناسیونالیست، ایجاد جبههای متحد برای حفاظت از زمین و مقاومت در برابر ویرانگری کشورهای سرمایهداری است؛ کشورهایی که بعد از گذشت دههها هنوز از پس رژیم حقوقی دریای خزر برنیامدهاند و هر کدام به دنبال سهم بیشتر برای سود بیشتر است.
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- زنجیرهای فولادی بر پای کارگران- دیکریشن
- تلفات میدان نفت – شرایط ایمنی کارگران در میادین نفت، گاز و پتروشیمی
- شمشیر دولبهی رسانههای اجتماعی، گزارشی درباره سانسور اعتراضات مردمی توسط اینستاگرام و فیسبوک
- حرفه توهمنگار؛ پاسخی به اظهار نظرهای اخیر اسماعیل محمدولی (خبرنگار) درباره کارگران نیشکر هفت تپه – دیکریشن