پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

در سوگ سیامک لطف اللهی

دلنوشته علی پاینده، یار و همراه زندان‌ها و مبارزات سیامک

مینویسم تابگویم درد چیست.

پهلوان قصه ما رفت..

قصه ما فقط قصه نیست..

روایتی است سرشاراز غُصه و درد و رنج و هزاران عذاب…

حال میگویم…

من این دلیرمرد را خوب می شناختم..

سیامکِ لطف اللهی..

زاده سرزمین نفت و گندم و دلیرمردانِ نگهبان مرز و بوم..

وقتی قدم به سنِ عقل نهاد تلاطمِ جنبش های اجتماعی سراسر سرزمین همیشه در سلطه ستم و مرارتِ ما را فرا گرفته بود.

برای ادامه تحصیل اروپا را برگزید و در دیار ژرمنها به آموزش عالی پرداخت.

درهمین دوران او که الفبای سیاست را در ایران آموخته بود با تشکیلات سراسری کنفدراسیون دانشجوئی که باهدف کمک به نهضت درحال پای گیری در ایران بود آشنا شد و با طی دوران یادگیری فنون و تئوری ستیزقهرآمیز با دستگاه حکومت پهلوی را در کشور چین و کوبا. با کوله باری از آموخته ها و تجارب تامل برانگیز برای بکارگیری یافته هایش به ایران بازگشت که متاسفانه در سال (۱۳۴۸) در فرودگاه دستگیر و بزندان قزل قلعه متتقل شد..

و در دادگاه فرمایشی قَدَرقدرت شاهتشاهی ابتدا به اعدام و سپس در دادگاه تجدیدنظر به حبس ابد محکوم گردید.

زندان مکانیست که در آنجا انسانها دوباره زاده میشوند و آرام آرام مَحَک میخورند تا هم خود را بیازمایند و هم شاکله های خود را بنمایش بگذارند.

و سیامک خوش درخشید…

تمام زیبائیهای درون خود را بعرصه آورد تا در آوردگاهِ دعوای راستی و صداقت با پلیدی و زشتی هائی که حاکمان جور و ستم جاری ساخته بودند پیروزی را از آن خود و پرواضح است که از آنِ حرمت و شرافت ذات و نهادِ انسانیت و اعتلای نامِ ایران گردانید..

عزیز از دست رفته ما با رفتارِ مهرآمیز خود الگوئی برای نوآموختگان و جان های شیفته ایی بود که پای در راهی نهاده بودند که حاصلش حبس و داغ و درفش گشته بود.

درسال (۱۳۵۷) همراه با خیزش مردمی سیامک هم با پرونده ای درخشان و شفاف قدم بعرصه اجتماع نهاد و در شرکت نفت بکار مشغول گشت که در نهایت بازنشسته و به مطالعه متون و نظریه نظریه پردازان گشت..

اما…

عزیزان..

قصه ما چه پایان تلخ و غم انگیزی داشت.

دیگرقصه نبودرنج و درد و غُصه بود.

سیامک پهلوانِ مهرآفرین و پایمردِ همیشه پیشقدم در تمام عرصه ها در جدالِ جانانه ای که با بیماری ره آوردِ قرن داشت تابِ تحملش را از دست داد و جانِ نازنینش را مرگی ناخواسته در ربود.

او رفت با کوله باری از ارزشهای والای انسانی ..

سیامک آموخت..

او مهرورزی و عشق به انسان و نهادِ پاکی و بزرگداشتِ بنیانِ شریف زیستن را بنمایش گذاشت و با رفتاری عاشقانه و مهربان ارتباطی متعادل با همه را حفظ کرده بود.

و امروز دیگر سیامک در میان ما نیست..

او برای همیشه یاران و دوستدارانش راترک کرد و عرصه راه و روش خوب زیستن و مهر ورزیدن و پای در میدانِ سختِ نبرد با پلیدی را به آیندگان سپرد..

تو را عزیز می داریم ای عزیز تا آخر وفادار به باورهای شریف و انسانی ات.

بدرود ای رفیقی که مهربانی را آموختی و خود بتنهائی معلمی بودی برای درس آموزان.

تو را و نامت رانیک می داریم.

جایگاه بلند پایه ات رافراموش نمی کنیم.

نبودنت را تحمل می کنیم.

اما با هزاران رنج و اندوه.

و تسلیت که آخرین کلام است برای سفر بی بازگشت..

بدوستان همیشه وفادار و به خانواده لطف اللهی و به همسرِ وفادار و همراه همیشگیش…

تمام.

علی پاینده.

۱۶ شهریورِ۱۴۰۰

https://akhbar-rooz.com/?p=125392 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مجسن یلفانی
مجسن یلفانی
2 سال قبل

حضور آگاه، دلیر و مهربانش در هر بندی که بود مایۀ دلگرمی و امید همۀهم‌بندان بود. یادش گرامی و پایدار. با سپاس از علی پایندۀ گرامی. مجسن یلفانی

آرتا داوری
آرتا داوری
2 سال قبل

افسوس بر مرگ سیا لطف اللهی که درون و برونی زیبا داشت!
در دلنوشته دوست دیرین و گُل ما علی پاینده گرمی جای دستگیری سیامک لطف اللهی، فرودگاه درست نیست. او در زادگاهش آبادان دستگیر شده بود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x