پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

زنی به نرمی نسیم و استواری کوه – ع. روستایی

شوربختانه نتوانستم درآیین خاک سپاری ویادبود زنده نام شهین توکلی شرکت کنم. درست است! تن زدن از خویش کاری را همیشه بهانه ای هست: دوری راه، گرفتاری، کرونا، غم نان و…

روایت دوستان از این مراسم را که شنیدم دلم گرفت و غصه دار شدم. شمار اندکی از یاران و نزدیکان بر مزارش فراهم آمده بودند و غریبانه به خاک سپردند.

بانویی آرمان گرا از خانواده ای میان مایه که طعم فقر را نچشیده اما همه توش و توان و هستی اش را فروتنانه سودا کرد تا مگر رسم و راه گرسنگی برافتد. در آرزوی استقلال این سرزمین و آزادی مردم اش؛ همسر، برادر و خواهرش را از دست داد و خود نیز سالیانی چند از جوانی اش را در سیاه چال ها و زندان ها سپری کرد. او حتی از لذت بزرگ‌ کردن کودک نوزادش نیز محروم شد. با این همه سر پر غرورش در برابر دژخیمان رژیم شاه خم نشد. آوازه ی پایداری و فداکاری او درس آموز کنش گران سیاسی به ویژه زنان هم روزگار ما بود. سرگذشت غم بار و انزوای دردناک شهین مرا به یاد یکی از “همسایگان درد” او می اندازد: “جمیله بوپاشا”.

جوانان شاید نه چندان اما نسل ما جمیله بوپاشا را به یاد می آورند. زنی الجزایری و هوادار جنبش آزادی بخش الجزایر.

داستان پایداری او زیر شکنجه دژخیمان استعمار فرانسه به او چهره ای حماسی بخشیده بود. نام و آوازه اش برسر زبان ها بود. در باره او گزارش ها و کتاب ها نوشته شد. سال ها پس از رهایی الجزایر از بند استعمار فرانسه و برآمدن دولتی ملی، پژوهش گری کنجکاو به انگیزه یافتن و آگاهی از سرنوشت او راهی الجزایر می شود. اما هیچ کس او را به یاد نمی آورد. نه بن خده، نه بن بلا و نه بومدین و بن یحیی و  بوتفلیقه و… که رهبران جبهه ی آزادی بخش و سپس دولت الجزایر بودند. و نباید بیاد می آوردند. آن ها – چنان که افتد و دانی – گرم کار خویش بودند. پراکنش مسندها و چالش بر سر قدرت میان خود. اما ژرفای فاجعه این که حتی مردم عادی نیز که آزادی خود را وام دار مبارزانی از تبار بوپاشا بودند نشانی از او بدست نمی دادند.

جست وجوگر اما دست از تلاش باز نمی دارد و سرانجام گم شده خویش را می یابد در روستایی دورافتاده. نمی دانم چه مایه از درد و اندوه بیننده ی این صحنه را در خود فشرده است: پیرزنی تکیده و رنجور  در کنار نهری تنها و در کار شستن رخت های کهنه اش.

آنک جمیله بوپاشا! آنک قهرمان استقلال الجزایر!

سرگذشت و بویژه پایان کار مبارزان راستین هر کجا که باشند چه اندازه به یک دیگر نزدیک است. “همسایگان درد” چنان که شاملو گفته است.

برهمین نشان خودکامه گان و میراث خواران جنبش های مردمی نیز بی شباهت به یک دیگر نیستند.

https://akhbar-rooz.com/?p=128109 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x