جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

در نشست مجازی فعالان صنفی معلمان و کارگران چه گذشت؟

تارنمای داوطلب: جلسه نقد و آسیب‌شناسی تشکل‌های صنفی و مدنی مستقل، توسط جمعی از فعالان صنفی و مدنی معلمان و کارگران در فضای مجازی برگزار شد. محمد حبیبی (معلم و فعال صنفی)، جعفر ابراهیمی (معلم و فعال صنفی)، محسن عمرانی (معلم و فعال صنفی)، محمود بهشتی لنگرودی (معلم و فعال صنفی)، رضا شهابی (عضو سندیکای شرکت واحد و فعال کارگری)، رضا مسلمی (معلم و فعال صنفی)، عزیز قاسم‌زاده (معلم و فعال صنفی)، نرگس محمدی (فعال مدنی و سیاسی)، جعفر عظیم‌زاده (عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران و فعال کارگری)، علی نجاتی (عضو سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه و فعال کارگری) و پروین اسفندیاری (فعال بازنشستگان) از جمله افرادی بودند که در این نشست مجازی به بیان مواضع و نظرات خود در خصوص آسیب‌شناسی تشکل‌های صنفی مستقل پرداختند. فعالان صنفی در این نشست مجازی که در اپلیکیشن کلاب هاوس و در اتاقی با نام “معلمان ایران ۱” با حضور نزدیک به ۱۰۰ مخاطب برگزار شد، در نشست اول (شنبه – ۱۳ شهریور) به نقد و آسیب‌شناسی تشکل‌های صنفی مستقل پرداختند و در نشست دوم (شنبه – ۲۱ شهریور) راهکارهای خود را در خصوص رفع موانع و چالشهای موجود ارائه کردند.

شناسایی توانمندی‌ها و ظرفیت‌های درون تشکیلاتی شامل نقاط ضعف، قوت، تهدیدها، فرصت‌ها و راههای تقویت، اصلاح یا تقلیل این موارد و همچنین بررسی عوامل تاثیرگذار بیرونی شامل چالشهای تشکل‌های صنفی مستقل با حاکمیت، قوانین و مقررات موجود و نحوه مواجه آنها با مداخله نیروهای سیاسی در روند مطالبه‌گری تشکل‌های مستقل، زوایای مختلف این نشست مجازی را تشکیل می‌داد.

در عین حال این نشست مجازی، پرده از چهار گفتار و رویکرد اساسی حاکم بر چگونگی سازماندهی تشکل‌های صنفی و کارگری برداشت. این رویکردها عبارتند از؛

– جدایی فعالیت صنفی از سیاسی و پرهیز از رادیکالیسم افراطی
– درهم‌آمیزی فعالیت صنفی و سیاسی و گرایش به رادیکالیسم
– بازتعریف رابطه نهاد صنفی و مدنی با مجموعه حاکمیت
– احیای نظام‌مند ساختار تشکیلاتی و اسطوره زدایی از این تشکل‌ها

جدایی فعالیت صنفی از سیاسی و پرهیز از رادیکالیسم افراطی

فعالان کارگری سندیکایی و برخی از اعضای کانون‌ها و تشکل‌های مستقل کارگری به خصوص در داخل کشور با استناد به برچسب‌زنی ها و برخوردهای امنیتی با جریان مطالبه‌گری کارگران در طول سالیان اخیر، معتقدند به دو دلیل نباید فعالیت صنفی را با کنش‌های سیاسی درهم آمیخت. آنها ضمن انتقاد از سلطه فراروایت‌ها بر جریان مطالبه‌گری کارگران معتقدند که باید با آگاهی از ضعف تعامل، همکاری و شبکه‌سازی در بین تشکل‌های مستقل در شرایط موجود، از رادیکالیسم افراطی پرهیز کرد و پیوند مطالبات صنفی کارگران با مطالبات سیاسی را در شرایط فعلی به صلاح جامعه کارگری نمی‌دانند. از سوی دیگر آنها معتقدند، سازماندهی صنفی باید در درون کارگاهها و از طریق تشکل‌های درون کارگاهی احیاء و تقویت شود و تشکل‌هایی که بیرون از محیط کار شکل می‌گیرند عمدتا به دلیل جهت‌گیری‌های سیاسی و عدم درک نیازهای واقعی کارگران ضمن ایجاد انحراف در پیگیری مطالبات صنفی آنان، منجر به افزایش هزینه‌های فعالیت صنفی برای فعالان کارگری می‌شوند. آنها قدرتگیری نهادهای کارگری در درون کارگاهها و سپس پیوند تشکل‌ها از طریق شبکه‌سازی به یکدیگر را سرآغاز مذاکره و تاثیرگذاری بر تغییر سیاست‌ها در نهاد قدرت می‌دانند.

درهم‌آمیزی فعالیت صنفی و سیاسی و گرایش به رادیکالیسم

اما در حالیکه برخی فعالان کارگری منتسب به برخی تشکل‌های مستقل از ضرورت جدایی مطالبات صنفی از ماجراجویی‌ها و کنشهای سیاسی سخن می‌گویند، برخی دیگر که اغلب فعالان کارگری رادیکال داخل ایران و اپوزوسیون خارج از ایران را تشکیل می‌دهند؛ از ضرورت این تعامل و درهم آمیزی و حرکت به سوی رادیکالیسم در پیگیری مطالبات کارگران دفاع می‌کنند. گروه دوم با اشاره به سیاست‌زدگی جامعه و ارکان قدرت در ایران معتقدند در چنین فضایی هرگونه فعالیت صنفی یا مدنی، لاجرم از سوی حاکمیت سیاسی تلقی می‌شود. ضمن اینکه این گروه معتقدند به طور کلی برخی مطالبات در عین حال که ممکن است از سوی یک صنف یا گروه اجتماعی مطرح شوند، وجه سیاسی داشته و نوعی فشار بر حاکمیت برای تغییر سیاستگذاری ها محسوب می‌شوند. آنها با ذکر مثال از زمانی که فعالیت صنفی با موضوع معیشت گره می‌خورد یا وقتی که مطالبه واکسیناسیون به لیست مطالبات کارگران اضافه می‌شود، می‌گویند تاکید بر حقوق شهروندی و آزادی های سیاسی و مدنی از جمله کارویژه‌های فعالان کارگری و مدنی برای گذار به نظام دموکراتیک است.

بازتعریف رابطه نهاد صنفی و مدنی با مجموعه حاکمیت

رویکرد دیگری که در میان بحث‌های میان فعالان کارگری برجسته شد، لزوم بازتعریف رابطه نهادهای مستقل صنفی و مدنی با دولت و مجموعه حاکمیت بود. برخی از فعالان صنفی و مدنی در بحث‌های مطرح شده معتقد بودند در طول سالیان گذشته نسبت این نهادها و رابطه آنها با حاکمیت به طور شفاف مشخص نشده و در نتیجه برای اینکه کمتر آسیب ببیند و در عین حال به اهداف خود برسند، باید رابطه خود را با حاکمیت مشخص کنند. برای تعیین نوع رابطه این نهادها باید ۴ سوال اساسی از خود بپرسند:

-آیا می‌خواهند با حاکمیت تعامل و گفتگو کنند؟
-آیا تمایل به همکاری با حاکمیت دارند؟
-آیا در جهت مقابله و مخالفت با سیاست‌های حاکمیت فعالیت کنند؟
-آیا تمایل به فعالیت فراحاکمیتی دارند و اساسا نسبتی میان فعالیت خود و حاکمیت نمی‌بینند؟

پاسخ به این چهار پرسش می‌تواند به فعالان کارگری در تشکل‌های مستقل کمک کند تا از یک سو در فرآیند ترویج و حمایت‌گری تکلیف خود را با مداخله حاکمیت و نیروهای آن در فرآیند سازماندهی و سازمانیابی مطالبات کارگری که در سالهای گذشته به وفور مشاهده شده، مشخص کنند و از سوی دیگر در تعیین استراتژی، اهداف، ماموریتها و به طور کلی نقشه راه فعالیت صنفی به این تشکل‌ها کمک کند.

احیای نظام‌مند ساختار تشکیلاتی و اسطوره زدایی از این تشکل‌ها

چهارمین رویکردی که در این نشست مجازی به تکرار به آن اشاره شد و ذیل موضوع آسیب‌شناسی سازمانی تشکل‌های مستقل کارگری و صنفی مورد موشکافی قرار گرفت، مسئله احیای نظام‌مند سازوکار تشکیلاتی این تشکل‌هاست. برخی از فعالان مستقل یا عضو تشکل‌ها و کانونهای صنفی معلمان با انتقاد از تاخیر در برگزاری مجامع عمومی، بر لزوم برگزاری به موقع این مجامع به عنوان یکی از مهمترین ارکان سازمانیابی تشکیلاتی و اعتمادسازی در میان بدنه تاکید کردند.

آنها معتقد بودند با وجود اعمال برخی محدودیت‌های ساختاری از سوی حاکمیت برای فعالیت تشکلهای مستقل کارگری، در بسیاری از موارد به خصوص در سالهای اخیر سه عامل؛ محافظه‌کاری و فرافکنی، خودسانسوری و دوری این تشکل‌ها از بدنه صنفی منجر به عدم برگزاری مجامع عمومی در این تشکل‌ها شده است. پرسش از چرایی تشکیل نشدن مجمع عمومی در برخی کانونهای صنفی معلمان و تشکل‌هایی که حداقل به صورت غیررسمی شناخته شده‌اند همچون سندیکای شرکت واحد یا اتحادیه آزاد کارگران ایران و غیره در راستای رفع این ابهام صورت گرفت که این تشکل‌ها نتوانسته‌اند در طول سالهای گذشته با فعالیت منسجم تشکیلاتی، بدنه را جذب خود کنند. در عین حال برخی از حامیان این رویکرد معتقدند باید با اسطوره‌زدایی از تشکلهای صنفی و کارگری از فعالیت‌های تشکیلاتی قائم به فرد یا اشخاصی که به نحوی مالکیت معنوی این نهادها را به نام خود زده‌اند، جلوگیری کرد. آنها راه برون رفت از چنین شرایطی را برگزاری مجامع عمومی در تشکل‌های صنفی و کارگری و جلب مشارکت همه ذینفعان در فرآیندهای تصمیم‌گیری و تصمیم‌ سازی می‌دانند.

علاوه بر این رویکردها که سایه آنها با نسبت‌های متفاوتی بر روی همه بحث‌ها سایه افکنده بود، مجموع نکات مطرح شده در آسیب‌ها و نقاط ضعف و قوت تشکل‌های مستقل صنفی و کارگری در دو بخش مورد نقد و بررسی قرار گرفت:

– آسیب‌های درونی (سازوکار تشکیلاتی، سلسله مراتب تصمیم‌گیری، مدیران و اعضاء)
-آسیب‌های بیرونی (برخورد حاکمیت با تشکلها، مداخله نیروهای سیاسی داخل وخارج از کشور، قوانین و مقررات حاکم)

آسیبهای بیرونی:

– نگرش امنیتی به فعالیت صنفی: فعالان صنفی و کارگری معتقدند نگرش دولت و مجموعه حاکمیت به این گروهها امنیتی است. حکومت با بالا بردن هزینه فعالیت صنفی از طریق بازداشت و صدور احکام قضایی برای فعالان، ارتباط مدیران تشکل‌ها را با بدنه قطع می‌کند و به این ترتیب آنها را به دلیل نداشتن پشتوانه به رسمیت نمی‌شناسد. ترس از دست دادن موقعیت شغلی، خانوادگی و اجتماعی و ترس عدم نتیجه‌گیری از پیگیری مطالبات صنفی در سطح خرد و کلان از جمله پیامدهای این نگرش امنیتی به فعالیت‌های صنفی در بین بدنه کارگری است.
– نفوذ و مداخله جریان‌های سیاسی: از سوی دیگر جریان‌های مختلف سیاسی تلاش می‌کنند در درون این تشکل‌ها نفوذ کنند. این جریانها چه از درون حکومت و جناح‌های سیاسی و چه از میان جریانهای اپوزوسیون خارج از کشور تلاش می‌کنند به درون تشکل‌ها که به زعم آنها حاشیه فعالیت اجتماعی راحت‌تری از طریق آنها وجود دارد، نفوذ کنند. برخی از فعالان صنفی و کارگری در این نشست هشدار دادند که نفوذ جریانهای برانداز همانقدر خطرناک است که نفوذ جریانهای درون حاکمیت و وابسته به آن که در سالهای اخیر شدت گرفته است. فعالان کارگری، جلوگیری از مداخله دولت و حاکمیت در فرآیند سازماندهی را با افزایش آگاهی کارگران از ترفندهایی که از سوی نهادهای حکومتی برای کنترل اعتراضات کارگری در سالهای اخیر به کار رفته (همچون ورود دانشجویان عدالتخواه و برخی نمایندگان نهادهای حاکمیتی در میان کارگران نیشکر هفت‌تپه) ممکن می‌دانند و معتقدند کارگران این قدرت را دارند که با احیای تشکل‌های درون کارگاهی و برگزاری مجمع و انتخاب نمایندگان کارگری در مقابل این مداخله‌گری ها بیاستند.
– ایدئولوژی زدگی: ایدئولوژیک بودن تشکل‌ها مساله دیگری است که هم از درون نهادهای بیرونی مثل حاکمیت تحمیل می‌شود و هم در درون این تشکل‌ها افرادی هستند که سعی می‌کنند ایدئولوژی خودشان را تحمیل کنند و به این شکل ضمن انشقاق در سازماندهی، جهت‌گیری مطالبات را هم به سمت آرمانهای ایدئولوژیک موردنظر خود سوق دهند.
– موازی سازی تشکل‌های کارگری و صنفی توسط حاکمیت: نتیجه این رویکرد حاکمیت محدود کردن تشکلهای کارگری به سه تشکل مورد تایید حاکمیت و مغشوش و مخدوش کردن هویت تشکلهای مستقل از طریق ایجاد و تقویت تشکلهای زرد مثل خانه کارگر، مجمع نمایندگان کارگری و مانند آنهاست.

آسیبهای درونی:

در کنار آسیب‌های بیرونی اما، بسیاری از فعالان کارگری معتقدند در سالهای گذشته این آسیب‌های درونی بوده که تحت تاثیر عوامل بیرونی و برخی عوامل فرهنگی و اجتماعی به احیای این تشکل‌ها و قدرتگیری آنها آسیب زده است.

از جمله این موارد به شرح زیر است:

– گرایش به محفلیسم به جای تشکل‌گرایی: فعالان صنفی معتقدند، عدم صدور مجوز فعالیت و برگزار نشدن مجمع عمومی در این سالها، عملا بسیاری از تشکل‌ها را به “محفل” تبدیل کرده است. آنها می‌گویند ما اکنون محافل چند نفره‌ای داریم که تحت تاثیر یک شخصیت هستند و گاه حتی به صورت تک‌نفره اداره می‌شوند. این روند در حالی ادامه دارد که سازوکار تشکیلاتی در برخی تشکل‌های ظاهرا فعال نیز تعریف نشده است. به نحوی که به گفته برخی از فعالان صنفی معلمان، برخی کانون‌های صنفی با وجود حق رای در هیات مدیره، فاقد اساسنامه هستند.

– مدیریت غیردموکراتیک و فرسوده: به گفته برخی فعالان کارگری و صنفی، حضور مداوم گاها ۲۰ ساله افراد معدودی در راس تشکل‌ها ارتباط بین مدیران و بدنه این تشکل‌ها را از بین برده است. برخی از اعضای هیات‌مدیره کانون‌های صنفی تشکل‌های مستقل را نیروهای بازنشسته تشکیل می‌دهند که به ندرت با نیروهای جوان تعامل مثبت دارند. سلطه این نوع محفلیسم به جای سازوکار مشارکتی و دموکراتیک عملا باعث شده که نتوان از این جمع‌ها به عنوان اهرمی برای فشار بر حاکمیت جهت تحقق مطالبات صنفی استفاده کرد.

– فقدان چارچوب تئوریک مشخص: برخی از فعالان صنفی ضعف شدید نظری دارند و در عین حال کنشگرانی که مطالعات زیادی دارند نیز، نمی‌توانند از نظر به عمل برسند. بنابراین فقدان چارچوب تئوریک مشخص در این فعالیت‌ها به عنوان یکی از آسیبهای جدی مطرح است.

-فقدان یا ضعف کمیته ها و کارگروههای تخصصی: با وجود فعالیت گسترده برخی تشکل‌های مستقل در فرآیند سازماندهی مطالبات صنفی همچون تشکل‌ها و کانونهای صنفی معلمان اما این گروهها همچنان از فقدان یا ضعف کمیته‌های مختلف اجرایی همچون ایجاد یک پایگاه رسانه‌ای معتبر، کارگروههایی برای نیازسنجی مستمر یا دوره‌ای مطالبات بدنه و شبکه‌سازی رنج می‌برند.

– خودمحوری اعضای هیات مدیره، تکروی اعضاء، فقدان دانش و آگاهی صنفی: فعالان صنفی ریشه‌های این مساله را در چالشهای فرهنگی، ضعف کار جمعی، عدم مشارکت در فرآیندهای یادگیری و افزایش دانش فعالیت صنفی و همچنین استیلای تفکر دیکتاتورمآّبانه گردانندگان بر این تشکل‌ها می‌دانند.

– فقدان جسارت کنشگری صنفی بر پایه آگاهی و دانش لازم: نکته دیگری که برخی فعالان صنفی به آن اشاره کردند، وجود دو گونه متفاوت از فعالان صنفی در کنشگری‌هاست. دسته‌ای که با وجود برخورداری از آگاهی و دانش لازم، جسارت و مهارت چانه‌زنی با سیاستگذاران بر سر منافع و مطالبات صنفی و مدنی را ندارند و دسته‌ای که بدون توجه به لازمه داشتن آگاهی و دانش فعالیت صنفی، تنها به واسطه جسور بودن وارد عرصه کنشگری می‌شوند و گاهی با کنش‌های رادیکالی جریان مطالبه‌گری را متحمل هزینه‌های غیرموجه می‌کنند. آنها بر این باورند که دسته‌ی اول در صورت افزایش اعتماد به نفس و جسارت با استفاده از دانش و آگاهی که دارند می‌توانند به پیشبرد مطالبات صنفی کمک کنند.

– تمایل تشکلها و فعالان آن برای ورود به ساختار قدرت: سندرمِ قدرت‌گرایی یا تمایل برخی فعالان صنفی به قرار گرفتن در ساختار قدرت (از طریق احزاب و جناح‌ها) یکی دیگر از آسیبهای پیش روی تشکل‌های صنفی و کارگری است.

– پدرخوانده سالاری یا توهم رهبری: برخی از اعضای هیات‌های مدیره یا گردانندگان تشکل های صنفی و کارگری به واسطه سابقه کار تشکیلاتی و یا هزینه‌هایی که برای فعالیت صنفی در طول سالیان متمادی متحمل شده‌اند، خود را پدرخوانده معنوی این تشکل‌ها می‌دانند و با توهم رهبری به تصمیم‌گیری های یکسویه و غیرمشارکتی در این تشکل‌ها اصرار می‌ورزند. فعالان صنفی می‌گویند این شیوه از کنشگری باعث شده تا نیروهای جوان و خلاق، فرصت حضور و مشارکت در تعیین استراتژی برای به نتیجه رسیدن مطالبات را از دست بدهند و عملا از عرصه تصمیم‌گیری حذف شوند.

– تحمل ناپذیری و خودبرتربینی: فعالان صنفی بر این باورند که ریشه‌های این مساله را هم می‌توان در موانع فرهنگی جستجو کرد. در فقدان آگاهی و مدارا، تحمل نظرات و دیدگاههای مغایر دیگری سخت‌تر می‌شود و در نتیجه اغلب نظرات فرد یا افرادی بر جمع ارجح می‌شود.

– عدم اجماع بر سر مطالبات مشترک: با وجود گستردگی مطالبات صنفی، همچنان بسیاری از فعالان و کنشگران صنفی و مدنی نتوانسته‌اند بر سر مطالبات مشترک به اجماع برسند. این روند باعث شده تا شبکه‌سازی و پیوند میان تشکل‌های صنفی شکل نگیرد و به اهرمی برای تغییر در سیاست‌ها منجر نشود.

– گرایش به رادیکالیسم در میان برخی فعالان تشکیلاتی: برخی فعالان صنفی با اشاره به ضعف در پشتوانه سازی و جلب اعتماد بدنه نسبت به تشکل‌های مستقل کارگری از لزوم پرهیز از رادیکالیسم در فعالیت‌ها سخن گفتند. به باور آنها به دلیل رادیکالیسم افراطی موجود در برخی تشکل‌ها و افزایش هزینه‌ها به تبع آن عملا در سالهای اخیر بدنه به منابعی غیر از تشکل‌ها برای پیشبرد مطالبات خود پناه برده است. خودجوش بودن بسیاری از اعتراضات کارگری و صنفی و تعامل بدنه با ساختارهای نوپایی که نسبتی با انجمن‌ها یا کانونهای مستقل ندارند، از جمله مواردی است که فعالان کارگری با استناد به تجربیات سالیان اخیر به عنوان لزوم پرهیز از رادیکالیسم به آن اشاره می‌کنند.

– عدم حضور زنان در مجامع عمومی صنفی و مجامع رسانه‌ای و مجازی: مردانه شدن ساختار تشکلهای صنفی، سلطه نگرش‌ها و کلیشه‌های جنسیتی بر فعالیت‌های صنفی و مدنی زنان از جمله موارد دیگری بود که فعالان صنفی در این نشست به عنوان نقاط ضعف و آسیب‌های تشکل‌های صنفی و مدنی به آن اشاره کردند. آنها عنوان کردند که زنان فعال صنفی در جریان تجمعات و اعتراضات کارگری تنها هستند و از حمایت اطرافیان از جمله خانواده و صنف در صورت دستگیری برخوردار نیستند. (در واقع بالا رفتن هزینه‌های فعالیت صنفی کارگری، فعالیت در سطوح بالای تشکیلاتی را برای زنان سخت کرده است). در عین حال زنان کمتر از قوانین و مقررات فعالیت صنفی و تشکیلاتی آگاه هستند و در فرآیند سازماندهی که به صورت مردسالارانه هدایت می‌شود در حاشیه مانده‌اند.

-فقدان وجود تشکل‌های مستقل در برخی حوزه‌های پرچالش: نمونه چنین موردی را می‌توان در روند مطالبه‌گری بازنشستگان دید. با وجود گستردگی اعتراضات و تجمعات صنفی بازنشستگان برای پیگیری مطالبات صنفی خود، اختلافات درونی باعث شده که انجمنهای مستقل بازنشستگان شکل نگیرند. در عوض کانونهای بازنشستگان وجود دارند که وابسته به حاکمیت هستند و به گفته فعالان مستقل این حوزه، نتوانسته‌اند بازنشستگان را نمایندگی کنند.

علاوه بر عوامل فوق‌الذکر، برخی از فعالان کارگری با تمرکز بر روند تاریخی شکل‌گیری جنبش کارگری ایران، آن را جنبش نوینی می‌دانند که به دلیل به گفته آنها ”نوپایی”، قابل مقایسه با جنبش های کارگری در سطح جهانی نیست و در نتیجه مشکلات و چالش هایی که با آن درگیر است، اجتناب‌ناپذیر است. این گروهها با تاکید بر بزنگاههای تاریخی قدرت گیری تشکل‌های کارگری؛ حزب گرایی و تشکیل احزاب را لازمه و زمینه‌ساز رشد تشکلهای مستقل کارگری می‌دانند.

ارائه راهکارها و جمع‌بندی

در ادامه این نشست، برخی راهکارها و دستورالعمل‌ها برای برون‌رفت از مشکلات و چالشهای فراروی فعالیت صنفی و مدنی در ایران از سوی سخنرانان و مخاطبان حاضر در این نشست ارائه شد. از جمله؛

– لزوم بازگشت به نظم تشکیلاتی، احیا و برگزاری مجامع عمومی و پیوند مجامع به یکدیگر و تعیین سازوکارهای تصمیم‌گیری
– تقویت ارتباط با بدنه و شناسایی دقیق و هدفمند ذینفعان و جامعه هدف
– دوری از فراروایت‌های تحمیل شده و خارج از ظرفیت و توانمندی‌های تشکلهای صنفی
– ممانعت از مداخله‌گری نیروهای سیاسی وابسته به حاکمیت و یا بهره‌برداری اپوزوسیون داخل و خارج از کشور در فعالیت‌های صنفی
– افزایش دانش و آگاهی حقوقی گردانندگان و اعضای تشکل‌های مستقل کارگری
– مجهز شدن به کارگروهها و کمیته‌های تخصصی از جمله تقویت فعالیت رسانه ای و شیوه خبررسانی
– جایگزینی تفکر تیمی به جای تکروی و فعالیت دیکتاتورمآبانه در فعالیت‌های تشکیلاتی
– تقویت مکانیسم‌های عضوگیری، توانمندسازی و تلاش برای قدرت یابی اعضاء در روند سازماندهی و چانه‌زنی
– شبکه‌سازی و تقویت پشتیبانی تشکیلاتی در میان گروههای مختلف صنفی، کارگری و مدنی
– به رسمیت شناختن تنوع و تکثر آراء و اندیشه‌ها در تشکل‌ها
– استفاده از تمام ظرفیتهای سیاسی، اجتماعی و غیره برای پیشبرد مطالبات کارگری
-تحلیل درست موقعیت و ارزیابی نقاط ضعف، قوت، تهدیدها و فرصتهای پیش رو
– پرهیز از تقدس‌گرایی و اسطوره سازی از فعالین کارگری

تاکید بر آگاهسازی کارگران برای احیا و تقویت تشکل‌های مستقل صنفی درون محل کار که بدنه کارگری واجتماعی دارند، از جمله مواردی بود که به خصوص برخی فعالین سندیکایی بر آن تاکید کردند. آنها معتقدند بودند تشکلها باید حتما دارای اساسنامه، آیین نامه و مجمع عمومی و صندوق باشند و در نهایت با تشکیل کنفدراسیونی که همه تشکلهای محیط کار در آن حضور داشته باشند، به مطالبات کارگری رسیدگی کنند. این گروه ها در عین حال تاکید می‌کنند که فعال کارگری نباید و نمی‌تواند در کنار فعال حقوق بشری و فعال سیاسی قرار بگیرد چرا که با افزایش هزینه به بدنه، بدنه را از اهداف خود دور می‌کند.

در مجموع می‌توان گفت که موضوع نقد وضعیت تشکل‌های صنفی مستقل، آنهم در شرایطی که با وجود تعدد اسامی تشکل‌های مستقل در حوزه‌های مختلف معلمان، کارگران، بازنشستگان و غیره هنوز مشخص نیست چه تعداد از آنها در فضای واقعی فعالیت دارند و چه تعداد تنها در قالب اسامی فعالیت می‌کنند، از آنرو مهم است که تداوم این گفت و شنودها در بلند مدت می‌تواند ابهامات پژوهشگران عرصه روابط کار را در خصوص امکان یا امتناع قدرتگیری نهادهای کارگری مستقل برطرف کند.

https://akhbar-rooz.com/?p=125994 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x