پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

چرا ریگان و خمینی علیه بنی صدر کودتا کردند؟ – حنیف یزدانی

تحلیل زندگی سیاسی بنی صدر و به صورت کلی تر سرنوشت انقلاب ایران بدون اشاره به اکتبرسورپرایز و مذاکرات پنهانی خمینی و ریگان در انتخابات ۱۹۸۰ ایالات متحده امریکا در سطح می ماند و همچون طرح بر آب روان ریختن است.

بر کسی پوشیده نیست که انقلاب ایران که با هزار امید و آروز برای برپایی دموکراسی بود، با شکستی تلخ مواجه شده است. اما چرا انقلاب مردم ایران بزرگ بود و چرا به شکست انجامید؟

اکثریت مطلق روشنفکران ایرانی در تحلیل دلایل شکست انقلاب ایران به مسائل داخلی، قدرت طلبی روحانیان به خصوص خمینی، نبود احزاب دموکراتیک و ضعیف بودن نهادهای مدنی و دلایلی از این قبیل ردیف می کنند. اما مسایل مهمتری نیز در رابطه با انقلاب ایران به موازات درگیری های داخلی در سطح جهان در جریان بود که تقریبا به صورت کامل از دید ایرانیان و حتی روشنفکران پنهان باقی مانده است. در این یادداشت سعی می کنم به صورت مختصر به این مسئله نگاهی بیاندازم.

شوک اول نفتی و جنگ اعراب و اسراییل

نفت در سراسر سالهای قرن گذشته به خصوص بعد از پایان جنگ دوم و جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، تا امروز استراتژیک ترین کالای جهان بوده است. در سال ۱۹۷۳ در پی شکست نظامی اعراب از اسراییل در جنگ ۶ روزه، کشورهای عربی برای اولین بار از نفت عنوان یک سلاح علیه غرب و خصوصا امریکا و اسراییل استفاده کردند. درست است که اعراب در آن جنگ شکست نظامی خوردند اما با درایت توانستند با دو برابر کردن قیمت نفت این شکست را به پیروزی بدل سازند. تحولی بزرگ در تاریخ جهان معاصر که به آن شوک اول نفتی می گویند. نکته جالب توجه در این تحول برای ما ایرانیان است است که تنها کشور صادر کننده نفت که حاضر نشد با سایر کشورهای نفتی در این تحول همکاری کند، شاه سابق ایران بود. البته طبیعتا، از کسی که قدرت خود را مدیون کودتای امریکایی ها در ۲۸ مرداد بود، نمی شد انتظار بیشتری داشت! به هر حال او حتی از شیخ های فاسد عرب نیز ضعیفتر ظاهر شد و این عدم استقلال کشور در زمان او یکی از دلایل انقلاب شد.

شوک دوم نفتی و انقلاب ایران

اما شوک دوم نفتی چه بود و چه زمانی اتفاق افتاد؟  بعد از انقلاب ایران، در طی طرحی که توسط مرحومان ابولحسن بنی صدر و علی اکبر معینفر اجرا شد قیمت نفت به سه برابر رسید. در طرح آنها، قیمت نفت از ۱۲ دلار به ۳۴ دلار به صورت رسمی و ۴۴ دلار در بازارهای غیر رسمی افزایش یافت. خواننده محترم باید توجه داشته باشد که ۳۴ دلار در سال ۱۹۸۰ بسا ارزشی معادل ۱۰۰ دلار کنونی داشته است. امری که برای جهان غرب و شرق قابل تحمل نبود به خصوص در دهه ۸۰ میلادی که انرژی فسیلی جایگزین دیگری نداشت. لذا غرب به رهبری امریکا تمام تلاش خود را کرد که انقلاب ایران را از مسیر آزادی خواهی و استقلال طلبی خارج کند.

راهکار های غرب دربرابر شوک نفتی ایرانیان

تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری کارکنانش، جنگ ایران و عراق، اکتبر سورپرایز، ایران گیت، روابط پنهانی با دولت ریگان، خرید اسلحه از اسراییل و امریکا و … تعدادی از روشهایی بود که باعث به بیراهه رفتن انقلاب ایران و قربانی شدن دموکراسی و کودتا علیه ابوالحسن بنی صدر به عنوان اولین رییس جمهور ایران شدند.

در واقع دعوای اصلی در انقلاب ایران این بود که چه کسی نفت را اداره می کند؟ ایرانیان با انقلاب به جهانیان گفتند که به عنوان یک ملت مستقل و آزاد می خواهند کنترل دارایی های خود را داشته باشند. مسئله ایی که به هیچ وجه از سوی غرب قابل پذیرش نبود. امریکابرای تامین منافعش به دنبال یافتن افرادی در درون انقلاب ایران بود که دارای چند خصیصه باشند: ایران را به بلوک شرق تحویل ندهند، توانایی حفظ ثبات نسبی را داشته باشتد و مهمتر از همه کنترل نفت را در اختیار امریکا قراردهند و سایر منافع امریکا را تامین کنند، حتی اگر به صورت ظاهری مرگ بر امریکا بگویند.

 گروههای مختلفی حتی قبل از انقلاب برای اجرای سیاست امریکا خود را کاندیدا کرده بودند از جمله مرحوم بختیار و ابراهیم یزدی آنچنان که در خاطرات خود بیان کرده است. اما در نهایت این روحانیان و شخص خمینی بود که وارد معامله با امریکایی ها شدند.

تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری از بزرگترین حوادث دهه ۸۰ میلادی بود. مسئله ایی در حد یازده سپتامبر در سال ۲۰۰۱. تسخیر سفارت امریکا در تهران مسیر انقلاب ایران و حتی سیاست جهانی را به کلی تغییر داد. دو دولت بازرگان و بنی صدر که دموکراسی را نمایندگی می کردند قربانی این اقدام شدند. در سطح جهان نیز، دولت اول کارتر با شکست مواجه می شود و در انتخابات سال ۱۹۸۰ برای دوره دوم، او ریاست جمهوری را در نتیجه این اقدام دانشجویان خط امام به رونالد ریگان می بازد. در واقع با تسخیر سفارت امریکا، سیاست حقوق بشری کارتر جای خود را به سیاست تهاجمی ریگانیسم و تاچریسم می دهد.

جنگ ایران و عراق و شوک نفتی و کودتا علیه بنی صدر

اما بیایید مسئله را به صورت جزیی تری نگاه کنیم. حمله به سفارت امریکا در تهران چند بار قبل از دانشجویان پیرو خط امام توسط گروههای دیگری نیز انجام گرفته بود ولی هر بار به دستور خمینی به سرعت تسخیر کنندگان سفارت را ترک می کردند. اما چرا این بار خمینی آنرا انقلابی بزرگتر از انقلاب اول قلمداد کرد؟ چرا گروگانگیری ۴۴۴ روز به طول انجامید در حالی که دانشجویان قصد داشتند تنها اقدامی نمادین انجام داده و سپس از آنجا خارج شوند؟ و مهمتر از همه، چرا گروگانها تنها بعد از انتخاب ریگان و شکست کارتر و در روزی که ریگان در حال سوگند خوردن در کنگره بود، آزاد شدند؟ آیا گفتگو هایی مابین گروه ریگان و نزدیکان خمینی در جریان بوده است؟ پاسخ این سوال به همت افشاگری های  آقای بنی صدر قطعا آری است.

در واقع، بعد از شوک دوم نفتی، غرب به سرعت وارد معامله با طرفدارن استبداد ولایت فقیه می شود. مستبدان ایرانی با ادامه جنگ ایران و عراق، قیمت نفت را به سود غرب به زیر ۱۰ دلار می رسانند و غرب نیز زمینه حکومت استبدادیان و حذف مخالفان دموکراتیک آنها را محیا کرده و حکومت را به رسمیت می شناسد. به همین دلیل بود که در افتضاحاتی مانند ایران گیت و ایران کنترا و اکتبر سورپرایز،  اسراییل و امریکا و … به استبدادیان اسلحه می فروشند تا جنگی که می توانست در خرداد سال ۶۰ با پیروزی ایران به پایان برسد، ۷ سال دیگر ادامه یافته و دو کشور بزرگ نفتی ایران و عراق به سود سیاستهای اسراییل و امریکا نابود شوند و کنترل قیمت نفت همچون حکومت شاه سابق در اختیار غرب باقی بماند.  بی دلیل نبود که آلن کلارک وزیر دفاع دولت تاچر بعدها در دادگاه گفت جنگ ایران و عراق به سود ما بود و زمینه ایجاد و ادامه آنرا فراهم کردیم.

طنز تلخ تاریخ است که دو کشور اسلامی، با سلاح های اسراییلی که به چندین برابر قیمت تهیه کرده اند، ۸ سال در جنگی بیهوده به تخریب یکدیگر می پردازند تا اسراییل و امریکا بر منطقه حکم روایی کند!

چرا بنی صدر با خمینی سازش نکرد و چرا به خارج رفت؟

در چنین وضعیتی، اقای بنی صدر در مقام رییس جمهور یا باید همدست مستبدان خائن همچون رفسنجانی، خمینی، بهشتی و … می شد و یا حداقل چشمش را بر این خیانت عظیم که انقلاب را به بیراهه کشید و کشور را به ورطه نابودی رساند، می پوشید. اما او تصمیمی دیگری می گیرد. او خود را در برابر تاریخ مسئول می دانست و در انتخابی دیگر به افشای روابط ارگانیک میان خمینیسم و ریگانیسم بر خواست. به شهادت تاریخ، اگر بنی صدر در باره افتضاح اکتبر سورپرایز، ایران گیت، گروگانگیری و … به افشاگری نمی پرداخت، چه بسا این خیانت ها حتی در غرب هم مطرح نمی شدند. کما اینکه تا امروز کمتر کتابی را در این زمینه از افراد دیگری می بینیم.

[email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=129135 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
داود ترکمنی
داود ترکمنی
2 سال قبل

آقای یزدانی ، بنظر نگارنده نوشته شما دارای چند ابهامات «تاریخی » ست که اگر امکان دارد در این موارد سئولاتی مطرح می شود که شما می توانید موضوع را تکمیل یا تصریح فرمائید.

سئوال : آیا کسی از روابط پنهانی خمینی و رونالد ریگان بعداز اشغال سفارت آمریکا ۱۳ آبان ۵۷ (۳ نوامبر۷۹ ) در ایران خبر داشت؟ رونالد ریگان در انتخابات ۱۹۸۰ ( ۱۳۵۹ شمسی) رقیب جیمی کارتر بود .

از چه تاریخی حکومت خمینی با رونالد ریگان ارتباط بر قرار کرد ؟

در چه تاریخی روابط خمینی و رونالد ریگان برای شکست جیمی کارتر در انتحابات شروع شد ؟ گروگانها تا مراسم تحلیف رونالد ریگان ژانویه ۱۹۸۱ و بعداز پیروزی در انتخابات سال ۱۹۸۰ که ۴۴۴ روز طول کشید در ایران بودند .

چه کسی یا رسانه ای برای اولین بار این موضوع را در ایران یا خارج از کشور فاش کرد؟

تا آنجا که حافظه ی خسته ی نگارنده ی این چند خط اجازه می دهد .چند سال بعداز اشغال سفارت آمریکا …
ماجرای سفر پنهانی مک فارلین فرستاده ی رئیس جمهور دو دوره ی امریکا ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۸ به ایران از سال ۱۳۶۴ ( ۱۹۸۵میلادی ) یعنی دور دوم ریاست جمهوری ریگان شروع شد که پر از ماجراهای زنجیره ای بین ایران ، آمریکا ، اسرائیل و کشور های آمریکای لاتین بود..
در اکتبر ۱۹۸۶ چند مورد از ماجراهای زنجیر ه ای در آمریکا فاش و رسانه ای شد که ریگان در مقابل کنگره و سنا مورد پرسش قرار گرفت….

بعدا در نوامبر  ۱۹۸۶ ( آبان ۱۳۶۵) یک روزنامه لبنانی به نام الشراع نوشت که  مک فارلین  مشاور امنیت ملی ریگان در یک مأموریت مخفیانه به همراه یک کیک و یک انجیل امضاء شده توسط ریگان به  تهران  سفر کرده تا از طریق فروش سلاح به ایرانیان از کمک آنان برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان استفاده کند. کسی که این اطلاعات را در اختیار الشراع قرار داده بود سید مهدی هاشمی از نزدیکان آیت‌الله منتظری قائم مقام رهبری بود و وی نیز این اطلاعات را از دفتر آیت الله منتظری  دریافت کرده بود.

بهر صورت مهدی هاشمی اعدام شد و حکومت جنایتکار بر ماجرای مک فارلین سرپوش گذاشت. آیت الله منتظری برکنار شد. از ۱۳ آبان ۵۷ تا رسانه ای شدن وقایع و خاطره نویسی رفسنجانی ها سال ها گذشت . ولی مهم این ست که ببینیم در هر لحظه از رویداد ها چه اطلاعاتی به مردم می رسید.

peerooz
peerooz
2 سال قبل

آیا کسان دیگری هم به یاد میاورند که “در طی طرحی که توسط مرحومان ابولحسن بنی صدر و علی اکبر معینفر اجرا شد قیمت نفت به سه برابر رسید.”؟ مگر اوپک مرده و یا افسارش را به دست “مرحومان” داده بود؟ اگر قیمت نفت افزایش یافت به احتمال بسیار قوی نتیجه ترس از قطع جریان نفت ایران به علت هرج و مرج اوضاع بود نه طرح “مرحومان”. 
دیگر اینکه اگر طرح امریکا برای جانشین کردن شاه با خمینی – که اولی شروع به لگد اندازی کرده بود – توسط سیا و کمک های بی بی سی و ایجاد کمر بند اسلامی به دور شوروی درست باشد – که ظاهرا هست – چگونه ” غرب به رهبری امریکا تمام تلاش خود را کرد که انقلاب ایران را از مسیر آزادی خواهی و استقلال طلبی خارج کند.”؟ سعی بیشتر در تحریف تاریخ, گند مساله را بد تر میکند. جناب یزدانی, به قول معروف “دسش نزن بد تر میشه”.

حتیف
حتیف
2 سال قبل
پاسخ به  peerooz

با سلام،

ممنون از وقتی که گذاشتید برای مطالعه.
مرحوم علی اکبر معین فر وزیر نفت و ابوالحسن بنی صدر رییس شورای انقلاب بودند.

آنها صادرات نفت را یک سوم می کنند و قیمت نفت را به اندازه قیمت تولید انرژی اتمی بالا می برند.

شهرام منصفی
شهرام منصفی
2 سال قبل
پاسخ به  peerooz

جناب پیروز سلام ،
اکثر کسانی که در زمان شاه یا حتی امروز هنوز فکر می کنند : دین و دین باوری در جهان و از هر نوعش و علی الخصوص شیعه ی اثنی عشری با استقلال و آزادی و پای بنیدی به منشور جهانی حقوق بشر منافاتی ندارد . چند موضوع رادر نظر نمی گیرند.
اول ـ آزادی دین مانند آزادی بیان و اندیشه موضوعی ست که تا ابد معتبر ست .ولی دین هم تا ابد نباید آزادی بیان و اندیشه را از مردم سلب کند.
دوم ـ تجربه انقلاب اسلامی ثابت کرد که متفکران شیعی ایران چگونه شعار «استقلال ، آزادی ، حکومت اسلامی » را برای ایجاد جهنمی استفاده کردند و روسنفکران و نخبگان اجتماعی را نیز بدنیال خود کشیدند.
سوم ـ چه کسی می تواند امروزه ثابت کند که استقلال طلبی ، آزادی خواهی ومبارزه با استبداد و ….. از جانب بنی صدر ها و اسلام پناهی ، انقلاب اسلامی دوستی ، اقتصاد توحیدی باوری آنها نوعی تعصب دینی نیست؟

آزادی و استقلال چگونه می تواند مقدم بر خدا باوری و قران سالاری باشد؟
البته تمام «نواندیشان دنی » ادعا می کنند که اسلام واقعی این نیست که خمینی و انقلاب اسلامی ارائه کرد.

در سال ۵۷ نیز خمینی و همراهانش می گفتند که اسلام آن نیست که در عربستان ست !!
فردا نیز توجیه دیگری برای ناکارآمدی دین و اسلام در اداره ی جامعه بشری مطرح خواهد شد.
نقل قول از یک دین باور سرشناس که با خمینی همراه شد و در حکومت خمینی زندانی و امروز در خارج از کشور زندگی می کند:
« با این حال در باره زندگی سیاسی حدود شصت ساله ام می توانم از یک تجربه به عنوان بزرگترین یاد کنم و آن این است که: هر مخالفت و حتی مبارزه علیه استبداد و یا مستبدی لزوما از موضع دشمنی با استبداد و در نتیجه از خاستگاه آزادیخواهی نیست! »

به این دلیل حرفهای نویسنده ی این مطلب فقط شعارو احساسات ست .
متاسفانه آقای بنی صدر فوت کرد و دیگر نمی توان ثابت کرد که آیا او می توانست هم آزادیخواه باشد هم استقلال طلب و هم مسلمان معتقد به انقلاب اسلامی و اقتصاد توحیدی و………

ولی هر کس موضع ضد استبدادی دارد شاید هم آزادیخواه باشد ولی باید در عمل دید و با پوتین !!!!!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x