جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

دلنوشته: تجارت مرگ – زنان آرزم

معنای «ایمنی‌گله»ای را پس از گذشت بیش از یک سال و نیم از شروع بیماری، در اوج پیک پنجم و هنگامی دریافتم که از نزدیک با بیماری دست و پنچه نرم کردم، همراه هزاران هزار انسان دیگر. «ایمنی‌گله»ای یعنی در گرداب و غبار سیاه درد، رنج و مرگ غوطه خوردن: مستاصل، ناتوان، بی پول و بی‌امید،  پشت در بیمارستان‌ها، در صف پزشک، دارو و درمان و یا از همه بدتر در صف انجام کفن و دفن عزیزی در گورستان. «ایمنی‌گله»ای یعنی عبور از «مرگ گله»ای. «ایمنی‌گله»ای یعنی هنوز دو هفته سیاه فاجعه در پیش رو داریم تا به پیک پنجم بیماری برسیم و خبر موجی هولناک‌تر را در پاییز نویدمان می‌دهند.  و چه راحت؛ کسانی این سناریو برای گذر از کرونا را برایمان رقم زدند که به راستی ما را «گله»‌ای و «رمه»ای بیش نمی‌بینند.

«ایمنی‌گله»ای برایمان کم نبود و نیست که درمان با داروهای آزمایشی، شرکت در طرح‌های آزمایشی و تحقیقات جهانی به هزینه‌ی جان و مال مردم، به آن اضافه شده است. تصور اینکه بیماری دردمند و مستاصل، بعد از طی مراحل مختلف، بالاخره به درمان‌های تبلیغ شده و رایج می‌رسد، به داروهای گران‌قیمتی که در بازار سیاه به زحمت و به نرخ تمامی پس‌انداز یک عمر خانواده‌اش به دست آمده و کورسوی امیدی در دلش روشن می‌شود، اما بعد از طی مراحل درمان، مصاحبه‌های مافیای قدرت، دارو و ثروت مبنی بر اینکه: «این داروها بی‌اثرند و عوارض بعدی شان شناخته شده نیست …» روح و روانش را آشفته می‌کند و دردی بدتر از بیماری برجانش می‌نشاند: بی‌اعتمادی، نگرانی از عوارض دارو، احساس بی‌پناهی، غارت‌شدگی، تحقیرشدگی و…

اما  بیمار در این حلقه‌ی شیطانی حق انتخابی ندارد، یا مرگ بر اثر خفگی و عفونت یا تن دادن به درمانی که می‌گویند نتیجه بخش است، چنگ زدن به هر ریسمانی برای نجات جان خود و عزیزانش.

پذیرفته است که در چنین شرایطی،  برای مقابله با چنین ناشناخته‌هایی، و یافتن  راه گریز از این شرایط آخرالزمانی نیاز به تحقیقات و آزمایش‌های بسیار است و این با بهایی سنگین برای تمامی موجودات زنده از جمله انسان‌ها به‌دست خواهد آمد، چنانکه در مقابله با طاعون، وبا، فلج و … نیز چنین بود، اما نمی‌تواند فراموش کند که حقی بزرگ از او ضایع شده، ندانسته بر سر زندگی  و درمانش معامله شده، آن هم برای کسب سود. کجا می‌تواند خشمش، حقش را فریاد بکشد؟ به پزشکش می‌گوید و او دلسوزانه پاسخ می‌دهد: «نگران نباش. حرف زیاد می‌زنند. می‌خواهند سر من و تو را گرم کنند تا زمان بخرند. دل به درمان بسپار».

در صف انتظار درمان، برای بیماری دیگر یا همراهش حرف دل را بر زبان می آورد و همراهِ جوان بیمار با اشاره از او می‌خواهد سکوت کند تا بیماران دیگر نشنوند، چرا که اگر این آخرین امیدشان هم از دست برود، عوارض بیماری و دارو و…. بیش از پیش بر جانشان چیره خواهد شد و …. حق را به او می‌دهد، حرفش را نیمه‌تمام می‌گذارد و مهر سکوت بر لب می‌زند،  به احترام همدردش و با لبخندی برای دیگران آرزوی سلامتی می‌کند و امید می‌دهد که: «نگران نباش، خوب خواهی شد؛ خوبه که حداقل پنج شش میلیون تومان را داریم که این مسیر نصفه را برویم؛ خوبه که درمانمان شروع شده؛  خوبه که تبش قطع شده؛  دکتر یا پرستار می‌گفت توی بخش اثر درمانی داروها را دیده» و…

بعد آن خانم یا آقای دکتر مسوول بهداشت و درمان این مملکت را به خاطر می‌آورد که قول واکسن میلیونی داد با آن‌که می‌د‌انست زیرساخت تولید آن را  ندارند، حتا اگر دانشش را داشته باشند. آنان‌که  دلارهای با ارز نیمایی و…. را گرفتند برای خرید مواد اولیه و… هنوز کاری نکرده قیمتی چند برابر واکسن‌های خارجی برای واکسن تولید نشده‌اشان تعیین کردند و بیش از هر چیز  در پی پیش‌فروش آن برآمدند. و زمانی که ناکارآمدی‌شان افشا شد، با رندی تمام رقیبی دیگر را افشا کردند، آن هم نه به دلیل اینکه حق مردم ضایع شده بود و یا حق مردم می‌دانستند که فریبکاری‌های پشت پرده را بدانند، بلکه چون رقیب دارویی برای درمان وارد کرده و از این طرفه سودی کلان برده است، کلان تر از سود خودش، و کلان تر از آنچه که به تصور درآید، و علاوه بر آن تقدیر و تکریم هم می‌شود. افسوس می‌خورد که چه اشتباه محاسباتی‌ای کرده است و  داغ دلش تازه می‌شود و آن وقت زبان می‌گشاید به گفتن بخشی از واقعیات پنهان.

مهم نیست این جانیان  زن باشند یا مرد، دکتر، متخصص، فلان مسوولیت مهم را در بهداشت و درمان این مردم بر عهده داشته باشند، مادر باشند یا پدر، مهم نیست ایرانی باشند یا فلان سرمایه‌دار امریکایی و اروپایی، مهم این است که  بخشی از این  سیستم نابرابر و وحشی سرمایه‌داری هستند، مهم این است که دیگر نشانی از  انسان بودن در آن‌ها یافت نمی‌شود. خودشان هم نخواسته‌اند انسان باشند و انسان بمانند، چرا که طعم ثروت و امکانات به کامشان بسیار شیرین تر از جان هزاران و میلیونها انسان است، آن‌ها با جان انسان‌ها تجارت می‌کنند. خود را تاجر می‌دانند اما در واقع «جنایتکار»ند و شریک این نسل کشی بزرگ در اقصا نقاط جهان. باشد که روزی همچون سران نازی و سایر جنایتکاران علیه بشریت محاکمه شوند.

من سکوت نخواهم کرد. من ِ همراه بیمار، قمه بر روی پرستار نمی‌کشم، منِ بیمار، خستگی کادر درمان را تاب می‌آورم، حتا خطاهای انسانی و طبیعی او را به دلیل کار در چنین جهنمی  می‌بخشم، همان‌گونه که او بیتابی و درد مرا تاب می‌آورد و با مهربانی و همدلی‌اش مرهمی بر دردم بوده و است. ما دست هم را می‌گیریم و علیه این جنایتی که برای ما رقم زده و می‌زنند فریاد برخواهیم آورد؛ نمی‌گذاریم مرگ برای ما عادی شود، این جان‌های عزیز عددهای سه رقمی «پانصد» و «ششصد» ضرب در سه نیستند، بیش از هزار و پانصد نفر انسان‌اند که  نباید بمیرند، اما هر روزه برای سود جانیان، در تجارت آنان جان  خود را از دست می‌دهند.  آنان که مرگ را برایمان رقم زده‌اند، باید مجازات شوند.

#قتل_عام_سیستماتیک

#کرونا

#واکسیناسیون_فوری_استاندارد_سراسری

#دوز_ تکمیلی_ سوم_ با_ واکسن_ استاندارد_ و_ مرغوب

                                                                                   زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)                                                                                   دوم شهریور ١۴٠٠

https://akhbar-rooz.com/?p=123922 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x