جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

کالبدشکاف دخالتگرایی امریکا در بولیوی و آمریکای‌لاتین – ترجمه: داود جلیلی

کنترلی که امریکا برکشور بولیوی داشت کنترلی کاملا ساختاری بود که درهر قسمت از دولت به اجرا گذاشته می‌شد. وزارت‌دفاع مستقیما، بدون میانجی پاسخگوی دستورات فرماندهی جنوبی بود. وزارت خارجه مستقیما پاسخگوی اوامر وزارت‌خارجه امریکا وسفارت آن در بولیوی بود. وزیر کشور موریللو پاسخگوی سیا بود....
رامون کوینتانا و اوو مورالس

کنترلی که امریکا برکشور بولیوی داشت کنترلی کاملا ساختاری بود که درهر قسمت از دولت به اجرا گذاشته می‌شد. وزارت‌دفاع مستقیما، بدون میانجی پاسخگوی دستورات فرماندهی جنوبی بود. وزارت خارجه مستقیما پاسخگوی اوامر وزارت‌خارجه امریکا و سفارت آن دراینجا (بولیوی) بود. وزیرکشورتحت ریاست موریللو مستقیما پاسخگوی سیا بود. وزارت هیدروکربن‌ها مستقیا پاسخگوی وزارت انرژی امریکا بود

خبرگزاری کاساچون به‌صورت اختصاصی با رامون کوینتانا، وزیرسابق دفتر ریاست‌جمهوری درحکومت مورالس که درحال حاضرتحت حکومت ریاست جمهوری حکم نخست‌وزیررا دارد گفتگو می کند. این نقش نخست وزیری دارای اهیمت راهبردی برای کشوراست، ازاین‌رو باحفظ این نقش، خوان رامون کوینتانا نزدیک‌ترین دمساز اوو مورالس بود وهست. ما درباره ماهیت دخالت امریکا درامریکای‌لاتین و دوره کودتای بولیوی گفتگو می‌کنیم.

خوان رامون کوینتانا افسرسابق ارتش است که درسال ۱۹۹۶ به ناگهان نیروهای مسلح را ترک کرد و انقلابی شد. او به‌عنوان وزیر دفتر ریاست‌ جمهوری وارد اولین دولت اوو مورالس شد و درطول دولت ۱۴ ساله اوو مورالس یکی ازارشدترین شخصیت‌های دولت مورالس باقی ماند. دانش و تجربه نزدیک او از نیروهای مسلح وسیله ای بود که او توانست در دفاع از کشور دربرابر دخالت امریکا نقشی کلیدی ایفا کند.

به‌دنبال کودتای سال۲۰۱۹، به اوبه‌عنوان حامی تحت تعقیب اوو مورالس درسفارت مکزیک درلاپازپناهندگی سیاسی داده شد. اواکنون روی تحقیق وکارآکادمیک متمرکزشده و به تازگی کتاب « تعرض باشکوه متقابل » را منتشر کرده است که شرح وقایع کودتا دربولیوی است وآن‌را دریک بستر گسترده ژئوپلیتیکی مورد بررسی قرارمی‌دهد. این کتاب با اسم مستعار نوشته شده است.

***

کاساچون: چرا کتاب جدید شما با نام ارنسو اترنو منتشر شده است؟

کوینتانا: اسم درارتباط با چه گوارا است. اسم مستعاری است که من برای نوشتن مقالات شرح وقایع کودتا ازآن استفاده می‌کردم، مجموعه همین مقالات کتاب را تشکیل می‌دهند. تمام مقالات ازتفکرشورشی، عاصی و ضد امپریالیستی چه گواراالهام گرفته است. من “اترنو” را برای تاکید برماهیت همیشگی تفکرات او، تفکرات فیدل، تفکراتی که منجربه روندهای رهایی ملی می‌شوند افزودم. این تفکرات با گذرزمان فرو نمی‌ریزند، این اندیشه‌ها به مثابه منبع الهامی برای مبارزات عظیم امروزو آینده عمل می‌کنند.

منظورتفکر نسبت به مبارزه بولیوی به‌عنوان یک روشنفکر و چریک جنگ سیاسی بود. اسم مستعارابزاری برای سازگاری با شرایط بود. من نمی‌توانستم با اسم خوان رامون کوینتانا بنویسم چون درسفارت مکزیک پناهندگی سیاسی داشتم وکنوانسیون وین چنین فعالیت‌های سیاسی را ممنوع می‌کند. من نمی‌خواستم امنیت رفقایم را به خطر بیندازم چون من تنها نفر در اینجا نبودم، ۶ نفردیگرهم با من درآن‌جا بودند. من نمی‌خواستم فعالیت من بهانه تهاجم مسلحانه رژیم علیه سفارت شود.

من با اسم مستعارمی‌توانستم آزادانه بنویسم واین افکاررا درخروجی رسانه‌های جهانی منتشرکنم و به جهان درباره کالبدشکافی رژیم (کودتا) وبستربین‌المللی آن‌چه در کشورجریان داشت بگویم.

کاساچون: حمله به سفارت می‌توانست نقض حیرت انگیز قوانین بین‌المللی باشد، آیا آن‌ها می توانستند چنین‌کاری راانجام دهند؟ درباره وزارت‌خارجه درطی کودتا چطور؟ چگونه می‌توانیم نقش آن‌ها را در سال گذشته دریابیم؟

کوینتانا: آن‌چه وزارت‌خارجه خوانده می‌شود چیزی بیش از زائده سفارت امریکا در بولیوی نبود. تنها وظیفه کارن لانگراسی(وزیرامورخارجه) خدمت به منافع امریکا بود تا منافع کشوربولیوی. ما این امررا به مثابه روندی درک می‌کنیم که درآن یک قدرت خارجی یکی از مهم‌ترین کارکردهای هرکشورمستقل را غصب می‌کند، لانگرسی تنها به‌ عنوان چهره‌ای برای ارتباط با رسانه‌ها وجود داشت. نهاد اداره به صورت بی‌سابقه ای کاملا نابود شد.

دررابطه با امورخارجی؛ وزارت‌خانه قدرت خود را به سفارت‌امریکا واگذارکرد. دررابطه با امورداخلی، باید گفته شود، قدرتی که وزیرخارجه به‌ صورت سنتی درداخل کابینه داشت به وزیر کشورآرتورموریللو واگذارشد. لانگرسی تمام نفوذ خود را دروضعیت تصمیم‌گیری داخلی ازدست داد. درراس آن؛ مشاغل وپست‌‌هایی درداخل وزارت از سوی‌ موریللو توزیع شد، او حتی خواهرش را به‌عنوان کنسول میامی منصوب کرد. مشاغل وپست‌ها برای نقش های بیرونی، نمایندگی‌جهانی وزارت، از سوی سفارت امریکا توزیع شد، که به‌همین خاطر جامی آپاریسیو به‌عنوان سفیربولیوی درسازمان کشورهای امریکایی انتخاب شد، او محرم قدیمی واشنگتن است.

دررابطه با سفارت مکزیک، کارن لانگرسی به‌عنوان وزیرامورخارجه هیچ نقشی درگفتگو ها و تصمیم‌گیری برای حمله یا عدم حمله ایفا نکرد. آن‌ها حمله نکردند، اما تصمیم ازسوی آرتور موریللو، که به‌عنوان رئیس دستگاه سرکوب، کلِ کار دولت را روز به روز پیش می‌برد گرفته شد. دو جزء دیگرآن ماشین سرکوب فرناندو لوپز، وزیردفاع، و جینی آنز، رئیس‌جمهورخودخوانده بودند، اما آن‌ها دونقطه پایینی مثلث قدرتی بودند که موریللو درراس آن قرار داشت.

آن مثلث قدرت کل کشوررا کنترل می‌کرد، اما آن‌ها قدرت تصمیم‌گیری اجرایی نداشتند، چون این قدرت برای امریکا محفوظ نگه داشته شده بود. ایالات متحده دستورها را می‌داد و بعد، آن مثلثِ قدرت ماموراجرای آن دستورها می‌شد. درضمن، کودتا، روندی بود که درآن روند مردم بولیوی کنترل کشوررا به امریکا ومتحدان/هم پیمانان آن‌ مانند اتحادیه اروپا و سازمان کشورهای امریکایی باختند.

کاساچون: آیا در داخل رژیم کودتا افراد خاصی که واسطه، یامامورباشند وجود داشتند که به‌عنوان کانالی بین دولت‌امریکا وآن مثلث قدرتی که سال‌گذشته حکومت کرد عمل می‌کردند؟

کوینتانا: نه، کنترلی که امریکا برکشور بولیوی داشت کنترلی کاملا ساختاری بود که درهر قسمت از دولت به اجرا گذاشته می‌شد. وزارت‌دفاع مستقیما، بدون میانجی پاسخگوی دستورات فرماندهی جنوبی بود. وزارت خارجه مستقیما پاسخگوی اوامر وزارت‌خارجه امریکا وسفارت آن دراینجا(بولیوی) بود. وزیرکشورتحت ریاست موریللو مستقیما پاسخگوی سیا بود. وزارت هیدروکربن‌ها مستقیا پاسخگوی وزارت انرژی امریکا بود.

اگر فردی درداخل رژیم(کودتا) بخواهد ادعای مقام نمایندگی را درتصدی اجرای دستورات امریکا در داخل بولیوی بکند، قطعا دروغ می‌گوید. کنترل امریکا بسیار ساختاری‌تر ازاین ادعا بود. در یک‌سطح بنیادی، نظام چندملیتی(بولیوی) به کشوری پلیسی تبدیل شده بود، و تمام مراکز قدرت در داخل آن نظام پلیسی مستقیما پاسخگوی ایالات متحده بودند. اما یک نفر مسئول ارسال دستورات ازامریکا به کارگزاران دولت پلیسی دربولیوی وجود داشت، که قائم‌مقام سفیرامریکا دراین‌جا(بولیوی) بود، آن‌ها فرمانداراستعماری بودند. قائم‌مقام سفیرآن نقش را بازی می‌کرد چون اینجا سفیروجود نداشت، ما آن‌ها را درسال ۲۰۰۸ اخراج کردیم.

کاساچون: دخالت امریکا در زمان‌های منازعه مستقیم وشدید است، اما نمادهای دخالت در زمان‌های صلح و”عادی بودن” (روابط)، مانند دورانی‌ که بولیوی اکنون درآن زندگی می‌کند چیست؟

بله، زمان‌هایی وجود دارد که هیچ منازعه مهمی درداخل کشوریا با دولت امریکا وجود ندارد. اما، بولیوی کشوری‌است که نه‌تنها هم‌سوی منافع امریکانیست، بلکه فعالانه و پیوسته علیه نظم مستقرآن‌هامی‌شورد. از این‌رو، در طی زمان‌هایی که منازعه مستقیم یا مهمی با دولت امریکا وجود ندارد، رواط رسمی کشوری ما در وضعیتی خنثی قرارمی‌گیرد که باید گفت درسطح حداقل. در طی این زمان‌ها، تنهاهماهنگی ما درسطح تجاری است که ما مطمئن شویم که بولیوی می‌تواند به صادرات به و واردات از امریکا ادامه دهد، اما کمی بیشتر. درسطح دیپلماتیک، ما دولت‌های یک‌دیگر را به رسمیت می‌شناسیم، اما روابط در رده سوم یا چهارم است. ازسال ۲۰۰۸، هیچ‌یک از کشورهای ما سفیری درکشوردیگر نداشته ایم، ازاین‌رو روابط تنها درسطح نسبتا ناچیز و نامناسبی قرارداشته است. این رابطه‌ای غیرعادی است، و رابطه‌ای است که درآن سطح‌عالی روابط نه بین دولت‌ها ، بلکه بین شرکت‌هایی است که درگیرصادرات و واردات کالاها هستند.

اما لایه فوق العاده ای هم از این روابط وجود دارد. از زمانی که امریکا نمی‌تواند منافع خود را دربولیوی ازکانال‌های رسمی دنبال کند،  این منافع را با فعالیت‌های غیررسمی، سری و غیرقانونی، باهدف بیرون کردن دولت و گماشتن قدرتی که بتواند برای منافع‌مالی آن‌ها  منعطف‌تر باشد دنبال می‌کنند، وآن قدرت با بازگشت به یک رابطه‌ی وابسته دررابطه با تامین منابع طبیعی و مواد اولیه برای شمال موافقت خواهد کرد. 

وقتی این امراتفاق می‌افتد، بولیوی به دشمن رسمی تبدیل می‌شود و مانعی برای امنیت ملی و منافع اقتصادی امریکا تلقی می‌شود. زمانی‌که روابط به ‌این سطح رسید، امریکا به‌شیوه‌های مخفی تلاش را آغاز می‌کند، ماموران اطلاعاتی آن‌ها کارمخفیانه را آغازمی‌کنند. من درباره سیا CIA ، دی ای ا( DEAوزارت مبارزه با مواد مخدر)، آی ام اف IMF (صندوق بین‌المللی پول) و کارکنان سفارت حرف می‌زنم. اکنون شغل آن‌ها شناسایی و تامین‌مالی پروژه‌های بومی ونهادهایی است که می‌توانند کشور را بی‌ثبات سازند. بخشی ازآن علنی است و ازطریق یواس اید و ان جی اوهای اروپایی انجام می‌شود، اما بخش‌های دیگرمخفی نگه داشته می‌شوند. این چیزی است که به عملیات “تغییر رژیم” معروف است.

بولیوی در حکومت اوو مورالس برای امریکا مفید نبود، بولیوی هرگزاشتهای مالی آن‌ها را ارضا نکرد، هرگزبه تامین هدف‌های راهبردی ونیازهای آن‌ها در منطقه کمک نکرد. زمانی که آمریکایی‌ها( این واقعیت را) دریافتند، عملیات “تغییر رژیم” آغازشد. هدف آن‌ها حذف فیزیکی و سیاسی او مورالس، و جنبش‌های سوسیالیستی است.

چه کسانی دست اندرکار این عملیات هستند؟ درسطح مستقیم، سیا، اداره مبارزه با مواد مخدر، صندوق بین‌المللی پول، یوس اید، ند NED( دفاع ملی از دموکراسی،) IRI(شرکت تحقیقات بازار) ارتش امریکا، سازمان اطلاعاتی دفاع DoD، اما در راس آن بیش از ۱۰۰ سازمان و آن جی او در این‌جا برای انجام کارخود، غیرمستقیم، برای ازبین بردن ثبات سیاسی در کشورما با دولت امریکا همکاری می‌کنند.

در واقعیت، آن‌ها علیه ما اعلان جنگ کرده اند، ودرجنگ، شما هرابزارونهاد قابل دسترسی را بسیج می‌کنید. ما نمی‌توانیم آن‌ها را ناچیزبشماریم، امریکا هم مهارت وهم تجربه ایجاد شده درطی دهه‌ها ازاجرای موفقیت‌آمیزعملیاتش رادارد. نه تنها در امریکای‌لاتین، بلکه در سراسر دنیا.  

کاساچون :آیا این سازمان‌ها همیشه وجود خواهند داشت؟

مشکل دراین‌جا آن است که امریکا یک دموکراسی نیست. اگرامریکا دموکراسی بود پس از آن می‌توانست گفتگویی دموکراتیک و باز بین ملت‌ها و خلق‌ها وجود داشته باشد.

اما، گفتمان آن‌ها درباره دموکراسی شگفت‌انگیزشان به اندازه علف‌هرزپیش پا افتاده بی معناست. اول ازهمه، آن‌ها سیستم هرشهروند یک‌رای را ندارند. ما آن سیستم را در بولیوی داشتیم، اما درامریکا آن‌ها سیستم هئیت انتخاب‌کنندگان(کالج الکترال) رادارند، که هرتهدیدی به وضع موجود را فیلترمی‌کند. دوم ازهمه، اگرتنها دو حزب وجود دارد، پس آن‌جا یک دموکراسی نیست. دربولیوی همیشه۵-۱۰ حزب درانتخابات شرکت دارند وبدون هیچ مانعی آرا مردم را دریافت می‌کنند. درامریکا، درهر انتخاباتی تنها دو گزینه وجود دارد، مثلا هیچ حزب افریقایی تباری وجود ندارد، با وجود این حقیقت که آن‌ها تشکیل‌دهنده  حدود ۲۰ درصد جمعیت هستند. جمعیت افریقایی‌تبارباید بین دوحزبی انتخاب‌کنند که آن‌ها را نمایندگی نمی‌کنند.

علاوه براین، امریکا دموکراسی نیست چون شرکت‌های بزرگ چندملیتی هستند که قدرت واقعی را دراختیار دارند، و همان(قدرت)است که هرنامزدی را دردوسوی سطح قانون‌گذاری و ریاست‌جمهوری تامین‌مالی می‌کند. صنایع راهبردی امریکا، که انرژی، ارتباطات، حمل ونقل وآمادها و درراس همه صنعت اسلحه‌سازی را دربر می‌گیرد، همه‌ی نامزدها را انتخاب، حمایت‌مالی و کنترل می‌کنند.

این یک سیستم دموکراتیک نیست. دموکراسی که ما دربولیوی اعمال می‌کنیم یک شهروند یک‌رای را شامل می‌شود، مامشارکت مستقیم جوامع بومی واتحادیه‌های کارگری را داریم. ما دموکراسی شکلی را درکناراشکال ارگانیک دموکراسی داریم. این دموکراسی‌ای هست که درآن زنان بیش‌از۵۰ درصد کنگره را تشکیل می‌دهند، دردموکراسی ما افراد بومی نمایندگی مستقیم و ساختاری دارند. از ایالات متحده به پرسید که آیا آن‌ها در کنگره بیش از ۵۰ درصد زن دارند، یا آیا سازوکارهایی برای مشارکت مردم بومی دارند.

در امریکا شرکت‌هایی که بیشترمی‌پردازند برنده ریاست‌جمهوری می‌شوند. معمولا، این‌ها شرکت‌های نفت وگازهستند، و به‌همین خاطراست که امریکا درسراسرکل خاورمیانه در جنگ است. سیستم امریکا برخی اوقات به نیازهای بخش‌های معینی از کل جمعیت پاسخ می‌دهد، اما این موارد بیشتراستثناهستند تا قاعده.  

ما باید درک کنیم که امریکا دموکراسی نیست، امریکا یک امپراطوری است. امپراطوری‌ها منافع سیاسی، اجتماعی، وفرهنگی دائمی خود را دارند وآن‌ها را با مسلط شدن برخاک‌های خارج ازمرزهای خود و مطیع کردن آن‌ها برای نیازهای قدرت مرکزی امپراطوری دنبال می‌کند. اگر امریکا دموکراسی بود باید به جای عمل یک‌جانبه‌ی بیشتربه جامعه بین‌المللی احترام می‌گذاشت. آگرآن‌ها حاکمیت سازمان‌ملل را دوست ندارند پس آن را نادیده می‌گیرند، علیه هرجایی که دوست دارند حتی اگر تنها باشند جنگ به‌راه می‌اندازند. آن‌ها سازمان‌ملل را ایجاد کردند، اما آن‌ را واگذار و به نهادی بی‌معنی تبدیل کرده اند که نباید چنین می شد.

امریکا یک امپرانوری است چون روابط بین‌المللی آن‌ها برشراکت بادیگرکشورها متمرکز نیست، بلکه برارباب آن‌ها بودن، برتنها ارباب‌جهان بودن تمرکزدارد. وقتی که این جایگاه قدرت یک جانه را دارید، پس ازآن دنیا، بین منافع امپراتوری ومنافع کشور- ملت‌ها، تقسیم بردومی‌شود. هرکشوری ناچاربه تصمیم‌گیری می‌شود که یا به منافع امپراطوری خدمت کند یا به منافع ملی خود.

کاساچون: تجربه شخصی شما به‌عنوان فردی دارای مقام‌ارشد وراهبردی درداخل نظام بولیوی با امریکا چه بود؟

کوینتانا: کاروزارتِ من به‌صورت باورنکردنی کاری پیچیده وظریف بود. درسطح فردی، من باید با خشم، حمله، و قدرت آتش از جانب وزارت‌خارجه امریکا، وزارت‌دفاع امریکا، از فرماندهی جنوبی که قاطعانه مرا دشمن سیاسی خودمی‌دانستند رودررومی‌شدم. برخلاف اسلاف من دردوران نئولیبرالی، من برای خوردن قهوه به سفارت امریکا نمی‌رفتم، درهای نهادهای خودمان را به‌روی شرکت‌های امریکایی بازنمی‌کردم، من تابع نیازهای آن‌ها نبودم؛ من به امریکا سفر نکردم، من ازآن‌ها دستورنمی‌گرفتم.

من دستورات اوومورالس را اجرامی‌کردم. دریک‌سطح هسته‌ای من، وزیری ضد امپریالیست، ضد استعماروضد سرمایه‌داری بودم. آن جایگاه مرا درخدمت استواروبی‌قید وشرط کشورومردم ما قرارداده بود. من براساس دستورات اوو مورالس رئیس‌جمهورم برای خدمت به فقیرترین افراد درکشورخودمان، درآن‌جا بودم، اورئیس‌جمهوری شایان تقدیربود، رئیس‌جمهوری فوق‌العاده که کشوراوهرگز، حداقل در۱۰۰ سال آینده همانند اورا نخواهد دید.

اجرای دستورات مرا به دفاع ازمنافع کشورخودمان، وعدم تسلیم به قدرت خارجی که تلاش می‌کرد با اغوای من به نحوی مرا کنترل کند ملزم می‌کرد. من بیشترازاغوا شدن ازسوی امریکا، همراه با اوو، همراه باتمام کابینه، وهمراه با جنبش‌های اجتماعی، علیه قدرتمند ترین امپراطوری ازلحاظ اقتصادی و نظامی در تاریخ بشربا آن‌ها مقابله می‌کردم، یک امپراطوری که کشورهایی مثل ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوا در منطقه ما را درمحاصره قرارمی‌دهد.

از این‌رو، شغل من نه ساده ونه شغلی سرراست بود. به‌همین خاطراوو ومن قربانی کارزاررسانه‌ای بی‌رحمانه ای برای آسیب زدن به شهرت خودمان بودیم، واغلب هدف تندترین خشونت‌ها قرارداشتیم. اگر اوو با هواپیمای مکزیکی نرفته بود می‌توانست کشته شود، سیا مستقیما ماموریت کشتن او را درآن روزهای آخرهدایت می‌کرد. همین‌طور ضربه‌ای هم برای من وجود داشت، کسانی که مسئول اجرای این ضربه بودند پلیس‌هایی بودند که خودشان را دربرابردولت ما شورشی اعلام کرده بودند. ما باید جانمان را نجات می‌دادیم چون برای سرِما جایزه گذاشته بودند. ما قربانی‌های عطش انتقام امریکا بودیم چون هرگزاجازه ندادیم امریکا حتی یک فرد تنها را درکشورما قراردهد. درسطح شخصی، من به آن افتخارمی‌کنم. احساس می‌کنم که وظیفه‌ام را به‌عنوا یک وطن‌پرست انجام دادم، من می‌دانم که خط رئیس جمهورم اوو مورالس را عملی کردم.  

کاساچون : آخرین پرسش من درباره نیروهای امنیتی کشوراست. مشکلات، چالش‌ها و موانع برای ساختن نهادهای ارتش وپلیسی که بیشترازامپریالیسم به کشورخدمت کند چیست؟

کوینتانا: این موضوعی بسیار پیچیده است. مایلم بگویم که درراس همه، طبق تجربه‌ی من، این چالش یک چالش فرهنگی است. در امریکای لاتین، نیروهای مسلح به مدت۷۰ سال وبعد نیروی پلیس نهادهایی بوده اند که ازلحاظ ایدئولوژیکی وسیاسی درتصرف امپریالیسم بوده اند، و امریکا با موفقیت فرهنگ عمیقی را نهادینه کرده است که تابع منافع آن‌ها است. امریکا از۷۰ سال پیش آموزش وشکل دادن تمام صفوف نیروهای مسلح اکثرکشورهای امریکای لاتین راآغازکرد، وآن‌ها را با دکترین‌های امریکای شمالی تربیت کرد.

سه دکترین امریکای‌شمالی وجود دارد که درارتش‌های منطقه جایگیرشده اند: اولی دکترین کمونیست‌ستیزی بود، که ازدهه‌ی ۱۹۴۰ تا دهه‌ی ۱۹۹۰ غالب بود. دردهه‌ی ۱۹۹۰ دکترین جنگ علیه مواد مخدربود، از۲۰۰۱ دکترین جنگ علیه ترور. پس ازهفتاد سال آموزش ارتش‌های امریکای لاتین با این دکترین‌ها، آن‌ها با موفقیت تمام احساس ملی‌گرایانه ارتش را نابود کرده‌اند، و مهم‌تر ازهمه، ارتباط بین ارتش و دولت را درامریکای لاتین گسسته‌اند.

به مدت ۷۰ سال، ارتش‌های امریکای‌لاتین ازلحاظ ذهنی، فیزیکی وفرهنگی ازسوی امریکا مستعمره شده اند. ازاین‌رو تمام آموزش آن‌ها حول این امراست که چگونه باید بهترین خدمت را به امپریالیسم انجام داد. مقابله باآن فرهنگ مستلزم رویکرد پیچیده ای است که برای ازکارانداختن واستعمارزدایی ازآن شرطی‌شدگی تلاش کند.

پلیس به‌عنوان یک نهاد، حتی بیشترتابع منافع امریکا است. بیاد بیاورید که بخش بزرگی از پلیس بولیوی در دوران نئو لیبرال مستقیما ازسوی وزارت دفاع امریکا تربیت شد. سال‌ها پس ازآن شرطی‌شدن، آن‌ها استعمارزده هم شدند. 

وظیفه‌ی ما استعمارزدایی ازنیروهای امنیتی است. وظیفه‌ی ما ساختن ارتباطی بین ارتش و نظام است، باید گفت، ما باید ارتش و پلیس را ملی کنیم. ما هنوز دراین راه تلاشی نکرده ایم، اما اگرمی‌خواهیم از دخالت خارجی وکودتاها اجتناب کنیم وظیفه‌ای حیاتی است. اگر اقدام به کودتای دیگری وجود داشته باشد، ما به نیروهای امنیتی‌ای که بتواند ازکشور و حق حاکمیت آن دفاع کند نیاز داریم.

***

(کاساچون نیوزدربولیوی مستقراست و برای امریکای‌لاتین گزارش‌های خبری وتحلیلی فراهم می‌کند. این تارنگاشت سرویس انگلیسیRadio Kawsachun Coca است که خروجی رسمی۶فدراسیون حاره ایCochabamba واتحادیه‌های کارگران کشاورزی است که اوو مورالس رئیس آن است. این تارنگاشت درزمان دولتِ‌کودتا نقش بزرگی در برانگیختن و مطلع کردن افکارعمومی از رخ دادهای داخل بولیوی ایفاکرد. مترجم )https://kawsachunnews.com/the-anatomy-of-us-interventionism-in-bolivia-latin-america-interview

https://akhbar-rooz.com/?p=129808 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
peerooz
peerooz
2 سال قبل

عالی.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x