چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

شهین توکلی زنی از نسل فدائیان آغازگر بار زندگی را وانهاد!- رقیه دانشگری (فران)

در سوگ آن رفیق، آن مهربان، شهین توکلی.

هرگز فکر نمی کردیم تا زمانی که زنده ایم به سوگ یکی از عزیزترین رفقایمان بنشینیم. چه آتشی در دل داریم از این خبر. نه گریه آراممان می کند و نه فریاد. چهره ی زیبایش و آن لبخند گرم مهربانش دست از سرمان برنمی دارد. انگار همین دیروز بود که با هم در حیاط زندانِ قصر شعر و ترانه می خواندیم و سر به سر هم می گذاشتیم. در این سال های دوری و هجران نیز  مهرش چنان با وجودمان تنیده بود که دوری اش را حس نمی کردیم. نام و یاد شهین همیشه و همه جا با ما بود. در همه ی روزهای شاد و ناشاد. در هر گردهمایی دوستانه. در گپ وگفت های کوتاه و بلند تلفنی.

در دو هفته ی اخیر، راز جدال او در میانه ی مرگ و زندگی را نهان کردیم، به امید آن که زنده بماند و به رویمان لبخند پیروزی زند. اما دریغ و درد!

عاطفه جعفری. رقیه دانشگری (فران)

شهین توکلی زنی از نسل فدائیان آغازگر بار زندگی را وانهاد!
رقیه دانشگری (فران)

ما چهار نفر بودیم که تقریباً همزمان رنج دستگیری، شکنجه و زندان شاه را تجربه کردیم. اشرف دهقانی، شهین توکلی، عاطفه جعفری و این نگارنده.

شهین جوان ترینِ ما بود. زادۀ نخستین روز بهار، اول فروردین ۱۳۲۷ در مشهد. جوان و زیبا و تیزهوش و وفادار. تیزهوشی اش همه جا و همه وقت به دادِ ما می رسید. چه در سلول های نمور و تاریک زیرزمینِ ادارۀ اطلاعات شهربانی کل کشور، چه در زندان اوین و چه در زندان قصر. اگر بخواهم از درایت و تیزهوشی اش مثال هایی بنویسم، به درازا خواهد کشید. به این مختصر بسنده می کنم که در آن دوره ی غلبه ی شور و شعار بر شعور، بودنِ شهین در کنارِ ما برای پیروی از منطق «مغزی سرد و قلبی گرم»، برایمان نعمتی بود. به همان اندازه که تحرک فکری داشت، تحرک جسمی هم داشت. این دو خصیصه، شهین را یار و یاور روزهای سخت مان در زندان کرده بود.

شهین طبعی لطیف داشت و شعر می سرود. شعر خوشۀ انگور او در تاریخ مبارزات زندانیان سیاسی ایران ماندگار شد. شوخ طبع بود و بذله گو. آنقدر مهربان بود که می شد طپش های عاطفی اش را از درخشش چشمان زیبایش دید. همیشه لبخند به لب داشت که هم حکایت از شرمی دخترانه می کرد و هم مهری مادرانه. لبخندهای او گاه طنز ناگفته ای را در برداشت. از روی نوع لبخند و حرکات سر و گردنِ شهین می شد فهمید که در ذهن او چه می گذرد.

شعری را به کرّات برایمان می خواند:

من که ملول گشتمی از نفسِ فرشتگان / قیل و مقال عالمی می کشم از برای تو

و چه معنای شگرفی در این کلام نهفته بود.

شهین را در روز سوم خرداد ۱۳۵۰، همزمان با روز جان باختن امیر پرویز پویان در تهران دستگیر می کنند. همسرش سعید آریان و برادرش حمید توکلی را نیز. در آن روز، صمد فرزند شهین و سعید طفلی شیرخواره بود که خانواده پرستاری اش را به عهده می گیرند. شهین را در بهمن ماه ۱۳۵۰ در دادگاه نظامی به پنج سال حبس محکوم می کنند و حمید و سعید را در  اسفند همان سال به جوخه ی اعدام می سپارند. بر قلب  شهین زخمی عمیق می نشیند اما از پا نمی افتد.

شهین از نخستین زنان زندانی در بند سیاسی زنان بود که پس از اتمام دوره ی محکومیتش، ملی کش می شود. ساواک او را آزاد نمی کند و در سال ۱۳۵۵ خواهر جوانترش سیمین را نیز در یک درگیری به خاک و خون می کشد. بازهم زخمی بر دلِ شهین می نشید. اما از پا نمی افتد.

وقتی که شهین را پس از شش سال و نیم از زندان آزاد می کنند، پسرش کودکی دبستانی بود. از آن پس بارِ گرانِ زندگی را به تنهایی به دوش می کشد. تربیت فرزند و تیمارِ مادر و پدر بیمار و سالخورده اش را به عهده می گیرد. تا سر حد مرگ بیمار می شود. اما از پا نمی افتد. شهین زندگی اش را وقف عزیزانش می کند و در فراز و فرود زندگی از پا نمی افتد.

اما شهین عزیز ما این بار در پی سکته ی مغزی، پس از چند روز جدال با مرگ، در سحرگاه پنجشنبه ۸ مهر ۱۴۰۰ در بیمارستان مشهد، بار زندگی را وا می گذارد. شهین که قیل و مقال عالمی را در راه انسانیت بر دل و جان خود کشید، با رفتنش  زخمی عمیق بر دل همه ی ما نشاند. همه ی ما دوستان و یارانش که آنقدر دوستش داشتیم.

تا زنده ایم یاد و نام گرامی اش با ما خواهد ماند.

با آرزوی بردباری برای خانم پروین توکلی (ربابه کلباسی)، صمد، وحید، علی و همه ی دوستان و دوستداران شهین.

رقیه دانشگری (فران). پنجشنبه ۳۰ سپتامبر۲۰۲۱

https://akhbar-rooz.com/?p=127650 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مرضیه
مرضیه
2 سال قبل

تسلیت به همه یاران قدیمی

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
2 سال قبل

یادش گرامی و ماندگار برای دنیائی انسانی تر، سالم تر و پایدار

على نديمى
على نديمى
2 سال قبل

یادش گرامى باد

سیامک سلطانی
سیامک سلطانی
2 سال قبل

نام و یادش گرامی و ماندگار!

افسانه
افسانه
2 سال قبل

من که ملول گشتمی از نفسِ فرشتگان / قیل و مقال عالمی می کشم از برای تو

امیر مُمبینی
امیر مُمبینی
2 سال قبل

چه خبر دردناکی. به خانوده گرامی توکلی، به صمد، به وحید توکلی عزیزم، و به فران و عاطفه عزیز تسلیت میگویم. بسیار غیر منتظره بود، اگر چه مرگ گویا صف را شکست و نوبت را کنار گذاشت و غیر منتظره از صف بیرون میکشد. گویی خشتهای ساختمان عظیم جنبش فدایی را یکی یکی بیرون میکشد و کاخ آرمانخواهان را به کوخ سالخوردگان غمگین بدل میکند. دریغا که طعم بودش خود را نچشیده بسوی نابودی میرویم. چه تلخ و رنجبار ما را کشتند.

زهره تنکابنی
زهره تنکابنی
2 سال قبل

تسلیت به همه دوستان و خانواده این عزیز

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x