یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳

یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳

در تکراری نا مکرر – مرضیه شاه بزاز

ما رو به ماه،

ماه در برف فرو رفته،

برف در خورشید،                      

برقِ نگاه ما در کوه و کوه می درخشید

ما بدور خود بر پهنه و پهنه بی ما و با ما می چرخید                     

قله ها هنوز بر پا و مانده آه …

دلمان آنجا، پیش آن یار

که نتهای روشن سرودش را

بیهنگام در گام گام صخره ها می نواخت

دریغ از پژواکی!

 بر دریاچه ی کبودِ یخ

از نطفه ی دلدادگی

نیلوفر بودیم، جوانه زدیم و                       

پروانه شدیم و چون جغد              

شبانه

بر تاقِ عتیقِ  نفرت آشیان گزیدیم.

رو به دیوار نشسته ای و بردگان 

عالیجناب!

بی وقفه برایت سفره می آرایند 

در بزم تو سازها دلخراش

نت ها تند و ناهنجار، گامها مغشوش

با آتشِ شعبده،            

پهنه را به تابی در رقص وا می داری، دیوانه

ور به سازت نرقصد

از چرخ بازش می داری.

کرمها از شاخه های انگور آویزانند

عالیجناب

بوی دنبلانِ هستی بر در و دیوار خانه ات می پیچد

به شگردِ هر سازی و هر نامی

هرگز از خوان تو جامی برنمی دارم.

صندلی ات را بچرخان عالیجناب!

چشم انداز پر از غوغاست

در انکار ما پای جهل بیش از این بر زنجیر نفشار

که چون آن یار، سازِ خود اینبار بر لب ما برنهد

در رقص سرانگشتانمان 

اینهمه کلاف سر در گم را 

در میان نگاه حیران تو

گره از گره بر پهنه باز گشاییم

تا باز باره 

با پشت قوز کرده و پوزه ای بدبو، دگری آید و

گره ای در گره ای برزند و

سرانگشتانی چیره تر از ما، به گستاخی

پنجه در پنجه اش افکنند و

باز

باز

باز.

آتلانتا، اوت ۲۰۱۹

divanpress.com

https://akhbar-rooz.com/?p=1279 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x