پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

بحران هویت در چپ- بخش چهار (پایان) – دنیز ایشچی

چند نکته کوتاه در مورد حزب توده ایران

حزب توده ایران بطور تاریخی  به فاصله کوتاهی و بدنبال  از هم پاشیدن حزب کمونیست ایران توسط رضا میر پنج، بر پایه های شکل گیری گروه پنجاه و سه نفر تشکیل گردید. از این نظر، امروز هم خود را ادامه دهنده  حزب کمونیست ایران و جنبش سوسیالیستی کارگری ایران قلمداد میکند. حزب در آینده ای خیلی نزدیک  به هشتادمین سالگرد تاسیس خود میرسد.

میدانیم که جنبش فدائی  در نتیجه نقد دیالکتیکی تاریخی حزب توده ایران تاسیس و در سال پنجاه و هفت به بزرگترین سازمان سیاسی چپ سوسیالیستی ایران فرا رویید که در ایران از پایگاه اجتماعی چندین میلیونی برخوردار بود. تظاهرات چند صد هزار نفری فدائیان خلق در میدان آزادی یکی از نمودهای این پایگاه توده ای و مردمی بود.

میدانیم که بنیانگذار استراتژی شکوفائی جمهوری اسلامی ایران، که سازمان اکثریت هم برای مدتی اندکی از آن پیروی کرد، حزب توده ایران بود. دستگیری ها و زندان و اعدام فعالین سیاسی اجزاب سیاسی چپ و آزادیخواه دیگر  ثابت کرد که این استراتژی تا چه اندازه ای اشتباه بوده است. جنبش فدائی با نقد مداوم این استراتژی و راهکارهای دیگر  خویش، دائما با پویایی تلاش کرده است تا در چالش با مسائل  روز با شفافیت برخورد نماید.

برعکس، حزب توده ایران نه در مورد دوران حکومت دکتر مصدق، نه در این مورد که چرا با نقد دیالکتیکی اشتباهات حزب توده ایران جنبش فدائیان خلق در ایران شکل گرفت و نه در مورد استراتژی شکوفائی جمهوری اسلامی ایران، نقد درخوری به مردم ایران ارائه نداده است. نقد نکردن سیاستهای خویش از طرف حزب توده ایران فقط با پشتیبانی موقعیت و مناسبات خویش با احزاب برادر جهانی، بصورت فرضیه ای پذیرفته شده اتوماتیک؛ خود را نماینده سیاسی اصلی جنبش کارگری سوسیالیستی ایران و حزب طبقه کارگر در ایران معرفی می نماید. با این پیش فرضیه، انتظار دارد که بقیه نحله های چپ سوسیالیستی آمده و به آن بپیوندند.

حزب توده ایران به یک سوار تک چشمی می ماند که فقط یک سمت خویش را میبیند، ولی با این وجود با  تمام سرعت به پیش تاخته و از بقیه می خواهد به دنبال آن راه بیافتند. حزب  خودش را به مانند سّکه ای  به نمایش می گذارد، که فقط یک سمت دارد، و رویه دیگر آن دیده نمیشود. حزب هیچگاه اشتباهات تاریخی خویش را به نقد نکشیده، با شفافیت در این موارد برخورد ننموده است. لج بازی حزب در این مورد به آنجا می انجامد که امروز هم حزب، از دوران مدافعه خویش از استراتژی شکوفائی جمهوری اسلامی ایران، فقط جنبه های انتقادات خویش  در چهل و چند سال پیش را به نمایش گذاشته و روی حمایت های خویش که به مراتب گسترده تر و عمیق تر بود، کاملا سرپوش می گذارد.

آنچه به بحث امروز ما مربوط میشود این است که این محفل گرایی، دگماتیسم، لج بازی، یکسویه نگری و ادامه این استراتژی که چون حزب مناسبات تاریخی ویژه ای با احزاب برادر خویش دارد، به آن این امتیاز را میدهد که بخاطر حق آب و گل، بقیه باید  کور کورانه به دنبال آن راه بیافتند. این امر نشان میدهد که نه تنها حزب از تاریخ نیاموخته، بلکه نمیخواهد بیاموزد.

نظام ارزشی کار سالاری به جای سرمایه سالاری

ارزش محوری و کلان دوران گذار امروز، بر محور ارزش مداری کارسالار مبتنی میباشد. نظام های اجتماعی بر پایه های یک سری از ارزش های اجتماعی مبتنی می باشند. قانونمندی های اداری دیوانی، مناسبات ساختاری اجتماعی، مناسبات اقتصادی، بافت های فرهنگی اجتماعی، و بالاخره مناسبات سیاسی و امنیتی  هر دورانی بر محور ارزش های کلان آن دوران مشخص  استوار می باشند. جامعه بشری طی چندین صده گذاشته بطور غالب بر محور ارزش مداری سرمایه سالار تنظیم، کنترل و اداره گردیده است.

بر یک چنین پایه هایی میباشد که در نظام سرمایه داری، تمامی مناسبات نامیرده شده شامل قوانین، مناسبات اقتصادی  ،بافت های فرهنگی، مناسبات اجتماعی، نظام قضائی کشور، ساختاربندی سیاسی امنیتی و غیره، همه بر محور ارزش مداری سرمایه سالاری استوار میباشد. 

 معلمین بزرگ جنبش سوسیالیستی این امر را از یکصد و پنجاه سال پیش تشخیص دادند، که ارزش مداری کارسالاری و ساختارهای مدنی اقتصادی آن باید از بطن همین نظام سرمایه داری نزج گرفته، تکوین یافته و شکوفا گردند. وقایع پیش روی ما همه نشان میدهند که یک پردایم شیفت جدیدی در حال شکل گیری میباشد که تاثیرات و بازتاب های مشخص و ویژه ای بر تحولات جاری به جای میگذارد. به گل نشستن پروژه های ویران گراننه امپریالیستی در خاورمیانه و افغانستان، عدم توان مقابله لازم با بحران ناشی از ویروس کرونا را میتوان از این نمونه ها شمرد. دوران پسا کرونا میتواند بحران اقتصادی اجتماعی گسترده تری را به همراه داشته باشد. به همین دلیل، در شرایط شیفت پردایم مناسبات جهانی به سمت آغاز پایان سلطه قدرتمداری جهانی امپریالیستی، به موازات رشد انقلابی و عظیم علمی فنی و تکنولوژیک بشری، این دستاوردها زمینه را برای نفی نظام ارزشی کهنه، از سرمایه سالاری به کار سالاری انتخاب گذار های سوسیالیستی فراهمتر می نماید.

ظالمانه بوده نظام سرمایه سالاری، سقوط نرخ بهره وری در این نظام، نقش تخریبی آن در گرمایش کره زمین، نقش ضد بشری آن در به راه انداختن جنگ های ادامه دار و پایان ناپذیر منطقه ای، روی آوردن آن به پرورش مجدد نظام های ارزشی ضد بشری و ارتجاعی تروریستی اسلامی مانند طالبان در افقانستان به موازات ناسیونالیسم افراطی و انواع ارتجاع فاشیستی دینی و غیره، همه شاخص هایی هستند دال بر نقش تخریبی و ویران گرانه این نظام در نزدیکی به  دوران پایان عمر خویش.

این دوران، شرایطی را فراهم تر می نماید که مردم کشورهای جهان سوم، بصورت های مستقل تری آلترناتیو گذار مستقیم سوسیالیستی را برای نظام مدیریت اقتصادی سیاسی خویش انتخاب نمایند. این مساله شامل ایران نیز میگردد. جنبش چپ سوسیالیستی ایران میتواند بصورت یک آلترناتیو واحد با آلترناتیو سوسیالیستی برای گذار و عبور از جمهوری اسلامی ایران در صحنه ظاهر گردد.

آلترناتیو   سوسیالیستی

اگر قبول داشته باشیم ساختار اجتماعی اقتصادی فرهنگی حقوقی سیاسی آلترناتیو مبتنی بر نظام ارزشی کار سالاری، سوسیالیسم نامیده میشود، امروز بیش از هر زمان دیگر لازم است که پرچم آن برافراشته شده و بعنوان جایگزین معرفی گردد. امروز بیش از هر زمان دیگر لازم است تا از تاریخجه قهرمانانه و پر خون بیش از صد ساله جنبش سوسیالیستی در ایران دفاع کرده و اجازه نداد تا لجن پراکنی های دشمنان آن را آلوده نماید.

اگر تاریخچه جنبش سوسیالیستی  در جهان توام با شکست ها و پیروزی ها، اشتباهات و موفقیت ها، حتی بعضی موارد توام یا جنایات غیر قابل دفاع بوده است، در عمر کوتاه یکصد و پنجاه ساله خویش توانسته است درس های لازم را گرفته و دوران کودکی خویش را از سر گذرانده و  بتواند بصورتی رنگارنگ خود را بعنوان آلترناتیو های متنوع و گوناگون قدرتمند در عرصه های مختلف جهانی ارائه نماید.

طی دو سه دهه اخیر امپریالیسم تا حدود زیادی هم با موفقیت در تلاش بوده است تا از هم پاشیدگی اتحاد جماهیر شوروی را بعنوان مرگ آرمان سوسیالیسم به عنوان یک نظام اجتماعی سیاسی معرفی کرده و آن را به عنوان یک نظام دیکتاتوری تاریک، عقب مانده، ارتجاعی شکست خورده معرفی نماید، بشریت مانند فاشیسم هیتلری نباید آن را دوباره تجربه نماید.

در شرایطی که در تمام کشورهای جهان جنبش کارگری سوسیالیستی یکی از نیروهای قدرتمند اپوزیسیون سیاسی آن کشورها می باشند، در تعداد محدودی از کشورهای جهان نیز، زیر بمباران شدید تبلیغاتی، امنیتی و محاصره های اقتصادی امپریالیستی، تعداد معدودی از کشورهایی که در آنها قدرت سیاسی بدست نیروهای سوسیالیستی افتاده بود، قادر گردیده اند، تا سنگر خویش را حفظ نمایند.

الگوی ” چین “، یکی از نمونه هایی میباشد، که در آن حزب کمونیست چین طی مدت هفتاد سال گذشته توانسته است قدرت سیاسی را حفظ نموده وکشور را هدایت نماید. این حزب بصورت کنترل شده توانسته است تا به سرمایه داری این امکان را بدهد تا در شکوفایی اقتصادی کشوری نقش فعال  خویش را به موازات ساختارهای اقتصادی دولتی و تعاونی و غیره ایفا نماید. این رهبری حزب کمونیست چین میباشد که قادر گردیده است تا این کشور را طی چندین دهه، از یک کشور جهان سوم، به سطح دومین اقتصاد جهان برساند.

 این امر موجب گردیده است تا ضد تبلیغات قدرتمند و هدفمندی از طریق رسانه های دنیای کلان سرمایه داری در این مسیر که چین یک کشور سرمایه داری پیشرفته میباشد، و در مسیر سوسیالیستی حرکت نمی نماید به راه انداخته شود. ما حکومت چین را در مسیر سوسیالیستی قبول داشته باشیم، یا آن را سرمایه داری کلان تلقی بکنیم، یک حکومت دیکتاتوری بدانیم که به مردم خویش آزادی نمیدهد، یا کشوری تلقی بکنیم که بیش از هشت صد میلیون نفر را از فقر بیرون آورده است، این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که چین تحت رهبری حزب کمونیست که دهها بلکه چند صد میلیون عضو دارد، قادر گردیده است تا از یک کشور عقب مانده طی چندین دهه به یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان فراروید.  چین، نه انتظار میرود در عرض همین دهه به اولین اقتصاد دنیا فرا روییده، بلکه از نظر پیشرفت های علمی فنی، در تمام عرصه های تکنولوژی روبوتیک، فضایی، هوش مصنوعی، پول دیجیتال و شهرهای هوشمند و غیره نیز درسطح پیشرفته ترین کشورهای چهان قرار گیرد.

تجربه چین نشان میدهد که حزب سیاسی طبقه کارگر میتواند با برنامه ریزی و هدایت و کنترل خویش میتواند به صورت مدیریت شده ای به  سرمایه داری  امکان رشد و شکوفایی در راه رشد اقتصادی و رفاه عمومی را فراهم نماید. بر عکس این امر صادق نمیباشد. به این مفهوم که، حاکمیت قدرتمداری کلان سرمایه داری همیشه به مفهوم سرکوب به قصد نابود کردن احزاب سیاسی طبقه کارگر بوده و حتی امکانات فعالیت های سندیکایی را هم از آنها میگیرند. 

نیروهای اجتماعی پایگاه چپ سوسیالیستی

هسته مرکزی، فانوس دریایی و موتور محرکه نیروهای محرکه تحول و گذار از جمهوری اسلامی ایران به و آفرینش سمت گیری بدون برگشت جامعه سوسیالیستی را همچنان طبقه کارگر ایران تشکیل میدهند. یاران کارگران در این پیکار متناسب با شرایط تاریخی اجتماعی تنوع  و ویژگی مشخص خود را می یابند. جامعه  سوسیالیستی، با ارزشمداری کار سالاری آزادی و رفاه و امکانات شکوفایی اقشار دیگر جامعه از جمله زنان، گروه های اتنیکی تحت ستم، دیگر زحمتکشان، پیشه وران، روشنفکران را فراهم می نماید.

در ایران خودمان، همیشه جنبش های دانشجویی و معلمان از نیروهای رزمنده  صف مقدم یاران طبقه کارگران ایران بوده اند. آنها به دلیل اینکه در زمینه آموختن و آموزش دادن در صفوف مقدم جامعه قرار دارند، از طرف دیگر، اکثر آنها خود از طیف های زحمتکش و فقیز جامعه برخاسته اند، با آگاهی به آنچه در جامعه میگذرد، در پیکار رهاییبخش هم خود را در صفوف مقدم همراه کارگران می یابند.

این در حالی میباشد که نیروهای اجتمایجنبش های ضد تبعیض، از جمله مبارزه علیه تبعیض جنسی، یا اتنیکی، و یا دینی و غیره، لزوما به دنبال عبور از یک ساختار کلان اجتماعی به ساختار دیگر نمیباشند. آنها در هر ساختاری که بوده باشند، خواهان آزادی و برچیده شدن تمام اشکال و نمودهای رفتاری تبعیض آمیز می باشند. احزاب سیاسی چپ و سوسیالیستی در صفوف مقدم جنبش ضد تبعیض بوده و نشان داده و میدهند که پیشگامان جنبش برابری و آزادی فردی و اجتماعی میباشند.

 اگر خصوصا پس از بر سر کار آورده شدن جمهوری اسلامی ایران، جنبش زنان در ایران بر علیه تبعیض های ارتجاعی بر علیه آنان  اوج گرفته و بعنوان یکی از عرصه های موثر و قدرتمند مبارزه آزادی و عدالت خواهانه  کشور تبدیل شده است. جنبش زنان ایران،  نشان میدهند که به همراه دیگر جنبش های ازادیخواهانه ضد تبعیض دیگر، میتوانند در صفوف مقدم مبارزات آزادیخواهانه همگام با  کارگران، دانشجویان، معلمان، روشنفکران و دیگر زحمتکشان شانه به شانه در این پیکار تاریخی گذار به جامعه ای آزاد و عادلانه  مبارزه نمایند.

ضرورت تاریخی همکاری ها، ائتلاف ها، جبهه، یا اتحاد

برآمد واحد چپ ایران، به موازات خیزش های جنبش کارگری، نقشی حیاتی در تثبیت نیروهای جبهه گذار سوسیالیستی، بعنوان هسته مرکزی و مرکز ثقل جنبش ازادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ایران می باشد. امروز، به هزاران دلیل متفاوت میتوان گفت که شرایط برای اتحاد نیروها، سازمان ها و احزاب چپ در ایران، و تشکیل سازمان یا حزب واحد فراهم نمیباشد. آنچه  را که میتوان بطور واقعبینانه در مورد آن صحبت کرد، در درجه اول ضرورت برآمد واحد نیروهای سوسیالیستی در صحنه سیاسی کشور برای موفقیت آنها در برگشت ناپذیر کردن گذار سوسیالیستی از جمهوری اسلامی ایران میباشد. موضوع دیگر اینکه، برای هموار کردن  چگونگی راههای همکاری ها، تبادل نظر ها در مسیر شکل گیری ائتلاف ها و همکاری های پایدار چگونه میتواند برنامه ریزی شده و هموار گردد.

نیروهای چپ و سوسیالیستی، از  حزب چپ ایران ( فدائیان خلق) گرفته تا حزب توده ایران گرفته تا نحله های مختلف دیگر جنبش فدائیان خلق، از احزاب چپ محلی گرفته تا افراد منفرد  چپ، تا به امروز یا  نخواسته یا نتوانسته اند از تکنولوژی رسانه های مجازی جهت تمرین این همکاری ها، تبادل نظر ها و ائتلاف ها استفاده لازم در حد پاسخگویی به ضرورت نیاز تاریخی را نموده باشند. از جمله قدم های مشخصی که در این مسیر میتوان برداشت میتوان به موارد زیر اشاره نمود.

یک – برآمد واحد سیاسی در قبال مسائل روز. احزاب و سازمان های چپ بصورتی خیلی کم و قابل اغماز در عرصه های سیاسی برآمد مشترک نموده اند. در واقع، میزان برآمد های مشترک آنها با همدیگر روندی نزولی داشته و امروز شاید سال به سال هم اتفاق نمی افتد.

دو – سریال های بحث ها و تبادل نظر های مداوم در رسانه های مجازی از تلگرام، یوتیوب، یا پالتاک گرفته تا کلاب هاوس و دیگر روش های موجود. رسانه های دیجیتال و مجازی چنان امکاناتی را فراهم نموده اند که از طریق استفاده موثر از آنها میتوان راه های چندین ساله با ابزار کهن را امروزه در چندین ماه طی کرد. از جمله موثرترین این امکانات، کلاب هاوس میباشد که میتواند نقشی حیاتی و کلیدی در نزدیکی هر چه بیشتر نیروهای جبهه سوسیالیستی به همدیگر ایفا نماید.

سه – برآمد های مشترک  بصورت برنامه های مشترک در مناسبت های مشخص یا تاریخی و روز. آیا  یکصدمین تاسیس حزب کمونیست ایران، یا هشتادمین سالگرد تاسیس حزب توده ایران یا پنجاهمین سالگرد تاسیس جنبش فدائیان خلق، فقط متعلق به گروه های مزبور میباشد، یا متعلق به کل جنبش چپ سوسیالیستی ایران میباشند. چگونه میتوان در این مناسبت ها برآمد مشترک نمود، یا در مراسم همدیگر بصورت فعالتری نقش آفرینی نمود.

چهار – تشکیل کمیته های مشترک موقت برای اجرای پروژه های مشخص. به عنوان مثال، برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، میتوان یک کمیته مشترک موقتی را تشکیل داد تا این پروژه مشخص را به مرحله اجرا در بیاورد.

پنجم – پیگیری در استمرار و ادامه دار بودن این برآمد ها. تنها و تنها از طریق استمرار این همکاری ها و برآمدهای مشترک میباشد که نه تنها سد های بی اعتمادی شکسته شده و پلهای اعتماد و شناخت از همدیگر ساخته خواهند شد؛ بلکه فرهنگ روانی مناسباتی فراگیر و واحدی شکل خواهد گرفت که همه بتوانند خود را متعلق به آن یافته و زیر چتر آن گرد بیایند.

پایان سخن

چگونگی مضمونی وساختاری فاز و مرحله بعدی برآمد مشترک چپ سوسیالیستی ایران، در شکل جبهه ای یا اتحا و یا غیره، بستگی به پیشرفت های مضمونی و فرهنگی و ارتباطاتی در برآمد های مشترک فاز های ذکر شده مشابه آنچه در بالا ذکر شد خواهد بود. تنها یک چنین همکاری هایی میباشد که قادر خواهد بود محفل ها، نحله ها و گروه ها و سازمان های مختلف را تحت پوشش فرهنک روانی و آموزه های سوسیالیستی در ارتباطی مستحکم تر دور هم گرد بیاورد.

دنیز ایشچی – ۲۴ اوت ۲۰۲۱

https://akhbar-rooz.com/?p=123930 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهمن،آلایی زیولایی
بهمن،آلایی زیولایی
1 سال قبل

عالی،و سازنده و ضرورتِ حاد شرایط کنونی،وحدت چپ بدور از هرگونه تنگ نظری،جانبگرایی،ست،زیرا رشد عجیبِ فاشیسم در نهادِ نظامهای سرمایه داری و توتالیتر،یک خطر جدی و بی چون وچرا علیه چپهاست.بی توجهی باین امر مهم،بی توجهی به حیات سیاسی و فیزیکی ِ مجموعه ی چپها با هر عنوان ست.

احسان
احسان
2 سال قبل

برای رد تهمت هایی که از سوی همه دشمنان طبقه کارگر از رسانه وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم (که‌ شما مدعی دشمنی با آنها هستید) و از سوی همه دوستان ناآگاه به زحب توده ایران زده می شود، شما را به اسناد این حزب ارجاع نمی دهم که طبق اصل غیر قابل انکار “انتقاد و انتقاد از خود” به درستی از اشتباهات خود انتقاد کرده است، بلکه شما را به تنها به یک پاراگراف از نامه رفیق شادروان جانباخته در زندان حکومت دیکتاتوری ولایی ایران دکتر احمد دانش به منظری ارجاع می دهم، تا بلکه وجدان های آگاه دلیل این هم رفتار ناپسند نسبت به این حزب بزرگ را گوشزد کنم که وجودش برای همه دشمنان واقعی داخلی و خارجی زحمتکشان ایران همچون سمی مهلک بوده و خواهد بود:
لیرغم همه این دشواری‌ها و فقط به خاطر اینکه به خط اصلی انقلاب، یعنی مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم صدمه‌ای وارد نشود و برای اینکه این خط حتی‌الامکان تقویت شود، صادقانه و با ازخودگذشتگی کم‌نظیری از انقلاب دفاع کردیم. همه شاهدید که در این راه دشوار چه زخم زبان‌ها، چه نیش خنجرهای مسموم و چه تبلیغات موذیانه و تفرقه‌افکنانه دشمنان انقلاب و دوستان ناآگاه را می‌بایست تحمل کنیم. تا آخرین روز دستگیری رهبری و کادرهای حزب، صادقانه از انقلاب دفاع کردیم. برای رفع مشکلات در همه زمینه‌ها پیشنهاد سازنده دادیم و دربارهٔ زیاده روی‌ها و کمبودها و نارسائی‌ها که انقلاب را تحدید و تهدید می‌کردند، هشدار دادیم”.
منبع:
http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-1098-400-0127-4000607.htm

علاوه براین در بخش اول یا دوم حزب توده ایران را به حزب تکرو و سکتاریست متهم کرده اید که نشان از وارونه نشان حقیقت محض است. برای رد این تهمت شما، تنها به همین نکته اکتفا می کنم، که این حزب همین اخیرا با نام بردن از بیش از ده سازمان و حزب سیاسی از آنها دعوت کرد برای عدم مشارکت مردم در انتخابات کذایی رژیم ضدمردمی ایران متحد شوند.
تنها فدائیان خلق اکثریت (داخل کشور) و نیز فرقه دمکرات آذربایجان به آن پاسخ مثبت داده اند.

امیدوارم شما و رفقای دیکر برای یکبار هم شده دست از جدایی هر جه بیشتر نیروهای مترقی و دست از مسموم کردن ذهن خوانندگان خود دست برداشته و برای سرنگونی مسالمت آمیز این حکومت دینی آپارتایدی و دیکتاتوری همه را به اتحاد دعوت کنید. این نقدهای و انتقادهای به جا یا نابجای شما امروز در حل مشکل اصلی مردم ایران نقشی نخواهد داشت هیچ، بلکه تنها به عمر حکومت اسلامی خواهد افزود که همچون بختکی بر تمام هستی مردم ایران افتاده است
به امیدو آن روز

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x