شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

بمناسبت چهلمین سالگرد جاودانه شدن “رفیق عبدالحمید فیاض” یکی از مبارزین راستین جنبش کمونیستی ایران

نام :  عبدالحمید فیاض

متولد:۱۳۳۳ 

زادگاه: کرمانشاه

تحصیلات :  لیسانس  اقتصاد  از دانشگاه تهران

وضعیت تاهل: مجرد                                                                                               

نام سازمان: پیکار در راه آزادی طبقه کارگر

تاریخ عضویت و رده سازمانی :۱۳۵۹ عضو رسمی سازمان

 مسئولیت درکمیته انتشارات و توزیع 

تاریخ دستگیری: ۲۲تیرماه ۱۳۶۰ _ تهران

مدت بازداشت : ۳۳روز 

تاریخ تیرباران: سحرگاه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۶۰ زندان اوین

. . .

رفیق پیکارگر حمید فیاض در فروردین ماه سال ۱۳۳۳ در  شهر کرمانشاه  به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در کرمانشاه  گذراند. خصوصیات اخلاقی بارز وی  در دوران جوانی زبانزد دوستان ، اقوام و نزدیکانش بود. تعهد ، احساس مسئولیت ، گذشت و فداکاری نسبت به  دیگران را در مدرسه خانواده اش آموخت . آمــــوزه هایی که  بعدها در امر مبارزه در شخصیتش نهادینه شد و تا واپسین دم حیاتش به آنها  وفادار ماند. در  ابتدای راه تحت تاثیر  جو مذهبی که در خانواده اش حاکم بود ، به مذهب گرایش یافت. با توجه به علاقه شدیدی که به مطالعه داشت همواره کوشا و پیگیر کسب اطلاعات پیرامون خود بود  و با روحیه پرسش  گرانه ای که در ابتدای جوانی داشت از طریق رادیو، اخبار مربوط به مبارزات مردم فلسطین را دنبال میکرد وتحت تاثیر مبارزات آنان قرار میگرفت.  با عنایت به خصوصیات اخلاقی انسانی اش  که برمبنای صداقت، صمیمیت و پرهیز از خودخواهی بود، همیشه در جمع خانواده، فامیل، همکلاسی ها و دوستان از مقبولیت خاصی برخوردار بود.

حمید علاوه بر تعهدات  اخلاقی، در عرصه تحصیل نیز با اتکا به توان  و هوش فکری، موفقیت های خاص خود را داشت. نام او هرساله در بین برترین دانش آموزان رشته ریاضی دبیرستان درج میشد روابط انسانی که در آن پرورش یافته بود باعث می شد  از  دیگران نیز غافل نگردد و تلاش می کرد تا آموخته های درسی و مطالعاتی خود را فروتنانه  با  دیگر دوستان  و هم کلاسی هایش به اشتراک گذارد.

در میانه های دوران دبیرستان، با اتکا به آگاهی های محیطی و اکتسابی خود ، دریافته بود که به دنبال حقیقتی است که در جهان پیرامونش باید جستجوگر آن باشد. لذا با توجه به گرایشات مذهبی اولیه و نیز  تحت تاثیر یکی از دبیران دبیرستان محل تحصیلش  رفت و آمد  بیشتری به محافل بزرگتر مذهبی و مشخصا انجمن حجتیه پیدا کرد  ولی  دیرزمانی نگذشت که دریافت این گونه محافل  سیاه و ارتجاعی  مذهبی  روی دیگر سکه نظام حاکم اند و روشنایی بخش دستیابی او در رسیدن به هدفی که در جست و جوی آن بوده، نیستند بلکه گمراه کننده نیزمیباشد. در نتیجه سعی کرد که فاصله خود را با آنان بیشتر و بیشتر  و نهایتا قطع  کند.

در سال آخر دبیرستان با آشنایی های هرچه بیشتر نسبت به مسائل جامعه از جمله سیاست و خفقان حاکم سیاسی، تقریبا و به طور نسبی متوجه ارتباط مباحث  علم اقتصاد با  موضوع عدالت اجتماعی شده بود. به همین منظور جهت ادامه تحصیل در دانشگاه ، رشته اقتصاد را به عنوان انتخاب اول خود برگزید و در این رشته دانشگاهی پذیرفته شد.

سال ۱۳۵۱ به عنوان دانشجوی اقتصاد  وارد دانشکده  اقتصاد دانشگاه تهران شد. فضای سیاسی موجود در دانشگاه ها  از یک سو  و دوستان جدیدی که در دانشگاه یافته بود  از سوی دیگر  زمینه های حقیقت یابی را برای او بیش از گذشته فراهم کرد.  تماس با دانشجویان رادیکال آن زمان و اثر پذیری از جوانانی که شرایط غیرانسانی حاکم بر جامعه را  برنمی تافتند و در جستجوی راهی برای تغییر بنیادین نظام حاکم بر جامعه   بودند و  نیز امکانات کتابخانه دانشگاه و حضور در محافل و انجمن های  دانشجویی، او را  وارد دوران نوینی از زندگی اش کرد. در پی گذر زمان و کسب آگاهی های بیشتر، با مبانی فکری دکتر شریعتی و سپس سازمان مجاهدین خلق که کمابیش به افکار مذهبی او نزدیک بودند، آشنا شد و بدین ترتیب وارد فعالیت ها  و جنبش های دانشجویی مشخص تری گردید.  وی در این ایام نیز هم چنان با حضور در کلاس های مرتضی مطهری و گاها جلسات بهشتی در پی رسیدن به پاسخ های قانع کننده تری  به پرسش های درونی خود بود.

رفیق حمید علی رغم  داشتن گرایشات مذهبی، انسانی متحجر نبود و در محیط های اجتماعی از جمله دانشگاه در فعالیت های اجتماعی، ورزشی و فرهنگی بخصوص کوهنوردی شرکت کرده  و در جمع های دانشجویی در قالب اردوها و مسافرت های گروهی  همواره حضوری فعال داشت،  اوج گیری فعالیت های سیاسی جریان های چپ و مذهبی رادیکال در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه خورشیدی و درنهایت آشنایی بیش از پیش با علوم اجتماعی  و اقتصاد سیاسی،  مسیری رو به رشد و تکاملی سر راه  او  قرار داد.

 رفیق حمید عمیقا دریافته بود که خلاء عدالت اجتماعی و وجود طبقات در جامعه بر مبنای مناسبات سرمایه داری و قوانین آن  بنا نهاده شده است.  مذهب ، سیاست ،  اخلاقیات، قانون و … همگی تابعی از این مناسبات  هستند. این موضوع خود نقطه عطفی شد و تحولی در زندگی مبارزاتی او پدید آورد  و  این نگاه جدید  تقریبا  با تحولات و مباحثات درونی سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ مصادف شد . لذا با پیگیری این اخبار و مباحثات درونی سازمان از طریق محافل پیرامونی آن سعی داشت که ضمن آگاهی از این تحولات ،   بیشتر از گذشته با سوسیالیسم آشنا شود. در ادامه جهت تحقق آرمان های عدالت خواهانه خود که همانا در هم شکستن سلطه فقر و بی عدالتی و مناسبات استثمارگرانه جهان سرمایه داری بود، آرام آرام و در پروسه ای آگاهانه و تکامل یافته تر از گذشته به محافل پیرامونی بخش منشعب از سازمان مجاهدین خلق گرایش پیدا کرد.

 هر چه در مسیر تکامل  در امر مبارزه  پیش می رفت و آگاهی طبقاتی عمیق تری کسب می کرد ، تلاش او برای شناساندن  چهره ملموس تری از  این آگاهی طبقاتی  به دوستان و اطرافیانش فزون تر می شد و در این راستا اصل حفظ و گسترش ارتباط با کارگران را فراموش نمی کرد. ، بنابر شواهد در جاده کرج به کارگری هم مشغول بوده که نشان از اراده راسخ او در حفظ ارتباطات کارگری و پیوند با اقشار محروم و زحمتکش جامعه  است. 

رفیق  حمید در تابستان ۱۳۵۵ از دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران فارغ التحصیل و در پاییز همان سال به  سربازی اعزام گردید. علی رغم سرباز (افسر وظیفه) بودن هیچ گاه در این دوران رابطه خود را با دانشگاه و دانشجویان قطع نکرد و همواره  اخبار  اعتراضات  دانشجویی و ارتباط آن با  سایر بخش های جنبش توده مردم را پیگیری می کرد. همچنین در دوران سربازی در شهر قوچان ، داوطلبانه بعنوان معلم در کلاس های آموزشی “مبارزه با بی سوادی” شرکت فعال داشت  و در پادگان محل خدمت به علت  مخالفت های گوناگون  با سیستم موجود به شهرستان سرخس تبعید  میگردد.

در پاییز ۵۷ و پس از پایان دوران سربازی  که همزمان با  اوج گیری خیزش مردمی علیه حکومت شاه بود ، به کرمانشاه بازگشت. ولی او دیگر نه تنها تعلقی به مذهب و محافل انجمن حجتیه نداشت بلکه با تحولاتی که طی کرده بود به یک کمونیست  گداخته و آبدیده  بدل شده بود که شیفته ورود قاطعانه تری به مبارزه طبقاتی  علیه  نظام  سرمایه داری بود. پس از پیروزی قیام بهمن ۱۳۵۷ و سرنگونی شاه و آمدن خمینی همواره و از ابتدا افشاگر حکومت جدید بر مبنای ایدئولوژی اسلامی حاکم بر آن بود و با توجه به شناختی که از مذهب و حکومت اسلامی داشت ، در محافل مختلف مستند به آیات و روایات افشاگر محفوظ ماندن نظام طبقاتی و دوام و بقای استثمار و عدم رعایت حقوق اجتماعی افراد در جامعه بخصوص زنان در حکومت اسلامی بود.

رفیق  حمید در اولین گام حرکتی خود در کرمانشاه بنا به اعتقاد راسخی که داشت بهترین سلاح مبارزه را اصل آموزش و ارتقای سطح آگاهی طبقاتی در سطح جامعه انتخاب کرد و  به همین منظور در اواخر سال ۱۳۵۷ با اندک پولی که در اختیار داشت ، با همکاری و کمک مالی دیگر دوستان و اعتباری که در دوران دانشجویی نزد دوستان خود در انتشاراتی های تهران کسب کرده بود، اقدام به ایجاد یک نمایشگاه دائمی کتاب با نام “تلاش” در کرمانشاه نمود و با برخورداری از فضای نسبتا بازی که در مدارس ایجاد شده بود بر حسب امکانات محدود ولی موجود، نمایشگاه های کتاب مستقر در مدارس را که بعضا تحت نظر خودش و دیگر دوستانش ایجاد شده بود تغذیه میکرد

همزمان که این نمایشگاه در سطح شهر روند رو به رشد و تاثیر قابل توجهی در نشر متون انقلابی و کمونیستی در سطح شهر بویژه در بین جوانانی که با این مرکز آشنا شده بودند ، داشت. جایگاه مناسبی در بین مخاطبین از جمله جوانان و دانش آموزان و دانشجویان پیدا میکرد،ولی درگیری های کردستان (اوایل ۱۳۵۸)  شکل گرفته بود  و در فضای ملتهبی که ایجاد شده بود تهدید ها علیه این نمایشگاه شروع شد. که بمنظور جلوگیری از بروز مشکلات متعدد  و حفظ عوامل و امکاناتی که با مشقت تهیه شده بود ، این نمایشگاه تعطیل گردید.

  روز جهانی کارگر در سال ۱۳۵۸  فرا رسید. حمید همزمان که نمایشگاه را اداره می کرد  به اتفاق دیگر دوستانش از فعالین برگزاری اولین مراسم روز کارگر بعد از حکومت شاه در کرمانشاه بود. این مراسم  در نیمه راه توسط عوامل  حکومتی  بر هم زده شد. در اعتراض به حمله کنندگان ، شرکت کنندگان  این مراسم  در مقابل دادگستری کرمانشاه   تجمع کردند. رفیق حمید و تعدادی از یارانش نقش موثری در شکل گیری این تجمع داشتند.

حمید در این ایام به کرات در حال رفت و آمد به تهران  بود و در این رفت و آمد ها در  جریان  سیر شکل گیری گروه ها و تشکل ها و احزاب سیاسی  قرار می گرفت.  در نهایت  بدلیل  مشکلاتی  نظیر  محدودیت فضای فعالیت سیاسی در شهرستان  و پرهیز از محصور و متوقف شدن در گفتگوها و مناظره های روشنفکرانه به ناچار تصمیم گرفت که برای ادامه زندگی به تهران برگردد  زیرا او عزم خود را جزم کرده بود که به راهی که انتخاب کرده در عمل نیز وفادار بماند.

وی در این زمان با  سلاح مبارزاتی که از قبل برای خود برگزیده بود که همانا آموزش و ارتقای سطح آگاهی طبقاتی در مبارزه با سرمایه و نظام سرمایه داری بود و نیز مرز بندی قاطعی که با حزب توده و تئوری های آن و همچنین مشی چریکی و مبارزه ی مسلحانه داشت، در تلاشی  رادیکال  ، برای پیشبرد مشی سیاسی برگزیده مبارزاتی خود نهایتا در طیف گروه های کمونیستی موسوم به  “خط سه ”   به  “سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر” پیوست.

رفیق  حمید فروتنانه هیچ  گاه  از مبارزاتش، سیر تکاملی زندگیش و جایگاهی که درتشکیلات داشت سخنی   نمی گفت. فرآیند زندگی و سیر رو به جلو و تکاملی وی در امر مبارزه، بسان بسیاری از مبارزان کمونیست ، طبقاتی بود. نقطه آغازین حرکتش، نحوه ارتباط گیری و فعالیت سیاسی او بر جنبه هایی از مبارزه طبقاتی تکیه داشت. او هیچگاه اعتقاد به جذب کمی انسانهای دیگرحول افکار و اندیشه های خود نداشت و با حس مسئولیت پذیری کم نظیری که داشت مصائب و سختی های راه را به دوش دیگران نمی انداخت،  به این امر اعتقاد داشت که با ارتقای سطح آگاهی و هموار کردن مسیر شناخت، افراد نه با گام های لرزان و احساسی ، بلکه با آگاهی و اراده ای  عمیق ، راه خود را خواهند یافت. در حوزه بحث و گفتگو نیز تلاش می کرد  شیوه ای مبتنی بر استدلال پیش گیرد و از ایجاد فضایی برای تبعیت های کور کورانه پرهیز می کرد. بر همین اساس سیر تکاملی و بینش  این انسان شریف همواره به یادگار خواهد ماند.

    طبق روالی که در خونین  سال ۱۳۶۰جاری و عادت شده بود خبر اعدام تعدادی از انقلابیون از رادیوی حکومت فاشیستی اسلامی  به اتهام معمول “مفسد فی الارض”و………………. پخش شد که نام “عبدالحمید فیاض” فرزند علی  در بین آنها بود. خبر شوکه کننده بود. خبر در ساعت ۵ بعد از ظهر عینا تکرار شد.

حمید  با نام مستعار عباس   به عنوان ” عضو پذیرفته شده ”  سازمان پیکار در  راه ازادی طبقه کارگر در کمیته انتشارات  وتوزیع فعالیت می کرد. مشارکت درتوزیع کلان نشریات و سایر متون سازمانی و نیز تامین و تدارک واحد چاپ سازمان از مسئولیت های وی بود ند.  رفیق شریف حمید فیاض در ضربه بزرگی که در اواسط تیر ماه ۱۳۶۰ به سازمان پیکار  و بخصوص  بخش چاپ ، تدارکات و توزیع سازمان پیکار وارد آمد در تاریخ ۲۲ تیرماه ۱۳۶۰  در منزل مسکونی اش در خیابان گرگان تهران  دستگیر شد. محل  بازداشت اولیه و بازجویی از وی در کمیته مرکزی واقع در خیابان بهارستان تهران بود و پس از دو هفته  و  در اواسط مردادماه ۱۳۶۰ به زندان اوین منتقل گردید.

تاریخ محاکمه او مشخص نیست ولی به شهادت یکی از شهود عینی که وی را می شناخته، روز محاکمه از شدت جراحات وارده   ناشی از  شکنجه دوران بازجویی درحالیکه یکی از چشمان وی به شدت آسیب دیده بود و توان حرکت نداشته، صرفا جهت انجام تشریفات حکومتی توسط برانکارد به محل محاکمه برده می شود و پس از تحمل شکنجه های طاقت فرسا و تا حد مرگ در سحرگاه روز شنبه ۲۴ مرداد۶۰ در سن ۲۷ سالگی در بیدادگاه فاشیسم اسلامی و با حکم یکی از جلادان حکومتی به نام ” هادی غفاری ”  در محوطه زندان اوین تیر باران شد. خبر اعدام رفیق و ۱۸ نفر دیگر  در روزنامه های آن زمان از جمله”کیهان  و جمهوری اسلامی ” مورخ ۲۵ مرداد ۶۰ منتشر شد. سایر همرزمانی که با رفیق گرانقدر حمید فیاض تیرباران شدند ، ۱۲ نفر از رفقای  سازمان پیکار ، ۱ نفر از رفقای  سازمان چریک های فدایی خلق ( اشرف دهقانی ) ، ۲  نفر از رفقای اقلیت و ۳ نفر از سازمان مجاهدین خلق  بودند…محل دفن رفیق حمید بدون هیچ نام و نشانی گورستان خاوران اعلام گردید.

=========================

رفیق  شریف  حمید فیاض  با  فدا نمودن کلیه تعلقات خاطر و امیال دوران جوانی اش و وابستگی های عاطفی خانوادگی که در پیوندی صمیمانه با یکدیگر بودند، با امید به زندگی و با قبول  تمام  رنج ها و مشقات مبارزاتی  با ایمان راستین به فتح بلندترین قله های آرزویش که نابودی نظام سرمایه داری و رهایی بشریت از یوغ سرمایه بود، در آتش ایثار، سرفرازانه سوخت و تا واپسین روزهای حیات خود جانانه و ثابت قدم   بود  و در این راه بدون هرگونه مصلحت اندیشی و بهانه جویی فرصت طلبانه پا پس نگذاشت و هراسی از مرگ در راه اهدافش نداشت و هرگز بذر یاس و ناامیدی نمی افشاند.

جمعی از دوستان عبدالحمید فیاض

https://akhbar-rooz.com/?p=124415 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Jamshid
Jamshid
2 سال قبل

یادش بخیر
با هم در پادگان قو چان خدمت میکردیم
حمید افسر وظیفه بود و من گروهبان ۳ وظیفه
سلیقه ها و دوستان مشترک مارا بهم نزدیک کرد
در تعطیلاتی ۴ روزه با حمید و چند نفر دیگر که هم خدمت بودیم
رفتیم گشت و گزاری چند روزه به شهر های اطراف
روزی صبح زود رسیدیم سبزوار یا اسفراین رفتیم دکان کله پزی
مشغول تلیت کردن نان بودیم که ۲ نفر با کت و شلوار آمدند و پرسیدند
آقایان کی هستن؟ و لبه کتش را کنار زد تا کلت کمری را نشان دهد
حمید که خنده رو بود گفت ندید قبول است و کارت شتاسایی خودش
را نشان داد و متعاقبا ما بقیه کارت شناسایی ها را نشان دادیم
و گفتیم که مرخصی ۴ روزه است.
آقایان مامور هم عذر خواهی کردند و راه ما ادامه پیدا کرد.

روزبه
روزبه
2 سال قبل

یاد عزیزش گرامی باد، رفیق عبدلاحمید فیاض و عده ای دیگر از اولین گروهی بودند که در مرداد ماه ۱۳۶۰ در گورستان خاوران دفن شدند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x