یک بار دیگر قدرت های بزرگ خیانتی تاریخی و جنایتی بزرگ علیه مردم افغانستان را مرتکب شدند. نه به این دلیل که آمریکا و ناتو نیروهای شان را از افغانستان بیرون کشیدند چرا که تاریخ نشان داده است دخالت قدرت های بزرگ فقط باعث بدبختی و فلاکت مردم افغانستان بوده است. آنها به هیچ وجه افغانستان را به حال خود رها نکردند بلکه خیانت کردند به این دلیل که یک بار دیگر سرنوشت مردم افغانستان را به معامله گذاردند. آنها از طریق مذاکرات مستقیم با پاکستان و طالبان به توافق رسیدند که دولت دست نشانده اشان را مجبور کنند که ۵ تا ۶ هزار نیروی زبده طالبان را از زندانها آزاد کنند و طالبان رادر قدرت سیاسی افغانستان به نوعی سهیم سازند که دست بالا را داشته باشند. آنها قبل از خروج مطمئن شدند که افغانستان در دست مرتجع ترین و واپس گرا ترین نیروهای بنیادگرا و حامیان منطقه ای آنها یعنی طالبان و حامیان منطقه ای آنها پاکستان و بعد هم عربستان سپرده شده است. در حقیقت طالبان در نتیجه یک معامله و موافقت نامه با نماینده آمریکا زلمی خلیلزاد به قدرت رسید. موافقت نامه ای که بخش عمده آن علنی نشد. نزدیک به دوسال روی آن کار شد و علاوه بر جلسات متعدد بین نمایندگان آمریکا و طالبان جلسات متعددی در پشت پرده میان آمریکا و پاکستان و همچنین دولت های منطقه برگزار شد. آمریکا اولویت های جهانی اش تغییر کرده در همان حال عاجز از برقراری یک ثبات سیاسی در افغانستان شدسرانجام در توافق با پاکستان و احتمالا عربستان به عبث به این نتیجه رسید که ثبات نسبی توسط طالبان و با اعمال خشونت های آنها علیه مردم ممکن است.
بسیاری تحلیل گران،و رسانه ها و یا کاربران رسانه های اجتماعی و همچنین برخی جریانات،خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را شکست آمریکا تلقی کرده اند موضوع در اصل در اینجا شکست آمریکا نیست و آنگونه که برخی نا بخردانه آن را با خروج آمریکا از سایگون در ویتنام مقایسه می کنند، نیست. خیر این دو مورد متفاوت است. نیروهای مرتجع طالبان یک نیروی قرون وسطایی بنیادگرا و واپسگر قابل مقایسه با ویت کنگ ها نیستند. ویت کنگ ها یک نیروی انقلابی و برای رهایی کشور می جنگیدند. و بالاخره شکست سختی را نصیب آمریکا کردند که باعث شد شبانه و با هلی کوپتر از پشت بام سفارت آمریکا فرار کنند. در حالیکه در شرایط کنونی آمریکا بعد از خروج دوباره چند هزار نیرو در افغانستان پیاده کرد و کنترل فرودگاه کابل را در دست خود گرفت. مبارزات مردم ویتنام و ویت کنگ ها باعث شده بود که یک جنبش صلح خواهی و ضدیت با ارتش آمریکا در سراسر دنیا برای خروج آمریکا از ویتنام زاده شود. نیروی انقلابی که در رهبری مبارزات آزادیبخش ویتنام بودند از طرف اکثریت قاطع مردم ویتنام پشتیبانی می شد و پشتیبانان آن در جهان بسیار بودند. آمریکا به معنای واقعی شکست خورد و از ویتنام فرار کرد. طالبان یک نیروی منفور در میان مردم افغانستان است.
آمریکا با امضای موافقت نامه مستقیم با طالبان و فشار به دولت برای آزاد کردن زندانیان مهم طالبان و مذاکره با طالبان تحت هر شرایطی و قول بخش بزرگی از دولت به آنها نه تنها در میان دولت های مرتجع و رسانه های مهم به طالبان مشروعیت داد بلکه به آنها اعتماد به نفس بخشید. آمریکا و متحدینش در دوسال گذشته به خشونت های مرگبار فزاینده طالبان هنگامی که در کابل، پنتون ها، شفاخانه ها و مدارس دخترانه را منفجر می کردند، اعتراضی نکرد. در کنار این مسایل طالبان از رهبری و راهنمایی های تاکتیکی و استراتیژیکی اردو(ارتش) و استخبارات پاکستان نیز بهره می برد. این مسایل به طالبان جرات داد. در چنین شرایطی، تاثیرات روحی نا مناسبی را بر دولت و ارتش گذارد.
شکی نیست که توافق آمریکا و طالبان، ناخوشایندی دولت افغانستان که توسط خود آمریکایی بر سرکار گمارده شده بود را در بر داشت و در ابتدا مخالفت و مقاومت از خود نشان داد. اما این مقاومت از حد یک سری مخالفت های سطحی نمی توانست فراتر رود.دلایل این مسئله بسیار روشن است. این دولت نماینده مردم افغانستان نبود و به خاطر ضعف های ذاتیو وابستگی اش قادر نبود که در مقابل طالبان ایستادگی کند. سرتاسر این دولت را فساد در برگرفته بود و بغیر از دست دراز کردن جلوی امپریالیستها و کشورهای خارجی نمی توانست به اقتصاد افغانستان سرو سامان دهد. اختلافات بسیار در درون حکومت بر سر قدرت و قبضه کردن پست های کلیدی برای چاپیدن بیشتر، این دولت را بیش از پیش ضعیف کرده بود. دولت اشرف غنی و ارتش آن حتی شکم سربازان و خانواده هایشان را نمی توانستند سیر کنند. دستمزد بسیاری از سربازان ماهها به تعویق افتاده بود. در چنین شرایطی انگیزه ای برای مبارزه و کشته شدن نداشتند.آنجا هم که سربازان قصد مقاومت داشتند دستور عقب نشینی “تاکتیکی” برای آنها صادر می شد. آنجا که به نیروی کمکی احتیاج داشتند پس از روزها انتظار خبری نمی شد و سرانجام تسلیم می شدند. هنگامی که اجرای این توافق نامه از جانب دولت ترامپ و بخصوص از جانب دولت بایدن بشدت پی گیری شد دیگر روحیه ارتش پوشالی در هم شکسته شده بود. و طالبان شرایط را مناسب دید که تعرض استراتیژیک خود را آغاز کند.
سقوط افغانستان به دست طالبان پیروزی سیاسی ونظامی طالبان نبود بلکه در نتیجه یک معامله بزرگ صورت می گرفت. در نتیجه یک خیانت تاریخی، خیانتی که در ذات و بطن نیروهای امپریالیستی بافته شده است. خیانتی که نمونه های آن را در تاریخ توسط قدرت های بزرگ داشته ایم.
آنچه می توان گفت این است که بیرون رفتن نیروهای آمریکایی تعیین کننده شرایط کنونی نبود. هنگامی که آمریکا نیروهایش را از بیش از ۱۵۰ هزار به کمتر از ۱۰ هزار رساند تاثیر مهمی در موقعیت نظامی نگذارد. این ۱۰ هزار نفر نیرو هم در جنگ با طالبان شرکت نمی کردند. بیشتر نقش تعلیم دهنده داشتند. جالب اینجا است که حتی آمریکا نیروهایش بیرون نشده بود که تعرض استراتیژیک طالبان آغاز شد و پایان یافت. بنابراین موضوع حضور و یا عدم حضور نیروهای آمریکایی نیست بلکه موضوع خیانت و معامله ای است که مفادش در موافقت نامه آمد و بخش مهمی از آن ” محرمانه ” باقی ماند.
مردم افغانستان اینبار تجربه دوران حکومت اسلامی جهادی ها و دوران امارت اسلامی طالبان را دارند و به آسانی در مقابل طالبان تمکین نخواهند کرد. هر چند بایدن در سخنان فاشیستی و شونیستی و ضد مردمی خود گفت”طالبان به قدرت رسیده چون این چیزی است که افغانستان می خواهد”یا به عبارتی دیگر مردم افغانستان خواهان حکومت طالبان هستند وبه صورت غیر مستقیمی بیان داشت که غلبه طالبان اجتناب نا پذیربود، اما این دروغی بیشرمانه است.این قدرت های جهانی و منطقه ای بودند که سرانجام به سوی طالبان رفتند و آن را بر سرپا نگاه داشتند و دوباره به قدرت رساندند. طالبان در میان اکثریت مردم افغانستان و بخصوص زنان هیچگونه حمایتی ندارد. طالبان حکومت قدرت الهی و قدرت امپریالیستی است و بس. اگر مردم و بخصوص زنان افغانستان طالبان را می خواستند در زیر توپ و تفنگ و آرپی جی افراد طالبان به مبارزه شجاعانه خود در این روزها در کابل، جلال آباد، ننگرهار، قندهار و… دست نمی زدند. اگر مردم افغانستان طالبان را می خواستند صدها هزار خانوار افغانستانی بخاطر نفرتشان و ترس اشان از طالبان آواره کابل و شهرهای دیگر نمی شدند. آواره مرزها نمی شدند که با درهای بسته بر روی خود و برخورد جنایتبار جمهوری اسلامی ایران، دولتهای پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکیه، اتحادیه اروپا و … روبرو شوند. اگر مردم افغانستان طالبان را می خواستند چنان غلغله ای در فرودگاه کابل از مردم به پا نمی شد که در زیر چرخهای هواپیما قرار بگیرند و به بالهای آن بچسبند. واقعیت این است که بایدن و همکارانش همانند پیلوت همان هواپیما علیرغم کامه های متعددی که داشت، وانمود می کند که مردم را نمی بیند و تلاش می کند آنها را زیر پای خود وقدرت امپریالیستی اش له کند.
اما سخنرانی متفرعنانه و فاشیستی بایدن که برای توجیه عملکردش در افغانستان ایراد می شد، ماهیت او را بیش از پیش به نمایش گذارد. او گفت “سربازان آمریکا دیگر نباید برای کشوری که سربازانش حاضر به جنگ برای خود نیستند بمیرند”. این هم دروغی به همان اندازه بیشرمانه است. سربازان آمریکا هیچ گاه برای افغانستان و مردم افغانستان نجنگیده و نمرده اند. آنها برای منافع امپریالیستی آمریکا به خدمت گرفته شده و کشته شده اند.
مردم افغانستان و بخصوص زنان در چند هفته ای که طالبان تعرض خود را به ولسوالی ها و سپس شهرهای بزرگ آغاز کرده بودند مشتاقانه و داوطلبانه در تلاش شدند تا در مقابل طالبان بایستند و مبارزه کنند. آنها خواهان برداشتن سلاح بودند. اما ارتش و دولت ضمن استفاده تبلیغی از این امر از ترس از دست دادن کنترل نه تنها به آنها سلاحی برای مبارزه نداد بلکه در راه سازماندهی و بسیج نیروهای مردمی سنگ اندازی کرد. در شهرهایی که نیروهای مردمی تا حدی بسیج و سازماندهی شده بودند مقاومت بیشتری در مقابل طالبان صورت گرفت.
بعد از ورود طالبان به شهر کابل مبارزات مردم و بخصوص زنان افزایش یافته است. علیرغم اینکه طالبان نیروهای گشت و کنترل خود را در شهرهای بزرگ افزایش داده است، مبارزات بسیاری در مخالفت با طالبان صورت گرفته است. مبارزاتی در کابل، جلال آباد، ننگرهار گزارش شده اند. همچنین مبارزات زنان مهاجر افغانستانی در شهرهای مختلف ایران در تهران، قم، اصفهان، مشهد برگزار شده است که با صدای رسا اعلام کردند که “ما امارت اسلامی نمی خواییم نمی خواییم”. زنان افغانستانی در قم علیرغم اینکه تحت ضرب و شتم ماموران جمهوری اسلامی قرار گرفتند با شعار”مرگ برحامیان طالبان” به مبارزه خود ادامه دادند.
جمهوری اسلامی ایران نیز علیرغم تضادهایی که در گذشته با طالبان داشت اما به نظر می رسد که به مثابه یکی از حامیان آن در منطقه ظاهر شده است. این نتیجه مذاکرات و همکاری هایی است که درطی سالیان گذشته بین طالبان و جمهوری اسلامی در جریان بوده است. اما علاوه برآن استقبال جمهوری اسلامی ایران از طالبان دلیل مهم دیگری نیز دارد. افزایش بی تفاوتی نسبت به اسلام در میان جوانان ایران و همچنین منطقه آنهم به خاطر عملکرد جمهوری اسلامی و نتایج فلاکت بارش بشدت جمهوری اسلامی را با یک بحران ایدئولوژیک روبرو کرده است. به همین دلیل جمهوری اسلامی بوجود آمدن یک امارت اسلامی بنیادگرا در همسایگی را کمکی در خدمت حل این بحران به حساب می آورد . اما به سختی می توان انتظار داشت که چنین تحولی بتواند بحران ایدئولوژِیک جمهوری اسلامی را حل کندو یا تخفیف دهد. در نقطه مقابل آن مخالفت های مردم افغانستان با حکومت امارت اسلامی بنیادگرا و مبارزاتی که در حال شکل گیری هستند حداقل نشانه نارضایتی و هسته مبارزات آینده را در خود داراست که نه تنها راه حلی برای بحران ایدئولوژیک جمهوری اسلامی نخواهد بود بلکه محتمل است که بر شدت بحران آن بیافزاید.
اما نکته دیگری که در ارتباط با به قدرت رسیدن طالبان اهمیت دارد به راه افتادن خیل عظیمی از پناهجویان به طرف کشورهای همسایه و دیگر کشورها ست. فعلا کشورهای ایران و پاکستان مرزهای خود را دربرابر پناهجویان بسته اند. این برخورد ضد انسانی در درجه اول حمایتی است که از طالبان به عمل می آورند. این برخوردهای غیر انسانی محکوم است و به معنی رها کردن مردمی است که به خاطر مخالفت با طالبان ممکن است مورد شکنجه و زندان و همچنین رفتارهای غیر انسانی که طالبان به انجام آنها معروف است روبرو شوند. طالبان علیرغم اینکه ادعا کرده که تغییر کرده است و در این مورد شاهدچون جمهوری اسلامی، ترامپ و امثالهم دارد اما مردم افغانستان به این مسئله بسیار شک دارند و رفتار چند روزه طالبان و همچنین رفتارشان در دوره این جنگ خلاف این مسئله را می گوید و راهی برای مردم باقی نمی ماند مگر مبارزه علیه طالبان و امارت اسلامی اشان. سرنگونی که بدست مردم و نیروهای مردمی صورت گیرد.
مبارزه برای جهانی بدون مرز ( افغانستان – ایران)
۲۹ اسد (مرداد) ۲۰۲۱
نکات کلیدی مسئله را مطرح کرده است. به قول یک خواننده جوان افغان افغانستان به فروش گذارده شد. و قدرت های بزرگ هیچگاه نخواهند گذارد که افغانستان هیچگاه با ثبات شود همیشه راهی برای بی ثباتی
پیدا می کنند ۲۰۰ سال است که مسئله از این قرار است مگر اینکه مردم افغانستان و نه بنیادگراهای اسلامی از نوع جهادی و طالبانی ، نه قدرتهای بزرگ از نوع آمریکایی و انگلیسی و روسی و آلمانی و…خود قدرت را در دست گیرند