دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳

دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳

نگاهی به اعدام‌های جمهوری اسلامی در مناطق ملی و قومی ایران، برای سرکوب مطالبات آنان! – وهاب انصاری

به مناسبت ده اکتبر برابر ۱۸ مهرماه روز جهانی مبارزه با اعدام



سازمان «همبستگی جهانی علیه مجازات اعدام» و همچنین سازمان عفو بین‌الملل در سال ۲۰۰۲ میلادی ۱۰ اکتبر برابر ۱۸ مهرماه را برای مبارزه‌ی جهانی با مجازات اعدام «روز جهانی مبارزه با اعدام» اعلام کرده‌اند. تلاش نیروهای دمکرات و مدافع حقوق بشر و اعلام  روز جهانی مبارزه با اعدام تاکنون تاثیرات مثبتی در محدود کردن و لغو مجازات اعدام در بیش از ۱۳۶ کشور جهان داشته است. اما علی‌رغم این تلاش‌های مثبت و تاثیرگذار همچنان بیش از ۵۰ کشور جهان مجازات اعدام را قانونی شمرده و آن را اجرا می‌کنند. یکی از اهداف این روز به عنوان روز جهانی مبارزه با اعدام، بالا بردن آگاهی مردم جهان از مسائل و موارد مرتبط با اعدام و در نهایت لغو مجازات اعدام در کلیه‌ی کشورها است. درد و آلام اعدام به مثابه‌ی قتل دولتی، فقط متوجه اعدام شده نیست، بلکه عواقب هر اعدامی متوجه خانواده و بستگان می‌شود و در تحلیل نهایی کل جامعه متاثر از عواقب منفی آن می‌شود و خشونت را در جامعه تقویت می‌کند. در کشورهای دیکتاتوری و استبدادی مجازات اعدام به اهرمی برای فشار به فعالان سیاسی و مدنی برای ترساندن فعالان و سرکوب جنبش‌های اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است.

در ایران، جمهوری اسلامی از زمان روی کار آمدن از اهرم مجازات اعدام در جهت فشار بر فعالان سیاسی و مدنی و اجتماعی و از این طریق برای جلوگیری از اعتلای جنبش‌های سیاسی، اجتماعی و مدنی و در نهایت سرکوب آنان استفاده می‌کند. یکی از جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و مدنی که در طول سال‌های عمر جمهوری اسلامی همواره مورد سرکوب قرار گرفته و فعالان آن با زندان و اعدام مجازات شده‌اند، جنبش‌های ملی و قومی در مناطق غیر فارس‌نشین در کشورمان بوده است.

برجسته‌ترین جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که بر بستر باز شدن فضای سیاسی در اثر انقلاب شکل گرفت و در صحنه‌ی سیاسی ایران قد علم کرد، حنبش ملی و قومی در کردستان و جنبش ملی و قومی و شورایی ترکمن صحرا بود. هر دو این جنبش‌ها از همان روز پایه‌گذاری، مورد بی‌مهری و سرکوب قرار گرفتند. از جمله اینکه  بخشی از فعالان این جنبش‌ها از همان ابتدای کار بازداشت و اعدام شدند. جنبش‌های مناطق ملی و قومی از انقلاب و سرنگونی رژیم شاه که خود جزو شرکت‌کنندگان فعال آن بودند، چیزی جز همان آرمان‌ها و مطالباتی را نداشتند که قبل از انقلاب بهمن با استبداد پهلوی‌ها برای آن‌ها مبارزه کرده بودند. این نیروها پیروزی انقلاب را فرصت و بستری می‌دیدند برای تحقق و اجرائی کردن همان مطالبات و خواسته‌هایی که همه‌ی نیروهای ضد استبدادی در حرف و نوشتار بر آن‌ها تاکید کرده بودند. در نتیجه با کنار رفتن استبداد پهلوی، تحقق خواسته‌هایشان را با سازماندهی نیروهای اجتماعی خود مطالبه می‌کردند. اما رژیم انحصار طلب و استبدادی برآمده از انقلاب حاضر نبود صدای مخالفین و مطالبه‌گری نیروهای غیرخودی را تحمل بکند. بر همین اساس هم از روز اول شکل‌گیری جمهوری اسلامی به‌جای تعامل و تحمل دگراندیشان که آن‌ها نیز شرکت فعال در روند شکل‌گیری و پیروزی انقلاب داشتند، راه سرکوب و به انزوا راندن مخالفان را در پیش گرفت.

اولین سرکوب‌ها و اعدام‌ها توسط حاکم شرع صادق خلخالی از کردستان شروع شد و اوج اعدام‌های کردستان به‌دنبال فرمان خمینی برای مداخله نظامی تمام عیار در کردستان، بعد از ۲۷ مرداد سال ۵۸ صورت گرفت. بعد از شروع درگیری‌ها در کردستان صادق خلخالی رئیس دادگاه تازه تاسیس انقلاب به دستور خمینی با اختیارات تام به کردستان رفت.

خلخالی هر آنجایی که پایش می‌رسید با تشکیل «دادگاه» که در حقیقت چیزی جز بی‌دادگاهی برای اتخاذ تصمیمات فردی خلخالی در رابطه با سرنوشت انسان‌ها نبود، در عرض حتی چند دقیقه دستور اعدام دستگیرشدگان را می‌داد. بدون هیچ بررسی و داشتن وکیل و حق دفاع دستگیرشدگان این اعدام‌ها صورت می‌گرفت.

از ماکز کروایتز، خبرنگار فرانسوی که آن زمان در منطقه بوده نقل شده است: «ارتش و سپاه پاسداران کنترل شهرهای کردستان را به دست گرفتند، خلخالی به دنبال آن‌ها در حرکت بود، دادگاه‌های کوتاهی برگزار می‎کرد و دستور می‎داد اعدام‎ به سرعت اجرا شود. او مردان و پسرها را طی چند روز و گاهی حتی چند ساعت بعد از دستگیری‎شان، بدون برگزاری محاکمات عادلانه و گویا به جرم فعالیت‎های ضد انقلابی، به اعدام محکوم می‎کرد.»

صادق خلخالی خود در یکی از وقیحانه‌ترین اظهاراتش گفته است: «من حاکم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانیان و سرسپردگان رژیم شاه را اعدام کردم و صدها نفر از عوامل غائله‌های کردستان و گنبد و خوزستان و شماری از عوامل اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر را هم کشتم.»

در یکی از مشهورترین عکس‌ها از این وضعیت، ناصر سلیمی سمت راست با دست شکسته و چشمان بسته در قاب ایستاده است. در کنار او برادران ناهید هستند، گلوله خورده، معلق مانده میان زمین و هوا. مجله فرانسوی پاری ماچ، در شماره دوم، ۲۱ سپتامبر سال ۱۹۷۹ عنوان «کردها، زیر گلوله‌های الله» را برای این عکس برگزید. اعدام در پنجم شهریور ۱۳۵۸در محوطه‌ی فرودگاه سنندج صورت گرفته بود. اعدام‌شدگان بیشتر از اعضای احزاب چپ‌گرای کردستان بودند.

یکی از شنیع‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین اعدام‌ها در کردستان به‌دست صادق خلخالی حاکم شرع، اعدام دو خواهر جوان شهلا و نسرین کعبی بود. خواهران کعبی هر دو پرستار و مشغول مداوای زخمی‌های جنگ در بیمارستان بودند، که صادق خلخالی در ۵ شهریور ۱۳۵۹ به جرم مداوای «ضد انقلاب» آن‌ها را اعدام کرد.

دستگیری و اعدام شهلا و نسرین کعبی هیچ توجیه قانونی و حتی شرعی نداشت. جز اینکه جمهوری اسلامی و حاکم شرع آن صادق خلخالی می‌خواستند، برای شکست جنبش حق‌طلبانه‌ی مردم کردستان چنان فضای رعب و وحشت راه بیاندازند، که کسی یارای عرض اندام نداشته باشد. به‌طوری که صادق خلخالی حاکم شرع پس از فرمان خمینی در ٢٨مرداد ١٣۵٨ برای مبارزه با «ضد انقلاب» در کردستان حداقل ۵٨ شهروند کرد را ظرف ١٠ روز از ٢٨ مرداد تا ۶ شهریور ١٣۵٨  اعدام کرد.
شهلا کعبی طی مصاحبه‌ای می‌گوید: «بار اول در پائیز ١٣۵٨ به دنبال یورش رژیم به شهرهای کردستان همراه با خواهرش، نسرین دستگیر شد که به تبعید او به قزوین منجر گردید. در بهار سال ١٣۵٩ بعد از توافقاتی که میان هیئتی از طرف دولت به سرپرستی داریوش فروهر با «هیئت نمایندگی خلق کرد» صورت گرفت بر اساس موافقت با بازگشت تبعیدشدگان (بسیاری از آموزگاران، پزشکان و پرستاران) به محل زندگی و کار خویش، شهلا به سقز بازگشت. در ٢۴ خرداد ١٣۵٩ به دنبال تصرف شهرهای سنندج و سقز و… بار دیگر همراه با خواهرش نسرین دستگیر شد.»

آن‌ها دوران بازداشت خود را در زندان‌های سقز، اوین، و سنندج گذراندند. در طول مدت سه ماه بازداشت، بازجویی ایشان توسط پاسداران محلی و غیر محلی انجام می‌شد و دسترسی به وکیل یا اجازه تماس و ملاقات با بیرون را نداشتند. حتی برای آنان دادگاهی هم تشکیل نشد. چرا که آنان مرتکب جرمی نشده بودند. بر اساس گفته‌ی خانواده، در موقع بازداشت آن‌ها به «مداوای زخمی های جنگ در بیمارستان سقز» مشغول بوده‌اند.

یکی از خویشاوندان خانم کعبی در مصاحبه تاکید کرد که ایشان اصلاً سیاسی نبود و فقط به عنوان یک پرستار در بیمارستان به مداوای مجروحین درگیری‌های مسلحانه پرداخته بود. وی همچنین به انسان‌دوستی و وجدان کاری خانم کعبی به عنوان یک پرستار اشاره کرد و گفت که ایشان به هرکسی که احتیاج به مراقبت داشت می‌رسید حتی «یک بار به خاطر مداوای یک پاسدار مورد شماتت برخی اهالی قرار گرفت، ولی با جسارت ایستاد و به وظیفه‌ی شغلی خود عمل کرد».

حاکم شرع شبانه در پادگان سنندج حکم اعدام دسته‌جمعی زندانیان را صادر می‌کند. یکی از زندانیان شاهد، صحنه‌ی اعدام خواهران کعبی را چنین توصیف می‌کند:

«زندانبان نسرین و خواهر بزرگ‌ترش شهلا را بدون هیچ سوال و جوابی از بند زندان بیرون می‌برد. دو خواهر با دستان بسته و در کنار هم پشت به دیوار می‌ایستند. پاسداری دو تکه پارچه‌ی سیاه رنگ را برای بستن چشمان این نفر می‌آورد. نسرین مخالفت می‌کند و چشم‌بند نمی‌خواهد. شهلا خواهر بزرگ‌تر چشم‌بند را می‌پذیرد و در جواب خنده‌ی تحقیرآمیز پاسدار که «تو می‌ترسی، ها؟» می‌گوید البته که نه، فقط نمی‌خواهم شاهد مرگ خواهرم باشم. در این جا نسرین هم خواهان چشم‌بند می‌شود». یادشان گرامی!

ترکمن صحرا
در آستانه و بعد پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ در ترکمن صحرا نیز بر بستر انقلاب و مطالبات تحقق‌نیافته‌ی مردم ترکمن‌صحرا، فعالان و روشنفکران آنان که عمدتاً هوادار سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران بودند، به سازماندهی جنبش خلق ترکمن مبادرت ورزیدند و اولین حرکت‌ها را در سازماندهی فرهنگی سیاسی مردم ترکمن آغاز کردند. در اولین گام کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن را تشکیل و در روند تعمیق مبارزات مردم و وجود مسئله‌ی ارضی در آن منطقه از جای جای ترکمن صحرا شکل‌گیری شوراهای دهقانی شروع شد. اعتلای تشکیل شوراهای روستایی به سرعت منجر به تشکیل ستاد مرکزی شوراهای خلق ترکمن شد. در سال‌های اوایل انقلاب به موازات تعمیق و گسترش کشت شورایی توسط دهقانان و سازماندهی آنان در شوراهای سراسری ترکمن صحرا، رژیم به اعزام نیرو از مناطق دیگر به سوی ترکمن صحرا با قصد فشار و جلوگیری مبارزات مردم ترکمن صحرا اقدام کرد. به‌طوری که در همان اسفند ۱۳۵۷ به تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم حمله کردند. با تحریک ایادی رژیم و با کشتن یک نوجوان سیگارفروش، ترکمن‌صحرا را وارد جنگ و درگیری کردند و جنگ اول را در فروردین ۱۳۵۸ به مردم ترکمن صحرا تحمیل کردند،که با هوشیاری مسئولین ستاد مرکزی شوراهای خلق ترکمن و دخالت دولت موقت این جنگ زود فیصله پیدا کرد و منجر به صلح و آتش‌بست شد. به اعتراف مسئولین وقت خود جمهوری اسلامی، این جنگ نه از طرف ترکمن‌ها که از سوی کمیته‌ای‌ها شروع و ادامه پیدا کرد.

اما دسیسه‌ها، فشارها علیه مبارزات سیاسی و فرهنگی مردم ترکمن‌صحرا متوقف نشد و به اشکال گوناگون ادامه داشت. تحریک دیگر خلق‌ها علیه شوراها کارگر نیافتاد، چرا که ستاد مرکزی شوراها و کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن تمامی مردم ساکن ترکمن‌صحرا را جدا از ملیتشان در دستاوردها و خدمات کشت و کار شورایی مشارکت داده و سهیم کرده بودند و این همبستگی رو به تعمیق بود. رژیم از ترس تعمیق و اعتلای جنبش مردم ترکمن‌صحرا، که هیچ آرمانی جز رسیدن به آزادی و تحقق مطالبات فرهنگی و سیاسی خود در شکل مدنی و مسالمت‌آمیز نداشت، نمی‌توانست تحمل بکند. به‌طوری که در ۱۸ بهمن سال ۱۳۵۸ شب قبل از برگزاری مراسم بزرگداشت ۱۹ بهمن، روز بنیان‌گذاری تاسیس سازمان چریک‌های فدایی خلق، رهبران خلق ترکمن زنده‌یادان توماج، جرجانی، واحدی و مختوم را شبانه دستگیر و به تهران منتقل کردند. اما مقامات جمهوری اسلامی از دستگیری آنان اظهار بی‌اطلاعی کردند. پیگیری و فشار مردم و مسئولین سازمان فدائیان خلق نیز کارگر نیافتاد. بعد از یک هفته ۲۹ بهمن ۵۸ اجساد مثله شده و شکنجه شده که تیرباران شده بودند را در ۱۲۵ کیلومتری بجنورد زیر پلی انداختند و ناجوانمرانه اعدام آنان را انکار کردند و آن را به گردن نزاع داخلی خود آنان انداختند. حتی اطلاعیه جعلی تحت عنوان «فدائیان خلق پیرو مشی مسلحانه» که مسئولیت این قتل‌ها را پذیرفته بود، پخش کردند. اما نه افکار عمومی و نه مردم ترکمن این ترفند مسئولان حاکمیت را نپذیرفتند.

اما بعدها پس از حس پیروزی در حذف غیرخودی‌ها و اطمینان از تسلط بر کشور، تروریسم حکومتی‌شان را موفقیت افتخارآمیزی برای جمهوری اسلامی وانمود کرده اجرای «حکم شرعی» علیه رهبران ترکمن را برخوردی منصفانه اعلام داشتند. به‌طوری‌که خلخالی گفت: «افتخار می‌کند که رهبران خلق ترکمن را قاطعانه اعدام کرده و حکم قتل برگرفته از رهبر را اجرا نموده است». و نیز اولین فرمانده سپاه پاسداران، بنام جواد منصوری، ماجرای قتل را در یک گفتگوی تلویزیونی با خند‌ه‌های بی‌شرمانه‌ای اعتراف کرد که خلخالی به او گفته بود: «سپاه پاسداران، سران ترکمن را دستگیر کرده‌اند. آنها باید اعدام بشوند. اما بنی‌صدر موافق نیست… من می‌روم گنبد آنها را اعدام می‌کنم. بعد بچه‌ها (پاسداران) بگویند که ما به دستور فرمانده سپاه آنها را اعدام کردیم و تو هم هیچی نگو!»

دوم اکتبر ۲۰۲۱

https://akhbar-rooz.com/?p=128647 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x