ویرگول
در آفتاب مرداد ماه، آن سوی درختچه ها را نمی بینم، ببینم
همسایه شصت و هفت ساله ام، پشت پرچین خوابیده است
برای تماشای تن، زخمه ها، درختچه ها را بی برگ می نویسم
ویرگول
قایق های بی خوابی، آواز خاوران را به ساحل می آورد
با نی لبک مفقود شدگان، و طبل استخوان های غریق
در ساعت چهار صبح، قایقی از خاور، با سروده می آید
***
اکبر ایل بیگی