اندیشهی اسرارِ نهفته در پسِ پردهی شب
خواب آشفته میکندم.
به فراخایِ آسمان نظر بر میافکنم
و رویا،
در طُرفه گسترِ لایتناهی
شب زنده دار میشود.
کورسویِ هزاران خورشید
در هزاران کهکشانِ دورادور،
و کروراکرور
سیارهیِ مهجور
سرگشته در گردشی لایزال.
یله بر بالِ ققنوسِ خیال
به قعرِ سیاهیِ سرشار
عزمِ سفر میکنم،
و آفاقِ جهان را
حیرت زده
در مینوردم.
چه رازهایی نهان مانده در پسِ پردهی افلاک…
حقیقت
در ظلمتایِ آن سویِ زمان پنهان است،
و انسان
تا این زمان
هنوز
از واگشودنِ راز ها
عاجز مانده است.
**********
تیبوران- ۸ اکتبر ۲۰۲۱
سلام و درود/ ممنون از شعر/ انچه از این شعردر ذهنم بر جای ماند مینویسم/
——————–
حقیقت و انسان
تا هنوز
در ظلمتایِ آن سویِ زمان
عاجز مانده است.
یله بر بالِ ققنوسِ خیال
به قعرِ سیاهیِ سرشار
حیرت زده
عزمِ سفر میکنم .