سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

چپ وآینده کردستان در تحولات پیش رو – سامی روشن

جامعه ایران آبستن تحوالات جدی و بزرگی در آینده نه چندان دوراست. نتایج انتخابات اخیر و بدنبال آن اعتراضات واعتصابات وسیع بیانگر وارد شدن اوضاع به فاز جدیدی است آنچه واضح است اکثریت مردم ایران از ج.اسلامی عبور کرده اند و خواهان سرنگونی آن هستند سؤال اساسی این است که آیا توان و قدرت چنین کاری را پیدا خواهند کرد؟ جواب آن سر راست و آسان نیست و برای هیچ جریان و شخصی هم اکنون بطور دقیق وروشن قابل پیش بینی نیست که تحولات فوق به کجا خواهد انجامید؟ و این به فاکتورهای متعدد داخلی و خارجی زیادی بستگی پیدا خواهد کرد.

قصد من در اینجا بررسی و تحلیل چنین فاکتورهایی نیست. اگر فرض بر این گرفته شود  که ج.اسلا می دیر یا زود کنترل اوضاع را از دست خواهد داد دراین صورت در غیاب یک اپوزسیون مؤثر و قدرتمند، ایران برای یک دوره دچار هرج و مرج خواهد شد و حتی جنگ های داخلی دور از تصور و انتظار نیست. در چنین شرایطی کردستان و آینده آن به کجا خواهد کشید؟ یا به عبارت دیگر چه نقشی در این تحولات می تواند ایفا کند. چپ در کردستان و مشخصا جریان کومه له با توجه به موقعیت اجتماعی‌ آن در این تحولات در کجا ایستاده است؟

آنچه امروز ما شاهدش هستیم جریان چپ چه از لحاظ سیاسی و چه سازمانی آمادگی روبروشدن با چنین وضعیتی را ندارد. بحران و انشعابات پی در پی، جریان چپ و کومه له را زمین گیر ساخته است.

اگر بپذیریم که ریشه تمام اختلاف وانشعابات گذشته و حال از یکسو به درک متفاوت از فلسفه وجودی کومه له و ماهیت آن، و از سوی دیگر از نقش و جایگاهش در جنبش کردستان نشأت گرفته باشد؛ این واقعیت را نیز باید پذیرفت که بدون وجود یک دیدگاه شفاف، استراتژی و سیاست های روشن که جواب درست و درخور آنها را را در بر بگیرد، نمیتوان وضعیتی بدون بحران و دورنما و آینده روشنی را از آن انتظار داشت.

 تا آنجا که به کومه له مربوط میشود جریان کومه له یک حرکت چپ و سوسیالیستی بود و هست، هیچ گونه  شائبه ای در این قضاوت وجود ندارد؛ همزمان این جریان با دفاع از امر “حق تعیین سرنوشت” و رفع ستم ملی در کردستان یک موقعیت ویژه و منحصر به فرد برای یک حرکت مارکسیستی از منظر تاریخی بوجود آورد. هویت جریان کومه له با این دو عنصر اصلی تداعی و عجین گشته است.

 اما مدتهاست حفظ چنین موقعیت استثنائی با چالش جدی روبرو است.

 در گذشته جریاناتی چه از موضع چپ و یا راست از آن منشعب و راه دیگری را برگزیدند، در پروسه این  جدائی ها یک جریان انشعابی مارکسیسم آن را دور زد و عملا خود را از حوزه جریان متداول چپ خارج ساخت. جریان دیگر هم با ناسیونالیسم خواندن کومه له و تجدیدنظر ازسیاست اصولی “حق تعیین سرنوشت” که سیاست تاکنونی کمونیستها و کومه له درقبال جنبش کردستان بود به نوعی به کومه له و جنبش کردستان پشت کرد و از آن فاصله گرفت. انشعاب های فوق بیانگراین حقیقت است که هیچکدام از آنها نه از لحاظ نظری وسیاسی و نه عملی و پراکتیکی نتوانستند جریان کومه له و گذشته آن را نمایندگی کنند. این جدائی ها نه تنها جواب درستی به بحران داخلی چپ نبود بلکه حل این مسئله کماکان به قوت خود باقی ماند.

هم اکنون ما با بروز اختلاف مجدد در صفوف حکا و کومه له مواجه هستیم. به احتمال قریب به یقین بزودی ما شاهد دو حزب کمونیست و دو کومه له دیگر خواهیم بود. عملاً هیچکدام ازدو جناح “که البته در دنیای واقعی هر دو کومه له هستند”، دست بردار توهم سراسری بودن آن نیستند. ماهیت اختلاف و میزان و حدود و ثغور آن، موضوعی تازه نیست. کشمکش های داخل این جریان که هرچند مدتی سرباز میکند و بعضا به انشعاب هم منجر میگردد، در حقیقت ریشه در وجود تناقضاتی دارد که این حزب با آن روبرو بوده و کماکان هست. تا زمانی که این تناقضات بصورت ریشه ای و درست جواب نگیرند این مشکل هم به مثابه عوارض طبیعی آن ادامه پیدا خواهد کرد.

گرایشی که هم اکنون خود را چپ درون این حزب معرفی میکند هر چند نه الزاما و بطور کامل اما به درجه زیادی با تاخیر سه دهه همان مسیری را برای خود انتخاب میکند که در اوایل ده نود میلادی گرایش موسوم به “کمونیسم کارگری” با صراحت و روشن بینی بیشتری برای خود در این حزب برگزید از این لحاظ تکرار این “شو تاریخی” بعد از سه دهه غیرضروری بنظر میرسد و هیچ نوآوری در آن نیست و نه تنها راه بجائی نخواهد برد بلکه در مقابل تعیین مسیر درست برای جریان اجتماعی کومه له بیشتر مشکل آفرین خواهد بود.

جریان و گرایش دیگر صفوف کومه له برخوردش به بحران وتناقضات موجود انکارآن است. در طول سالهای متمادی با این همه انشعاب در صفوف آن و قرارگرفتن درمقابل یک انشعاب دیگر کماکان بر حقانیت همه مواضع و سیاست های تاکنونی تأکید مطلق می ورزد وضرورتی به بازنگری در آنها نمی بیند. چنین بنظر میرسد با هر انشعابی خود را قویتر از گذشته میپندارد و از تکرار مکرر آنها واهمه ای به خود راه نمیدهد و راه حلی برای آن ندارد.

راه حل واقعی برای خاتمه بحران چپ و کومه له در کردستان درک و پذیرش این واقعیت انکار ناپذیر است که کومه له محصول جامعه کردستان با تمام ویژگیهای مختص به آن است. تداوم حضور قدرتمند و اجتماعی کومه له درآینده کردستان مستقیماً منوط به این است که به مثابه یک جریان چپ و مستقل در کردستان ، سیاست ها واستراتژی آن باید براین اساس و در این چهارچوب پایه ریزی شوند. تجربه تاریخی چند دهه اخیر کومه له ثابت نموده که به هر درجه ای که با این واقعیت فاصله گرفته، تنش وبحران درونی آن افزایش پیدا نموده است. به عبارت دیگر به هر میزانی که رهبری وفعالین این جریان بر طبل غیرواقعی سراسری قلمداد نمودن کومه له کوبیده است از رشد و تکامل این جریان کاسته و در تداوم این بحران نقش ایفا می کند.

در ارتباط باکردستان و اوضاع و شرایط کنونی پیش رو باید به این مسئله  توجه‌ جدی نمود که علیرغم ضرورت همسوئی و نیاز جدی به همکاری مردم کردستان با بقیه  نقاط ایران برای ساقط نمودن حکومت فاسد، جنایتکار و ارتجاعی کنونی،اما در فردای تحقق چنین امری الزاماً مسیر کردستان همسو و سرنوشت آن با بقیه مناطق ایران در یک جهت پیش نخواهد رفت. پیشینه و زمینه های تاریخی مسئله ای به اسم “مسئله کرد” چالش و تقابل جدی پیش خواهد آورد. مواضع و منافع متضاد را در مقابل هم قرار خواهد داد.

چشم انداز یک حکومت دموکراتیک با اپوزسیون موجود بسیار بعید و دور از واقعیت بنظر میرسد. هم اکنون ما شاهد جبهه بندی در صفوف جریان اپوزسیون سراسری از چپ تا راست هستیم. بندرت جریانی در صفوف اپوزیسون پیدا می شود که با صراحت و شفافیت از حق تعیین سرنوشت ملت کرد دفاع کند. این خود یک زنگ خطر هشداردهنده است.

در چنین شرایطی شعار “حق تعیین سرنوشت” که جریان چپ پرچمدار آن است ترجمه عملی آن چه چیزی میتواند باشد؛ آیا جز تلاش برای کشور مستقل معنا و مفهوم دیگری میتواند پیدا کند!؟ بنظر میرسد با توجه به سابقه تاریخی مسئله و تجارب تا کنونی برای حل ریشه ای این مسئله تنها یک راه حل و آلترناتیو باقی میماند و این راه حل همانند مسئله فلسطین تلاش برای خاتمه اشغال کردستان و ایجاد یک کشور مستقل است. خواست حق تعیین سرنوشت قبل از اینکه یک مطالبه فرهنگی یا اقتصادی باشد یک امر سیاسی و به حاکمیت مردم و قدرت دخالت مستقیم آنها در سرنوشت خودشان مربوط است. بدون شک آینده چپ و کردستان به دست یابی راه حل درست این مسئله عمیقاً گره خورده است.

در چنین سناریوئی حکومت آینده کردستان در مرحله اول میتواند تلاش برای یک حکومت دموکراتیکی باشد که مردم ساکن کردستان از طریق سیستم شورائی و یا پارلمانی جامعه را اداره و امر سرنوشت خود را در دست بگیرد. حکومتی سکولار با دخالتگری جریان چپ و با قراردادن پلاتفرم و برنامه حقوق پایه ای مردم زحمتکش در کردستان شامل (کلیه آزادیهای فردی واجتماعی در تمام ابعاد آن، حقوق برابر زن و مرد، حقوق کودکان، تامین و تضمین مزایای اجتماعی واقتصادی و رفائی و بهداشتی و آموزشی و فرهنگی لازم و کافی برای شهروندان در حد امکان، تامین و اجرای برنامه‌های حفاظت محیط زیستی، و…)  نقش محوری در اداره آن ایفا نماید بدون شک تناسب قوا و میزان قدرت و هژمونی جریان چپ بر جامعه کردستان و شرایط حاکم بر کل منطقه در چگونگی شکل و محتوای اداره جامعه تاثیرگذار خواهد بود.

سوال محوری این است که آیا جریان چپ در کردستان در چنین شرایطی با درک وظایف خطیر تاریخی خود قادر به انتخاب درست در جهت انسجام خود و خاتمه بحران موجود خواهد بود و از این طریق آینده کردستان را در مسیرآزادی و رهائی واقعی و همیشگی رقم خواهد زد؟   

                                                                                                                                

https://akhbar-rooz.com/?p=125656 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x